نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
گفتوگو با محمدرضا درویشی، آهنگساز:
ما روایان قصههای رفته از یادیم
موسیقی ما - آمن خادمی: محمدرضا درویشی یک موسیقیدان چند وجهی است؛ پژوهشگر موسیقی محلی ایران زمین است و کتاب دایره المعارف سازهای ایران را مینویسد. به کوره دهات سفر میکند و نواها و آواهای گمشده سرزمین آبا و اجدادیش را جمع آوری میکند. موسیقی فیلم مینویسید. خلاصه اگر بخواهیم سراغ درویشی را بگیرم حتما و حتما دارد بر روی پروژهای کار میکند. به گفته خودش هنوز یک پروژهاش به اتمام نرسیده به پروژه بعد میپردازد. آثار دوریشی نیز سبکهای مختلفی دارد؛ یک بار مانند تنظیم آلبومهای گنبد مینا، جان عشاق و «زمستان است» که بر دل و جان خستگان و مردم نفوذ میکند و بار دیگر چون قطعه «کلیدر» مورد بیلطفی قرار میگیرد. به هر حال هر زمان سراغ درویشی را میگیریم وی یا درگیر نوشتن اثر موسیقایی است و یا در حال تحقیق برای نوشتن کتاب. در این مصاحبه به اختصاص فقط میخواهیم درباره پروژه جدیداین هنرمند یعنی «بازخوانی تصانیف منسوب به عبدالقادر مراغی» از وی بپرسیم و دیگر پرسشهایمان را به زمان دیگر موکول میکنیم.
اگر بگوییم غیر از محمدرضا دوریشی کسی از پس پروژه موسیقی عبدالقادر بر نمیآمد، اغراق نگفتهایم؛ چرا که تمرینهای نفس گیر، شش سال زحمت و کار و کنار آمدن با یک گروه ۱۰ نفری فقط و فقط از عهده درویشی برمی آید که همیشه انصاف را در رفتار و گفتار رعایت کرده است. زمانی که از پرسشهایمان با او صحبت میکنیم انگار از بچهاش حرف میزند و برای توضیح دادن اصلا و اصلا خسته نمیشود. این مصاحبه نزیک به هفت ساعت طول کشید. نه درویشی از گفتن نکات کلیدی و تاریخی و موسیقی خسته میشد و نه من از نوشتن آنها. درویشی درباره پروژه عبدالقادر از شش سال زندگی گروهی میگوید و میگوید بچههای گروه عبدالقادر گلچین شدهاند و گرنه هر گروهی در ایران نمیتوانست این همه سال دوام بیاورد.
اما درباره پروژه «شوق نامه» باید اینگونه بنویسیم:
پروژه بازخوانی تصنیفهای منسوب به مراغی و مجموعه «شوق نامه» که حاصل این پروژه است دارای ویژگیهایی است که آن را از جهات وزوایای مختلف متمایزمی کند.
جامعهٔ ایران تا به حال با آثار منسوب به مراغی به صورت شنیداری مواجه نبوده وبرای نخستین بار است که این آثار به گوش دوستداران و اهالی موسیقی در ایران میرسد. این تصنیفها پیش از این هیچگاه یکجا و در یک مجموعهٔ مستقل انتشار نیافته و بسیاری از آنها- به جز چند تصنیف که در ترکیه اجرا شده اند-برای نخستین بار است که ضبط و منتشر میشوند. نتها و شعرهای اصلاح شدهٔ تصنیفها نیز تا به حال به صورت یک مجموعه چاپ نشدهاند و اینک همهٔ اینها به صورت اولین مجموعهٔ آثار صوتی، مکتوب و تحلیلی دربارهٔ مراغی و تصنیفهای او منتشر میشوند.
از زمان عبدالقادر تاکنون هیچ خواننده فارسی زبان تصنیفهای او را اجرا نکرده و همایون شجریان نخستین خوانندهٔ فارسی زبان است که آنها را خوانده است. شعرهای تصنیفها نیز که غالبا مغلوط بودهاند و پس از عبدالقادر، در گذر روزگار، تحریف شدهاند، در مجموعه «شوق نامه» حتی المقدور اصلاح، و شناسهٔ بسیاری از شعرها مشخص شدهاند. در این پروژه یک پژوهش کاربردی دربارهٔ مراغی و تصنیفهای منسوب به او صورت گرفته و سعی شده است بیشترین منابع مکتوب و شفاهی در مورد او گردآوری شوند.
این مجموعه حاصل کار و تلاش یازده موسیقیدان، پژوهشگر و نوازنده حرفهای و شناخته شده است که با نام «گروه عبدالقادر مراغی» در مدتی نزدیک به پنج سال گرد هم آمدند و این پروژه دشوار را به مقصد رسانند.
محمدرضا درویشی،زاده ۲۵ مهر ۱۳۳۴ در شیراز، آهنگساز، پژوهشگر موسیقی و مؤلف دایرهالمعارف سازهای ایران و چندین کتاب دیگر است. وی در سال ۱۳۵۷ در رشته آهنگسازی از دانشکده هنرهای زیبای تهران فارغالتحصیل شد. او علاوه بر آهنگسازی، از ۲۸ سال پیش پژوهش در موسیقی نواحی مختلف را با سفر به شهرها و روستاهای ایران آغاز کرده است. موسیقی کلیدر که براساس رمان کلیدر محمود دولت آبادی ساخته شده است، یکی از شاهکارهای درویشی است. آلبومهای گنبد مینا و جان عشاق حاصل همکاری وی با پرویز مشکاتیان و محمدرضا شجریان است. همچنین آلبوم زمستان بر اساس شعر مهدی اخوان ثالت حاصل همکاری وی با شهرام ناظری و آلبوم موسم گل حاصل همکاریش با ایرج بسطامی است. از وی تاکنون بیش از ۵۰ ساعت موسیقی از نواحی مختلف ایران توسط حوزه هنری انتشار یافته است.
وی در حدود ۵۰ موسیقی فیلم تاکنون ساخته است و تقریبا با همه کرگردانان مولف و شهیر ایران از جمله بهرام بیضایی، محسن مخملباف، داریوش مهرجویی و... کار کرده است.
