گفتوگویی با علیرضا قربانی به مناسبت آلبوم جدیدش «رسوای زمانه» که آدم را به حالوهوای موسیقیهای قدیمی میبرد
عاشق استاد بنانام
موسیقی ما - علی رضوی: البته این روزها بازار نوستالژی بازها داغ است. چون همینطور آلبوم ها و آهنگهای قدیمی است که بازخوانی میشود و میآید در بازار. اما این وسط «رسوای زمانه» مثل یک شک در بازار بود. چون دوتا اسم بزرگ روی آن بود. همایون خرم و علیرضا قربانی. یکی ستاره موسیقی 4-5 دهه پیش ایران و دیگری ستاره این روزهای موسیقی سنتی. هر چند علیرضا قربانی را بیشتر به خاطر موسیقی فیلمهایش میشناسند. کارهایی مثل «شب دهم» و «مدار صفر درجه»، ولی کارهای دیگری هم داشته مخصوصا با علی قمصری که در نوع خودش ساختارشکن و کم نظیر به حساب میآید. برای همین رفتیم سراغ او تا بپرسیم چطور شد که یک گردش 180درجه زد و رفت سراغ بازخوانی کارهای قدیمی.
چند وقتی بود که سراغ بازخوانی کارهای قدیمی نرفته بودید و کارهای جدید و تازه از شما میدیدیم. چی شد که کار با آقای خرم را شروع کردید و برگشتید به فضای موسیقی قدیمی؟
راستش آقای خرم بعد از آقای تجویدی تنها کسی است که من در موسیقی ایرانی میشناسم که از شاگردان مستقیم ابولحسن خان صبا است. نوع موسیقیای هم که آقای خرم کار میکنند و ارائه میدهند تقریبا همان موسیقی است که مرحوم صبا میشناختند و ارائه میدادند و من خودم از کسانی هستم که از کودکی عاشق ملودیهایی بودم که ایشان میساختند. میخواهم بگویم در ملودیپردازی و ساخت تصنیفهای ایرانی واقعا آقای خرم بینظیرترین هستند. مثل آقای خرم را در موسیقی ایرانی نداریم، همانطور که مثل استاد تجویدی را دیگر در موسیقی ایرانی پیدا نمیکنید. این دو نفر نفر از بزرگترین آهنگسازها و تاثیرگذاران برنامه گلها بودند. برای همین همیشه آرزویم این بود که یک روز بتوانم آهنگهای ایشان را کار کنم.
کدام یکی از آهنگهایی را که آقای خرم ساختهاند را بیشتر دوست دارید؟
واقعا همه را دوست دارم. همهشان دوست داشتنیاند. مثلا دو تا از آهنگهایی را خیلی دوست دارم، همین تصنیف «تو ای پری کجایی» و «اوج آسمان» است. چند تصنیف هم در همایون دارد که بینظیر است و من خیلی دوستشان دارم.
دوست نداشتید آنها را بازخوانی کنید؟
چرا. ولی شرایطش پیش نیامد. ما در این آلبوم قصد داشتیم کارها متفاوت و گلچین باشد. برای همین هم نمی شد تمام آن آهنگ هایی که مدنظمان است را بازخوانی کنیم. ولی خیلی دوست دارم در یک فرصت دیگر این کار را انجام دهم.
فکر نمیکنید با اینکه آقای خرم از موسیقیدان های بزرگ ما هستند ولی کارهای ایشان مربوط به موسیقی 4-5 دهه گذشته ماست و امروزه تا حد زیادی موسیقی ما متفات شده؟
بله. قبول دارم.
