مروری بر ناگفتههای آلبومها، مصاحبهها، حواشی زندگی حرفهای و درگذشت «ناصر عبداللهی» به مناسبت دهمین سالگرد پرواز «ناصریا»
بغض ترانه سنگیه؛ من ولی جنس شیشهام
موسیقی ما - در ساعت 10:15 دقیقه دهمین روز از دهمین ماه سال 1349 «عبدالرحمن عبداللهی» و «مهرنگار بندری» صاحب فرزندی شدند به شماره شناسنامه 743 که خیلیها میگویند موسیقی از همان ابتدا در خون او بوده است. نام «ناصر» را برای فرزند سوم خانواده عبداللهی برگزیدند و او در همان منطقه «سیدکامل» بندرعباس بزرگ شد.
پدرش در خلوت خود فلوت مینواخت و «محمد طیب» پسر بزرگ خانواده هم نوازنده ملودیکا بود. همین شد که ناصر هم کمکم به سمت موسیقی گرایش پیدا کرد و نکات اولیه موسیقی را از آنها فراگرفت. در دوران کودکی و نوجوانی، علاقه زیادی به درس علوم و آزمایشهای این درس داشت و همین باعث شده بود که اعضای خانواده آیندهای بر همین مبنا را برای ناصر پیشبینی کنند. اما در سن سیزدهسالگی، خواندن را به شکل جدی شروع کرد و در همان مقطع زمانی، همکاریهایی با صدا و سیما و حوزه هنری استان هرمزگان داشت و این، نوید ورود یک هنرمند جدید به عرصه موسیقی کشور را میداد.
به تدریج موسیقی برای ناصر جدی و جدیتر شد و از گروه سرود مدرسه رفتهرفته به سمتی پیش رفت که به شکل جدی نوازندگی و خوانندگی میکرد. میگویند که برادر بزرگتر او هم صدای خوبی در آن زمان داشته و همخوانی این دو برادر، در تقویت صدای ناصر تأثیر بهسزایی داشته است.
به قول خودش نمیشود بندرعباسی بود و از مرحوم «ابراهیم منصفی» نگفت. این چهره برجسته موسیقی جنوب ایران هم الگوی مهمی برای ناصر بود و حتی او، برخی کارهای منصفی را بازخوانی کرد. اما خود ناصر در پاسخ به این سوال که چه شد خواننده شدی، در خرداد 1380 به مجله «کانون خانواده» گفت: «آشنایی با همسرم و ایجاد یک ارتباط قلبی و عشق و احساس باعث شد که ملودیهایم رنگ و بوی تازهای به خود بگیرد و شعر تازهای بگویم و چون آهنگهایم را با گیتار اجرا میکردم، باید که خودم هم میخواندم که خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفت و این آغاز من و تولد دوباره من بود.» او در سن 18 سالگی با همسر اول خود «فهیمه» ازدواج کرد.
قطعه «ابوالفضل بریدهدست» یکی دیگر از کارهایی بود که او در برنامه «صبح بهخیر ایران» اجرا کرد. محمد جواد مباشر در آن مقطع مدیر گروه «سفرنامه صبا» بود که به اقصینقاط ایران سفر میکردند و همین سفرها باعث کشف استعدادهای متعددی در شهرهای مختلف کشور شد. ناصر هم از او با عنوان شخصی که برادرانه در کنارش ایستاد، یاد میکرد.
تورج شعبانخانی در گفتگوی مفصلی که سال 1394 با سایت «موسیقی ما» داشت، درباره این بازخوانی گفت: «ناصر تحت تأثیر آن شرکت قرار گرفت و این قطعه را خواند. من با آن شرکت کار میکردم و یکجا احساس کردم کلک در کارشان است. کمکم صدایم در آمد و آقایان فکر کردند دشمنشان شدهام. به خاطر اینکه لج من را در بیاورند، به ناصر بیچاره -که صدایش به درد آن ملودی نمیخورد- گفتند آن کار را بخواند. خدا رحمتش کند؛ من که نگفتم چرا خواندی، اما همش سر یک لج و لجبازی بود. من شکایتی نکردم؛ کما اینکه کارهایم را همین الان هم بچهها بدون اجازه من میخوانند.»
