سخنی با دلسوزانی که معتقدند آواز دستگاهی ایران جایگاهش را از دست داده است
آواز هیچگاه فراگیر نشده و نخواهد شد!
[ آرش نصیری - روزنامهنگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
نکته اصلی و اساسی نگارنده در این یادداشت در یک جمله خلاصه میشود: «آواز کلاسیک هیچگاه فراگیر نشده بود و هیچ وقت دیگر هم فراگیر نخواهد شد!»
در مورد «آواز» و «آوازخوانی» و «مهجور ماندن آواز در موسیقی ایرانی» و... بسیار سخن گفته میشود که قطعاً سخن درستی هم هست؛ اما آنچه باعث دوری این موضوع مهم از نیل به مطلوب میشود، آن است که این موضوع، در کنار و در تقابل با فراگیر شدن موسیقیهای مردمیتر منبعث از موسیقی سنتی ایران قرار میگیرد.
سخن گفتن درباره اینکه چرا آواز کمتر طالب دارد، مجالی دیگر میخواهد و موضوع بحث این یادداشت نیست؛ اما اشارهای به موضوع هم لطفی دارد و چه بهتر که سخنان دو متخصص صاحب صلاحیت را در این باره بشنویم.
چند روز قبل، کنفرانس خبری سومین دوره جشنواره موسیقی زندهیاد «ایرج بسطامی» بود و دوست خبرنگار ما یاسر یگانه از استادان شهبازیان و سراج درباره دلایل افت جایگاه آواز پرسید.
اول دکتر حسامالدین سراج پاسخ داد و سخنانش را با این شعر حافظ شروع کرد: «نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد/ که گوش و هوش به مرغان هرزهگو داری». بعد این نکته را گفت که «آواز چیزی نیست که به این سادگیها بشود شناخت و همانطور که شما شعر حافظ را باید بشناسی که از آن لذت ببری، آواز را هم باید بشناسی که از آن لذت ببری.» بعد مثالهایی از فراگیری عکسبرداری و صدابرداری دیجیتال زد و به مقایسه نسبت اصالت عکس و صدابرداری قدیم با فضای امروز پرداخت و این مثال را به اصالت آواز و فضایی که امروز در موسیقی حاکم است، پیوند داد. سراج همچنین عنوان کرد: «ما الان در موسیقی دچار یک اعوجاج هنری هستیم و در کشور ما تعادل در استفاده از انواع موسیقی نیست و در هر دورهای، مسئولان فرهنگی به یک نوع موسیقی اهمیت میدهند و بقیه انواع موسیقی بیاهمیت میشود.» سپس از نقش نوآوری و ابتکار توسط هنرمندان گفت و در پایان، درباره جایگاه رسانهها توضیحاتی داد و از نقش صدا و سیما در این باره گلایه کرد.
سپس استاد شهبازیان در این باره توضیح داد و نکات مهمی گفت که البته پیش از این و در برنامههای دیگر از جمله برنامه هزارصدا گفته بود. خلاصه برخی از نکات صحبتهای ایشان از این قرار است:
- «آواز ایرانی فقط ردیف نیست. این اشتباهی است که اغلب خوانندگان مرتکب میشوند و تصور میکنند که باید ردیف بخوانند. ردیف دستمایه خوانندگان و آهنگسازان است. مثل موسیقی بومی که دستمایه آهنگسازان است، ردیف هم دستمایه خوانندگان است. شما نمیتوانید مثلاً وقتی یک آواز شور میخوانید، از اول ردیف شروع کنید و بخوانید و توقع داشته باشید مردم دوستش داشته باشند.»
- «اگر نوآوری در آواز نباشد که آواز دلنشین نمیشود.»
- «در حال حاضر، آواز اصیل ایرانی خلاصه میشود در ردیفخوانی و این بزرگترین لطمه را به آواز میزند.»
