«هوشنگ ظریف» پس از مدتی تحمل بیماری شب گذشته خاموش شد
خاطرهی این غم تا ابد میماند
موسیقی ما- تارِ «یحیی» که روزگاری پنجههای «وزیری» روی آن نشسته بود و بعدتر به «خالقی» رسید و استاد به شاگرد مستعدش داد، دیگر روی دستانِ نوازندهی 81 ساله نمینشیند. این غم بزرگی است برای هر کسی که دل در گروی موسیقی ایران دارد، بیجهت نیست که «هوشنگ کامکار» میگوید بعد از شنیدنِ این خبر پس از سالها گریست و «فرهاد فخرالدینی» با تالمی بسیار این اتفاق را یک ضایعهی بزرگ میداند. آخرین نفر از نسلِ نوازندههای غول هم رفت و حالا موسیقی ایران بیش از گذشته تنها شد. بیکَس و بییاور. پیرمرد چشمِ ما بود. استاد موسیقی بود که بسیاری از نوازندگانِ برجستهی تار از شاگردانش بودند. نوازندهی قدر قدرتی بود که در بسیاری از آثارِ مهم نواخت. پیرمرد موسیقی ایران را با اجراهای باشکوهش در جهان شناساند. هم مخاطب عام داشت و هم خاص. پیرمرد «ظریف» بود و متشخص و پرابهت. او رفت در روزگاری که : «غم هجوم آورده میدانم که زارم میکشد» و موسیقی ایران غریبتر از همیشه ماند.
او موسیقیدان به دنیا آمد
لابد بخت همراهش بود که زمانی که وارد هنرستان موسیقی شد، از حضورِ اساتیدی چون موسی معروفی، روحالله خالقی، جواد معروفی و حسین تهرانی بهرمند شد و خیلی زود فعالیتِ خود را به عنوان نوازنده و تکنواز در گروههای مختلفی مانند ارکستر موسیقی ملی، ارکستر صبا و... آغاز کرد. آموزش را اما متوقف نکرد و در دوران عالی هنرکدهی موسیقی از حضورِ «علیاکبر خان شهنازی» بهره برد و سالها به عنوانِ سولیست تار در رادیو و تلویزیون ملی ایران اجرا کرد که از مهمترینهایش همانهایی بود که با استاد «فرامرز پایور» انجام داد. در همین سالها به کشورهای مختلف دنیا رفت و موسیقی ایرانی را به جهانیان شناساند.
«ظریف» تا پیش از رفتن به هنرستان، تجربهای در نواختن نداشت؛ جز آنکه صدای تار «مجد» را از رادیو شنیده و به صدای این ساز علاقهمند شده بود. خودش در یکی از گفتوگوهایش به این نکته اشاره کرده که در نوجوانی چند میخ و نخ و چوب را به هم وصل کرده و چیزی شبیه تار برای خودش درست کرده بوده و با آن مینواخته است! به همین خاطر، زمانی که به هنرستان میرود، خیلی آشکار به «خالقی» میگوید میخواهد تار بنوازد. «خالقی» -که آن زمان همراه با خانوادهاش در یکی از اتاقهای همان هنرستان زندگی میکرده- ارتباطی نزدیک با «ظریف» برقرار میکند و بعدها شاهد عقد او و «پروین صالحی» میشود. آن زمانها هر مهمان خارجی که به هنرستان میآمده، خالقی از «ظریف» میخواسته تا برایش بنوازد.
اما اولین استاد ظریف در نوازندگی تار، «موسیخان معروفی» است. معروفی هنوز نه کتابش را چاپ کرده بود و نه ضبطی از این اثر انجام شده بود. برای همین، خودش در دفتر نت قطعات را مینوشت و هنرجویان میزدند.
آن زمان که «دهلوی» رئیس هنرستان موسیقی میشود، به «ظریف» پیشنهاد میدهد تا درسهای تهرانی را ضبط و تبدیل به متد کند و ظریف این کار را انجام میدهد: «هفتهای یک روز به منزل آقای تهرانی در هفتحوض میرفتم و با ماشین برشان میداشتم میبردم هنرستان. ایشان از اول شروع کردند و با دید آموزشی، درسها را زدند و من نت کردم. آن سالها دستم روی تنبک هم خیلی روان بود. حتی دوستان و فامیل دور هم که جمع میشدند، خیلی وقتها جای تار به من میگفتند تنبک بزنم. تنبک را هم مثل چپ دستها میزنم. چون پا و دست چپم قویتر است و از اول آنطور عادت کرده بودم.»
فرهاد فخرالدینی: ما شخصیتی نمونه را از دست دادیم
«فرهاد فخرالدینی» که سایهاش بماند بر سرِ این موسیقی، با تالم از استادِ از دست رفته به «موسیقی ما» میگوید و با همان متانتی که در وجودش است، بیش از هر چیز یادش میماند قبلتر از آنکه دربارهی وجه هنری ظریف بگوید، از این یاد کند که: «هوشنگ ظریف بیش از هر چیز یک انسانِ فداکار و شریف بود و ما شخصیتی نمونه را از دست دادهایم.»