این گفتوگو خلاصه هفت ساعت مصاحبه با محمدرضا درویشی است:
از طرف دیگر، عبدالقادر مراغی خوشنویس بوده و از آنجا که در زمان تیموری خط نستعلیق به تدریج جایگزین تمام خطهای ماقبل خودش میشد، وی تمام رسالههایش را به خط زیبای نستعلیق در دوران اول این خط مینوشت که بعدهااین خط سمبل زیباییشناسی خط ایرانی در دوران صفوی و پس از آن است. معمولا اولین نسخههای رسالههای مراغی به خط خود مراغی است که این کتابها بعضا در کتابخانه آستان قدس رضوی، کتابخانه «توپ کاپی» در استانبول، کتابخانه «لایدن» در هلند، کتابخانه دانشگاه الاالزهر در مصر و غیره نگهداری میشود.
این نکته را بگویم که ما این آثار را منسوب به عبدالقادر مراغی میدانیم به همین دلیل نام پروژه را بازخوانی تصانیف منسوب به عبدالقادر مراغی گذاشتهایم.
دراین راستا گروه ما، ۳۰ تصنیف بر اساس فهرست رئوف یکتا که بخش دوم از کتاب «اساتید الحان» نوشته رئوف یکتا و ترجمه سیروس جمالی آمده است رابرای اولین بار از حاصل کاراین هیات بیرون آورد یم و آنها را معیار کار خود قرار دادیم. از این ۳۰ تصنیف حدود ۱۰ تصنیف در یک مجموعه نت به نام دارالالحان به چاپ رسیده است و باقی تصانیف به شکل اوراق پراکنده در آرشیوها، کتابخانه دانشگاهها و یا کتابخانههای شخصی در ازمیر، آنکارا و استانبول و همچنین آرشیوهای خصوصی وجود داشت؛ البته ما ۹ تصنیف از تمام فهرستهای ارائه شده و شش تصنیف از فهرست رئوف یکتا را نتوانستهایم پیدا کنیم.
در این راستا از تصانیفی که فقط یک روایت از آن وجود داشت، همان یک روایت را اجرا کردیم و از تصانیفی که چند روایت داشت با استفاده از قرائنی که در این تصانیف بود یک روایت را استخراج کردیم؛ بدون اینکه یک نت کم یا زیاد شود.
درباره اینکه این تصانیف متعلق به عبدالقادر مراغی است یا نه، نزدیک به ۱۰۰ سال است که بحث است و با توجه به اینکه هر شعر، قصه و روایت طی ۵۰۰ سال انتقال شفاهی وسینه به سینه دچار تغییر و یا تحریفاتی میشود ما عنوان بازخوانی بر آن نهادیم.
از طرف دیگر عدهای درترکیه هستند که میگویند هیچ یک از این تصانیف متعلق به مراغی نیست و عدهای نیز درایران مانند دکتر محسن حجاریان (موسیقیشناس) اعتقاد دارند این آثار ۱۰۰% متعلق به مراغی است.
آن زمان کتاب مقاصدالحان توسط تقی بینش چاپ شده بود. همچنین کتابی به عنوان «مبانی اتنوموزیکولوژی» توسط دکتر محمدتقی مسعودیه توسط انتشارات سروش بیرون آمده بود که روی جلدکتاب یک نت به اسم «تصنیف نهاوند کبیر» بود. طی صحبتی با دکتر مسعودیه خواستم بدانم که آن تصویر نت را از کجا آورده است و وی گفت که آن را ثمین باغچهبان گرفته است.
با ثمین باغچهبان که در آنکارا بود تماس گرفتم و ایشان نیز علم واطلاع دقیقی در این باره نداشت؛ درصورتیکه اولین جلد دار الحان هشتاد سال پیش چاپ شده بود. همچنین استاد مرتضی حنانه درآن دوران کتابی به عنوان «گامهای گمشده» داشت و علاوه بر آن در کتاب دیگری مشغول شرح و تفسیر مقاصدالالحان عبدالقادر مراغی بود. این کتاب پس از حدود ۲۰ سال که از درگذشت حنانه میگذرد هنوز نزد علی برلیانی از شاگردان وی است و متاسفانه برلیانی آن را هنوز منتشر نکرده است. آن سالها کنجکاو شدم وبه دوستانم که به ترکیه سفر میکردند، توصیه کردم که تمام کتابهای موجود درباره عبدالقادرمراغی را برایم بیاورند.
در اینجا نیاز به یادآوری است که آشنایی استاد حنانه با رسالهها و تصانیف مراغی در کتابخانه واتیکان در حین تحصیل وی در ایتالیا صورت گرفت.
اکنون چند سال است که براساس همین تفکر گروهی به نام عبدالقادرمراغی برای احیای آثار مراغی برای اجرای آثار مراغی پایه گذاری کردهام. درابتدا یک گروه ۱۱ نفره که کار خود را در سریال شهرآشوب آغاز کرد و بعد از آن یک گروه ۴۰ نفره که کار با آنها به دلیل تعداد زیاد نوازنده وندانستههای خودم پیش نرفت. نتیجه اینکه یک گروه ۹ نفره از نوازندگان تشکیل دادم و همچنین از همایون شجریان که در سریال شهرآشوب با وی کار کرده بودم، نیز دعوت کردم.
بدون در نظر گرفتن مطالعات قبلی باید بگویم از آغاز فعالیت گروه عبدالقادر تاکنون شش سال میگذرد که چهار سال آن مشغول ضبط و تمرین بودیم همچنین بایدبگویم که این پروژه یکی از سختترین پروژههایی بودکه من تاکنون انجام دادهام.
اگر بخواهم از دوران سخت این پروژه بگویم باید به هفتهای هشت ساعت تمرین، ضبط قطعات خارج از فضای استودیو وغیره اشاره کنم که اگر در این گروه همدلی نبود قاعدتا این پروژه به ثمر نمینشست. ما در گروه ۱۱ نفره خود از مشکلات کوچک برای رسیدن به هدفمان رد میشدیم و نتیجه این شدکه گروه عبدالقادر بر خلاف دیگرگروهها که اغلب با هم اختلاف پیدا میکنند؛ ازاین قاعده مستثنا ماند و توانست این مجمموعه را اجرا نماید.
هم اکنون کم شدن یا اضافه شدن یک نفر به گروه عبدالقادر برای ما دردسر بوجودمی آورد؛ چرا که اگر شخص جدیدی وارد گروه عبدالقادر شود دیگر آن شش سال تجربه و ممارست را ندارد واگر یک نفر هم از گروه خارج شود تاثیر و جای خالی آن در گروه احساس میشود.