در این آلبوم، «طعنهی ناشنیده»، «ماه من»، «تلخ و شیرین» و... مورد توجه قرار گرفت. همچنین دو قطعه «نامهربانی» و «ابر و آفتاب» از این مجموعه با همخوانی امیر کریمی اجرا شده است. ناصر درباره این آلبوم گفته: «پس از چند سال تلاش، سال 78 موفق شدم در کاستی به نام «حقیقت دارد» دو قطعه «بهار بهار» و «بارانی» را اجرا کنم. با موزیسینهای مطرحی چون تورج شعبانخانی، حمید رضا صدری و بهنام ابطحی هم کار کردم. البته در این میان با دوست خوبم فردین خلعتبری آشنا شدم و چند کار مشترک برای تلویزیون اجرا کردیم. او طی آن سالها خیلی به من کمک کرد تا این که بالاخره آلبوم «عشق است» را در سال 78 تولید کردیم. آهنگهایی را که طی این چند سال ساخته بودیم، در آن استفاده کردیم. ابتدا قرار بود فردین خلعتبری این آلبوم را تنظیم کند که در ادامه نشد. «عشق است» برای من اتفاق دلچسبی بود؛ بهخصوص وقتی که با هنرمند خوب و دوست بسیار ارزشمندم پرویز پرستویی آشنا شدم. او این افتخار را به من داد که برخی غزلیات را دکلمه کند.»
در این مجموعه، قطعه «ضیافت» با ترانه یغما گلرویی و مطلع «من خودمم نه خاطره/ منظرهام نه پنجره»، قطعه «یه رویا» با ترانه «امینه دریانورد» و مطلع «یه روز از همین روزا/ روی شب پا میذارم/ توی قاب لحظهها/ عکس فردا میذارم»، «خدانگهدار» با ترانه یغما گلرویی و مطلع «گریه کردم، گریه کردم/ اما دردمو نگفتم/ تکیه دادم به غرورم/ تا دیگه از پا نیفتم»، قطعه «فاطمه بنت نبی» با مطلع «یا فاطمه بنت نبی/ ای همدل و جان علی/ ای تاج نور دنیا/ یا زهرا» مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و آن زمان در جاهای مختلفی شنیده میشد. البته قطعه «مثل روزای بارونی» هم در این مجموعه کم شنیده نشد؛ ترانهای که در ذهن مردم با ترجیعبندش شناخته میشود: «یه حالی داشتم که نگو/ یه حالی داشتم که نپرس/ یه تیکه از روحمو من/ جایی گذاشتم که نپرس».
اما انفجار اصلی برای ناصر در قطعه «ناصریا» روی داد. اثری با آهنگسازی و ترانهسرایی و تنظیم خودش که در سطح میلیونی شنیده شد. این اثر از جمله قطعات بحثبرانگیز در میان مخاطبان بود و این مباحث، در چند بُعد پیرامون «ناصریا» مطرح میشد. ابتدا ترانه آن بود که در سال 79 بعضیها میگفتند این یک کار ارمنی و فارسی است، بعضیها میگفتند فارسی و اسپانیایی است و برخی هم اعتقاد داشتند که به یک زبان ناشناخته خوانده شده است! اما ناصر درباره زبان خوانش این کار در سال 80 به مجله «کانون خانواده» گفت: «ناصریا به زبان فارسی دری و با لهجه بندرعباسی اجرا شده است.»
ترانه «ناصریا» هم مفهوم جالبی داشت و با وجود اینکه از آن به یک کار عاشقانه تعبیر میشد اما دربرگیرنده مفهوم متفاوتی است. ناصر درباره مفهوم ترانه «ناصریا» گفته: «ملودی این ترانه سال 67 ساخته شد. آن سال من به کنکاشی در مورد ظلم دست زدم؛ ظلمی که در دنیا وجود داشته و دارد. به همین دلیل، برای همدردی با مظلومان جهان، این کار را ساختم. در متن این شعر میگویم که اگر کسی قصد دارد تا مظلومان را یاری کند، باید سختیهای زیادی را متحمل شود و مبارزات بسیاری با نفس خویش داشته باشد. یک چنین کسی از دید من، در نهایت و در سایه پروردگار پیروز خواهد شد.»
این کار به قدری مورد توجه قرار گرفت که علاقهمندان ناصر برای او لقب «ناصریا» را برگزیدند و اسم گروه موسیقی او هم همین شد. ناصر همچنین شهریور 85 به یکی از مجلات خانوادگی گفت: «شبکه سه سیما در هفتمین سال تولدش مرا معرفی کرد و در جشن خودشان ترانه «ناصریا» و برخی دیگر از ترانههای من را پخش کردند. این کار به معرفی و شهرت من خیلی کمک کرد.»