او میگوید: «نمیتوان از زحماتِ استاد ظریف به آسانی سخن گفت. زندگی هنری او وجوهِ گوناگون داشت و در همهشان هم یگانه بود. زمانی که در هنرستان موسیقی فعالیت داشتند، خدماتی بسیاری انجام دادند و با شاگردانشان با جدیت کار میکردند و توجه بسیاری به این مساله داشتند تا آنان هر کدام راه و روشِ خود را در موسیقی داشته باشند. در عین حال با آنان بسیار صمیمانه کار میکردند. به این مساله هم باید همکاری با ارکسترها را نیز اضافه کرد.»
استادِ آهنگساز ادامه میدهد: «در هر زمینهای میشد روی کمکِ استاد ظریف حساب میکرد. یادم میآید که زمانی که مشغولِ تدوین کتاب استاد تهرانی بودیم، ایشان یکی از همکارانِ ما بودند. در آن زمان قرار بود تا برای اولین بار علایمِ خاصی برای تنبک ابداع شود که آقای ظریف، زحمت نتنویسی آن را به عهده گرفت. زمانی نیز که با آقای تهرانی به استودیو رفتیم تا ایشان قطعات را بنوازد، آقای ظریف کنارشان قرار داشتند تا استاد تهرانی با همان ترتیب آنها را بنوازد و زحمتِ زیادی در این زمینه گرفت.»
استاد فخرالدینی همچنین به این نکته اشاره دارد که ایشان سالها به عنوانِ عضو عالی خانهی موسیقی همکاری داشند و ما از نقطه نظراتشان بهرهمند میشدیم و کمبودشان به معنای واقعی کلمه یک فقدان برای موسیقی ایران به حساب میآید: ««من «هوشنگ ظریف» را بسیار دوست داشتم، چون از او محبت بسیار زیادی دیده بودم.در گذشت این هنرمند والا در این شرایط، بسیار جانگداز است و من این ضایعه را به همسر هنرمندشان و جامعه هنری ایران تسلیت میگویم و از این مساله ناراحت هستم که در زمانی از دنیا رفتند که شرایطِ مهیایی برای بزگداشتِ ایشان فراهم نیست.»
هوشنگ کامکار: این غم تا ابد میماند
در این شرایط، غم جانکاه و عمیقی دیگر که خاطرهاش تا ابد میماند بر دردها و غمهایمان افزوده شد. مرگ بزرگترین محبوبترین، انسانترین، زیباترین و ظریفترین استاد موسیقی ایران که شاگردان ارزشمندی را از خود به جای گذاشت، دنیای موسیقی را غمانگیز کرد. هوشنگ ظریف همیشه جاودان و دستاوردهایش فراموش نشدنی است. امروز مرگ او را به من اطلاع دادند که اشکهایم پس از چندین دهه که گریه نکرده بودم از چشمم ظاهر شد. او انسان بزرگ و با محبت بود. مرگ او را به جامعهی هنری ایران تسلیت میگویم.
داریوش پیرنیاکان: ایشان یکی از بااخلاقترین هنرمندان عرصهی موسیقی بود
«داریوش پیرنیاکان» - آهنگساز و نوازندهی تار- نیز که در سالهایی از حضورِ استاد ظریف بهره برده است نیز با غمی سرشار به «موسیقی ما» میگوید: «آقای ظریف یکی از پیشکسوتان هنر موسیقی و تارنوازی ایران بودند. من پیش از هر چیز، درگذشت ایشان را به جامعهی هنری تسلیت میگویم. ایشان یکی از معلمان و استادان بسیار برجستهی موسقی بودند و سالیان سال برای موسیقی ایران زحمت کشیدند و بهخصوص در زمینهی تدریس موسیقی بسیار تاثیرگذار بودند. ایشان از سنین بسیار جوانی (20 سالگی) تدریس را در هنرستان شروع کردند و من هم در دورهای شاگرد ایشان بودم و همزمان که از حضور استاد شهنازی بهره میبردم، آثار آقای وزیری را با ایشان کار میکردم و این دوران، یکی از خاطرهانگیزترین و بهترین دورانِ زندگی هنری من بود.»
«داریوش پیرنیاکان» ادامه میدهد: «استاد ظریف، یکی از بااخلاق هنرمندان عرصهی موسیقی بودند. من سالیان سال در خانهی موسیقی در خدمتشان بودیم و ایشان همواره با آن اخلاق بسیار متین و شخصیت دوست داشتنیشان همه را تحت تاثیر قرار میدادند. ما یک استاد تاثیرگذار را از دست دادهایم و جای خالیِ اینان پر نمیشود.»