حتی میخواستم از کاتالوگ پرفسور اون رایت (استاد بازنشسته دانشگاه لندن و یکی از برجستهترین اتنوموزیکولوژیستهای جهان و متخصص موسیقی دوران اسلامی و دوران تیموری) که به یک اسلوب سازشناسی در دوران تیموری رسیده است برای ساخت سازها استفاده کنم.
همچنین با چند تن از سازندگان ساز نیز واردمذاکره شدم؛ البته آنها، هم هزینههای زیاد و هم زمان طولانی از من مطالبه میکردند و هم درپایان صدای ساز ساخته شده خودرا تضمین نمیکردند.
نتیجه اینکه تصمیم گرفتم از سازهای فعلی ایران در این پروژه استفاده کنم؛ البته این نکته را اضافه کنم که ساختار موسیقی الان با زمان عبدالقادر فرق میکرد وبه فرض مثال عودی که هم اکنون درایران، ترکیه و کشورهای عربی تا شمال آفریقا وجوددارد از نظر ابعاد، تعداد سیمها یا آنچه در رسالهها و مینیاتورهای قدیمی است کاملا متفاوت است.
همانطور که گفتم ما به این آثار حتی یک نت اضافه وکم نکردیم. همچنین برای اصلاح اشعار این آثار و ریشه یابی صحیح آنها از هنرمندی برجسته چون دکتر شفیع کدکنی بهره بردیم.
به فرض مثال یک تصنیف درمقام «عشاق» داریم که شعر دارد اما شعرش از نظر وزن وقافیه بدون معناست وحتی دکتر شفیع کدکنی هم نتوانست شعر درست این تصنیف را پیدا کندوما مجبورشدیم این تصنیف را بدون شعر وخواننده اجرا کنیم؛ هر چند یکی از اساتید ساز قانون در استانبول از این کار ما انتقاد کرد اما ما بر آن بودیم که اگر اشتباهی در این آثار است بر اساس مدارک وشواهد در جهت رفع آن براییم.
همچنین یک تصنیف دیگر به اسم «محتشم» داریم در مقام راست که به «راست محتشم» معروف است. آنچه خواننده در این تصنیف میخواند چند کلمه بیشتر نیست و مابقی همه «ترنم» است.
باید بگویم که ۹۹% این تصنیف «ترنم» است و در وسط ترنمها کلمههای بیمفهومی نیز وجوددارد. این کلمات پس از بررسیهای فراوان توسط دکتر شفیعی کدکنی معلوم شد متعلق به یکی از رباعیات خیام است بدین صورت: قومی متحیرند اندر ره دین / قومی فتادهاند در راه یقین/ناگاه منادی برآمد زکمین/کی بیخبران راه آن نه آن است و نه این.
دراینجا بودکه فهمیدیم همانطورکه شعر این تصنیف اینقدر دچارتحریف شده است حتما ملودی آنهم دچار تغییر شده است.
جالب اینکه در بعضی از این تصانیف حجم ترنمها از شعر بیشتر است وبر خلاف تصور که «ترنم»ها برای پرکردن وجه متریک یک موسیقی به کار میرود، به اینصورت نبوده است و «ترنم»ها دربعضی از تصانیف به جای شعر به کار رفته است. ظاهرا «ترنم»ها در ادبیات قدیم ایران جدای از موسیقی در شعر هم بوده است؛ به گونهای که میتوان به برخی از غزلیات مولانا اشاره کرد. به عنوان مثال:
من که مست از مینابم تنناها یاهو / فارغ از کون و مکانم تنناها یاهو..
گویی دراین شعر مولانا برای بیان خود هیچ واژهای مناسبتر از ترنم پیدا نکرده است؛ هر چندبرخی ازمولویشناسان اعتقاد دارند که این اشعار متعلق به مولانا نیست اما حتی اگر متعلق به مولاناهم نباشد بالاخره یک شاعر دیگری آن راسروده است.
من هم قصد بیاحترامی به دیگر خواننده هارا ندارم و معتقدم هرکس توانایی وجنس خاص صدای خودش را دارد اما به نظر من همایون شجریان بعد از پدرش برجستهترین خواننده موسیقی ایران است. این نظر شخصی من است و شاید خوانندههای دیگر آن را قبول نداشته باشند.
در وهله اول انتخاب همایون شجریان به این دلیل بودکه وی در سریال «شهرآشوب» با من همکاری داشته است؛ به همین خاطر من اولین پیشنهاد را به همایون شجریان دادم ونه حتی استاد شجریان. چرا که میدانستم استاد شجریان به دلیل مشغله زیاد ومسئولیت زیاد شاید آن تمرکزی که همایون به روی این پروژه دشوار دارد را نداشته باشد. به همین خاطر سراغ نفر دوم آواز یعنی همایون رفتم. انصافا همایون هم در این پروژه با وقت زیاد، صبوری، وسواس، دقت مثال زدنی و تیزهوشی ازعهده این کار برآمد.
یادم میآیداستاد شجریان پس از میکس پروژه عبدالقادر در پاسخ به پرسش مجتبی میرطهماسب (مستندساز گروه که طی شش سال با هزینه شخصی خود بیش از ۱۰۰ ساعت راش از پروژه عبدالقادر مراغی دارد) مبنی براینکه نظر خودرا درباره پروژه عبدالقادر بگوید، گفت: «این تصانیف را فقط همایون میتوانست اجرا کند نه هیچکس دیگر. نه بخاطر اینکه همایون پسر من است بلکه هیچ خواننده دیگری قادرنیست این تصانیف با همچین کیفیتی بخواند و هم اینکه این همه وقت برای خواندن این تصانیف در حوصله من نیست.
یعنی اینکه یک خواننده باید بدون قطع کردن صدای خود بتواند یک قطعه آوازی را تا پایان بخواند.
در اجراهای ما بیش از ۷۰% تصانیف عبدالقادرمراغی با آواز شروع میشود؛ یعنی اینکه بعضی از تصانیف با خواننده شروع وبا خواننده تمام میشود. به عنوان مثال تصنیف سهگاه یک قطعه ۲۴ دقیقهای است که ما یک جمله سازی را به عنوان مقدمه از خود تصنیف گرفتهایم وبقیه قطعه آوازی است که خواننده باید در اوج بخواند.
آن زمان (نمیدانم من از آقای شجریان خواستم یا همایون) از استادشجریان خواهش کردیم که از همه تجربیات خودش برای میکس این آثاراستفاده کند وایشان هم بیش ازیک هفته مدام به استودیو میآمد و کارها را به دقت گوش میداد و میکس آن به بهترین نحو انجام شد.
