جشنواره ملی موسیقی خلاق
 
کنسرت قاف - فرهاد فخرالدینی
 
برنامه یاد بعضی نفرات
 
یک سال از وداع با هوشنگ ابتهاج گذشت
نغمه‌های بی‌سایه
موسیقی ما-این روزها نخستین سال‌گردِ‌ درگذشتِ «هوشنگ ابتهاج» است؛ اما او به عنوان یک شاعر در مقام یکی از بیرق‌داران موسیقی ایرانی جاگیر می‌شود و هر وقت که نامی از موسیقی ایرانی مطرح می‌شود، نامِ ابتهاج می‌تواند بزرگ‌تری کند و تاثیرگذار باشد. خودش می‌گفت «یکی از افسوس‌های من - هنوز هم در این آخر عمر - این است که ای‌ کاش به جای شعر، یک اتفاقی می‌افتاد و من دنبال موسیقی می‌رفتم. شاید کمتر کسی باور کند؛ ولی من وقتی یک ساز تنها را می‌شنوم، همراه این ساز، هزار آهنگ به عنوان هارمونی و کنترباس و کنترپوان و غیره در ذهنم ساخته می‌شود. اصلا مایعی که در ذهن من است بیشتر به موسیقی کشش دارد. چیزی که برایم خیلی اهمیت دارد و هنر بزرگی هم هست، موسیقی است. خیلی خالص‌تر از شعر است. شعر یک مقدار به تفاهم من و شما سر کلمات هم بستگی دارد اما موسیقی به این تفاهم هم احتیاج ندارد. اگر موسیقی با زبان خودش حرف بزند همه اقوام و ملل می‌توانند حس‌اش کنند. محتاج ترجمه نیست. خیلی مستقیم‌تر با عواطف انسانی ارتباط برقرار کرده است.»
 
ابتهاج و گل‌ها
پس از بازنشستگی پیرنیا به سال ۱۳۴۶ تنی چند از موسیقیدانان و اندیشه‌مندان و شاعران جایگزین او شدند که هیچ‌‌کدام نتوانستند موفقیت‌های او را در این برنامه تکرار کنند تا اینکه در سال ۱۳۵۱ هوشنگ ابتهاج مسوولیت تولید برنامه‌ها را عهده‌دار شد و با تغییر نام برنامه‌ها همه را در قالب برنامه‌ای واحد به نام گل‌های تازه (۲۰۱ برنامه) ارایه کرد. او در این دوران در رادیو، تلاش کرد تا به موسیقی کلاسیکِ ایران، ارجی دوباره نهد که حاصلِ آن، آثارِ بسیار درخشانی است، ضمن آنکه ابتهاج توانست در دورانِ مدیریتِ خود هنرمندانی همچون محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی، شهرام ناظری، حسین علیزاده و نام‌های بزرگ دیگری را به موسیقی ایرانی معرفی کند. 

حضور او در رادیو البته موافقان و مخالفانِ بسیاری داشت. در واقع حضور نوازندگان جوانِ ملزم به موسیقی ردیف- دستگاهی هر اندازه که باعثِ شکوفایی این سبک از موسیقی شد؛ اما نگاه دیگری در مقابل این دیدگاه قرار دارد و می‌گویند چنین دیدگاهی سبب فراموشی شکلی از موسیقی «گل‌ها»ِیی شد که نوعی موسیقی بزمی است و هم‌‌اکنون در حالِ رواجِ دوباره است. اکبر گلپایگانی یکی از هنرمندانی است که چندان دل خوشی از حضور ابتهاج در رادیو ندارد. او گفته است: «در ادامه کار، مساله‌ای پیش آمد و تغییراتی رخ داد که باعث شد همه ما از «گلها» کناره بگیریم؛ ما دیدیم این‌ها چیز‌هایی می‌گویند که نمی‌توانیم هضم کنیم. این‌ها آمدند و برنامه‌هایی را درست کردند و گفتند ما می‌خواهیم ردیف‌ها را بزنیم که من از آقای شهناز پرسیدم: «استاد این‌ها چه می‌گویند؟ منظورشان از ردیف چیست؟» من خودم ۹ سال و نیم شاگرد نورعلی‌خان برومند بودم و مجموعه آوازی «فراز و فرود» را که شامل ۶۰۰ ردیف منتشر شده، زیر نظر من نوشته شده است. ما گفتیم این ردیف چیست و ردیف می‌خواهد چه کار کند؟ گفتیم گوش کنیم، ببینیم چه می‌گویند؟ چند نفری آمدند و حرف‌هایی زدند که به نظر ما خوشایند و در شأن برنامه‌ای، چون «گلها» نبود. حتی گفتند ما می‌خواهیم اسم برنامه «گلها» را نیز عوض کنیم. آقایی که شاعر هم بود و افکار خاصی داشت، چنین چیز‌های عجیب و غریبی می‌خواست.»

