آهنگساز برجسته همزمان با تولد شصت و سه سالگیاش «ردیف افشاری» را منتشر کرد
حمید متبسم: یادمان نرود یاس جامعهی هنری مصادف است با تضعیفِ هنر
موسیقی ما- «حمید متبسم» (آهنگساز و نوازندهی برجستهی تار و سهتار) امروز در حالی شصتوسه ساله میشود که دامنهی خدماتش به موسیقی ایران بسیار گسترده است و خوشبختانه دامنهی افتخاراتش نیز.
او از آن نسلِ موسیقیدانانی است که رهروانِ آهسته و پیوستهای در هنرشان بودند. روزهای اوج و حضیضِ این هنر را به چشم دیدند. گاهی مجبور به ترکِ وطن شدند و گاه زندگی برایشان آنقدری سخت گرفت که شغلشان (که عشقشان نیز بود) بدل به فعالیتی ممنوع شد، او و همقطارانش اما آرام و بیهیاهو و بیآنکه دل به سیاهیها ببندند، تنها کار کردند و کار کردند و کارشان مگر چیزی بود جز خلق؟ شاید «حمید متبسم» نیز مثلِ خیلی از هممسلکانش، آنوقت که در چاووش مینواخت، آن روزها که گروه دستان را با همراهی «محمدعلی کیانینژاد» شکل داد یا آن زمانی که گروه مضراب و پردیس را با چنگ و دندان و با تمام دشواریهایش راه انداخت، گمانش هم نمیرفت که آثارش بخشی از تاریخِ موسیقی این سرزمین میشود. شاید هم میدانست و اهمیتی نداشت برایش، یادمان نرفته که او از همان نسلی است که موسیقی برایشان تجسم عشق بود و دلیلِ زندگی. او همچنان در خانه ی کوچکش مشغول خلق و نگارش است. نمونهاش؟ در همین روزهای آخرالزمانی ویروسِ بدیمنِ کرونا، «ردیف افشاری» را روایت کرده است که قرار است در دو سیدی به همراهِ نتهایش منتشر شود.
این به شکلِ قطع اتفاقِ مهمی برای موسیقی ایران است؛ اما از آن مهمتر فلسفهای است که این آهنگساز بزرگ دربارهی خلق در دورانِ حاضر روایت میکند و با همان طمانینهی همیشگیاش توضیح میدهد: «دورانِ پاندمی کرونا، دوران سیاهی است؛ ما در این زمان انسان ها و هنرمندانِ بزرگی را از دست دادیم که برای بسیاریشان جایگزینی وجود ندارد و علاوه بر آن دلمان هر روز از غمِ از دست دادنِ هموطنان و دیگر مردمان جهان غمگین و آزرده است؛ اما نباید فراموش کنیم که همهمان به خصوص اهالی هنر باید روحیهی خویش را (با هر مرارتی که هست) حفظ کنند تا آمادهی زندگی در دنیای بهتر باشیم. یادمان نرود که دلمردگی همراهی با این بیماری مخوف است و یاس جامعهی هنری مصادف است با تضعیفِ هنر. من در این مدت به تمام دوستانم توصیه کردهام که روحیهی خودشان را با کار حفظ کند؛ چون آینده همواره روشن است و باید با امید و تندرستی پذیرای آن روز باشیم.»
او سالها به فکرِ تدوینِ «ردیف افشاری» بوده است، چون به عنوان کسی که سالها در کنارِ نوازندگی و آهنگسازی، فعالیتهای آموزشی نیز انجام میدهد، با این مساله مواجه بوده که در ردیفِ «میرزاعبدالله» با تمام انسجام و زیبایی اش، بخشِ افشاری کوتاه و بهدور از زبانِ افشاری امروزی است؛ به همین خاطر است که میگوید:«نهتنها من بلکه استادانی که من از آنان درس گرفتم، فضای افشاریای که مینواختند از ردیفِ میرزاعبدالله دور بود و من همیشه به هنرجویانم افشاری را به روایت خودم درس می دهم، اما دوران کرونا که مصادف شد با تعطیلی کنسرتها و سفرها و خانه نشینی، این فرصت را ایجاد کرد تا به کارهایی بپردازم که همواره منتظر بودم تا فرصتی داشته باشم برای انجام دادنشان.»