یک نکته دیگر که بایداضافه کنم این است که این هزینه برای چهار سال تمرین و ضبط یک گروه ۱۱ نفره بوده که فقط پول تاکسی اعضای گروه شد؛ البته همه ما در آن مقطع انتظار بیشتری نداشتیم وفقط میخواستیم این پروژه به سرانجام برسد. در این پروژه علی صمدپور به عنوان نماینده اعضای گروه درجریان ریز مسائل مالی بود. همچنین در تقسیم بندی این پول با پذیرش تمام اعضای گروه من و همایون شجریان اندکی بیشتر از اعضای گروه سهم داشتیم و خوشبختانه ما دراین زمینه هیچ مشکلی نداشتیم یعنی ممکن بود سر هرمسئلهای اختلاف نظر ودعوا بکنیم غیر ازمسائل مالی!
از زحمات همه این دوستان طی چهار سال تمرین (هشت ساعت در هفته) تشکر میکنم که باعث شدند بتوانیم دور هم جمع شویم و این کار دشوار را به سامان برسانیم.
همچنین از استاد محمدرضا شجریان که میکس نهایی بخش صوتی این مجموعه با استفاده از همه دانش و تجربیات وی محقق شد، تشکر میکنم. از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی که اشعار مربوط به این تصانیف را بعضا اصلاح و یا ریشه یابی کردهاند تشکر فراوان دارم. در این گروه که اسامیآنها ذکر شد علاوه بر همایون شجریان، چند نفر نقشهای برجسته تری داشتهاند، مانند سیروس جمالی که ترجمه متون از انگلیسی، زبان ترکی با رسم الخط عثمانی و زبان ترکی با رسم الخط لاتین جدید را برعهده داشت. سپاسگزاری میکنم؛ وی همچنین نمونههای اولیه تصانیف را به عنوان نمونههای الگویی با صدای خودش میخواند و به دست من میرساند.
همچنین خانم بوبان که راهنمای ما در بخش فواصل موسیقی بودند و در کتابچه این مجموعه مقالهای در این باب دارند که البته این مقاله با گسترش بیشتری در کتاب عبدالقادر مراغهای که تا چند ماه دیگر توسط انتشارات ماهور به چاپ خواهد رسید، تشکر میکنم.
از بهزاد میرزایی که علاوه بر نواختن دایره به بخش ایقاعات (ادوار ریتمیک) در تصانیف عبدالقادر مراغی به ما کمک کرد، سپاسگزارم. وی همچنین علاوه بر نوشته کوتاهی که در کتابچه این مجموعه دارد مقاله مفصلی دیگری نیز دارد که در همان کتاب عبدالقادر در آینده به چاپ خواهد رسید.
همچنین علی صمدپور که علاوه بر راهنماییهای فکری، خانه پدری خود را به مدت ۴ سال محل تمرین گروه قرار داده بودکرد و نیز رضا غلامی که خانه خویش در گلاب دره را محلی برای ضبط این مجموعه کرده بود، تشکر میکنم.
همچنین از مجموعه مدیران و دستندرکاران کانون پرورش فکر که در این پروژه ما را یاری نمودهاند، سپاسگزارم و نیز از رضا اقتداری (مدیراداری این پروژه در کانون پرورش فکری) که از هیچ کوششی برای به ثمر رساندن این مجموعه کوتاهی نکردند، سپاسگزارم.
عکس: امیر نیکنام
اگر بگوییم غیر از محمدرضا دوریشی کسی از پس پروژه موسیقی عبدالقادر بر نمیآمد، اغراق نگفتهایم؛ چرا که تمرینهای نفس گیر، شش سال زحمت و کار و کنار آمدن با یک گروه ۱۰ نفری فقط و فقط از عهده درویشی برمی آید که همیشه انصاف را در رفتار و گفتار رعایت کرده است. زمانی که از پرسشهایمان با او صحبت میکنیم انگار از بچهاش حرف میزند و برای توضیح دادن اصلا و اصلا خسته نمیشود. این مصاحبه نزیک به هفت ساعت طول کشید. نه درویشی از گفتن نکات کلیدی و تاریخی و موسیقی خسته میشد و نه من از نوشتن آنها. درویشی درباره پروژه عبدالقادر از شش سال زندگی گروهی میگوید و میگوید بچههای گروه عبدالقادر گلچین شدهاند و گرنه هر گروهی در ایران نمیتوانست این همه سال دوام بیاورد.
اما درباره پروژه «شوق نامه» باید اینگونه بنویسیم:
پروژه بازخوانی تصنیفهای منسوب به مراغی و مجموعه «شوق نامه» که حاصل این پروژه است دارای ویژگیهایی است که آن را از جهات وزوایای مختلف متمایزمی کند.
جامعهٔ ایران تا به حال با آثار منسوب به مراغی به صورت شنیداری مواجه نبوده وبرای نخستین بار است که این آثار به گوش دوستداران و اهالی موسیقی در ایران میرسد. این تصنیفها پیش از این هیچگاه یکجا و در یک مجموعهٔ مستقل انتشار نیافته و بسیاری از آنها- به جز چند تصنیف که در ترکیه اجرا شده اند-برای نخستین بار است که ضبط و منتشر میشوند. نتها و شعرهای اصلاح شدهٔ تصنیفها نیز تا به حال به صورت یک مجموعه چاپ نشدهاند و اینک همهٔ اینها به صورت اولین مجموعهٔ آثار صوتی، مکتوب و تحلیلی دربارهٔ مراغی و تصنیفهای او منتشر میشوند.
از زمان عبدالقادر تاکنون هیچ خواننده فارسی زبان تصنیفهای او را اجرا نکرده و همایون شجریان نخستین خوانندهٔ فارسی زبان است که آنها را خوانده است. شعرهای تصنیفها نیز که غالبا مغلوط بودهاند و پس از عبدالقادر، در گذر روزگار، تحریف شدهاند، در مجموعه «شوق نامه» حتی المقدور اصلاح، و شناسهٔ بسیاری از شعرها مشخص شدهاند. در این پروژه یک پژوهش کاربردی دربارهٔ مراغی و تصنیفهای منسوب به او صورت گرفته و سعی شده است بیشترین منابع مکتوب و شفاهی در مورد او گردآوری شوند.