مهرداد نصرتی سال 94 در گفتوگوی مفصلی با سایت «موسیقی ما» درباره این ترانه گفت: «ناصریا حدیث نفس ناصر عبداللهی بود. زمانی که میخواند، در حقیقت خودش را صدا میکرد و نگاه سیاسی ندارد و به دنبال قصه دیگری نبود. او در این ترانه کاملاً با خودش صحبت میکند که عشقی که در وجودت هست، ناب و حق است و به جز آن، هر چیز دیگری در این دنیا ناحق است. ناصر همیشه عاشق خدا بود و قطعه «ناصریا» ترسیمکننده رابطه او با خدایش بود.»
کمکم «ناصریا» به یک ایدئولوژی تبدیل شد و مخاطبانی در سطح بینالمللی پیدا کرد و در کنسرتهای ناصر در مالزی، دبی و کشورهای اروپایی هم از جمله کارهای پرطرفدار او بود که حتی شنوندههای خارجی هم جذب آن میشدند.
این دیدگاه در مورد «بوی شرجی» وجود دارد که چون ناصر به ترکیب تیم برندهی آلبوم «دوستت دارم» دست زد، موفق نشد؛ اما خودش در مورد عدم موفقیت این آلبوم اعتقاد داشت: «از آنجا که تهیهکنندگی این اثر را من خودم به عهده داشتم، به همین دلیل از سوی بسیاری از شرکتها تحریم شد!»
قطعه «هوای حوا» بدونشک هیتترین اثر این مجموعه و همچنین یکی از سه اثر محبوب و پرطرفدار ناصر است. اگر بار دیگر به متن این ترانه نگاه کنید، شاید شما هم به این نتیجه برسید که «هوای حوا» داستان و روایتگر 3 سال بعد ناصر بود. سالی که در پاییزش دلش هوای حوا کرد و پشتپا به رسم دنیا زد و رفت. بههرحال همین نوع روایت و سوژه این ترانه باعث شد تا در سال 82 با آهنگسازی و تنظیم فرزاد فرومند مطرح شود و به جمع کارهای مهم کنسرتهای ناصر راه پیدا کند. به طور کلی آلبوم «هوای حوا» کاملاً مطابق با معیارهای بازار تولید شده بود و قطعاتی نظیر «حکمت»، «بیهمتا»، «صدای پا»، «عاشق بودم» و «بندرعباسی» بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
ناصر پس از «هوای حوا» درباره وقفه و همکاری مجدد با بهنام ابطحی در یکی از مصاحبههای خود گفت: «الحقوالانصاف باید بگویم که بهنام یکی از برترینهای موسیقی کشور در زمینه آهنگسازی و تنظیم است و واقعاً این افتخاری برای من بود که در دو مجموعه با بهنام همکاری کردم. همین جمله را من در مصاحبه نوروزی به یکی از نشریات گفته بودم و در آن، به همکاری موازی با دیگر دوستان نیز اشاره کرده بودم. نگارش و تنظیم غلط این مصاحبه، مطلب را به نوعی دیگر تداعی کرده بود؛ به این صورت که من چندان مایل به همکاری با بهنام نیستم. در صورتی که اصلاً چنین چیزی صحت ندارد و کار با فرد بزرگ و توانمندی چون بهنام ابطحی همواره افتخار من و شاید خیـل عظیمی از هنرمندان خواننده باشد.»
او همچنین در اردیبهشت سال 84 به «ترانه ماه» گفت: «آلبوم «هوای حوا» با تِمی جوانپسند به بازار عرضه شد و آلبوم موفقی بوده است. البته خدا میداندکه این موفقیت را به هیچ عنوان برای خود نمیدانم؛ چرا که اگر یک کار خوب با محتوای خوب و کیفیت خوب و در کل با جمعبندی خوب بتواند خواستههای موسیقی کشور را ارضا کند، برای من بس است.»