- «به نظر من، خوانندهها باید بتوانند مثل آهنگساز روی آوازشان برنامهریزی کنند. اگر به آواز ایرانی از پنجاه سال پیش -یعنی بعد از رادیو تا حالا- رجوع کنید، میبینید خوانندگانی موفق بودند که میتوانستند در آوازشان جملهپردازی کنند. اگر خوانندهای این فاکتور را فهمید و دانست که چه کار کند، مطمئنا آوازش دلنشین خواهد شد.»
- «یک خواننده میتواند یک آواز شور را در ده دقیقه بخواند یا در صد دقیقه بخواند!»
- «این عوامل باعث میشود که این فراموشیها پیش بیاید. اگر آوازها کوتاه باشند، اگر با فکر همراه باشند، مطمئناً این اتفاق نمیافتد و در ضمن، ردیفی هم که دست خوانندهها هست، دستمایه است و چیزی است که باید از آن استفاده کنند برای آواز بهتر و اگر ملودیسازی نکنند، فایدهای ندارد.»
اینها سخنانی است که بارها گفته شده و بنده هم به فراخور سالها مصاحبه و مصاحبت با بزرگان موسیقی و آواز، آن را شنیدهام. الان هم حدود چهار سال است که با برگزاری برنامه «هزارصدا» به صورت مستقیم و ماهانه با گروهها و خوانندگان جوان موسیقی ایرانی در ارتباطم و با همه وجود، این نکات را لمس کردهام؛ اما این هم موضوع بحث امروز ما نیست. موضوع اصلی این است که اساساً آواز هیچگاه فراگیر نشده و قرار هم نیست فراگیر شود.
جایگاه آواز در کلیت موسیقی ایران، مثل جایگاه آواز و موسیقی کلاسیک در کلیت موسیقی غرب است. الان حتی در کشورهایی مثل سوئیس و اتریش و آلمان و دیگر کشورهای اروپایی -که موسیقی از کودکی آموزش داده میشود و جایگاه موسیقی اصولی برای فرزندان و خانوادهها کاملاً مشخص است- بودجه ارکسترهای موسیقی کلاسیک را شهرداریها تأمین میکنند و موسیقی فراگیر، موسیقیهای پاپ است.
بنابراین خاصپسند بودن موسیقیهای سنگینتر، موضوعی جهانی است. یعنی آنجاها هم ارکسترها و افرادی که موسیقی کلاسیک کار میکنند، به سختی امورشان میگذرد و در عوض، مثلاً اگر خواننده پاپ جوانی مثل «جاستین بیبر» کنسرتی را در آنجا برگزار کند، شهر به هم میریزد و کنسرتش چندین برابر بهترین ارکسترهای کلاسیک میفروشد. دلایلش هم مشخص است و عمدهترین آنها اینها است: «غلبه رسانهها»، «کمحوصله و کموقت بودن انسان معاصر»، «غلبه نگاه سطحی به هنر به خاطر فراگیری رسانههای پاپیولار» و...
بنابراین و اساساً هنر عمیق هیچگاه داعیه و توان فراگیری در حد بالا را نداشته و نخواهد داشت و اساساً اغلب مردم، نگاهی تفریحی به هنر دارند که ایرادی هم ندارد. البته ماندگاری داستان دیگری دارد و معلوم است که هنر اصیل و اصولی میماند و هنر مصرفی تمام میشود.
اگر بخواهیم جزئیتر نگاه کنیم، آواز در کشور ما هم هیچگاه فراگیر نشده بود. افسانههایی در مورد جایگاه آوازخوانان قدیم گفته میشود؛ اما مشخص نیست در همان دوران، روحوضیخوانان و خوانندگان مراسم شادی و طرب، چه اندازه محبوبیت و فراگیری داشتهاند. ما حالا از دور قضاوت میکنیم و فقط ماندگارشدگان را میشناسیم. این نکته را هم در نظر داشته باشیم که آوازخوانان دورانهای گذشته، اگر شهرت و فراگیری داشتند هم با استفاده از هنرهای دیگر مثل تعزیه، مداحی و... هم بوده است. در دوره معاصر هم همینگونه است. اجازه بدهید عوامل فراگیری چند استاد ماندگار موسیقی اصیل ایرانی را بررسی کنیم:
به ترتیب سن: استادان بنان، ایرج، گلپا، گلچین و شجریان.