این مجموعه حاصل کار و تلاش یازده موسیقیدان، پژوهشگر و نوازنده حرفهای و شناخته شده است که با نام «گروه عبدالقادر مراغی» در مدتی نزدیک به پنج سال گرد هم آمدند و این پروژه دشوار را به مقصد رسانند.
محمدرضا درویشی،زاده ۲۵ مهر ۱۳۳۴ در شیراز، آهنگساز، پژوهشگر موسیقی و مؤلف دایرهالمعارف سازهای ایران و چندین کتاب دیگر است. وی در سال ۱۳۵۷ در رشته آهنگسازی از دانشکده هنرهای زیبای تهران فارغالتحصیل شد. او علاوه بر آهنگسازی، از ۲۸ سال پیش پژوهش در موسیقی نواحی مختلف را با سفر به شهرها و روستاهای ایران آغاز کرده است. موسیقی کلیدر که براساس رمان کلیدر محمود دولت آبادی ساخته شده است، یکی از شاهکارهای درویشی است. آلبومهای گنبد مینا و جان عشاق حاصل همکاری وی با پرویز مشکاتیان و محمدرضا شجریان است. همچنین آلبوم زمستان بر اساس شعر مهدی اخوان ثالت حاصل همکاری وی با شهرام ناظری و آلبوم موسم گل حاصل همکاریش با ایرج بسطامی است. از وی تاکنون بیش از ۵۰ ساعت موسیقی از نواحی مختلف ایران توسط حوزه هنری انتشار یافته است.
وی در حدود ۵۰ موسیقی فیلم تاکنون ساخته است و تقریبا با همه کرگردانان مولف و شهیر ایران از جمله بهرام بیضایی، محسن مخملباف، داریوش مهرجویی و... کار کرده است.
این گفتوگو خلاصه هفت ساعت مصاحبه با محمدرضا درویشی است:
- قبل از آنکه پرسشهایمان را درباره «شوق نامه» بگوییم درباره عبالقادر مراغی به اختصاربگویید.
- به نظر شما عبدالقادر مراغی از چه نظر در موسیقی ما مورد اهمیت بوده است که شما شش سال به صورت ممتد و از دوران تحصیل به صورت ناپیوسته درباره وی تحقیق کردهاید؟
از طرف دیگر، عبدالقادر مراغی خوشنویس بوده و از آنجا که در زمان تیموری خط نستعلیق به تدریج جایگزین تمام خطهای ماقبل خودش میشد، وی تمام رسالههایش را به خط زیبای نستعلیق در دوران اول این خط مینوشت که بعدهااین خط سمبل زیباییشناسی خط ایرانی در دوران صفوی و پس از آن است. معمولا اولین نسخههای رسالههای مراغی به خط خود مراغی است که این کتابها بعضا در کتابخانه آستان قدس رضوی، کتابخانه «توپ کاپی» در استانبول، کتابخانه «لایدن» در هلند، کتابخانه دانشگاه الاالزهر در مصر و غیره نگهداری میشود.
- درباره رسالههای عبدالقادر مراغی توضیح دهید و محتوای آنها را تشریح کنید؟
- به نظر شما چرا وجه مصنف بودن عبالقادر مراغی در مبانی موسیقی ما حذف شده است؟
- حذف این ویژگیها از موسیقی چه تاثیری در درازمدت بر تاریخ موسیقی ما، محتوا و ترکیب بندی سازهای ما گذاشته است؟
- با توجه به زمانی که برای این پروژه گذاشتید و سفرهایی که به ترکیه داشتهاید؛ جایگاه عبدالقادر مراغی را در میان جامعه موسیقی ترک چگونه ارزیابی میکنید؟
- آنچه در آثار عبدالقادر مراغی عنوان «تصنیف» به خود گرفته است، چه تفاوتهایی با فرم تصنیف در برهه کنونی دارد؟
- تا چه حد اطمینان دارید این تصانیف متعلق به عبدالقادر مراغی است؟
این نکته را بگویم که ما این آثار را منسوب به عبدالقادر مراغی میدانیم به همین دلیل نام پروژه را بازخوانی تصانیف منسوب به عبدالقادر مراغی گذاشتهایم.
دراین راستا گروه ما، ۳۰ تصنیف بر اساس فهرست رئوف یکتا که بخش دوم از کتاب «اساتید الحان» نوشته رئوف یکتا و ترجمه سیروس جمالی آمده است رابرای اولین بار از حاصل کاراین هیات بیرون آورد یم و آنها را معیار کار خود قرار دادیم. از این ۳۰ تصنیف حدود ۱۰ تصنیف در یک مجموعه نت به نام دارالالحان به چاپ رسیده است و باقی تصانیف به شکل اوراق پراکنده در آرشیوها، کتابخانه دانشگاهها و یا کتابخانههای شخصی در ازمیر، آنکارا و استانبول و همچنین آرشیوهای خصوصی وجود داشت؛ البته ما ۹ تصنیف از تمام فهرستهای ارائه شده و شش تصنیف از فهرست رئوف یکتا را نتوانستهایم پیدا کنیم.
در این راستا از تصانیفی که فقط یک روایت از آن وجود داشت، همان یک روایت را اجرا کردیم و از تصانیفی که چند روایت داشت با استفاده از قرائنی که در این تصانیف بود یک روایت را استخراج کردیم؛ بدون اینکه یک نت کم یا زیاد شود.
درباره اینکه این تصانیف متعلق به عبدالقادر مراغی است یا نه، نزدیک به ۱۰۰ سال است که بحث است و با توجه به اینکه هر شعر، قصه و روایت طی ۵۰۰ سال انتقال شفاهی وسینه به سینه دچار تغییر و یا تحریفاتی میشود ما عنوان بازخوانی بر آن نهادیم.
از طرف دیگر عدهای درترکیه هستند که میگویند هیچ یک از این تصانیف متعلق به مراغی نیست و عدهای نیز درایران مانند دکتر محسن حجاریان (موسیقیشناس) اعتقاد دارند این آثار ۱۰۰% متعلق به مراغی است.
- عبدالقادرشناسی از چه زمانی در کشور ما آغاز شد وشما چطور کنجکاو شدیدکه دنبال آثار عبدالقادرمراغی بروید؟
آن زمان کتاب مقاصدالحان توسط تقی بینش چاپ شده بود. همچنین کتابی به عنوان «مبانی اتنوموزیکولوژی» توسط دکتر محمدتقی مسعودیه توسط انتشارات سروش بیرون آمده بود که روی جلدکتاب یک نت به اسم «تصنیف نهاوند کبیر» بود. طی صحبتی با دکتر مسعودیه خواستم بدانم که آن تصویر نت را از کجا آورده است و وی گفت که آن را ثمین باغچهبان گرفته است.