«منو ببخش» سرآلبومی این مجموعه بود که تولید آن اتفاق جالبی محسوب میشد و حقیقتاً هم این کار در سطح وسیعی شنیده شد. مثلث فرید احمدی، بنیامین و نیما وارسته در سال 85 و با اولین آلبوم «بنیامین» توانسته بودند بازار را تصاحب کنند و نامشان با کارهای متفاوتی که داشتند، همهجا مطرح بود. این سه هنرمند با ناصر -که دیگر در سال 84 یا 85 پیشکسوت پاپ محسوب میشد- همکاری کردند و برخلاف تصور خیلیها، این همکاری موفقیتآمیز هم بود. چون زمانی که خبرهای اولیه در مورد تولید چنین اثری با حضور مثلث هنری بنیامین، فرید و نیما مطرح شد، تصور میشد که سبک و سیاق این سه نفر با ناصر همخوانی نداشته باشد. اما نتیجه برخلاف این رقم خورد.
قطعه «راز» با ترانه نیلوفر لاریپور و موسیقی مهرداد نصرتی هم یکی دیگر از هیتهای شنیدنی ناصر به شمار میرود. جالب است که ترانه این کار دقیقاً روایتگر روزهای پایانی و فوت ناصر بود و او انگار که داستان زندگی خودش را خواند. بهزعم برخی شنوندهها، «راز» ترانه و ملودی سیاهی دارد؛ اما در نقطه مقابل، این نظر هم وجود دارد که چون انتشار این قطعه و آلبوم «ماندگار» با مرگ ناصر همراه شد، چنین نگاهی به قطعه «راز» وجود دارد.
نصرتی سال گذشته در گفتوگو با سایت «موسیقی ما» در مورد داستان تولید این کار گفت: «دوست خوانندهای داشتم که قصد داشت از مشهد به تهران بیاید و این آهنگ را به سرعت و با همکاری خانم «نیلوفر لاریپور» ساختم تا آن خواننده اجرا کند. زمانی که برای خانم لاریپور این کار را خواندم، گفت که قطعه خوبی شده و این اثر را میتوانی به یک خواننده حرفهایتر بدهی. من همان لحظه به ناصر زنگ زدم و او در جزیره کیش بود. این قطعه را پای تلفن برایش خواندم و او گفت این همان قطعهای است که من میخواهم. ما هم مجبور شدیم در زمان کوتاهی که دوست من از مشهد در حال عزیمت به تهران بود، قطعه دیگری برایش بسازیم.» صحبتهای کامل مهرداد نصرتی درباره این قطعه و همچنین دوستیاش با ناصر و حواشی دیگر را از اینجا میتوانید بخوانید.
عبداللهی پس از چند روز که در بیمارستان «خلیج فارس» بندرعباس بستری بود، به تهران منتقل شد. هرچند که سطح هوشیاریاش در پایینترین سطح ممکن قرار داشت، اما خانوادهاش به هر ریسمانی چنگ میزدند تا بلکه عزیزشان را از خطر نجات دهند. ناصر با پرواز اختصاصی به بیمارستان «هاشمینژاد» تهران منتقل شد، اما تلاشهای پزشکان ثمرهای نداشت و صدای او برای همیشه خاموش شد.
«رخصت» با ترانههایی از محمدعلی بهمنی، حسن علیشیری، داوود لطفاللهی و علی سپانلو منتشر و برای آن یک نشست خبری جنجالی برگزار شد. مهدی عندلیبی در آن نشست خبری معروف -که در نهایت به مشاجرات شدید کشیده شد- صراحتاً درباره عدم رضایت ناصر از انتشار این کار صحبتی نکرد. آهنگساز «رخصت» در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر اينكه با توجه به عدم رضايت ناصر از انتشار اين اثر، «رخصت» نسخه نهایی كار است يا نه، پاسخ داده بود: «صدا را نمیشود از اركستر جدا كرد، اين كار به صورت بسيار حرفهای جمع شده و مابين اتود و كار نهايی است. تنظيم اين آلبوم چند سال طول كشيد و طی سالهای 81 تا 83 ميكس و مستر شد.» او همچنین درباره رضايت ناصر از انتشار اين اثر گفت: «ناصر در زمان حياتش اگر از كار شركتی راضی بود، سالها با آنها همكاری میكرد اما در اواخر عمرش از برخی شرايط خسته شده بود و درباره اين آلبوم گفت بهتر است كه اثر فعلاً منتشر نشود تا كمي دست از سر ما بردارند!»
