درباره هزینههای گزاف برگزاری کنسرت - 3
این روی پای خود ایستادن به چه قیمتی است؟
موسیقی ما - آزاده فضلی: انتشار مطلبی با عنوان «سودهایی که کابوس میسازند» در سایت انجمن موسیقی ایران ما را بر آن داشت تا نگاهی به برگزاری کنسرت در برج میلاد و حواشی آن داشته باشیم. از بحث مشکلات هنرمندان موسیقی، از سختی دریافت مجوز برای تولید و اجرا گرفته تا هزینه بالای اجاره سالنها و نبود مخاطب چندانی برای این هنر، هیچ وقت نمیتوان گذشت، اما این تکرار مکررات، از عمق مشکلات کم نمیکند، آن هم در شرایطی که برخی از سالنهای غیردولتی، با دریافت هزینههای گزاف به بهانههای مختلف، مدعی حمایت میشوند.
اگر دغدغه امروز هنرمندان موسیقی را در کنار افزونی مشکلاتشان که تبلیغ برای کارهایشان نمونهای از آنهاست، در نظر بگیریم تازه متوجه میشویم که موسیقی هنوز به خودی خود، هویت تعریفشدهای ندارد. این مشکل زمانی نمود مییابد که رسانههای خبری و نهادهای فرهنگی به درستی، وظایف حمایتی خود را انجام نمیدهند. بنابراین هنرمندان بر آن میشوند که برای خود تولید و تبلیغ کنند و بیش از پیش روی پای خود بایستند. اما این روی پای خود ایستادن به چه قیمتی است؟ این را باید مسئولانی پاسخ دهند که در راس دیگر این ماجرا، به فکر دریافت هزینههای گزاف اجاره سالنهای خود هستند.
چند هزار صندلی، چند هزار پارکینگ و چند میلیون تومان هزینه تمرین، اجاره، اماکن، تبلیغ، گروه، نوازنده، خواننده و... مواردی است که برای یک کنسرت باید به آن اندیشید. سوال معمول هنرمندان موسیقی این است که چند هزار صندلی را چگونه پر کنیم که هم چند هزار پارکینگ، به صرفه باشد و هدر نرود و از سویی خرج تمرین، اجاره سالن، درآمد گروه و... را بدهیم؟
همه این مسائل به کابوسی برای هنرمندان تبدیل میشود آن هم در شرایطی که در سالنی چون سالن همایشهای برج میلاد، برای هر بلیت کنسرت دوساعته باید حداقل ۳۰ هزار تومان به همراه پنج هزار تومان پول پارکینگ (۳ هزار تومان از مخاطبان و ۲ هزار تومان از کنسرتگزاران) پرداخته شود اما برای بازدید از برج ۵ الی ۱۰ هزار تومان پول بلیت و ۳ هزار تومان پول پارکینگ. آیا این کار معنایش حمایت از فرهنگ است؟ مسوولان سالنها ادعای حمایت میکنند اما با یک مقایسه، شگفتآور نیست وقتی بدانیم نه تنها حمایت، که سود تجاری بسیاری از هر کنسرت، نصیب صاحبان چنین سالنهایی میشود.
با همه این احوال، مدیرانی که ژست حمایت از هنر و هنرمندان را دارند و فریاد هر برنامهشان گوش فلک را کر میکند، به وادی موسیقی که میرسند، نقاب از چهره برمیدارند و آنچه میکنند که میبینیم؛ فضایی کابوسوار برای هنرمندان فراهم میآورند. شهرداریها در همه جای دنیا به واسطه در اختیار داشتن امکانات و بودجههای کلان، وظیفه ساخت و ساز و حمایت بیشائبه از هنر و هنرمندان را دارد اما در این سو، کارها و برنامهها، ظاهری و تبلیغاتی است. به عنوان مثال زمانی که شهرداری تهران برگزاری کنسرت در فرهنگسراهای متبوعاش را به تعطیلی کشاند، سالن همایشهای برج میلاد همچنان میزبان کنسرتهای مختلف بود چرا که سود سرشار از برگزاری کنسرت در آن، موجب میشد تا مسوولاناش از روی هر بخشنامهای به راحتی گذر کنند.