ظریف و شاگردانش
او خصوصیتی چون «روحالله خالقی» داشت، شاگردان بسیار تربیت کرد که هر کدام راهِ خودشان را رفتند و سبکی متفاوت در پیش گرفتند. راهِ «داریوش طلایی» در موسیقی ایران کجا و «حسین علیزاده» و «ارشد تهماسبی» کجا؟ او ردیف «موسی معروفی» را بهجای ردیف «میرزا عبدالله» درس میدهد. موسیخان معروفی این ردیف را در طول 30 سال و با بهرهگیری از ردیف میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی و برخی دیگر از قدما نوشته است. خودش میگفت: «یادم هست در سال 1336 جلسهای برگزار کردیم که کدامیک از کتابهای ردیف را به چاپ برسانیم. همه معتقد بودند که کتاب موسیخان معروفی کاملترین است.»
بیجهت نیست که «حسین علیزاده» او را «افسانه» مینامد و در فقدانش مینویسد: «زندگی را به عاشقانش سپرد و رقص انگشتانش در حرکتند تا از نغمههایش زندگی جاری بماند. عطر عشق، عطر زندگی را در وجودمان دمید تا عاشق بمانیم و از یادش شاد شویم. ظریف افسانه بود ...»
او پیش از این نیز دربارهی استادش گفته بود: «زمانی که هوشنگ ظریف در هنرستان درس میداد، ما تعبیری از «عشق» نداشتیم و فقط این واژه را شنیده بودیم و «ظریف» به خوبی آن را برای ما معنا کرد. او یادمان داد، لازمهی خالق بودن، عاشق بودن است؛ واگرنه همگی کارمند موسیقی خواهیم بود. رابطهی ظریف با شاگردانش همیشه اتفاقی خاص بود، ما همه تحتِ تاثیر زیبایی او بودیم و حالا اطمینان دارم این زیبایی باید در اختیارِ کسی قرار میگرفت که درونِ زیبایی هم داشته باشد. او وقتی برای اولین بار به کلاسِ ما آمد، دلِ همهی ما ریخت و بعد دیدیم که استادی بسیار جدی است و برای همین ما سختترین تمرینات او را انجام میدادیم تا او را آزرده نکنیم.»
«داریوش طلایی» هم دربارهی این فقدان نوشت: « سالِ بد، سالِ اشک، سالِ شک. سالِ پست، سالِ درد، سالِ عزا. سالی که در واپسین روزهایش آن عزیزِ جان ما را ترک کرد. چه بینشاط بهاری که بیرخ تو رسید...»
«حمید متبسم» نیز در این باره میگوید: «زمانی که من در هنرستان موسیقی تحصیل میکردم، ایشان دو روز کلاس داشت که هر دو روز را می رفتم. بین ساعت سه تا هفت شاگردان به ترتیب می آمدند و درس می گرفتند و می رفتند. من ساعت یک ربع به سه آنجا بودم تا هفت و ربع. اگر کیفیت اجرا خوب بود، افتخار پیدا می کردیم که با ما بنوازد. اغلب اوقات که از نشستن خسته می شد، توی کلاس خیلی آرام و پاورچین قدم می زد که صدای پایش مزاحم کار هنرجویان نشود. استاد ظریف با حوصله و متانت، ملودیها را می شنید و تصحیح می کرد. آرام و خوش اخلاق بود. تا امروز نیز جز نیکی درباره او نشنیدهام. آنقدر خوبی داشت که همه همکلاسی های هنرستان والهاش بودند. تا آخر وقت کلاس، گاهی پیش می آمد که به من فرصت می داد یک بار دیگر قطعه ای را اجرا کنم یا به پرسش هایم که تمامی نداشتند، پاسخ می داد.»
«حمید متبسم» به «موسیقی ما» تاکید میکند من هیچ زمانی دورانِ طلایی شاگردی ایشان را فراموش نمیکنم. استاد ظریف همیشه از همه زودتر به هنرستان میآمدند و دیرتر میرفتند. من اقبالِ خوشی داشتم که شاگردی ایشان را کردم.»
در این میان «داود گنجهای» -قائم مقام و عضو شورای عالی- نیز نوشته است: «او هنرشناس قابلی بود و علاوه بر تار به سازهای دیگر از جمله کمانچه اشراف داشت و در باره کمانچه نوازی من ابراز لطف می کرد .... خاطرات همنشینیاش را هرگز فراموش نمیکنم. متاسفانه در این شرایط غم از دست دادن این انسان شریف برایمان مضاعف شد. من این ضایعه بزرگ را به ملت فرهنگ دوست ایران بهویژه جامعه هنری تسلیت عرض میکنم و از هیچ کوشش و تلاشی برای خاکسپاری و برگزاری مراسم در خور و در حد امکان دریغ نمی ورزم.»