استاد بنان به واسطه خواندن تصنیفها و ترانههای مردمی بسیار فراگیر شد؛ ضمن اینکه آنچه ایشان در آن زمان میخواند، به نسبت موسیقی پیش از ایشان بسیار مدرن و امروزی بود و چهبساکه پیشینیان بنان، کارهای ایشان را پاپ تلقی میکردهاند.
استاد ایرج که به قول استاد شجریان متر و معیار آواز ایرانی بود، به واسطه آنکه بسیاری آثار پاپیولار را یا خودشان و یا با استفاده از تصویر و بازی زندهیاد محمدعلی فردین خواند، بین مردم عادی بسیار مشهور شد. البته از نظر نگارنده اجرای این آثار هیچگاه منافی جایگاه بزرگ ایشان در تاریخ آواز نیست.
استاد گلپایگانی شاید تنها مثال دوره معاصر تاریخ موسیقی ایران باشد که صرفاً با آواز فراگیر شد و دلیل عمده آن، نوآوری خاصی بود که انجام میداد. ایشان با دستیابی به شیوه خاصی از آواز ملودیک و با شکل اجرای منحصر به فرد آن، کاری کرد که پیش از آن هیچگاه وجود نداشت و بعد از آن هم هر کس به آن شیوه خواند، به خود ایشان منتسب شد. ضمن اینکه گلپا هم ترانههای بسیاری خواند که مفاهیم مردمیداشتند: از «موی سپیدو توی آینه دیدم» تا «خونه عشق من و تو» و «اشک من خودتو نگه دار» و... که بر اساس موسیقی اصیل ایرانی اما با اشعاری همهفهم و برای درک و استفاده اغلب مردم تولید میشدند. استاد گلپایگانی حتی فیلم هم بازی کرد و به نام «مرد حنجرهطلایی» هم معروف شد.
استاد گلچین آوازهای زیبایی خوانده و با همه بزرگان نوازندگی ایران هم خوانده و به ویژه آوازهای درخشانی هم با استاد پایور دارد که با هم عضو ارکستر فرهنگ و هنر بودند؛ اما آنچه باعث فراگیری ایشان شد، فراگیری ترانهها و تصانیفی بود که اجرا میکرد. ایشان علاوه بر تصانیف موسیقی اصیل از جمله «مرغ سحر» (که بنا بر نظر مکتوب استاد حسن کسایی بهترین اجرای این آهنگ ماندگار است) و همچنین قطعه «از نوک مژگان میزنی تیرم چند» (که این هم درخشانترین اجرای این تصنیف است)، بسیاری ترانه مردمی و پاپیولار هم اجرا کرده که از آن جمله است آلبومی با آهنگسازی زندهیاد عماد رام. به ریتم و متن آهنگی مثل «اون وقتا دیوونهم بودی» توجه کنید تا بدانید این آهنگها چه تأثیری در فراگیری ایشان داشته است.
حکایت فراگیری استاد محمدرضا شجریان متفاوت از بزرگان دیگر موسیقی ایرانی است. اساساً فراگیری موسیقی اصیل دستگاهی ایران بعد از انقلاب، محصول زمینهسازی و توجه ویژه دولتی به مرکز حفظ و اشاعه در دهه پنجاه و تربیت نسلی از مستعدترین جوانان آیندهدار موسیقی در این مرکز و سپس وقوع انقلاب اسلامی و محدود شدن انواع دیگر موسیقی ایران بود. یعنی مرکزی به وجود آمد که در آن، جمعی از بهترین و مستعدترین جوانان موسیقی توسط بهترین و بزرگترین پیران موسیقی ایران آموزش دیدند و نتیجه تجربیات و دانششان به این جوانان منتقل شد و درست زمانی که در اوج آمادگی و احساس بودند، انقلاب شد و آنها -با همه وجود و احساس- سرودهای ماندگار انقلابی خواندند و این سرودها توسط میلیونها مردم انقلابی زمزمه شد.