کابوس هزینههای سرسامآور کنسرت در برج میلاد یا سالنهایی از این دست زمانی پایان مییابد که داعیهداران عرصه فرهنگ و هنر، قدمی پیش نهاده و در جهت حمایت از هنرمندانی که سرمایههای ملی هستند، برآیند و آنها را به مرز فرار کردن و زیر بار هزینههای کمرشکن رفتن، نرسانند.
اگر دغدغه امروز هنرمندان موسیقی را در کنار افزونی مشکلاتشان که تبلیغ برای کارهایشان نمونهای از آنهاست، در نظر بگیریم تازه متوجه میشویم که موسیقی هنوز به خودی خود، هویت تعریفشدهای ندارد. این مشکل زمانی نمود مییابد که رسانههای خبری و نهادهای فرهنگی به درستی، وظایف حمایتی خود را انجام نمیدهند. بنابراین هنرمندان بر آن میشوند که برای خود تولید و تبلیغ کنند و بیش از پیش روی پای خود بایستند. اما این روی پای خود ایستادن به چه قیمتی است؟ این را باید مسئولانی پاسخ دهند که در راس دیگر این ماجرا، به فکر دریافت هزینههای گزاف اجاره سالنهای خود هستند.
چند هزار صندلی، چند هزار پارکینگ و چند میلیون تومان هزینه تمرین، اجاره، اماکن، تبلیغ، گروه، نوازنده، خواننده و... مواردی است که برای یک کنسرت باید به آن اندیشید. سوال معمول هنرمندان موسیقی این است که چند هزار صندلی را چگونه پر کنیم که هم چند هزار پارکینگ، به صرفه باشد و هدر نرود و از سویی خرج تمرین، اجاره سالن، درآمد گروه و... را بدهیم؟
همه این مسائل به کابوسی برای هنرمندان تبدیل میشود آن هم در شرایطی که در سالنی چون سالن همایشهای برج میلاد، برای هر بلیت کنسرت دوساعته باید حداقل ۳۰ هزار تومان به همراه پنج هزار تومان پول پارکینگ (۳ هزار تومان از مخاطبان و ۲ هزار تومان از کنسرتگزاران) پرداخته شود اما برای بازدید از برج ۵ الی ۱۰ هزار تومان پول بلیت و ۳ هزار تومان پول پارکینگ. آیا این کار معنایش حمایت از فرهنگ است؟ مسوولان سالنها ادعای حمایت میکنند اما با یک مقایسه، شگفتآور نیست وقتی بدانیم نه تنها حمایت، که سود تجاری بسیاری از هر کنسرت، نصیب صاحبان چنین سالنهایی میشود.
با همه این احوال، مدیرانی که ژست حمایت از هنر و هنرمندان را دارند و فریاد هر برنامهشان گوش فلک را کر میکند، به وادی موسیقی که میرسند، نقاب از چهره برمیدارند و آنچه میکنند که میبینیم؛ فضایی کابوسوار برای هنرمندان فراهم میآورند. شهرداریها در همه جای دنیا به واسطه در اختیار داشتن امکانات و بودجههای کلان، وظیفه ساخت و ساز و حمایت بیشائبه از هنر و هنرمندان را دارد اما در این سو، کارها و برنامهها، ظاهری و تبلیغاتی است. به عنوان مثال زمانی که شهرداری تهران برگزاری کنسرت در فرهنگسراهای متبوعاش را به تعطیلی کشاند، سالن همایشهای برج میلاد همچنان میزبان کنسرتهای مختلف بود چرا که سود سرشار از برگزاری کنسرت در آن، موجب میشد تا مسوولاناش از روی هر بخشنامهای به راحتی گذر کنند.
کابوس هزینههای سرسامآور کنسرت در برج میلاد یا سالنهایی از این دست زمانی پایان مییابد که داعیهداران عرصه فرهنگ و هنر، قدمی پیش نهاده و در جهت حمایت از هنرمندانی که سرمایههای ملی هستند، برآیند و آنها را به مرز فرار کردن و زیر بار هزینههای کمرشکن رفتن، نرسانند.
منبع:
برنا
تاریخ انتشار : چهارشنبه 19 مرداد 1390 - 00:00
افزودن یک دیدگاه جدید