فکر نمیکنید بازخوانی این نوع آثار هر چقدر هم خوب باشند باز هم به اندازه موسیقیهایی که متناسب با فضای امروز ساخته میشوند مخاطب ندارند؟
هنرمند همیشه نمیتواند در راستای آن چیزی که جامعه و مخاطب میخواهد قدم بردارد. همیشه نمیتواند آن چیزی را که مخاطب دوست دارد بخواند. این طوری که می شود موسیقی بازاری و دیگر اصلا اسم هنرمند را نمیشود روی آن گذاشت. هنرمند همیشه بر اساس علاقهمندیهایش و بر اساس آنچه جوشش درونی و روحی اوست کار میکند. حالا ممکن است اقبال عمومی داشته باشد و یا نداشته باشد. خب البته اگر اقبال عمومی داشته باشد خیلی بهتر است. نمونه واضحترش را شما در سینما میبینید. بعضی فیلمها ساخته میشوند که ارزششان از صفر هم پایینتر است ولی فروش چند میلیارد تومانی میکنند و رکورد فروش سینما را هم میشکنند. این یعنی اینکه آن فیلم، فیلم خوبی بوده؟ ولی در مقابلش همین فیلم «دربارهی الی». من خودم آلمان بودم زمانی که این فیلم جایزه خرس نقرهای را گرفت. در ایران هم در آن استقبال شد و فروش میلیاردی کرد. هرچند مثل آن فیلم خیلی پر فروش نبود ولی باز هم فروش رضایت بخش بود. خب کارگردان و کسانی که این فیلم را ساختهاند به دنبال آن نبودهاند که تماشاگر خوشش بیاید. اگر میخواستند میرفتند و یکجور دیگر میساختند. کارگردان فیلم را با سلیقه و احساس خوذش ساخته و اتفاقا موفق هم شد و فروش خوبی هم داشت.
خود همین درباره الی هم که در موردش صحبت میکنید نوگراییهای زیادی دارد.
بله. کاملا درست است. ولی من منظورم این بود که کارگردان فیلم را برای گیشه نساخته. ولی خب گیشه هم داشته و این خیلی خوب است. هنرمند واقعی هم همان کاری که به نظرش درست و خوب میآید را انجام می دهد. حالا گاهی مخاطب می پسندد و فروش خوبی می کند که چه بهتر. گاهی هم چندان پر مخاطب نمی شود. من نگاهم این است. من فکر می کنم مهم نیست که این روزها ریتم ها تند شدهاند. مهم نیست که دیگر مخاطب حوصله گوش کردن آواز را ندارد. مهم نیست که دیگر تکنوازی در موسیقی ما کمرنگ شده. باید این نوع موسیقی حفظ بشود. باید ما آوازهای خوبمان را تکرار کنیم. باید موسیقی های گذشتگانمان را حفظ کنیم. اگر نه از بین می روند.
فکر می کنید موسیقی ایرانی این روزها مسیر درست خودش را طی می کند؟
فکر میکنم این روزها موسیقی ما یک مقدار بیسر و سامان شده است. این علت های مختلف دارد. بعضی مواقع عدم علم و مهارت و توانایی کافی است. گاهی اوقات درک نکردن روح و معنویت موسیقی ایرانی است. الان اگر یک نگاهی در این آموزشگاهها و گروههای موسیقی بکنید میبینید کلی نوازنده خوب وجود دارند که ملودیها را بسیار عالی اجرا میکنند. ولی جواب آواز نمیتوانند بدهند یا یک تکه بداههنوازی نمیتوانند بکنند و این متاسفانه عیب بزرگی است. این نشان میدهد که نسل جدید موسیقی ما از آن معنویت و روح موسیقی ایرانی فاصله گرفته است. به علاوه اینکه آن حس و عشقی که در گروهها و نوازنده های قدیمیتر مثل گروه چاووش یا نوازندههای برنامههای گلها وجود داشت دیگر در موزیسینهای الان کمتر پیدا میشود.
قبول دارید که بسیاری از خوانندگان ما دچار شجریانزدگی شدهاند و سبک و سیاق خواندشان به استاد شجریان خیلی شبیه است؟
بله. کاملا قبول دارم.
فکر می کنید خودتان چقدر دچار این معضل هستید؟
سوال سختی پرسیدید. نمیدانم. باید دیگران که از بیرون نگاه میکنند تشخیص بدهند. ولی من یک چیز کلی را در مورد خودم و خوانندههای هم دوره خودم مثل همایون شجریان، سالار عقیلی و ... میتوانم بگویم این است که ما در دورهای رشد و نمو کردیم که پیچ رادیو را که باز میکردی صدای شجریان به گوش میخورد. معروفترین کاستهای بازار مال استاد شجریان بود و همیشه در خانههای ما صدای استاد شجریان به گوش میرسید. برای همین ناخواسته و ناخودآگاه تا حد زیادی نوع آواز خواندنمان هم خیلی به استاد شجریان نزدیک شد. البته این حسن آقای شجریان هم بود که موسیقی آوازی را در حد کمالش ارائه کردند و ناخواسته در آواز بیرقیب شدند. به جرات میگویم که آقای شجریان از معدود افرادی هستند که بعد از انقلاب شایستگی لقب استادی را دارند. با این حال در آن زمان ما فقر آوازی هم داشتیم. یعنی فقط استاد شجریان بود و دو سه خواننده دیگر که نه چندان شناخته شده بودند و نه کیفیت کارهایشان به پای شچریان میرسید. برای همین تنها همدم و مونس گوشهای ما شده بود صدای ایشان و ناخودآگاه هم تمام هم نسلهای من از آن نوع آواز بهرهی داریم. البته مردم آواز را خیلی خوب تشخیص میدهند. اگر نه ما در ساز هم همین مشکل را داریم.