پدرش در خلوت خود فلوت مینواخت و «محمد طیب» پسر بزرگ خانواده هم نوازنده ملودیکا بود. همین شد که ناصر هم کمکم به سمت موسیقی گرایش پیدا کرد و نکات اولیه موسیقی را از آنها فراگرفت. در دوران کودکی و نوجوانی، علاقه زیادی به درس علوم و آزمایشهای این درس داشت و همین باعث شده بود که اعضای خانواده آیندهای بر همین مبنا را برای ناصر پیشبینی کنند. اما در سن سیزدهسالگی، خواندن را به شکل جدی شروع کرد و در همان مقطع زمانی، همکاریهایی با صدا و سیما و حوزه هنری استان هرمزگان داشت و این، نوید ورود یک هنرمند جدید به عرصه موسیقی کشور را میداد.
به تدریج موسیقی برای ناصر جدی و جدیتر شد و از گروه سرود مدرسه رفتهرفته به سمتی پیش رفت که به شکل جدی نوازندگی و خوانندگی میکرد. میگویند که برادر بزرگتر او هم صدای خوبی در آن زمان داشته و همخوانی این دو برادر، در تقویت صدای ناصر تأثیر بهسزایی داشته است.
به قول خودش نمیشود بندرعباسی بود و از مرحوم «ابراهیم منصفی» نگفت. این چهره برجسته موسیقی جنوب ایران هم الگوی مهمی برای ناصر بود و حتی او، برخی کارهای منصفی را بازخوانی کرد. اما خود ناصر در پاسخ به این سوال که چه شد خواننده شدی، در خرداد 1380 به مجله «کانون خانواده» گفت: «آشنایی با همسرم و ایجاد یک ارتباط قلبی و عشق و احساس باعث شد که ملودیهایم رنگ و بوی تازهای به خود بگیرد و شعر تازهای بگویم و چون آهنگهایم را با گیتار اجرا میکردم، باید که خودم هم میخواندم که خوشبختانه مورد استقبال هم قرار گرفت و این آغاز من و تولد دوباره من بود.» او در سن 18 سالگی با همسر اول خود «فهیمه» ازدواج کرد.
- * شروع شهرت
قطعه «ابوالفضل بریدهدست» یکی دیگر از کارهایی بود که او در برنامه «صبح بهخیر ایران» اجرا کرد. محمد جواد مباشر در آن مقطع مدیر گروه «سفرنامه صبا» بود که به اقصینقاط ایران سفر میکردند و همین سفرها باعث کشف استعدادهای متعددی در شهرهای مختلف کشور شد. ناصر هم از او با عنوان شخصی که برادرانه در کنارش ایستاد، یاد میکرد.
- * چهقد دلم فصل بهارو دوست داشت
تورج شعبانخانی در گفتگوی مفصلی که سال 1394 با سایت «موسیقی ما» داشت، درباره این بازخوانی گفت: «ناصر تحت تأثیر آن شرکت قرار گرفت و این قطعه را خواند. من با آن شرکت کار میکردم و یکجا احساس کردم کلک در کارشان است. کمکم صدایم در آمد و آقایان فکر کردند دشمنشان شدهام. به خاطر اینکه لج من را در بیاورند، به ناصر بیچاره -که صدایش به درد آن ملودی نمیخورد- گفتند آن کار را بخواند. خدا رحمتش کند؛ من که نگفتم چرا خواندی، اما همش سر یک لج و لجبازی بود. من شکایتی نکردم؛ کما اینکه کارهایم را همین الان هم بچهها بدون اجازه من میخوانند.»
- * «عشق است» و شروع عاشقانهها...
در این آلبوم، «طعنهی ناشنیده»، «ماه من»، «تلخ و شیرین» و... مورد توجه قرار گرفت. همچنین دو قطعه «نامهربانی» و «ابر و آفتاب» از این مجموعه با همخوانی امیر کریمی اجرا شده است. ناصر درباره این آلبوم گفته: «پس از چند سال تلاش، سال 78 موفق شدم در کاستی به نام «حقیقت دارد» دو قطعه «بهار بهار» و «بارانی» را اجرا کنم. با موزیسینهای مطرحی چون تورج شعبانخانی، حمید رضا صدری و بهنام ابطحی هم کار کردم. البته در این میان با دوست خوبم فردین خلعتبری آشنا شدم و چند کار مشترک برای تلویزیون اجرا کردیم. او طی آن سالها خیلی به من کمک کرد تا این که بالاخره آلبوم «عشق است» را در سال 78 تولید کردیم. آهنگهایی را که طی این چند سال ساخته بودیم، در آن استفاده کردیم. ابتدا قرار بود فردین خلعتبری این آلبوم را تنظیم کند که در ادامه نشد. «عشق است» برای من اتفاق دلچسبی بود؛ بهخصوص وقتی که با هنرمند خوب و دوست بسیار ارزشمندم پرویز پرستویی آشنا شدم. او این افتخار را به من داد که برخی غزلیات را دکلمه کند.»