گلپا هم‌چنین ادامه داده است: «این آقایانی که آمده بودند و برنامه «گلها» را تعطیل کردند، جدا از بهانه‌ای که می‌آوردند، نمی‌خواستند کسی به عنوان سمبل مطرح شود. همین شد که برنامه «گلها» را برداشتند و برنامه دیگری به نام «چاووش» به جایش راه انداختند.».

اما همین جریان منتقد نقطه مقابلی هم دارد و آن جریان در رد چنین خاطراتی چیز‌های دیگری مطرح می‌کند. تا جایی که حسن ناهید در پاسخ به کنار گذاشته شدن زنده‌یاد جلیل شهناز توسط ابتهاج و رجحان دادن لطفی بر او و حذف ایشان از گل‌ها می‌گوید: «اتفاقا آقای ابتهاج به استاد شهناز، آقای یاحقی، استاد پایور و دیگر اساتید خیلی اهمیت می‏داد و موجب آن شد که برنامه‌هایی از استادان حسین تهرانی، فرامرز پایور و دیگران از رادیو پخش شود. من فکر نمی‌کنم ایشان عاملی بوده‏اند برای رفتن استاد شهناز و استاد یاحقی از رادیو، بلکه قضیه برعکس است.»
 
ابتهاج و چاوش
جریان‌های سیاسی و اجتماعی منجر به انقلاب کار را به جایی رساند که ابتهاج در کنار محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده از رادیو استعفا می‌دهند. این هنرمندان در اعتراض به واقعه هفدهم شهریور ۱۳۵۷ (به‌شهادت‌رسیدن شماری از مردم انقلابی تهران به‌دست رژیم) از رادیو استعفا کرد.

در همین روزگار است که کانون چاووش در حال شکل‌گیری است. از این دوره به بعد است که پرسوناژ شاعرانه ابتهاج به عنوان یک شاعر تاثیرگذاری اجتماعی وارد حوزه شناخت آهنگسازان و خوانندگان می‌شود. نقش موثر هوشنگ ابتهاج در تشکیل و تاسیس کانون «چاووش» و بروز هنرمندی مانند استاد محمدرضا لطفی نیز ماجرای پراهمیتِ دیگری است. رابطه ابتهاج و لطفی و حضور ضلع سومی به نام استاد محمدرضا شجریان در کنار این دو آثاری را خلق کرد که ماندگار شد.
 
ابتهاج و لطفی
از همان زمان که ابتهاج به رادیو رفت، ابتهاج و لطفی به قدری با هم رفاقت پیدا کردند که در یک کنسرت مشترک به همراهی محمد قوی‌حلم روی صحنه رفتند و این بار ابتهاج چندی از غزل‌های خود را برای حاضران در سالن دکلمه کرد. این اثر به قدری عمومیت یافت و تقاضا پیدا کرد که سال ۱۳۸۸ به‌طور رسمی توسط محمدرضا لطفی با عنوان بال در بال منتشر شد و همچنان شنونده خود را دارد.

 کما اینکه لطفی به محض مراجعت به ایران با راه‌اندازی گروه‌های شیدا آثاری را ارایه کرد که ابتهاج شاعر برخی از آن‌ها بود. از میان این آثار «مژده بده» (مژده بده مژده بده یار پسندید مرا) و‌ای عاشقان (ای عاشقان،‌ای عاشقان پیمانه‌ها پرخون کنید) هر دو با صدای محمد معتمدی مقبولیت بیشتری یافت و به میان مردم رفت که این دومی برای سومین بار توسط کیهان کلهر در آلبوم شب سکوت کویر با صدای محمدرضا شجریان مورد استفاده قرار گرفت.