یعنی در آنجا هم تک قطبی شدهایم؟
بله. منتها مردم آواز را بیشتر و بهتر تشخیص میدهند ساز را فقط کسانی که کمی در موسیقی تخصص دارند متوجه میشوند. مثلا در تارنوازی الان چه کسی را داریم که شیوه نواختنش از دو شیوه رایج آقای علیزاده و لطفی خارج باشد؟ یا در کمانچه نوازی هم همینطور. دیگر کسی به روش علی اصغر بهاری کمانچه نمی زند.
از همایون شجریان و سالار عقیلی اسم بردید. هيچ وقت احساس رقابت با ساير خوانندگان هم نسل خود مثلا این دو و ديگران را داشته ايد؟
اگر در هنر رقابت وجود نداشته باشد، معنا ندارد. رقابت باعث ايجاد دقت، تمركز، توان و استفاده از پشتوانه دانش ميشود و اگر اين حس وجود نداشته باشد دقت در شعر، موسيقي و رپرتوار كم ميشود. ما بايد از اين فاكتورها استفاده كنيم تا بتوانيم مخاطبان بيشتري را به سمت آثار خود جذب كنيم، البته طبيعي است كه كساني در اين عرصه از موقعيتهاي خاصتري برخوردارند و شرايط كاري راحتتري دارند، با تمام اين اوصاف رقابت كار را شيرين ميكند، ضمن آنكه با شرايط سخت كار كردن و قبول طبع مردم صاحب نظر شدن، لطفي ديگر دارد.
چند سالی است که با ارکستر کلی برنامه نداشتید. نمی خواید فعالییتتان را در آنجا ادامه دهید؟
ارکستر ملی که الان وضعیتش معلوم نیست و با مشکلاتی که درونش پیش آمده معلوم نیست آقای فخرالدینی به ارکستر برگردند. آقای فخرالدینی یک جورهایی روح ارکستر ملی هستند و سالها با چنگ و دندان آن را حفظ کردند و خیلی برایش زحمت کشیدند. من هم استنباطم این بود که اگر یک روزی آقای فخرالدینی در ارکستر موسیقی ملی نباشد، ارکستر دچار مشکل خواهد شد و آن فضای سابق را دیگر نخواهد داشت. من هم از سال 77 خواننده ثابت ارکستر ملی بودم یعنی بعد از آقای شجریان و در تمام برنامههای ارکستر ملی حضور داشتم. ولی به یک جایی رسید که من سرم خیلی شلوغ شد و میخواستم بیشتر به کارهای خودم برسم. ارکستر ملی هم بسیار پرکار بود و هر دو سه ماه یکبار کنسرت داشت برای همین نمیتوانستم همکارهای خودم را پیگیری کنم و هم به ارکستر ملی برسم. الان هم بیشتر ترجیح می دهد بیشتر به کارهای خودم برسم.
به نظر می آید موسیقی و ترکیب سنتی را بیشتر از کارهای کلاسیک دوست داشته باشید؟
بله دقیقا. من گروههای سنتی را بیشتر دوست دارم تا ارکسترهای بزرگ. ارکسترهای بزرگ آدم را محدود میکند و در آنجا دست آدم بسته است. با این حال علاقه خاصی هم به ارکسترهای کلاسیک دارم. حتی ارکستر سمفونیک. ولی از 85-86 به علت فشردگی کارهایم و اینکه خیلی از مواقع صلا ایران نبودم نمیتوانستم با آنها همکاری کنم.