- * دوستت دارم
در این مجموعه، قطعه «ضیافت» با ترانه یغما گلرویی و مطلع «من خودمم نه خاطره/ منظرهام نه پنجره»، قطعه «یه رویا» با ترانه «امینه دریانورد» و مطلع «یه روز از همین روزا/ روی شب پا میذارم/ توی قاب لحظهها/ عکس فردا میذارم»، «خدانگهدار» با ترانه یغما گلرویی و مطلع «گریه کردم، گریه کردم/ اما دردمو نگفتم/ تکیه دادم به غرورم/ تا دیگه از پا نیفتم»، قطعه «فاطمه بنت نبی» با مطلع «یا فاطمه بنت نبی/ ای همدل و جان علی/ ای تاج نور دنیا/ یا زهرا» مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و آن زمان در جاهای مختلفی شنیده میشد. البته قطعه «مثل روزای بارونی» هم در این مجموعه کم شنیده نشد؛ ترانهای که در ذهن مردم با ترجیعبندش شناخته میشود: «یه حالی داشتم که نگو/ یه حالی داشتم که نپرس/ یه تیکه از روحمو من/ جایی گذاشتم که نپرس».
اما انفجار اصلی برای ناصر در قطعه «ناصریا» روی داد. اثری با آهنگسازی و ترانهسرایی و تنظیم خودش که در سطح میلیونی شنیده شد. این اثر از جمله قطعات بحثبرانگیز در میان مخاطبان بود و این مباحث، در چند بُعد پیرامون «ناصریا» مطرح میشد. ابتدا ترانه آن بود که در سال 79 بعضیها میگفتند این یک کار ارمنی و فارسی است، بعضیها میگفتند فارسی و اسپانیایی است و برخی هم اعتقاد داشتند که به یک زبان ناشناخته خوانده شده است! اما ناصر درباره زبان خوانش این کار در سال 80 به مجله «کانون خانواده» گفت: «ناصریا به زبان فارسی دری و با لهجه بندرعباسی اجرا شده است.»
ترانه «ناصریا» هم مفهوم جالبی داشت و با وجود اینکه از آن به یک کار عاشقانه تعبیر میشد اما دربرگیرنده مفهوم متفاوتی است. ناصر درباره مفهوم ترانه «ناصریا» گفته: «ملودی این ترانه سال 67 ساخته شد. آن سال من به کنکاشی در مورد ظلم دست زدم؛ ظلمی که در دنیا وجود داشته و دارد. به همین دلیل، برای همدردی با مظلومان جهان، این کار را ساختم. در متن این شعر میگویم که اگر کسی قصد دارد تا مظلومان را یاری کند، باید سختیهای زیادی را متحمل شود و مبارزات بسیاری با نفس خویش داشته باشد. یک چنین کسی از دید من، در نهایت و در سایه پروردگار پیروز خواهد شد.»
این کار به قدری مورد توجه قرار گرفت که علاقهمندان ناصر برای او لقب «ناصریا» را برگزیدند و اسم گروه موسیقی او هم همین شد. ناصر همچنین شهریور 85 به یکی از مجلات خانوادگی گفت: «شبکه سه سیما در هفتمین سال تولدش مرا معرفی کرد و در جشن خودشان ترانه «ناصریا» و برخی دیگر از ترانههای من را پخش کردند. این کار به معرفی و شهرت من خیلی کمک کرد.»
مهرداد نصرتی سال 94 در گفتوگوی مفصلی با سایت «موسیقی ما» درباره این ترانه گفت: «ناصریا حدیث نفس ناصر عبداللهی بود. زمانی که میخواند، در حقیقت خودش را صدا میکرد و نگاه سیاسی ندارد و به دنبال قصه دیگری نبود. او در این ترانه کاملاً با خودش صحبت میکند که عشقی که در وجودت هست، ناب و حق است و به جز آن، هر چیز دیگری در این دنیا ناحق است. ناصر همیشه عاشق خدا بود و قطعه «ناصریا» ترسیمکننده رابطه او با خدایش بود.»