خالقِ اثر «سیمرغ» تاکید دارد که آنچه در این اثر میآید، تدوینِ اوست نه ساختهاش و برای همین میگوید: «وقتی قرار باشد من جامهدران بنوازم، آن را با سلیقهی خودم اجرا میکنم؛ اما به هر روی این همان جامهدرانی است که تکیه به تمام جامهدرانی دارد که قبلتر اجرا شده و من از آنان درک و شناخت دارم. تکیهگاهِ این ردیف تازه نیز همان ملودیهای کلاسیک و قدیمی است؛ ضمن آنکه این افشاری از نظر تکنیکی برای سهتار و تار (سازهایی که خود در آن تخصص دارم) تدوین شده و اگر قرار باشد با ساز دیگری اجرا بشود، مستلزم تغییرات تکنیکی و تنظیمی جداگانه و مخصوص آن ساز است.»
این البته همان مسالهای است که شامل تمام ردیفهای دیگر از جمله ردیف میرزاعبدالله نیز میشود؛ برای مثال ردیف استاد «شهنازی» نیز برای تار تدوین شده و برای اجرا با سازی چون کمانچه یا سنتور نیاز به تغییر و تنظیم برای این سازها دارد. به هر روی قرار است این ردیف در یک آلبوم به همراه دو سیدی (یک اجرا با تار و دیگری با سهتار) و به همراه نت منتشر شود؛ اگرچه تلاشِ این آهنگساز و نوازندهی نامدار آن است که اثرِ تازهاش تنها جنبهی آموزشی نداشته باشد و برای شنونده موسیقی نیز جذاب باشد: «برای هر کدام از این اجراها، ضربیهای متفاوتی را انتخاب کردم؛ یعنی ردیفی که اجرا میشود برای تار و سهتار یکی است؛ اما ضربیهایش متفاوت هستند؛ پیش درآمدها و رنگ های درویش خان و تصانیف عارف قزوینی به علاوه ی نغماتی از کولاژهای ذهنی خودم زینت بخش این مجموعه اند که با هم نوازی دوست و همکار سال های دور، پژمان حدادی تقدیم گوش موسیقی نیوش شما خواهد شد.»
او از آن نسلِ موسیقیدانانی است که رهروانِ آهسته و پیوستهای در هنرشان بودند. روزهای اوج و حضیضِ این هنر را به چشم دیدند. گاهی مجبور به ترکِ وطن شدند و گاه زندگی برایشان آنقدری سخت گرفت که شغلشان (که عشقشان نیز بود) بدل به فعالیتی ممنوع شد، او و همقطارانش اما آرام و بیهیاهو و بیآنکه دل به سیاهیها ببندند، تنها کار کردند و کار کردند و کارشان مگر چیزی بود جز خلق؟ شاید «حمید متبسم» نیز مثلِ خیلی از هممسلکانش، آنوقت که در چاووش مینواخت، آن روزها که گروه دستان را با همراهی «محمدعلی کیانینژاد» شکل داد یا آن زمانی که گروه مضراب و پردیس را با چنگ و دندان و با تمام دشواریهایش راه انداخت، گمانش هم نمیرفت که آثارش بخشی از تاریخِ موسیقی این سرزمین میشود. شاید هم میدانست و اهمیتی نداشت برایش، یادمان نرفته که او از همان نسلی است که موسیقی برایشان تجسم عشق بود و دلیلِ زندگی. او همچنان در خانه ی کوچکش مشغول خلق و نگارش است. نمونهاش؟ در همین روزهای آخرالزمانی ویروسِ بدیمنِ کرونا، «ردیف افشاری» را روایت کرده است که قرار است در دو سیدی به همراهِ نتهایش منتشر شود.