با اینکه خیلی از مردم شما را با موسیقی فیلمهایتان میشناسند ولی خیلی وقت است موسیقی فیلم هم کار نکردید؟
بعد از «مدار صفر درجه» دیگر کاری نکردم. همان زمانی که مدار صفر درجه پخش میشد چند تا پیشنهاد داشتم، اما نمیخواستم چند تا کار همزمان در تلوزیون از من پخش شود. بعد از آن هم مورد مناسی پیش نیامد که کار کنم.
پس در انتخاب موسیقی فیلم ها هم سختگیر هستید؟
بله. اول باید به داستان فیلم یک نگاهی بکنم و بعد ببینم قرار است چه کارگردانی آن را کار کند؟ مثلا از این موسیقی فیلم هایی تا به حال کار کردهام سه تایش، مدار صفر درجه، شب دهم و ملاصدرا کارگردانش حسن فتحی بوده و من به علت علاقهای که به این شخص و کارهایش دارم، دوست دارم که موسیقی فیلمهایش را هم کار کنم. بعد هم اینکه آهنگسازش چه کسی است؟ من کارهای فردین خلعتبری را خیلی دوست دارم و خلعتبری هم خیلی خوب من را میشناسد. برای همین به من میگوید همیشه کارهایی را به من پیشنهاد میکند که من دوست دارم و قبول میکنم. درک خیلی خوبی از دیدگاه من و سلیقه من دارد و همیشه کارهایمان خیلی هماهنگ و خوب انجام می شود. با این شرایطی که گفتم دوست دارم موسیقی فیلم کار کنم و اگر پیشنهاد خوب دیگری باشد قبول می کنم.
خودتان بیشتر به کدام خواننده قدیمی علاقه دارید؟
من مرحوم بنان را بیش از بقیه دوست دارم. مخصوصا در کارهای ارکسترالش. واقعا قابل مقایسه با دیگر خواننده ها نمیدانم. برای همین یک علاقه خاصی به مرحوم بنان دارم. همیشه هم به دوستان و شاگردانم توصیه میکنم که از کارهای آقای بنان غافل نشوند و چند باره آنها گوش کنند. چون واقعا کارهای بینظیری در موسیقی ایرانی دارند.
ولی به نظر نمی آید سبک و سیاق خواندنتان به بنان نزدیک باشد؟
خب واقعا باید به شرایط نگاه کرد. کارهای مرحوم بنان در فضای برنامه گلها و در اوضاع اجتماعی و فرهنگی آن زمان ساخته شدهاند و سبک خواندشان هم منحصر به فرد است. ولی من سعی میکنم از تمام کارهایش به خصوص آوازهایی که خوانده است استفاده کنم.
خودتان بیشتر کدام کارهای بنان را دوست دارید؟
من بیشتر کارهای بنان را دوست دارم. چند تا کار دارد که در دستگاه شور اجرا شده، همراه با استاد شهناز و با مرتضی محجوبی. یک نوا دارد که مطلع شعرش این است «جز تو کسی داشتنی نیست» به نظر من بینظیر است و نمونهاش را نداریم. یا یک آواز دیلمان بدون ساز دارد که غوغا است و در آنا اوج هنرمندی خودش را نشان داده است. «آمدی جانم به قربانت...» که همه از آن خاطره دارند. در کل بیشتر کارهای بنان را دوست دارم.
فکر می کنید بهترین یادگاری که مردم از علیرضا قربانی دارند چیست؟
نمی دانم. باید از خودشان بپرسید(با خنده). ولی میدانم که بعضی موسیقی فیلمهایی را که خواندهام به خاطر اینکه مرتب از تلوزیون پخش می شدهاند و همراه فیلم وداستان بوده اند از بقیه معروفتر هستند.
ولی من فکر می کنم موسیقی تیتراژ شب دهم از بقیه کارهای شما نوستالوژیک تر باشد.
بله. شب دهم اولی موسیقی فیلمی بود که از من پخش میشد و اتفاقا به خاطر داستانی که داشت و ایامی که پخش میشد خیلی با احساسات مردم نزدیک بود. من هم فکر میکنم شب دهم کمی از بقیه معروفتر باشد. البته کارهای دیگر مثل کیف انگیسی یا مدار صفر درجه هم که کار متفاوتی بود فکر میکنم خیلی خوب در ذهن مخاطبها مانده باشد.