با ثمین باغچهبان که در آنکارا بود تماس گرفتم و ایشان نیز علم واطلاع دقیقی در این باره نداشت؛ درصورتیکه اولین جلد دار الحان هشتاد سال پیش چاپ شده بود. همچنین استاد مرتضی حنانه درآن دوران کتابی به عنوان «گامهای گمشده» داشت و علاوه بر آن در کتاب دیگری مشغول شرح و تفسیر مقاصدالالحان عبدالقادر مراغی بود. این کتاب پس از حدود ۲۰ سال که از درگذشت حنانه میگذرد هنوز نزد علی برلیانی از شاگردان وی است و متاسفانه برلیانی آن را هنوز منتشر نکرده است. آن سالها کنجکاو شدم وبه دوستانم که به ترکیه سفر میکردند، توصیه کردم که تمام کتابهای موجود درباره عبدالقادرمراغی را برایم بیاورند.
- چطورشدکه گره عبدالقادرمراغی را پایه گذاری کردید؟
در اینجا نیاز به یادآوری است که آشنایی استاد حنانه با رسالهها و تصانیف مراغی در کتابخانه واتیکان در حین تحصیل وی در ایتالیا صورت گرفت.
اکنون چند سال است که براساس همین تفکر گروهی به نام عبدالقادرمراغی برای احیای آثار مراغی برای اجرای آثار مراغی پایه گذاری کردهام. درابتدا یک گروه ۱۱ نفره که کار خود را در سریال شهرآشوب آغاز کرد و بعد از آن یک گروه ۴۰ نفره که کار با آنها به دلیل تعداد زیاد نوازنده وندانستههای خودم پیش نرفت. نتیجه اینکه یک گروه ۹ نفره از نوازندگان تشکیل دادم و همچنین از همایون شجریان که در سریال شهرآشوب با وی کار کرده بودم، نیز دعوت کردم.
بدون در نظر گرفتن مطالعات قبلی باید بگویم از آغاز فعالیت گروه عبدالقادر تاکنون شش سال میگذرد که چهار سال آن مشغول ضبط و تمرین بودیم همچنین بایدبگویم که این پروژه یکی از سختترین پروژههایی بودکه من تاکنون انجام دادهام.
اگر بخواهم از دوران سخت این پروژه بگویم باید به هفتهای هشت ساعت تمرین، ضبط قطعات خارج از فضای استودیو وغیره اشاره کنم که اگر در این گروه همدلی نبود قاعدتا این پروژه به ثمر نمینشست. ما در گروه ۱۱ نفره خود از مشکلات کوچک برای رسیدن به هدفمان رد میشدیم و نتیجه این شدکه گروه عبدالقادر بر خلاف دیگرگروهها که اغلب با هم اختلاف پیدا میکنند؛ ازاین قاعده مستثنا ماند و توانست این مجمموعه را اجرا نماید.
- بر اساس چه منطقی این ترکیب ۹ نفره را برای گروه موسیقی عبدالقادر پی ریزی کردید؟
هم اکنون کم شدن یا اضافه شدن یک نفر به گروه عبدالقادر برای ما دردسر بوجودمی آورد؛ چرا که اگر شخص جدیدی وارد گروه عبدالقادر شود دیگر آن شش سال تجربه و ممارست را ندارد واگر یک نفر هم از گروه خارج شود تاثیر و جای خالی آن در گروه احساس میشود.
- چرا سازهای زمان عبدالقادر مراغی را بازسازی نکردید؟
حتی میخواستم از کاتالوگ پرفسور اون رایت (استاد بازنشسته دانشگاه لندن و یکی از برجستهترین اتنوموزیکولوژیستهای جهان و متخصص موسیقی دوران اسلامی و دوران تیموری) که به یک اسلوب سازشناسی در دوران تیموری رسیده است برای ساخت سازها استفاده کنم.
همچنین با چند تن از سازندگان ساز نیز واردمذاکره شدم؛ البته آنها، هم هزینههای زیاد و هم زمان طولانی از من مطالبه میکردند و هم درپایان صدای ساز ساخته شده خودرا تضمین نمیکردند.
نتیجه اینکه تصمیم گرفتم از سازهای فعلی ایران در این پروژه استفاده کنم؛ البته این نکته را اضافه کنم که ساختار موسیقی الان با زمان عبدالقادر فرق میکرد وبه فرض مثال عودی که هم اکنون درایران، ترکیه و کشورهای عربی تا شمال آفریقا وجوددارد از نظر ابعاد، تعداد سیمها یا آنچه در رسالهها و مینیاتورهای قدیمی است کاملا متفاوت است.
- چراارکستر عبدالقادرمراغی به صورت تک صدایی است؟
همانطور که گفتم ما به این آثار حتی یک نت اضافه وکم نکردیم. همچنین برای اصلاح اشعار این آثار و ریشه یابی صحیح آنها از هنرمندی برجسته چون دکتر شفیع کدکنی بهره بردیم.
- اشاره کردید که از دانش دکتر کدکنی برای تصیح اشعار این تصانیف استفاده کردید، درباره مشکلات ادبی این آثار توضیح دهید؟
به فرض مثال یک تصنیف درمقام «عشاق» داریم که شعر دارد اما شعرش از نظر وزن وقافیه بدون معناست وحتی دکتر شفیع کدکنی هم نتوانست شعر درست این تصنیف را پیدا کندوما مجبورشدیم این تصنیف را بدون شعر وخواننده اجرا کنیم؛ هر چند یکی از اساتید ساز قانون در استانبول از این کار ما انتقاد کرد اما ما بر آن بودیم که اگر اشتباهی در این آثار است بر اساس مدارک وشواهد در جهت رفع آن براییم.
همچنین یک تصنیف دیگر به اسم «محتشم» داریم در مقام راست که به «راست محتشم» معروف است. آنچه خواننده در این تصنیف میخواند چند کلمه بیشتر نیست و مابقی همه «ترنم» است.
باید بگویم که ۹۹% این تصنیف «ترنم» است و در وسط ترنمها کلمههای بیمفهومی نیز وجوددارد. این کلمات پس از بررسیهای فراوان توسط دکتر شفیعی کدکنی معلوم شد متعلق به یکی از رباعیات خیام است بدین صورت: قومی متحیرند اندر ره دین / قومی فتادهاند در راه یقین/ناگاه منادی برآمد زکمین/کی بیخبران راه آن نه آن است و نه این.
