چرا کارهای گروهی در موسیقی ایران به نتیجهای نمیرسند؟
سهم من، سهم تو
- حمیدرضا منبتی | منتقد موسیقی
برای پاسخ به این سوال تنها اشاره به یک جمله حکیمانه که به ضربالمثلی کلیدی برای موفقیت در تجارت میان ما رواج یافته باید کافی باشد: «برای خودت کار کن، نه دیگران!» همه ما این فرمول موفقیت را در ذهنمان داریم و همین میشود که بیزینسهای خُرد را در مدت زمانی کوتاه به پلههای اول موفقیت میرسانیم و از همینجا تصمیم به انشعاباش میگیریم که برای خودمان کار کنیم، نه دیگران! این است که تقریباً هیچ کمپانی فوقالعاده بزرگی در امارات در اختیار ایرانیها نبوده و نیست. دقیقاً برعکس همان «خارجیها» که از خدایشان است که بیزینسی بزرگ و بزرگتر شود و آنها هم از قِبلاش سود بیشتری ببرند. اما ظاهراً برای ما اینگونه است که وقتی شراکتی به موفقیت رسید و بزرگ شد، به فکر دودوتا چهارتا میافتیم که الان سهم شریکمان چهقدر بیشتر از ماست و لیاقت او هم که خب گفتن ندارد که از ما کمتر است و بقیه داستان که همه از حفظیم!
در موسیقی ایران نیز چنین حکایتی جریان دارد و خیلی هم جای تعجب نیست. کارهای گروهی متعددی را میتوان برشمرد که علیرغم موفقیتشان به جدایی کشیده شدند، تنها به این دلیل که ما توانایی تقسیم این موفقیتها و لذت بردن از آنها در کنار یکدیگر را کمتر داریم.
مرحوم ناصر عبداللهی و امیر کریمی چند ترانه مشترک در آلبوم «عشق است» داشتند، اما هیچگاه این ترانهها به اجرای زنده مشترک نرسیدند و روابط این دو نیز پس از مدت کوتاهی به گرمی سابق نبود. ترانههای خاطرهانگیزی هم از همکاری علیرضا عصار و محمد اصفهانی در ذهن دوستداران موسیقی پاپ شکل گرفته که سرنوشت مشابهی داشتند. البته در کنسرت سال 88 علیرضا عصار در تالار وزارت کشور –که با حضور نهچندان هماهنگشده اصفهانی همراه بود- پیش از اجرا طی صحبت کوتاهی که بین عصار، اصفهانی و فواد حجازی شکل گرفت و به پیشنهاد محمد اصفهانی (که از روزهای اوج خود و کنسرتهای فراوان و پرطرفدارش به دور بود) تصمیم گرفته شد که این دو، قطعۀ «ای کاروان» را به صورت دوصدایی اجرا کنند.
نمونههای فراوانی از این دست را میتوان در میان خوانندگان داخلی پاپ و سنتی و نیز خوانندگان لسآنجلسی یافت که آخرینشان «جدایی امیر از سهراب» بوده است!
در خلال یکی از گفتوگوهایم با استاد حسین علیزاده بحث به قطع همکاری موزیسینهای ایرانی و به طور ویژه قطع همکاری خودشان با شجریانها کشید که علیزاده در پاسخ به نکته جالبی اشاره کرد: «اصولاً ما ایرانیها بر سر تقسیم موفقیتهایمان مشکل داریم و هر کدام تلاش میکنیم که سهم بیشتری از آن را برای خود مصادره کنیم. مثلاً هر زمان که ما کنسرت داریم باید به این نکته توجه کنیم که فلان استاد نامدار را با استاد دیگر در یک شب دعوت نکنیم، چرا که از این بیم دارند که مبادا تماشاچیان، دیگری را بیش از خودشان تشویق کنند.»