حمیدرضا نوربخش (مدیرعامل خانه موسیقی ایران) نیز در پیامی درگذشت هوشنگ ظریف(استاد پیشکسوت موسیقی ایرانی) را تسلیت گفت. «باز هجر یار دامانم گرفت، باز دست غم گریبانم گرفت... چه غریبانه و آرام رفت، چنانکه زندگیش نیز آرام و بی هیاهو بود
همواره در شرایط سخت و گاه پر تلاطم روزگار ساحل صبر و آرامش بود، دریغ و درد که در این روزهای سخت و نفسگیر با بغضهای فرو خورده بدرقهاش میکنیم... نامت و یادت تا ابد جاوید؛ استاد نجیب و با وقار هوشنگ ظریف»
پیام تسلیتها
«سید عباس صالحی» -وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی- با انتشار متنی درگذشت استاد هوشنگ ظریف هنرمند پیشکسوت عرصه موسیقی ایرانی را تسلیت گفت. در متن پیام تسلیت صالحی آمده است: «درگذشت استاد پیشکسوت موسیقی اصیل ایرانی مرحوم هوشنگ ظریف را به جامعه هنری کشور تسلیت می گویم. آن مرحوم که جایگاهی شایسته در هنر موسیقی سنتی داشت، با فروتنی و وقار مثال زدنی علاوه بر خلق آثار ماندگار، نقش موثری در تربیت شاگردان و انتقال این هنر ارزشمند به نسل امروز ایفا کرد. از خداوند متعال رحمت واسعه برای آن عزیز از دست رفته و صبر و بردباری برای بازماندگان محترم خواستارم.»
«سید مجتبی حسینی»، معاون امور هنری برای درگذشت استاد هوشنگ ظریف در یادداشتی نوشته است:
چه نغمهی دلپذیری بود و چه قانع کننده، نه شعر و کلام می خواست و نه سازی به همراهی. مضراب های متشخص و موقر ، انگار می شد تماشایشان کرد، نواختنی اصالتِ توآمان سلامت در آن آشکارا...
من اما اینها را نمیدانستم، تنها شوری برآمده از استسقا و شوقی غریب به شنیدن آن اصفهان و دشتی میکشاندم. بارها و بارها و بارها... نمیدانم چندین و چندبار آن کاست جلد سیاه را که چهرهی مردی متین در میانه داشت شنیدم. محو میشدم انگار در مضرابها، و هر بار مواجهه همانقدر تازگی داشت برایم که نوبت پیشین! چقدر خوب بود که «کانون» برای حفظ و معرفی موسیقیِ درست آثارِ راست و حسابی را حمایت میکرد یا پدید میآورد با نگاهی به فردا...
نام هوشنگ ظریف از آنجا آشنای من و همسالانم شد.آشنایی که بعدها ابعاد دیگری یافت. زوایایی از وجودی کار آگاه و خبره و ممتاز... ستایش استادی چون او را، شاید که مجربان و استادان موسیقی بگویند با این حال علاقه مند سادهای چون من میتواند از امتیاز "معلمی" او نکتهها بیاموزد.
در عالم هنر، به دلیل جذابیتهای نهفته در شیوهها و طرزها، به خاطر تعدد و تنوع سبکها و به دلیل کرشمه و لطایف وجودیِ استادان، هنرجو یا بهخاطر علاقه به شیوهای، جذب استادی می شود و یا به خاطر جذابیت استادی، به فراگرفتنِ طرزی میپردازد از اینرو انگشت شمارند استادانی که شاگردانشان مشابهتهای گسترده به یکدیگر نداشته باشند. استادانی که شاگردان بزرگ بپرورند، در عین اینکه آنان مطابق یک الگو نباشند بلکه موافق طبع و ویژگیهای خود قد برافرازند. ویژگی دشواری که بیش از هر نشانهی دیگر موید سلطه و توانایی استاد است در «معلمی». شش- هفت سال پیش به یاد استاد سیدحسین میرخانی چند سطری نوشتم و در آن نوشتم که او از آن جهت استاد استادان بود که در مکتبش هم غلامحسین امیرخانی بالید و هم رضا مافی برآمد و هم کیخسرو خروش راه خود یافت و هم شماری دیگر... گمان میکنم به روزگار ما، استاد ظریف نیز چنین بود. بسا بزرگان و استادانِ تارِ امروز در مکتب او نکتهها آموختند اما نه تکرار استاد شدند و نه مکرر کنندهی یک شیوه. استاد هوشنگ ظریف مرد آراسته و استوارِ موسیقی به لطف سازِ دلکش و آثاری درخشان در تاربخ موسیقی نقشی ارجمند دارد و بجاست که در شناخت چنین شخصیتی، نه تنها مضراب ها که قلمها بهکار آید. امشب وقتی خبر سفر ابدی استاد را شنیدم آن نغمههای خوشش باز در من آویخت، آن سرمستی آلبوم «کانون» آن وقار و تمامی مضرابها و آن سلامت نفس. در دل گفتم این سفر در آستانهی روز پدر رمزی داردبرای هرآنکه از هنرش حظی برده و از محضرش نکتهای آموخته.