غزل ای عاشقان را سه نفر از نامداران موسیقی ایران (حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، کیهان کلهر) آهنگ‌سازی کرده‌اند؛ جانمایه و خمیره این شاهکار آن ذات حماسی آمیخته با رنج و تعب عاشقانه‌ای است که فقط و فقط می‌تواند در یک شاهکار توسط یک استاد واژه‌شناس جمع آید. در واقع این غزل ترکیبی از حماسه و عشق است. چیزی که در ذات مردم ایران نهادینه است و اینجاست که می‌توان به میزان شناخت ابتهاج از مردم و فرهنگ درونی آن‌ها پی برد.
 
شجریان و ابتهاج
پس از دوران،‌چاوش دهه شصت، هفتاد و هشتاد را باید سال‌های حسرت ما ایرانیان از شنیدن شعر سایه با صدای شجریان بدانیم. در این سال‌ها شجریان کم آلبوم موفق منتشر نکرد؛ اما متاسفانه شاهد همکاری سایه و شجریان نیستیم.دهه 80 می‌رویم شروع دوباره‌ی همکاری‌های سایه و شجریان است. «جام تُهی» نام آلبوم موسیقی است با صدای محمدرضا شجریان و تنظیم فریدون شهبازیان که در سال 1383 از سوی موسسه‌های فرهنگی هنری آوای خورشید و راویان هنر شرق منتشر شد. البته این مجموعه سال‌ها پیش از آن، در اوایل دهه 50، ساخته و تنظیم شده بود و از برنامه «گل‌های تازه» با شماره 77 از رادیو پخش شده بود و با نام «پر کن پیاله را» شناخته می‌شد. در این آلبوم سایه با شعر «در کوچه‌سار شب» (دشتی) حضور داشت. با همه‌ی این‌ها استاد محمدرضا شجریان درطول زندگی خویش،‌تصنیف‌ها و آواز‌های بسیار زیبا و ماندگاری در آلبوم‌ها و کنسرت‌های مختلف خویش با اشعار ابتهاج اجرا کرده است که در آن میان می‌توان به این‌ها اشاره کرد: «برسان باده که غم روی نمود‌ای ساقی»، «نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید»، «در این سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند»، «ای عاشقان‌ای عاشقان پیمانه‌ها پر خون کنید» و...
 
شعرهای ابتهاج در موسیقی ایران
ارتباط سایه با موسیقی ایران از «سرگشته» آغاز می‌شود. ترانه‌ای که ملودی بی‌نظیر زنده‌یاد استاد همایون خرم و صدای گرم فاخته‌ای به آن تقدسی بخشیده و هنوز هم که هنوز است خیلی‌ها از بر هستند و با تنظیم‌های مختلفی خوانده شده است.
«در کوچه‌سار شب» (در این سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند) هم ترانه‌ای دیگر بود که به‌رغم ریتم و ملودی سنگین و تنظیم خاص آن به قلب‌ها راه یافت. آنجا هم صحبت از درد‌ها و رنج‌های مردم است.
 
«به یاد عارف» (بنشین به یادم شبی/تر کن از این می‌لبی) در چاووش یک با آهنگسازی محمدرضا لطفی بی‌شک یکی از ماندگارترین آثار موسیقی ایرانی است. متن این تصنیف شاید آینه ذهن و روح ابتهاج در خصوص شرایط اجتماعی آن سال‌ها باشد؛ به خصوص که بخشی از این کلام در رثای یاران از دست رفته شاعر در جریان وقایع منجر به انقلاب است. به موازات «به یاد عارف» تصنیف «سپیده» (ایران‌ای سرای امید) را در چاووش ۶ داریم که شاید روی دیگر سکه اندیشه سیاسی و اجتماعی ابتهاج باشد. در این قطعه که آن را هم شجریان خوانده است، با وجود اینکه درد و رنج را در دل خود نهفته دارد، اما امیدواری موج می‌زند و شاعر سعی در انتقال آن دارد. علاوه بر این دو اثر ماندگار، حسین علیزاده در چاووش ۳ قطعه‌ای به نام حصار دارد که در آن از غزل معروف «ای عاشقان،‌ای عاشقان پیمانه‌ها پر خون کنید» سود جسته است و مشکاتیان در میانه تصنیف «مرا عاشق» از غزل زندان شب یلدا (چندین شب و خاموشی؟ وقت است که برخیزم) بهره برده است.
 