کمکم «ناصریا» به یک ایدئولوژی تبدیل شد و مخاطبانی در سطح بینالمللی پیدا کرد و در کنسرتهای ناصر در مالزی، دبی و کشورهای اروپایی هم از جمله کارهای پرطرفدار او بود که حتی شنوندههای خارجی هم جذب آن میشدند.
- * بوی شرجی
این دیدگاه در مورد «بوی شرجی» وجود دارد که چون ناصر به ترکیب تیم برندهی آلبوم «دوستت دارم» دست زد، موفق نشد؛ اما خودش در مورد عدم موفقیت این آلبوم اعتقاد داشت: «از آنجا که تهیهکنندگی این اثر را من خودم به عهده داشتم، به همین دلیل از سوی بسیاری از شرکتها تحریم شد!»
- * بازگشت پرقدرت با «هوای حوا»
قطعه «هوای حوا» بدونشک هیتترین اثر این مجموعه و همچنین یکی از سه اثر محبوب و پرطرفدار ناصر است. اگر بار دیگر به متن این ترانه نگاه کنید، شاید شما هم به این نتیجه برسید که «هوای حوا» داستان و روایتگر 3 سال بعد ناصر بود. سالی که در پاییزش دلش هوای حوا کرد و پشتپا به رسم دنیا زد و رفت. بههرحال همین نوع روایت و سوژه این ترانه باعث شد تا در سال 82 با آهنگسازی و تنظیم فرزاد فرومند مطرح شود و به جمع کارهای مهم کنسرتهای ناصر راه پیدا کند. به طور کلی آلبوم «هوای حوا» کاملاً مطابق با معیارهای بازار تولید شده بود و قطعاتی نظیر «حکمت»، «بیهمتا»، «صدای پا»، «عاشق بودم» و «بندرعباسی» بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
ناصر پس از «هوای حوا» درباره وقفه و همکاری مجدد با بهنام ابطحی در یکی از مصاحبههای خود گفت: «الحقوالانصاف باید بگویم که بهنام یکی از برترینهای موسیقی کشور در زمینه آهنگسازی و تنظیم است و واقعاً این افتخاری برای من بود که در دو مجموعه با بهنام همکاری کردم. همین جمله را من در مصاحبه نوروزی به یکی از نشریات گفته بودم و در آن، به همکاری موازی با دیگر دوستان نیز اشاره کرده بودم. نگارش و تنظیم غلط این مصاحبه، مطلب را به نوعی دیگر تداعی کرده بود؛ به این صورت که من چندان مایل به همکاری با بهنام نیستم. در صورتی که اصلاً چنین چیزی صحت ندارد و کار با فرد بزرگ و توانمندی چون بهنام ابطحی همواره افتخار من و شاید خیـل عظیمی از هنرمندان خواننده باشد.»
او همچنین در اردیبهشت سال 84 به «ترانه ماه» گفت: «آلبوم «هوای حوا» با تِمی جوانپسند به بازار عرضه شد و آلبوم موفقی بوده است. البته خدا میداندکه این موفقیت را به هیچ عنوان برای خود نمیدانم؛ چرا که اگر یک کار خوب با محتوای خوب و کیفیت خوب و در کل با جمعبندی خوب بتواند خواستههای موسیقی کشور را ارضا کند، برای من بس است.»
- * «ماندگار» خواند و ماندگار ماند
«منو ببخش» سرآلبومی این مجموعه بود که تولید آن اتفاق جالبی محسوب میشد و حقیقتاً هم این کار در سطح وسیعی شنیده شد. مثلث فرید احمدی، بنیامین و نیما وارسته در سال 85 و با اولین آلبوم «بنیامین» توانسته بودند بازار را تصاحب کنند و نامشان با کارهای متفاوتی که داشتند، همهجا مطرح بود. این سه هنرمند با ناصر -که دیگر در سال 84 یا 85 پیشکسوت پاپ محسوب میشد- همکاری کردند و برخلاف تصور خیلیها، این همکاری موفقیتآمیز هم بود. چون زمانی که خبرهای اولیه در مورد تولید چنین اثری با حضور مثلث هنری بنیامین، فرید و نیما مطرح شد، تصور میشد که سبک و سیاق این سه نفر با ناصر همخوانی نداشته باشد. اما نتیجه برخلاف این رقم خورد.