«محمداله یاری فومنی»، مدیرکل دفتر موسیقی نیز درگذشت استاد هوشنگ ظریف، موسیقیدان، مدرس و نوازنده پیشکسوت تار را تسلیت گفت: «باز هم ارغنون هستی در تلالویی از مشیتهای خداوندی نغمهای غمگنانه سرداد و از هجرت هنرمند بزرگی همچون استاد هوشنگ ظریف موسیقیدان و نوازنده ی چیره دست تار از عالم خاک به افلاک خبرداد. دانش گسترده، بینش عمیق و منش انسانی در کنار پنجه توانا و نوای دلنشین تار هوشنگ ظریف با تربیت چندین نسل، جمع دلداگان به استاد را در طول یک عمر فعالیت هنری افزود و فقدان وی، همه دوستان، شاگردان و ارادتمندان وی را به سوگ نشاند. بیشک تاثیر هوشنگ ظریف در عرصه موسیقی انکارناپذیر است و نوای تار او هرگز از ذهن پاک نمیشود. اینجانب با عرض تسلیت به خانواده آن مرحوم بالاخص همسر ارجمندشان سرکار خانم صالحی و جامعه هنری کشور و ارادتمندان ایشان از خداوند بزرگ علو درجات و حیات هنر معنوی آن هنرمند ارجمند را مسالت دارم.»
او موسیقیدان به دنیا آمد
لابد بخت همراهش بود که زمانی که وارد هنرستان موسیقی شد، از حضورِ اساتیدی چون موسی معروفی، روحالله خالقی، جواد معروفی و حسین تهرانی بهرمند شد و خیلی زود فعالیتِ خود را به عنوان نوازنده و تکنواز در گروههای مختلفی مانند ارکستر موسیقی ملی، ارکستر صبا و... آغاز کرد. آموزش را اما متوقف نکرد و در دوران عالی هنرکدهی موسیقی از حضورِ «علیاکبر خان شهنازی» بهره برد و سالها به عنوانِ سولیست تار در رادیو و تلویزیون ملی ایران اجرا کرد که از مهمترینهایش همانهایی بود که با استاد «فرامرز پایور» انجام داد. در همین سالها به کشورهای مختلف دنیا رفت و موسیقی ایرانی را به جهانیان شناساند.
«ظریف» تا پیش از رفتن به هنرستان، تجربهای در نواختن نداشت؛ جز آنکه صدای تار «مجد» را از رادیو شنیده و به صدای این ساز علاقهمند شده بود. خودش در یکی از گفتوگوهایش به این نکته اشاره کرده که در نوجوانی چند میخ و نخ و چوب را به هم وصل کرده و چیزی شبیه تار برای خودش درست کرده بوده و با آن مینواخته است! به همین خاطر، زمانی که به هنرستان میرود، خیلی آشکار به «خالقی» میگوید میخواهد تار بنوازد. «خالقی» -که آن زمان همراه با خانوادهاش در یکی از اتاقهای همان هنرستان زندگی میکرده- ارتباطی نزدیک با «ظریف» برقرار میکند و بعدها شاهد عقد او و «پروین صالحی» میشود. آن زمانها هر مهمان خارجی که به هنرستان میآمده، خالقی از «ظریف» میخواسته تا برایش بنوازد.
اما اولین استاد ظریف در نوازندگی تار، «موسیخان معروفی» است. معروفی هنوز نه کتابش را چاپ کرده بود و نه ضبطی از این اثر انجام شده بود. برای همین، خودش در دفتر نت قطعات را مینوشت و هنرجویان میزدند.
آن زمان که «دهلوی» رئیس هنرستان موسیقی میشود، به «ظریف» پیشنهاد میدهد تا درسهای تهرانی را ضبط و تبدیل به متد کند و ظریف این کار را انجام میدهد: «هفتهای یک روز به منزل آقای تهرانی در هفتحوض میرفتم و با ماشین برشان میداشتم میبردم هنرستان. ایشان از اول شروع کردند و با دید آموزشی، درسها را زدند و من نت کردم. آن سالها دستم روی تنبک هم خیلی روان بود. حتی دوستان و فامیل دور هم که جمع میشدند، خیلی وقتها جای تار به من میگفتند تنبک بزنم. تنبک را هم مثل چپ دستها میزنم. چون پا و دست چپم قویتر است و از اول آنطور عادت کرده بودم.»
فرهاد فخرالدینی: ما شخصیتی نمونه را از دست دادیم
«فرهاد فخرالدینی» که سایهاش بماند بر سرِ این موسیقی، با تالم از استادِ از دست رفته به «موسیقی ما» میگوید و با همان متانتی که در وجودش است، بیش از هر چیز یادش میماند قبلتر از آنکه دربارهی وجه هنری ظریف بگوید، از این یاد کند که: «هوشنگ ظریف بیش از هر چیز یک انسانِ فداکار و شریف بود و ما شخصیتی نمونه را از دست دادهایم.»
او میگوید: «نمیتوان از زحماتِ استاد ظریف به آسانی سخن گفت. زندگی هنری او وجوهِ گوناگون داشت و در همهشان هم یگانه بود. زمانی که در هنرستان موسیقی فعالیت داشتند، خدماتی بسیاری انجام دادند و با شاگردانشان با جدیت کار میکردند و توجه بسیاری به این مساله داشتند تا آنان هر کدام راه و روشِ خود را در موسیقی داشته باشند. در عین حال با آنان بسیار صمیمانه کار میکردند. به این مساله هم باید همکاری با ارکسترها را نیز اضافه کرد.»