این است که در دنیا هرساله دهها و صدها کنسرت گروهی و خیریه با حضور بزرگترین موزیسینهای جهان –که نام و شهرتشان با هنرمندان ما قابل قیاس نیست- برگزار میشود و میبینی که در یک اجرای خیریه مارک نافلر، استینگ بکووکال میخوانَد، فیل کالینز درامز میزند و اریک کلپتون ریتم گیتار! هیچ کسی هم دنبال این نیست که بگوید این جمعیت همگی برای من آمدهاند و برای من فقط هورا میکشند؛ و چه ساده میتوان این را با تعداد کنسرتهای گروهی و خیریهای که تاکنون در ایران برگزار شدهاند، مقایسه کرد و به نتیجه درخشانی هم نرسید!
منبع:
تاریخ انتشار : پنجشنبه 9 آذر 1391 - 00:00
دیدگاهها
به نظرم ما ایرانی ها واقعا چشم محبوبیت و شکوفایی و پیشرفت
کناریمون رو نداریم...یا باید بکوبیمش به زمین یا باید قطع رابطه کنیم
یا باید انچنان ازش سبقت بگیریم که هیچوقت نتونه به ما برسه...
مثال های فراوانی رو میشه زد در موسیقی پاپ و سنتی ایران...
مخصوصا پاپ...!!!واقعا ما داریم کسانی رو از دست میدهیم که
میتونن صدای موسیقی ایران رو به تماااااام دنیا بشنوونن...
مثل:استاد شجریان و شادمهر عقیلی و غیره...
اسطوره ها رو راحت از دست میدیم و در عوض میگیم نسل جدید...
نسل جدید رو باید اسطوره ها بسازن نه اینکه خود به خود وارد این
عرصه بشوند و جو موسیقی رو متشنج بکنن...باز می توان مثال
از این نسلهای جدید...
سوال اصلی من اینه از هنرمندان...چرا اتحاد نه؟؟؟بخاطر چی؟؟؟
ارزش متحد نشدن رو داره؟؟؟
به نظرم ما ایرانی ها واقعا چشم محبوبیت و شکوفایی و پیشرفت
کناریمون رو نداریم...یا باید بکوبیمش به زمین یا باید قطع رابطه کنیم
یا باید انچنان ازش سبقت بگیریم که هیچوقت نتونه به ما برسه...
مثال های فراوانی رو میشه زد در موسیقی پاپ و سنتی ایران...
مخصوصا پاپ...!!!واقعا ما داریم کسانی رو از دست میدهیم که
میتونن صدای موسیقی ایران رو به تماااااام دنیا بشنوونن...
مثل:استاد شجریان و شادمهر عقیلی و غیره...
اسطوره ها رو راحت از دست میدیم و در عوض میگیم نسل جدید...
نسل جدید رو باید اسطوره ها بسازن نه اینکه خود به خود وارد این
عرصه بشوند و جو موسیقی رو متشنج بکنن...باز می توان مثال
از این نسلهای جدید...
سوال اصلی من اینه از هنرمندان...چرا اتحاد نه؟؟؟بخاطر چی؟؟؟
ارزش متحد نشدن رو داره؟؟؟
ولی رضا صادقی اینو شکت همخوانی با بابک جهابخش خشایار اعتمادی و چند خواننده گمنام
البته قرار بود یکی بود یکی نبود با محمد اصفهانی بخونه
و چقد سخته رو با احسان خواجه امیری ک این امر محقق نشد
و حمید عسگری هم فبت ها ی زیادی خونده
بله همینه دیگه ما ایرانی ها همه جا می خواهیم رئیس باشیم و مرکز توجه چون از بچگی اجبارا باید دکتر و مهندس می شدیم چون همه نخبه بودیم وقتی هم خواستیم بخونیم یا ساز بزنیم خوب طبعا جزو سه تای اول جهان بودیم و خلاصه تو بد توهمی سر می کنیم
افزودن یک دیدگاه جدید