قطعه «راز» با ترانه نیلوفر لاریپور و موسیقی مهرداد نصرتی هم یکی دیگر از هیتهای شنیدنی ناصر به شمار میرود. جالب است که ترانه این کار دقیقاً روایتگر روزهای پایانی و فوت ناصر بود و او انگار که داستان زندگی خودش را خواند. بهزعم برخی شنوندهها، «راز» ترانه و ملودی سیاهی دارد؛ اما در نقطه مقابل، این نظر هم وجود دارد که چون انتشار این قطعه و آلبوم «ماندگار» با مرگ ناصر همراه شد، چنین نگاهی به قطعه «راز» وجود دارد.
نصرتی سال گذشته در گفتوگو با سایت «موسیقی ما» در مورد داستان تولید این کار گفت: «دوست خوانندهای داشتم که قصد داشت از مشهد به تهران بیاید و این آهنگ را به سرعت و با همکاری خانم «نیلوفر لاریپور» ساختم تا آن خواننده اجرا کند. زمانی که برای خانم لاریپور این کار را خواندم، گفت که قطعه خوبی شده و این اثر را میتوانی به یک خواننده حرفهایتر بدهی. من همان لحظه به ناصر زنگ زدم و او در جزیره کیش بود. این قطعه را پای تلفن برایش خواندم و او گفت این همان قطعهای است که من میخواهم. ما هم مجبور شدیم در زمان کوتاهی که دوست من از مشهد در حال عزیمت به تهران بود، قطعه دیگری برایش بسازیم.» صحبتهای کامل مهرداد نصرتی درباره این قطعه و همچنین دوستیاش با ناصر و حواشی دیگر را از اینجا میتوانید بخوانید.
- * و پرواز...
عبداللهی پس از چند روز که در بیمارستان «خلیج فارس» بندرعباس بستری بود، به تهران منتقل شد. هرچند که سطح هوشیاریاش در پایینترین سطح ممکن قرار داشت، اما خانوادهاش به هر ریسمانی چنگ میزدند تا بلکه عزیزشان را از خطر نجات دهند. ناصر با پرواز اختصاصی به بیمارستان «هاشمینژاد» تهران منتقل شد، اما تلاشهای پزشکان ثمرهای نداشت و صدای او برای همیشه خاموش شد.
- * «رخصت» و حواشیاش
«رخصت» با ترانههایی از محمدعلی بهمنی، حسن علیشیری، داوود لطفاللهی و علی سپانلو منتشر و برای آن یک نشست خبری جنجالی برگزار شد. مهدی عندلیبی در آن نشست خبری معروف -که در نهایت به مشاجرات شدید کشیده شد- صراحتاً درباره عدم رضایت ناصر از انتشار این کار صحبتی نکرد. آهنگساز «رخصت» در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر اينكه با توجه به عدم رضايت ناصر از انتشار اين اثر، «رخصت» نسخه نهایی كار است يا نه، پاسخ داده بود: «صدا را نمیشود از اركستر جدا كرد، اين كار به صورت بسيار حرفهای جمع شده و مابين اتود و كار نهايی است. تنظيم اين آلبوم چند سال طول كشيد و طی سالهای 81 تا 83 ميكس و مستر شد.» او همچنین درباره رضايت ناصر از انتشار اين اثر گفت: «ناصر در زمان حياتش اگر از كار شركتی راضی بود، سالها با آنها همكاری میكرد اما در اواخر عمرش از برخی شرايط خسته شده بود و درباره اين آلبوم گفت بهتر است كه اثر فعلاً منتشر نشود تا كمي دست از سر ما بردارند!»
- * این داستان ادامه دارد
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 29 آذر 1395 - 04:40
دیدگاهها
واقعا حیف... صدای زیبا و ماندگاری رو از دست دادیم. خداوند رخمتش کنه
تشکر از این یاد و نوشته
اینها ظاهر و برون ناصر است
درون او و مفاهیم درونی کارهای او که بویژه آثار تالیفی او- شعر- آهنگ و نوازندگی به همراه خواندن- همه معنویت و عشق و اتصال به دنیایی معنوی بود.
وسعت صدا و حس صدای ناصر خیلی خاص بود و مختص به خود او همچنان که جناب فریدون شهبازیان معتقد بود. صدای بم، گیرا و وسیع
مرگ او هم راز داشت اما او همه زندگی اش سر اعتقاداتش داد و ...رفت. پرنده تر ز مرغان هوایی.
افزودن یک دیدگاه جدید