استادِ آهنگساز ادامه میدهد: «در هر زمینهای میشد روی کمکِ استاد ظریف حساب میکرد. یادم میآید که زمانی که مشغولِ تدوین کتاب استاد تهرانی بودیم، ایشان یکی از همکارانِ ما بودند. در آن زمان قرار بود تا برای اولین بار علایمِ خاصی برای تنبک ابداع شود که آقای ظریف، زحمت نتنویسی آن را به عهده گرفت. زمانی نیز که با آقای تهرانی به استودیو رفتیم تا ایشان قطعات را بنوازد، آقای ظریف کنارشان قرار داشتند تا استاد تهرانی با همان ترتیب آنها را بنوازد و زحمتِ زیادی در این زمینه گرفت.»
استاد فخرالدینی همچنین به این نکته اشاره دارد که ایشان سالها به عنوانِ عضو عالی خانهی موسیقی همکاری داشند و ما از نقطه نظراتشان بهرهمند میشدیم و کمبودشان به معنای واقعی کلمه یک فقدان برای موسیقی ایران به حساب میآید: ««من «هوشنگ ظریف» را بسیار دوست داشتم، چون از او محبت بسیار زیادی دیده بودم.در گذشت این هنرمند والا در این شرایط، بسیار جانگداز است و من این ضایعه را به همسر هنرمندشان و جامعه هنری ایران تسلیت میگویم و از این مساله ناراحت هستم که در زمانی از دنیا رفتند که شرایطِ مهیایی برای بزگداشتِ ایشان فراهم نیست.»
هوشنگ کامکار: این غم تا ابد میماند
در این شرایط، غم جانکاه و عمیقی دیگر که خاطرهاش تا ابد میماند بر دردها و غمهایمان افزوده شد. مرگ بزرگترین محبوبترین، انسانترین، زیباترین و ظریفترین استاد موسیقی ایران که شاگردان ارزشمندی را از خود به جای گذاشت، دنیای موسیقی را غمانگیز کرد. هوشنگ ظریف همیشه جاودان و دستاوردهایش فراموش نشدنی است. امروز مرگ او را به من اطلاع دادند که اشکهایم پس از چندین دهه که گریه نکرده بودم از چشمم ظاهر شد. او انسان بزرگ و با محبت بود. مرگ او را به جامعهی هنری ایران تسلیت میگویم.
داریوش پیرنیاکان: ایشان یکی از بااخلاقترین هنرمندان عرصهی موسیقی بود
«داریوش پیرنیاکان» - آهنگساز و نوازندهی تار- نیز که در سالهایی از حضورِ استاد ظریف بهره برده است نیز با غمی سرشار به «موسیقی ما» میگوید: «آقای ظریف یکی از پیشکسوتان هنر موسیقی و تارنوازی ایران بودند. من پیش از هر چیز، درگذشت ایشان را به جامعهی هنری تسلیت میگویم. ایشان یکی از معلمان و استادان بسیار برجستهی موسقی بودند و سالیان سال برای موسیقی ایران زحمت کشیدند و بهخصوص در زمینهی تدریس موسیقی بسیار تاثیرگذار بودند. ایشان از سنین بسیار جوانی (20 سالگی) تدریس را در هنرستان شروع کردند و من هم در دورهای شاگرد ایشان بودم و همزمان که از حضور استاد شهنازی بهره میبردم، آثار آقای وزیری را با ایشان کار میکردم و این دوران، یکی از خاطرهانگیزترین و بهترین دورانِ زندگی هنری من بود.»
«داریوش پیرنیاکان» ادامه میدهد: «استاد ظریف، یکی از بااخلاق هنرمندان عرصهی موسیقی بودند. من سالیان سال در خانهی موسیقی در خدمتشان بودیم و ایشان همواره با آن اخلاق بسیار متین و شخصیت دوست داشتنیشان همه را تحت تاثیر قرار میدادند. ما یک استاد تاثیرگذار را از دست دادهایم و جای خالیِ اینان پر نمیشود.»
ظریف و شاگردانش
او خصوصیتی چون «روحالله خالقی» داشت، شاگردان بسیار تربیت کرد که هر کدام راهِ خودشان را رفتند و سبکی متفاوت در پیش گرفتند. راهِ «داریوش طلایی» در موسیقی ایران کجا و «حسین علیزاده» و «ارشد تهماسبی» کجا؟ او ردیف «موسی معروفی» را بهجای ردیف «میرزا عبدالله» درس میدهد. موسیخان معروفی این ردیف را در طول 30 سال و با بهرهگیری از ردیف میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی و برخی دیگر از قدما نوشته است. خودش میگفت: «یادم هست در سال 1336 جلسهای برگزار کردیم که کدامیک از کتابهای ردیف را به چاپ برسانیم. همه معتقد بودند که کتاب موسیخان معروفی کاملترین است.»
بیجهت نیست که «حسین علیزاده» او را «افسانه» مینامد و در فقدانش مینویسد: «زندگی را به عاشقانش سپرد و رقص انگشتانش در حرکتند تا از نغمههایش زندگی جاری بماند. عطر عشق، عطر زندگی را در وجودمان دمید تا عاشق بمانیم و از یادش شاد شویم. ظریف افسانه بود ...»