همچنین محمدرضا لطفی در چاووش ۸ قسمت‌هایی از مثنوی بانگ نی را برای آواز شوشتری با صدای شهرام ناظری به کار برده است که این دو غزل و یک مثنوی به لحاظ موسیقی بیرونی و فضای حاکم بر خود در ادامه همان نگاه سمبلیستی و نمادگرایانه ابتهاج رقم می‌خورد.
 
البته قطعه «نامدگان و رفتگان» با آهنگسازی لطفی و صدای شجریان خط پایان این همکاری در چارچوب چاووش است.
 
اما جدا از تصنیف‌های جاودانه ابتهاج تعداد زیادی از غزل‌ها و نوسروده‌های این شاعر نیز تبدیل به قطعات آوازی یا تصنیف شده است. مهم‌ترین دلیل اقبال هنرمندان آهنگ‌ساز و خواننده به اشعار ابتهاج شاید زبان روان و موسیقی لطیف شعر‌های او باشد که این دو ویژگی می‌تواند قابلیت یک شعر درخشان را برای اجرای موسیقی بیشتر کند.
 
ابتهاج و وطن‌پرستی
با وجود ابتهاج سال‌های بسیاری از عمر خود را در آلمان گذراند؛ میهن‌دوستی در کنار نمادگرایی یکی دیگر از مولفه‌های بسیاری از آثار ابتهاج است. قطعه «سرو آزاد» به آهنگسازی زنده‌یاد پرویز مشکاتیان که هم شهرام ناظری خواندش هم خود مشکاتیان؛ نمونه‌ای بارز از این موضوع است؛ اما تفاوتی که این اثر با سایر آثار ابتهاج در عرصه همنشینی با موسیقی دارد، این است که در قالب آزاد (اصطلاحا شعر نو) سروده شده است و مشکاتیان سعی بسیاری کرد تا بین این‌گونه جدید و موسیقی ایرانی پیوند برقرار کند که حقا موفق هم بود.

یکی دیگر از آثاری که با اقبال زیادی از طرفِ‌ مردم روبه‌رو شد، آوازی بود که محمد اصفهانی با تنظیمی از آریا عظیمی‌نژاد روی غزلی با مطلع «زین گونه‌ام که در غمم غربت شکیب نیست» خواند و بار‌ها و بار‌ها از سوی رسانه‌های جمعی پخش شد و در اذهان عمومی جای گرفت.
 
اشعار نیمایی ابتهاج 
ابتهاج در سرودن اشعار نیمایی نیز آوازه دارد. ابتهاج در خاطراتش تعریف می‌کند که سال 1346 در شعرخوانی خود بر آرامگاه حافظ توجه و استقبال بی‌نظیر مردم را از آن خود می‌کند که به گفتۀ‌ خود پیش از آن نمی‌توانست این میزان استقبال از شعر نیمایی را در میان مخاطبان باور کند.
 
سایه شعری معروف با عنوان «ارغوان» در قالب نیمایی سروده است که مضامین اجتماعی و اعتراضی آن مورد توجه عموم مردم قرار گرفته. او این شعر را در سال‌هایی که در زندان بوده، خطاب به درخت ارغوانی که در حیاط خانۀ خود داشته، سروده است. تأثیر این شعر بر مخاطبان تا آن‌جا بوده است که وقتی در سال 1387 منزل شخصی او را به ثبت سازمان میراث فرهنگی می‌رسانند، نام «خانۀ ارغوان» را برای آن انتخاب می‌کنند. این شعر به صورت دکلمه و با صدای خود سایه منتشر شده است. علاوه بر آن علیرضا قربانی نیز آن را به صورت تصنیف اجرا کرده است. در این سروده، او نگاهی انتقادی به جهت‌گیری های موجود در جامعه دارد و از دوری خویش از آسمان و طبیعت شکوه می‌کند. دوری او از روز آفتابی و آسمان آبی، نماد گرفتار شدنش در فضایی خفقان‌آور است.
 
 
تاریخ انتشار : یکشنبه 19 شهریور 1402 - 10:37

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود نغمه‌های بی‌سایه | موسیقی ما