این به شکلِ قطع اتفاقِ مهمی برای موسیقی ایران است؛ اما از آن مهمتر فلسفهای است که این آهنگساز بزرگ دربارهی خلق در دورانِ حاضر روایت میکند و با همان طمانینهی همیشگیاش توضیح میدهد: «دورانِ پاندمی کرونا، دوران سیاهی است؛ ما در این زمان انسان ها و هنرمندانِ بزرگی را از دست دادیم که برای بسیاریشان جایگزینی وجود ندارد و علاوه بر آن دلمان هر روز از غمِ از دست دادنِ هموطنان و دیگر مردمان جهان غمگین و آزرده است؛ اما نباید فراموش کنیم که همهمان به خصوص اهالی هنر باید روحیهی خویش را (با هر مرارتی که هست) حفظ کنند تا آمادهی زندگی در دنیای بهتر باشیم. یادمان نرود که دلمردگی همراهی با این بیماری مخوف است و یاس جامعهی هنری مصادف است با تضعیفِ هنر. من در این مدت به تمام دوستانم توصیه کردهام که روحیهی خودشان را با کار حفظ کند؛ چون آینده همواره روشن است و باید با امید و تندرستی پذیرای آن روز باشیم.»
او سالها به فکرِ تدوینِ «ردیف افشاری» بوده است، چون به عنوان کسی که سالها در کنارِ نوازندگی و آهنگسازی، فعالیتهای آموزشی نیز انجام میدهد، با این مساله مواجه بوده که در ردیفِ «میرزاعبدالله» با تمام انسجام و زیبایی اش، بخشِ افشاری کوتاه و بهدور از زبانِ افشاری امروزی است؛ به همین خاطر است که میگوید:«نهتنها من بلکه استادانی که من از آنان درس گرفتم، فضای افشاریای که مینواختند از ردیفِ میرزاعبدالله دور بود و من همیشه به هنرجویانم افشاری را به روایت خودم درس می دهم، اما دوران کرونا که مصادف شد با تعطیلی کنسرتها و سفرها و خانه نشینی، این فرصت را ایجاد کرد تا به کارهایی بپردازم که همواره منتظر بودم تا فرصتی داشته باشم برای انجام دادنشان.»
خالقِ اثر «سیمرغ» تاکید دارد که آنچه در این اثر میآید، تدوینِ اوست نه ساختهاش و برای همین میگوید: «وقتی قرار باشد من جامهدران بنوازم، آن را با سلیقهی خودم اجرا میکنم؛ اما به هر روی این همان جامهدرانی است که تکیه به تمام جامهدرانی دارد که قبلتر اجرا شده و من از آنان درک و شناخت دارم. تکیهگاهِ این ردیف تازه نیز همان ملودیهای کلاسیک و قدیمی است؛ ضمن آنکه این افشاری از نظر تکنیکی برای سهتار و تار (سازهایی که خود در آن تخصص دارم) تدوین شده و اگر قرار باشد با ساز دیگری اجرا بشود، مستلزم تغییرات تکنیکی و تنظیمی جداگانه و مخصوص آن ساز است.»
این البته همان مسالهای است که شامل تمام ردیفهای دیگر از جمله ردیف میرزاعبدالله نیز میشود؛ برای مثال ردیف استاد «شهنازی» نیز برای تار تدوین شده و برای اجرا با سازی چون کمانچه یا سنتور نیاز به تغییر و تنظیم برای این سازها دارد. به هر روی قرار است این ردیف در یک آلبوم به همراه دو سیدی (یک اجرا با تار و دیگری با سهتار) و به همراه نت منتشر شود؛ اگرچه تلاشِ این آهنگساز و نوازندهی نامدار آن است که اثرِ تازهاش تنها جنبهی آموزشی نداشته باشد و برای شنونده موسیقی نیز جذاب باشد: «برای هر کدام از این اجراها، ضربیهای متفاوتی را انتخاب کردم؛ یعنی ردیفی که اجرا میشود برای تار و سهتار یکی است؛ اما ضربیهایش متفاوت هستند؛ پیش درآمدها و رنگ های درویش خان و تصانیف عارف قزوینی به علاوه ی نغماتی از کولاژهای ذهنی خودم زینت بخش این مجموعه اند که با هم نوازی دوست و همکار سال های دور، پژمان حدادی تقدیم گوش موسیقی نیوش شما خواهد شد.»
تاریخ انتشار : یکشنبه 24 مرداد 1400 - 11:04
افزودن یک دیدگاه جدید