او پیش از این نیز دربارهی استادش گفته بود: «زمانی که هوشنگ ظریف در هنرستان درس میداد، ما تعبیری از «عشق» نداشتیم و فقط این واژه را شنیده بودیم و «ظریف» به خوبی آن را برای ما معنا کرد. او یادمان داد، لازمهی خالق بودن، عاشق بودن است؛ واگرنه همگی کارمند موسیقی خواهیم بود. رابطهی ظریف با شاگردانش همیشه اتفاقی خاص بود، ما همه تحتِ تاثیر زیبایی او بودیم و حالا اطمینان دارم این زیبایی باید در اختیارِ کسی قرار میگرفت که درونِ زیبایی هم داشته باشد. او وقتی برای اولین بار به کلاسِ ما آمد، دلِ همهی ما ریخت و بعد دیدیم که استادی بسیار جدی است و برای همین ما سختترین تمرینات او را انجام میدادیم تا او را آزرده نکنیم.»
«داریوش طلایی» هم دربارهی این فقدان نوشت: « سالِ بد، سالِ اشک، سالِ شک. سالِ پست، سالِ درد، سالِ عزا. سالی که در واپسین روزهایش آن عزیزِ جان ما را ترک کرد. چه بینشاط بهاری که بیرخ تو رسید...»
«حمید متبسم» نیز در این باره میگوید: «زمانی که من در هنرستان موسیقی تحصیل میکردم، ایشان دو روز کلاس داشت که هر دو روز را می رفتم. بین ساعت سه تا هفت شاگردان به ترتیب می آمدند و درس می گرفتند و می رفتند. من ساعت یک ربع به سه آنجا بودم تا هفت و ربع. اگر کیفیت اجرا خوب بود، افتخار پیدا می کردیم که با ما بنوازد. اغلب اوقات که از نشستن خسته می شد، توی کلاس خیلی آرام و پاورچین قدم می زد که صدای پایش مزاحم کار هنرجویان نشود. استاد ظریف با حوصله و متانت، ملودیها را می شنید و تصحیح می کرد. آرام و خوش اخلاق بود. تا امروز نیز جز نیکی درباره او نشنیدهام. آنقدر خوبی داشت که همه همکلاسی های هنرستان والهاش بودند. تا آخر وقت کلاس، گاهی پیش می آمد که به من فرصت می داد یک بار دیگر قطعه ای را اجرا کنم یا به پرسش هایم که تمامی نداشتند، پاسخ می داد.»
«حمید متبسم» به «موسیقی ما» تاکید میکند من هیچ زمانی دورانِ طلایی شاگردی ایشان را فراموش نمیکنم. استاد ظریف همیشه از همه زودتر به هنرستان میآمدند و دیرتر میرفتند. من اقبالِ خوشی داشتم که شاگردی ایشان را کردم.»
در این میان «داود گنجهای» -قائم مقام و عضو شورای عالی- نیز نوشته است: «او هنرشناس قابلی بود و علاوه بر تار به سازهای دیگر از جمله کمانچه اشراف داشت و در باره کمانچه نوازی من ابراز لطف می کرد .... خاطرات همنشینیاش را هرگز فراموش نمیکنم. متاسفانه در این شرایط غم از دست دادن این انسان شریف برایمان مضاعف شد. من این ضایعه بزرگ را به ملت فرهنگ دوست ایران بهویژه جامعه هنری تسلیت عرض میکنم و از هیچ کوشش و تلاشی برای خاکسپاری و برگزاری مراسم در خور و در حد امکان دریغ نمی ورزم.»
حمیدرضا نوربخش (مدیرعامل خانه موسیقی ایران) نیز در پیامی درگذشت هوشنگ ظریف(استاد پیشکسوت موسیقی ایرانی) را تسلیت گفت. «باز هجر یار دامانم گرفت، باز دست غم گریبانم گرفت... چه غریبانه و آرام رفت، چنانکه زندگیش نیز آرام و بی هیاهو بود
همواره در شرایط سخت و گاه پر تلاطم روزگار ساحل صبر و آرامش بود، دریغ و درد که در این روزهای سخت و نفسگیر با بغضهای فرو خورده بدرقهاش میکنیم... نامت و یادت تا ابد جاوید؛ استاد نجیب و با وقار هوشنگ ظریف»
پیام تسلیتها
«سید عباس صالحی» -وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی- با انتشار متنی درگذشت استاد هوشنگ ظریف هنرمند پیشکسوت عرصه موسیقی ایرانی را تسلیت گفت. در متن پیام تسلیت صالحی آمده است: «درگذشت استاد پیشکسوت موسیقی اصیل ایرانی مرحوم هوشنگ ظریف را به جامعه هنری کشور تسلیت می گویم. آن مرحوم که جایگاهی شایسته در هنر موسیقی سنتی داشت، با فروتنی و وقار مثال زدنی علاوه بر خلق آثار ماندگار، نقش موثری در تربیت شاگردان و انتقال این هنر ارزشمند به نسل امروز ایفا کرد. از خداوند متعال رحمت واسعه برای آن عزیز از دست رفته و صبر و بردباری برای بازماندگان محترم خواستارم.»