دراینجا بودکه فهمیدیم همانطورکه شعر این تصنیف اینقدر دچارتحریف شده است حتما ملودی آنهم دچار تغییر شده است.
- اشاره کردید به «ترنم». آیا «ترنم»ها همان ادوات اضافی- کلامی که هم اکنون برای پرکردن وزن موسیقی استفاده میشود، نیست؟
جالب اینکه در بعضی از این تصانیف حجم ترنمها از شعر بیشتر است وبر خلاف تصور که «ترنم»ها برای پرکردن وجه متریک یک موسیقی به کار میرود، به اینصورت نبوده است و «ترنم»ها دربعضی از تصانیف به جای شعر به کار رفته است. ظاهرا «ترنم»ها در ادبیات قدیم ایران جدای از موسیقی در شعر هم بوده است؛ به گونهای که میتوان به برخی از غزلیات مولانا اشاره کرد. به عنوان مثال:
من که مست از مینابم تنناها یاهو / فارغ از کون و مکانم تنناها یاهو..
گویی دراین شعر مولانا برای بیان خود هیچ واژهای مناسبتر از ترنم پیدا نکرده است؛ هر چندبرخی ازمولویشناسان اعتقاد دارند که این اشعار متعلق به مولانا نیست اما حتی اگر متعلق به مولاناهم نباشد بالاخره یک شاعر دیگری آن راسروده است.
- چرا برای این پروژه از همایون شجریان دعوت کردید؟
من هم قصد بیاحترامی به دیگر خواننده هارا ندارم و معتقدم هرکس توانایی وجنس خاص صدای خودش را دارد اما به نظر من همایون شجریان بعد از پدرش برجستهترین خواننده موسیقی ایران است. این نظر شخصی من است و شاید خوانندههای دیگر آن را قبول نداشته باشند.
در وهله اول انتخاب همایون شجریان به این دلیل بودکه وی در سریال «شهرآشوب» با من همکاری داشته است؛ به همین خاطر من اولین پیشنهاد را به همایون شجریان دادم ونه حتی استاد شجریان. چرا که میدانستم استاد شجریان به دلیل مشغله زیاد ومسئولیت زیاد شاید آن تمرکزی که همایون به روی این پروژه دشوار دارد را نداشته باشد. به همین خاطر سراغ نفر دوم آواز یعنی همایون رفتم. انصافا همایون هم در این پروژه با وقت زیاد، صبوری، وسواس، دقت مثال زدنی و تیزهوشی ازعهده این کار برآمد.
یادم میآیداستاد شجریان پس از میکس پروژه عبدالقادر در پاسخ به پرسش مجتبی میرطهماسب (مستندساز گروه که طی شش سال با هزینه شخصی خود بیش از ۱۰۰ ساعت راش از پروژه عبدالقادر مراغی دارد) مبنی براینکه نظر خودرا درباره پروژه عبدالقادر بگوید، گفت: «این تصانیف را فقط همایون میتوانست اجرا کند نه هیچکس دیگر. نه بخاطر اینکه همایون پسر من است بلکه هیچ خواننده دیگری قادرنیست این تصانیف با همچین کیفیتی بخواند و هم اینکه این همه وقت برای خواندن این تصانیف در حوصله من نیست.
- یعنی چون استاد شجریان از پسر خود تعریف کرده شما هم میگویید صدای همایون از همه صداها بهتر است؟!
یعنی اینکه یک خواننده باید بدون قطع کردن صدای خود بتواند یک قطعه آوازی را تا پایان بخواند.
در اجراهای ما بیش از ۷۰% تصانیف عبدالقادرمراغی با آواز شروع میشود؛ یعنی اینکه بعضی از تصانیف با خواننده شروع وبا خواننده تمام میشود. به عنوان مثال تصنیف سهگاه یک قطعه ۲۴ دقیقهای است که ما یک جمله سازی را به عنوان مقدمه از خود تصنیف گرفتهایم وبقیه قطعه آوازی است که خواننده باید در اوج بخواند.
- چطورشدکه از محمدرضا شجریان برای میکس پروژه عبدالقادر مراغی دعوت کردید؟
آن زمان (نمیدانم من از آقای شجریان خواستم یا همایون) از استادشجریان خواهش کردیم که از همه تجربیات خودش برای میکس این آثاراستفاده کند وایشان هم بیش ازیک هفته مدام به استودیو میآمد و کارها را به دقت گوش میداد و میکس آن به بهترین نحو انجام شد.
- الان گروه عبدالقادرمراغی چه میکند؟
- از تجربیات دکتر شفیع کدکنی در این پروژه بگویید؟
- پیشنهاد پروژه عبدالقادر مراغی را شما به کانون دادید یا اینکه از آنجا همچین سفارشی گرفتید؟
- هزینههای مربوط به این پروژه چه مقداربود و چگونه پرداخت شد؟
یک نکته دیگر که بایداضافه کنم این است که این هزینه برای چهار سال تمرین و ضبط یک گروه ۱۱ نفره بوده که فقط پول تاکسی اعضای گروه شد؛ البته همه ما در آن مقطع انتظار بیشتری نداشتیم وفقط میخواستیم این پروژه به سرانجام برسد. در این پروژه علی صمدپور به عنوان نماینده اعضای گروه درجریان ریز مسائل مالی بود. همچنین در تقسیم بندی این پول با پذیرش تمام اعضای گروه من و همایون شجریان اندکی بیشتر از اعضای گروه سهم داشتیم و خوشبختانه ما دراین زمینه هیچ مشکلی نداشتیم یعنی ممکن بود سر هرمسئلهای اختلاف نظر ودعوا بکنیم غیر ازمسائل مالی!
- در پایان مصاحبه اگر نکتهای هست، به عنوان حسن ختام بفرمایید....
از زحمات همه این دوستان طی چهار سال تمرین (هشت ساعت در هفته) تشکر میکنم که باعث شدند بتوانیم دور هم جمع شویم و این کار دشوار را به سامان برسانیم.