* * *
چند وقتی بود که سراغ بازخوانی کارهای قدیمی نرفته بودید و کارهای جدید و تازه از شما میدیدیم. چی شد که کار با آقای خرم را شروع کردید و برگشتید به فضای موسیقی قدیمی؟
راستش آقای خرم بعد از آقای تجویدی تنها کسی است که من در موسیقی ایرانی میشناسم که از شاگردان مستقیم ابولحسن خان صبا است. نوع موسیقیای هم که آقای خرم کار میکنند و ارائه میدهند تقریبا همان موسیقی است که مرحوم صبا میشناختند و ارائه میدادند و من خودم از کسانی هستم که از کودکی عاشق ملودیهایی بودم که ایشان میساختند. میخواهم بگویم در ملودیپردازی و ساخت تصنیفهای ایرانی واقعا آقای خرم بینظیرترین هستند. مثل آقای خرم را در موسیقی ایرانی نداریم، همانطور که مثل استاد تجویدی را دیگر در موسیقی ایرانی پیدا نمیکنید. این دو نفر نفر از بزرگترین آهنگسازها و تاثیرگذاران برنامه گلها بودند. برای همین همیشه آرزویم این بود که یک روز بتوانم آهنگهای ایشان را کار کنم.
کدام یکی از آهنگهایی را که آقای خرم ساختهاند را بیشتر دوست دارید؟
واقعا همه را دوست دارم. همهشان دوست داشتنیاند. مثلا دو تا از آهنگهایی را خیلی دوست دارم، همین تصنیف «تو ای پری کجایی» و «اوج آسمان» است. چند تصنیف هم در همایون دارد که بینظیر است و من خیلی دوستشان دارم.
دوست نداشتید آنها را بازخوانی کنید؟
چرا. ولی شرایطش پیش نیامد. ما در این آلبوم قصد داشتیم کارها متفاوت و گلچین باشد. برای همین هم نمی شد تمام آن آهنگ هایی که مدنظمان است را بازخوانی کنیم. ولی خیلی دوست دارم در یک فرصت دیگر این کار را انجام دهم.
فکر نمیکنید با اینکه آقای خرم از موسیقیدان های بزرگ ما هستند ولی کارهای ایشان مربوط به موسیقی 4-5 دهه گذشته ماست و امروزه تا حد زیادی موسیقی ما متفات شده؟
بله. قبول دارم.
فکر نمیکنید بازخوانی این نوع آثار هر چقدر هم خوب باشند باز هم به اندازه موسیقیهایی که متناسب با فضای امروز ساخته میشوند مخاطب ندارند؟
هنرمند همیشه نمیتواند در راستای آن چیزی که جامعه و مخاطب میخواهد قدم بردارد. همیشه نمیتواند آن چیزی را که مخاطب دوست دارد بخواند. این طوری که می شود موسیقی بازاری و دیگر اصلا اسم هنرمند را نمیشود روی آن گذاشت. هنرمند همیشه بر اساس علاقهمندیهایش و بر اساس آنچه جوشش درونی و روحی اوست کار میکند. حالا ممکن است اقبال عمومی داشته باشد و یا نداشته باشد. خب البته اگر اقبال عمومی داشته باشد خیلی بهتر است. نمونه واضحترش را شما در سینما میبینید. بعضی فیلمها ساخته میشوند که ارزششان از صفر هم پایینتر است ولی فروش چند میلیارد تومانی میکنند و رکورد فروش سینما را هم میشکنند. این یعنی اینکه آن فیلم، فیلم خوبی بوده؟ ولی در مقابلش همین فیلم «دربارهی الی». من خودم آلمان بودم زمانی که این فیلم جایزه خرس نقرهای را گرفت. در ایران هم در آن استقبال شد و فروش میلیاردی کرد. هرچند مثل آن فیلم خیلی پر فروش نبود ولی باز هم فروش رضایت بخش بود. خب کارگردان و کسانی که این فیلم را ساختهاند به دنبال آن نبودهاند که تماشاگر خوشش بیاید. اگر میخواستند میرفتند و یکجور دیگر میساختند. کارگردان فیلم را با سلیقه و احساس خوذش ساخته و اتفاقا موفق هم شد و فروش خوبی هم داشت.