ضمن احترام به جایگاه رفیع استاد شجریان در آواز ایرانی، فراموش نکنید که هنوز مشهورترین آثار این بزرگمرد «همراه شو عزیز» و «ایران ای سرای امید» است و آنچه ایشان را تا این اندازه فراگیر کرد، نه آوازشان، که این سرودها و کنشهای مسئولانه در ادوار مختلف بود. البته جایگاه آثار درخشانی چون «دستان» هم تا همیشه تاریخ محفوظ است.
اینها چند مثال بود برای درک این موضوع که اساساً آواز قرار نیست فراگیر شود و حتی بزرگان ما هم هیچگاه صرفاً با آواز فراگیر نشدهاند. همیشه مجموعهای از عوامل، آنها را در تاریخ موسیقی ایران ماندگار کرده است. عوامل فراگیری هم متفاوت است؛ اما آنها هم نفیکننده این مسأله نیست که هیچگاه تعداد زیادی از مردم عادی جایی جمع نخواهند شد که ساعتها آواز یک آوازخوان را بشنوند که درست بر اساس و منطبق با آنچه پیشینیان خواندهاند، آواز میخواند. آواز اصیل و دستگاهی تا ابد مخصوص مخاطبان خاص موسیقی خواهد ماند. اغلب مردم دوست دارند خیلی زود بفهمند و لذت ببرند و حوصله یا وقت فکر کردن و عمیق شدن را ندارند. ایرادی هم ندارد.
تاریخ انتشار : سه شنبه 14 شهریور 1396 - 16:22
دیدگاهها
جناب "نویسنده"، کاش میشد فهمید شما از کجا به این همه فهم و کمالات دست پیدا کرده اید که اینطور در مورد چیزی که مشخصا اطلاع زیادی هم در مورد آن ندارید با شجاعت و قاطعیت تمام، ابراز نظر میفرمائید. باعث تأسف فراوان است که هر کسی با هر قدر از معلومات محدود و البته در این مورد خاص ناقص، و مغرضانه، حق اظهار نظر در چنین رسانه فراگیری را دارد. کمی تحقیق کنید و زحمت به خودتان بدهید تا به جای کلی گوی و همه را با یک چوب راندن، به تفاوت مسائل با یکدیگر آگاه شوید. واقعا متاسف شدم که این مطلب پوچ و بدون آگاهی کارشناسی را خواندم.
...واقعن اگر ملاك و معيار سنجش هنر و يك خواننده و ماندگاري آن به قول تو پاپيولار شدن آن است و شما ملاك ماندگاري را فهم عامه مردم مي دوني بايد فاتحه تمام هنر هاي تاثير گذار را خواند و مثلا بتهون رو در قطعه fur elise خلاصه كرد و يا امثال خواننده هاي لس آنجلسي رو برتر از اين اساتيد نامبرده دانست چون اونا تمام آثارشون پاپيولار هست.علت عدم اقبال به آواز ايراني نه چيز هايي كه شما گفتي بلكه تغيير ذايقه مردم به سمت موسيقي مصرفي و صد البته غلبه فرهنگ بيگانه به فرهنگ اصيل موسيقيايي ما و ضربه مهلك و بزرگي بود كه صدا و سيما به موسيقي اصيل اين مملكت در برهه اي زد كه در آن برهه چيرگي و تسلط بي چون و چرايي بر قلوب و گو ش هاي ايراني ها داشت و هنوز هم دارد ميزند.بگذريم از الان كه رسانه هاي جمعي اونقدر رشد كردن كه ديگه كسي به برنامه ها و سياست هاي صدا و سيما اصلا اهميتي نميده و مخاطبي هم نداره اين چند صد شبكه راديويي و تلويزيوني رنگارنگش.براي مردم اهل دل اونچه كه اين اساتيد رو به نام كرد نه تصانيف پاپيولاري كه تو گفتي بلكه ذوق سرشار و نبوغ و گيرايي و تكنيك و پرمحتوا بودن آثارشان بود كه آنها را ماندگار معروف كرد نه چندتا ترانه بند تنباني كه نام بردي.
افزودن یک دیدگاه جدید