همچنین از استاد محمدرضا شجریان که میکس نهایی بخش صوتی این مجموعه با استفاده از همه دانش و تجربیات وی محقق شد، تشکر میکنم. از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی که اشعار مربوط به این تصانیف را بعضا اصلاح و یا ریشه یابی کردهاند تشکر فراوان دارم. در این گروه که اسامیآنها ذکر شد علاوه بر همایون شجریان، چند نفر نقشهای برجسته تری داشتهاند، مانند سیروس جمالی که ترجمه متون از انگلیسی، زبان ترکی با رسم الخط عثمانی و زبان ترکی با رسم الخط لاتین جدید را برعهده داشت. سپاسگزاری میکنم؛ وی همچنین نمونههای اولیه تصانیف را به عنوان نمونههای الگویی با صدای خودش میخواند و به دست من میرساند.
همچنین خانم بوبان که راهنمای ما در بخش فواصل موسیقی بودند و در کتابچه این مجموعه مقالهای در این باب دارند که البته این مقاله با گسترش بیشتری در کتاب عبدالقادر مراغهای که تا چند ماه دیگر توسط انتشارات ماهور به چاپ خواهد رسید، تشکر میکنم.
از بهزاد میرزایی که علاوه بر نواختن دایره به بخش ایقاعات (ادوار ریتمیک) در تصانیف عبدالقادر مراغی به ما کمک کرد، سپاسگزارم. وی همچنین علاوه بر نوشته کوتاهی که در کتابچه این مجموعه دارد مقاله مفصلی دیگری نیز دارد که در همان کتاب عبدالقادر در آینده به چاپ خواهد رسید.
همچنین علی صمدپور که علاوه بر راهنماییهای فکری، خانه پدری خود را به مدت ۴ سال محل تمرین گروه قرار داده بودکرد و نیز رضا غلامی که خانه خویش در گلاب دره را محلی برای ضبط این مجموعه کرده بود، تشکر میکنم.
همچنین از مجموعه مدیران و دستندرکاران کانون پرورش فکر که در این پروژه ما را یاری نمودهاند، سپاسگزارم و نیز از رضا اقتداری (مدیراداری این پروژه در کانون پرورش فکری) که از هیچ کوششی برای به ثمر رساندن این مجموعه کوتاهی نکردند، سپاسگزارم.
عکس: امیر نیکنام
منبع:
روزنامه آرمان
تاریخ انتشار : شنبه 11 تیر 1390 - 00:00
دیدگاهها
باند بازی و پارتی بازی توی موسیقی غوغا می کند
همایون عزیز هر چی هست برجسته ترین نیست
در مجموع خوبه و برجسته نیست
سوالی از اقای درویشی دارم
ایا شما حتی یک نفر خواننده دیگر را در این پروژه محک زده اید که چنین قاطع همایون شجریان را بهترین میدانید.......خودتان هم میدانید نکردید....نکنید اقا جفا نکنید
در مورد هنرمند گرامی آقای محمد رضا درویشی که سالیان سال در حیطه موسیقی موسیقی کشور چه از نظر آهنگسازی (در سینما، موسیقی بدون کلام، موسیقی آوازی و ...) و از نظر پزوهش تلاش بی وقفه ای داشته اند خیلی بی انصافی که شما در مورد انتخاب ایشون برای خواننده این پروزه اینقدر ساده و بدون عمق اظهار نظر میکنید
شما را به خدا اینقدر نشانه های غلط و کاذب از هنرمندان جعلی به این مردم محروم از مملکت هنر ندهید.چه کسی ممکن است چند سال در موسیقی این مملکت بوده باشد و چوب زیان تحقیقات نیمه تمام میدانی از طریق نشستن بر مبل خانه را نخورده باشد؟همانگونه که خودشان فرموده اند هنوز یک پروژه به اتمام نرسیده سراغ پروژه دیگر میروند آقای درویشی ترا به همان نام درویش قسم بر سر یک پروژه بمان وتمام کن و بگذار مردم بفهمند چه در چنته داریدونویسنده محترم که پروژه عبداقادر را تنها در توانائی آقای درویشی یافته سری به تحقیقات مرحوم از درویشی ها جسته جناب دکتر تقی بینش زده است تا ببیند چقدر مشکلات کلیدی ترجمان مراغه ای به دست دیگران حل شده است؟ ترا بخدا اگر چیزی برای گفتن ندارید دروغ به خورد مردم ندهید هنر مملکت ما به حد کافی در حال احتضار می باشد
به نظرم دوستان بد نیست برن یک تحقیقی درباره محمدرضا درویشی انجام بدن که بدونن ایشون تو سن کم چه کارهایی که نمی کرده...در اینکه درویشی آدم باسوادی شکی نیست ....
من نمی دونم چرا ما ایرانیا هنوزم که هنوزه در همه موارد عادت داریم نظر بدیم و اونم نظر کارشناسی و تخصصی. بابا تو رو خدا اینقدر راحت در مورد آدمای بزرگ و تلاشگر راحت نظر ندیم، حداقل در برخورد با برخی اسامی، یکم محتاط تر و تعمقانه تر اظهار نظر کنید.
خاطره اي رو از زبان يكي از پزوهشگران موسيقي براتون تعريف مي كنم:
مي گفت وقتي به تالش رسيدم همه مي گفتند كه تنها راوي تنبور تالشي فلاني است كه وقتي به سراغش رفتم گفت من 8 سال است كه ساز نمي زنم . پرسيدم چرا؟ گفت وضع ماليم خوب نبود و براي پسرم مي خواستم عروسي بگيرم و همان زمان بود كه آقاي درويشي به اينجا اومد و يك ساز قديمي داشتم و به او فروختم . مي دونيد كه درويشي كلكسيون ساز هم داره و مي دونيد كه وقتي يك ساز رو از صاحبش دور كنيد چه اتفاقي مي افته. به هر حال شايد ساز براي درويشي مهمتر از نغمات اون استاد ارزش داشت و شايد هم كمك كردن به آدما توي عصر مدرن اين شكليه ... به هر حال ما ايراني ها هميشه نون اسم و رسممون رو مي خوريم ... اسم و رسم هايي كه هميشه بر اساس استعدادمان به دست نمي آريم بلكه بر اساس روابطمان ... اينها چيزي از زحمات جناب درويشي كم نمي كنه بلكه خواستم بگم ديگه زمان بت پرستي گذشته و همه استعدادها در اختيار يك نفر نيست ... يادمون نره درويش خان در طول عمرش كمتر از 15 تا پيش درآمد ساخت ولي 100 ساله كه ما داريم همون ها رو مي زنيم ...
افزودن یک دیدگاه جدید