خود همین درباره الی هم که در موردش صحبت میکنید نوگراییهای زیادی دارد.
بله. کاملا درست است. ولی من منظورم این بود که کارگردان فیلم را برای گیشه نساخته. ولی خب گیشه هم داشته و این خیلی خوب است. هنرمند واقعی هم همان کاری که به نظرش درست و خوب میآید را انجام می دهد. حالا گاهی مخاطب می پسندد و فروش خوبی می کند که چه بهتر. گاهی هم چندان پر مخاطب نمی شود. من نگاهم این است. من فکر می کنم مهم نیست که این روزها ریتم ها تند شدهاند. مهم نیست که دیگر مخاطب حوصله گوش کردن آواز را ندارد. مهم نیست که دیگر تکنوازی در موسیقی ما کمرنگ شده. باید این نوع موسیقی حفظ بشود. باید ما آوازهای خوبمان را تکرار کنیم. باید موسیقی های گذشتگانمان را حفظ کنیم. اگر نه از بین می روند.
فکر می کنید موسیقی ایرانی این روزها مسیر درست خودش را طی می کند؟
فکر میکنم این روزها موسیقی ما یک مقدار بیسر و سامان شده است. این علت های مختلف دارد. بعضی مواقع عدم علم و مهارت و توانایی کافی است. گاهی اوقات درک نکردن روح و معنویت موسیقی ایرانی است. الان اگر یک نگاهی در این آموزشگاهها و گروههای موسیقی بکنید میبینید کلی نوازنده خوب وجود دارند که ملودیها را بسیار عالی اجرا میکنند. ولی جواب آواز نمیتوانند بدهند یا یک تکه بداههنوازی نمیتوانند بکنند و این متاسفانه عیب بزرگی است. این نشان میدهد که نسل جدید موسیقی ما از آن معنویت و روح موسیقی ایرانی فاصله گرفته است. به علاوه اینکه آن حس و عشقی که در گروهها و نوازنده های قدیمیتر مثل گروه چاووش یا نوازندههای برنامههای گلها وجود داشت دیگر در موزیسینهای الان کمتر پیدا میشود.
قبول دارید که بسیاری از خوانندگان ما دچار شجریانزدگی شدهاند و سبک و سیاق خواندشان به استاد شجریان خیلی شبیه است؟
بله. کاملا قبول دارم.
فکر می کنید خودتان چقدر دچار این معضل هستید؟
سوال سختی پرسیدید. نمیدانم. باید دیگران که از بیرون نگاه میکنند تشخیص بدهند. ولی من یک چیز کلی را در مورد خودم و خوانندههای هم دوره خودم مثل همایون شجریان، سالار عقیلی و ... میتوانم بگویم این است که ما در دورهای رشد و نمو کردیم که پیچ رادیو را که باز میکردی صدای شجریان به گوش میخورد. معروفترین کاستهای بازار مال استاد شجریان بود و همیشه در خانههای ما صدای استاد شجریان به گوش میرسید. برای همین ناخواسته و ناخودآگاه تا حد زیادی نوع آواز خواندنمان هم خیلی به استاد شجریان نزدیک شد. البته این حسن آقای شجریان هم بود که موسیقی آوازی را در حد کمالش ارائه کردند و ناخواسته در آواز بیرقیب شدند. به جرات میگویم که آقای شجریان از معدود افرادی هستند که بعد از انقلاب شایستگی لقب استادی را دارند. با این حال در آن زمان ما فقر آوازی هم داشتیم. یعنی فقط استاد شجریان بود و دو سه خواننده دیگر که نه چندان شناخته شده بودند و نه کیفیت کارهایشان به پای شچریان میرسید. برای همین تنها همدم و مونس گوشهای ما شده بود صدای ایشان و ناخودآگاه هم تمام هم نسلهای من از آن نوع آواز بهرهی داریم. البته مردم آواز را خیلی خوب تشخیص میدهند. اگر نه ما در ساز هم همین مشکل را داریم.
یعنی در آنجا هم تک قطبی شدهایم؟
بله. منتها مردم آواز را بیشتر و بهتر تشخیص میدهند ساز را فقط کسانی که کمی در موسیقی تخصص دارند متوجه میشوند. مثلا در تارنوازی الان چه کسی را داریم که شیوه نواختنش از دو شیوه رایج آقای علیزاده و لطفی خارج باشد؟ یا در کمانچه نوازی هم همینطور. دیگر کسی به روش علی اصغر بهاری کمانچه نمی زند.
