درباره اهدای سیمرغ موسیقی به هنرمند اسکاری
غم سنگینی به دلم نشست
[ آریا عظیمینژاد - آهنگساز ]
شنیدن خبر اعطای جایزه بهترین موسیقی متن به آهنگساز سینمای هالیوود غم سنگینی به دلم نشاند. نه از آن جهت که شایسته این نشان نبود که بیشک بهتر از همه ما آهنگسازان ایرانی مشق موسیقی میکند. اما در یک لحظه، آهنگسازان صاحب نامی که نامزد دریافت جایزه بودند و دیگرانی که نامشان نبود و تلاشی سخت در سینمای ایران کردهاند. آنان که در حفظ و نگهداری پیکر نیمه جان سینما در این هشت سال گذشته سهمی داشتند، از برابر چشمانم گذر کردند.
در پس این سالها چه به آنها گذشته است؟
از تحمل دوز و کلکهای بعضی تهیهکنندگان سینما تا خرده فرمایشات بعضی کارگردانان نابلد. از نداشتن یک امنیت شغلی و دورنمایی تاریک و مبهم و تلاش برای بودن به هر قیمتی. از کار با نوازندگان و ارکسترهای سر خورده و کم انگیزهای که تحت نام ارکستر سمفونیک و ملی سالهاست که یا منحل شدهاند و یا از گرفتن کمترین حقوق خود عاجز بودهاند. از گرفتن دستمزدهای که کفاف زندگی یومیه را نمیکند چه رسد به فرداها. از فشار سانسور بر ذهن آزاد و از بلاتکلیفی مبهم و پیچیده تائید موسیقی توسط حاکمیت.
نسل ما زمانی که مشق موسیقی میکرد، از گفتن اینکه در خانه ساز نواخته میشود، منعاش میکردند. نسل ما سازش در کوچه و خیابان توسط کسانی که امروز روشنفکر شدهاند و به زعم خودشان، مطرب از فرنگ اجیر میکنند، شکسته میشد. اما باز هم خدا را شاکریم که این دگردیسی صورت گرفت، وگرنه با نوع دیگری از طالبانیسم مواجه بودیم.
من نمیدانم، اینکه هنرمند ایرانی با کوهی از سختیها و گرهها و عقبه ذهنی از یک طرف و تیره و تار بودن فرداها چه دخلی به هنرمند بدون دغدغه سانسور و سوار بر موجهای تبلیغات گسترده سیستماتیک و امکانات بیحد و حصر تکنولوژی و دستمزدهای نجومی دارد؟
در حیرتم از کسانی که در مقام قیاساند و مثل ما و در کنار ما در یک شهر زندگی میکنند و جزء یک خانواده هستند و از سر یک سفره ارتزاق میکنند ولی این تفاوتها را درک نمیکنند.
کجای سینمای ما دخلی به سینمای هالیوود و دبدبه و کبکبه آنها دارد که آهنگساز ایرانی با این همه کمبود و سختی و بیانگیزگی باید با آن رقابت کند. راستی اگر به جای آهنگساز، کارگردان از هالیوود وارد میکردیم، چند درصد فیلمهای ما قابل دیدن میشد؟ چند نفر از شما زبان به اعتراض باز نمیکردید؟ همه ما میدانیم بیشتر شدن انگیزه برای رقابت و پیشرفت هم لطیفه غم انگیزی بیش نیست! درست است که همه جشنوارها در دنیا سیاسی هستند اما مثل ما سیاست زده نیستند و اگر سنگ محک بر چیزی میزنند، در جای خود و با عیار هم سنگ قیاس میکنند.
مدتهاست که از خدای خودم میپرسم که «چه حکمتی در این رنج نهفته است» و جوابی نمییابم.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 23 بهمن 1392 - 15:15
دیدگاهها
اه اشکم را دراوردی ای مرد!!! مرا دگر تاب و توان شنیدن سخن تو نبود.
سلام.آریا عظیمی نژاد عزیز همه ی حرفهات به حق بود.واقعا هنرمندانی چون شما باعث افتخار مملکت ماست...
استاد عزیز،من هم هنگامی که سخنان استاد همایونفر را شنیدم که با دل و جان از آهنگسازان ایرانی دفاع کرد،اما تنها ثانیه ای بعد سیمرغ به آهنگساز اسکاری رسید،بغض کردم و اشک ریختم برای موسیقی کشورم،آهنگسازان کشورم که از جان مایه میگذارند اما حتی به هموطن های خود نیز نمیتوانند تکیه کنند تا ذره ای از بار سختی ها و مشکلاتشان کم کنند،تنها با کمی قدردانی بیشتر...
اما به یاد داشته باشید که ما تا ابد پشت شما هستیم... پشت آهنگسازان و موزیسین های زحمت کش و بی ادعای ایرانمان
با اینکه احترام زیادی برای آقای عظیمی نژاد قائلم، اما با حرف ایشان مخالفم.
نمیتوانیم بگوییم چون که اساتید ما رنج زیادی کشیده اند (و صد البته این حرف یک حرف بدیهی است) پس برتر هستند.اگر میخواهیم این بزرگان (که روی سر ما جا دارند) جواب زحماتشان را بگیرند؛ یا برایشان مراسم تقدیر برگزار کنیم و یا حداقل در جشنواره از گروه های برتر استفاده نکنیم.
بد میگم؟!
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
تلاش خویش را بیشتر کرده و حسادت را کم کنید تا به سیمرغ بلورین دست یابید
افزودن یک دیدگاه جدید