«سید مجتبی حسینی»، معاون امور هنری برای درگذشت استاد هوشنگ ظریف در یادداشتی نوشته است:
چه نغمهی دلپذیری بود و چه قانع کننده، نه شعر و کلام می خواست و نه سازی به همراهی. مضراب های متشخص و موقر ، انگار می شد تماشایشان کرد، نواختنی اصالتِ توآمان سلامت در آن آشکارا...
من اما اینها را نمیدانستم، تنها شوری برآمده از استسقا و شوقی غریب به شنیدن آن اصفهان و دشتی میکشاندم. بارها و بارها و بارها... نمیدانم چندین و چندبار آن کاست جلد سیاه را که چهرهی مردی متین در میانه داشت شنیدم. محو میشدم انگار در مضرابها، و هر بار مواجهه همانقدر تازگی داشت برایم که نوبت پیشین! چقدر خوب بود که «کانون» برای حفظ و معرفی موسیقیِ درست آثارِ راست و حسابی را حمایت میکرد یا پدید میآورد با نگاهی به فردا...
نام هوشنگ ظریف از آنجا آشنای من و همسالانم شد.آشنایی که بعدها ابعاد دیگری یافت. زوایایی از وجودی کار آگاه و خبره و ممتاز... ستایش استادی چون او را، شاید که مجربان و استادان موسیقی بگویند با این حال علاقه مند سادهای چون من میتواند از امتیاز "معلمی" او نکتهها بیاموزد.
در عالم هنر، به دلیل جذابیتهای نهفته در شیوهها و طرزها، به خاطر تعدد و تنوع سبکها و به دلیل کرشمه و لطایف وجودیِ استادان، هنرجو یا بهخاطر علاقه به شیوهای، جذب استادی می شود و یا به خاطر جذابیت استادی، به فراگرفتنِ طرزی میپردازد از اینرو انگشت شمارند استادانی که شاگردانشان مشابهتهای گسترده به یکدیگر نداشته باشند. استادانی که شاگردان بزرگ بپرورند، در عین اینکه آنان مطابق یک الگو نباشند بلکه موافق طبع و ویژگیهای خود قد برافرازند. ویژگی دشواری که بیش از هر نشانهی دیگر موید سلطه و توانایی استاد است در «معلمی». شش- هفت سال پیش به یاد استاد سیدحسین میرخانی چند سطری نوشتم و در آن نوشتم که او از آن جهت استاد استادان بود که در مکتبش هم غلامحسین امیرخانی بالید و هم رضا مافی برآمد و هم کیخسرو خروش راه خود یافت و هم شماری دیگر... گمان میکنم به روزگار ما، استاد ظریف نیز چنین بود. بسا بزرگان و استادانِ تارِ امروز در مکتب او نکتهها آموختند اما نه تکرار استاد شدند و نه مکرر کنندهی یک شیوه. استاد هوشنگ ظریف مرد آراسته و استوارِ موسیقی به لطف سازِ دلکش و آثاری درخشان در تاربخ موسیقی نقشی ارجمند دارد و بجاست که در شناخت چنین شخصیتی، نه تنها مضراب ها که قلمها بهکار آید. امشب وقتی خبر سفر ابدی استاد را شنیدم آن نغمههای خوشش باز در من آویخت، آن سرمستی آلبوم «کانون» آن وقار و تمامی مضرابها و آن سلامت نفس. در دل گفتم این سفر در آستانهی روز پدر رمزی داردبرای هرآنکه از هنرش حظی برده و از محضرش نکتهای آموخته.
«محمداله یاری فومنی»، مدیرکل دفتر موسیقی نیز درگذشت استاد هوشنگ ظریف، موسیقیدان، مدرس و نوازنده پیشکسوت تار را تسلیت گفت: «باز هم ارغنون هستی در تلالویی از مشیتهای خداوندی نغمهای غمگنانه سرداد و از هجرت هنرمند بزرگی همچون استاد هوشنگ ظریف موسیقیدان و نوازنده ی چیره دست تار از عالم خاک به افلاک خبرداد. دانش گسترده، بینش عمیق و منش انسانی در کنار پنجه توانا و نوای دلنشین تار هوشنگ ظریف با تربیت چندین نسل، جمع دلداگان به استاد را در طول یک عمر فعالیت هنری افزود و فقدان وی، همه دوستان، شاگردان و ارادتمندان وی را به سوگ نشاند. بیشک تاثیر هوشنگ ظریف در عرصه موسیقی انکارناپذیر است و نوای تار او هرگز از ذهن پاک نمیشود. اینجانب با عرض تسلیت به خانواده آن مرحوم بالاخص همسر ارجمندشان سرکار خانم صالحی و جامعه هنری کشور و ارادتمندان ایشان از خداوند بزرگ علو درجات و حیات هنر معنوی آن هنرمند ارجمند را مسالت دارم.»
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 18 اسفند 1398 - 11:44
افزودن یک دیدگاه جدید