از همایون شجریان و سالار عقیلی اسم بردید. هيچ وقت احساس رقابت با ساير خوانندگان هم نسل خود مثلا این دو و ديگران را داشته ايد؟
اگر در هنر رقابت وجود نداشته باشد، معنا ندارد. رقابت باعث ايجاد دقت، تمركز، توان و استفاده از پشتوانه دانش ميشود و اگر اين حس وجود نداشته باشد دقت در شعر، موسيقي و رپرتوار كم ميشود. ما بايد از اين فاكتورها استفاده كنيم تا بتوانيم مخاطبان بيشتري را به سمت آثار خود جذب كنيم، البته طبيعي است كه كساني در اين عرصه از موقعيتهاي خاصتري برخوردارند و شرايط كاري راحتتري دارند، با تمام اين اوصاف رقابت كار را شيرين ميكند، ضمن آنكه با شرايط سخت كار كردن و قبول طبع مردم صاحب نظر شدن، لطفي ديگر دارد.
چند سالی است که با ارکستر کلی برنامه نداشتید. نمی خواید فعالییتتان را در آنجا ادامه دهید؟
ارکستر ملی که الان وضعیتش معلوم نیست و با مشکلاتی که درونش پیش آمده معلوم نیست آقای فخرالدینی به ارکستر برگردند. آقای فخرالدینی یک جورهایی روح ارکستر ملی هستند و سالها با چنگ و دندان آن را حفظ کردند و خیلی برایش زحمت کشیدند. من هم استنباطم این بود که اگر یک روزی آقای فخرالدینی در ارکستر موسیقی ملی نباشد، ارکستر دچار مشکل خواهد شد و آن فضای سابق را دیگر نخواهد داشت. من هم از سال 77 خواننده ثابت ارکستر ملی بودم یعنی بعد از آقای شجریان و در تمام برنامههای ارکستر ملی حضور داشتم. ولی به یک جایی رسید که من سرم خیلی شلوغ شد و میخواستم بیشتر به کارهای خودم برسم. ارکستر ملی هم بسیار پرکار بود و هر دو سه ماه یکبار کنسرت داشت برای همین نمیتوانستم همکارهای خودم را پیگیری کنم و هم به ارکستر ملی برسم. الان هم بیشتر ترجیح می دهد بیشتر به کارهای خودم برسم.
به نظر می آید موسیقی و ترکیب سنتی را بیشتر از کارهای کلاسیک دوست داشته باشید؟
بله دقیقا. من گروههای سنتی را بیشتر دوست دارم تا ارکسترهای بزرگ. ارکسترهای بزرگ آدم را محدود میکند و در آنجا دست آدم بسته است. با این حال علاقه خاصی هم به ارکسترهای کلاسیک دارم. حتی ارکستر سمفونیک. ولی از 85-86 به علت فشردگی کارهایم و اینکه خیلی از مواقع صلا ایران نبودم نمیتوانستم با آنها همکاری کنم.
با اینکه خیلی از مردم شما را با موسیقی فیلمهایتان میشناسند ولی خیلی وقت است موسیقی فیلم هم کار نکردید؟
بعد از «مدار صفر درجه» دیگر کاری نکردم. همان زمانی که مدار صفر درجه پخش میشد چند تا پیشنهاد داشتم، اما نمیخواستم چند تا کار همزمان در تلوزیون از من پخش شود. بعد از آن هم مورد مناسی پیش نیامد که کار کنم.
پس در انتخاب موسیقی فیلم ها هم سختگیر هستید؟
بله. اول باید به داستان فیلم یک نگاهی بکنم و بعد ببینم قرار است چه کارگردانی آن را کار کند؟ مثلا از این موسیقی فیلم هایی تا به حال کار کردهام سه تایش، مدار صفر درجه، شب دهم و ملاصدرا کارگردانش حسن فتحی بوده و من به علت علاقهای که به این شخص و کارهایش دارم، دوست دارم که موسیقی فیلمهایش را هم کار کنم. بعد هم اینکه آهنگسازش چه کسی است؟ من کارهای فردین خلعتبری را خیلی دوست دارم و خلعتبری هم خیلی خوب من را میشناسد. برای همین به من میگوید همیشه کارهایی را به من پیشنهاد میکند که من دوست دارم و قبول میکنم. درک خیلی خوبی از دیدگاه من و سلیقه من دارد و همیشه کارهایمان خیلی هماهنگ و خوب انجام می شود. با این شرایطی که گفتم دوست دارم موسیقی فیلم کار کنم و اگر پیشنهاد خوب دیگری باشد قبول می کنم.
خودتان بیشتر به کدام خواننده قدیمی علاقه دارید؟
من مرحوم بنان را بیش از بقیه دوست دارم. مخصوصا در کارهای ارکسترالش. واقعا قابل مقایسه با دیگر خواننده ها نمیدانم. برای همین یک علاقه خاصی به مرحوم بنان دارم. همیشه هم به دوستان و شاگردانم توصیه میکنم که از کارهای آقای بنان غافل نشوند و چند باره آنها گوش کنند. چون واقعا کارهای بینظیری در موسیقی ایرانی دارند.
ولی به نظر نمی آید سبک و سیاق خواندنتان به بنان نزدیک باشد؟
خب واقعا باید به شرایط نگاه کرد. کارهای مرحوم بنان در فضای برنامه گلها و در اوضاع اجتماعی و فرهنگی آن زمان ساخته شدهاند و سبک خواندشان هم منحصر به فرد است. ولی من سعی میکنم از تمام کارهایش به خصوص آوازهایی که خوانده است استفاده کنم.
خودتان بیشتر کدام کارهای بنان را دوست دارید؟
من بیشتر کارهای بنان را دوست دارم. چند تا کار دارد که در دستگاه شور اجرا شده، همراه با استاد شهناز و با مرتضی محجوبی. یک نوا دارد که مطلع شعرش این است «جز تو کسی داشتنی نیست» به نظر من بینظیر است و نمونهاش را نداریم. یا یک آواز دیلمان بدون ساز دارد که غوغا است و در آنا اوج هنرمندی خودش را نشان داده است. «آمدی جانم به قربانت...» که همه از آن خاطره دارند. در کل بیشتر کارهای بنان را دوست دارم.
فکر می کنید بهترین یادگاری که مردم از علیرضا قربانی دارند چیست؟
نمی دانم. باید از خودشان بپرسید(با خنده). ولی میدانم که بعضی موسیقی فیلمهایی را که خواندهام به خاطر اینکه مرتب از تلوزیون پخش می شدهاند و همراه فیلم وداستان بوده اند از بقیه معروفتر هستند.
ولی من فکر می کنم موسیقی تیتراژ شب دهم از بقیه کارهای شما نوستالوژیک تر باشد.
بله. شب دهم اولی موسیقی فیلمی بود که از من پخش میشد و اتفاقا به خاطر داستانی که داشت و ایامی که پخش میشد خیلی با احساسات مردم نزدیک بود. من هم فکر میکنم شب دهم کمی از بقیه معروفتر باشد. البته کارهای دیگر مثل کیف انگیسی یا مدار صفر درجه هم که کار متفاوتی بود فکر میکنم خیلی خوب در ذهن مخاطبها مانده باشد.
منبع:
همشهری جوان
تاریخ انتشار : دوشنبه 9 شهریور 1388 - 00:00
دیدگاهها
غافل نه قافل دوستان عزیز
این آلبوم توسط یه دوست خیلی عزیز به دستم رسید.
بله راز دل، رسوای زمانه و از من بگذر بی نهایت زیبا بودند. ولی از من بگذر فوق العاده تر از همه بود. احساس شخصی من با شنیدن این بخش این بود: ابراهیم و اسماعیل. گذشتن ابراهیم از اسماعیل و گذشتن اسماعیل از ابراهیم و سرانجام گذشتن خدا از ابراهیم و اسماعیل.
بگذار سر به سينه من تا كه بشنوي اهنگ دلي دردمند را شايد كه بيش از اين نپسندي بكار عشق ازار اين رميده سر در كمندرا چه شبهاي درازي كه باتو بودم اي همدرد....
باسلام-به عقيده من علي رضا قرباني خواننده اي بسيار توانا ست و اسرمايه موسيقي اين مرز وبوم قلمداد مي گردد.
افزودن یک دیدگاه جدید