اجرای موسیقی خوب اما جذاب برای مردم جامعه چگونه و در کجا بد است؟
استاد بزرگ موسیقی آذربایجان: من هنوز در عروسیها ساز میزنم!
[ آرش نصیری - روزنامه نگار، مدیر و مجری برنامه هزارصدا ]
چند سال قبل یک یادداشت نوشته بودم درباره اینکه چرا تصمیمگیران فرهنگی ما، اجرای موسیقی در رستورانها و کافهها را فراگیر و آزاد نمیکنند و دربارهاش سختگیری میکنند. از طرفی دیگر، چرا ستارهها که نه، بدنهی خوانندگان موسیقی اصیل ایرانی (که با توجه به فراگیری کلاسهای آواز و موسیقی هزاران نفرند) فکر میکنند که حتماً باید آلبوم منتشر کنند و در تالارهای رسمی و به سختی و با ضرر کنسرت بدهند تا هنرمند شناخته شوند.
جواب اولی را میدانستم و میدانم. اگر رستورانها و کافهها، مثل کابارههای قدیم امکان عرضه موسیقی خوب را داشته باشند، کمتر کسی حاضر میشود صد و پنجاه هزار تومان پول بیزبان را بدهد و برود در یک سالن و بنشیند و موسیقی الکی ببیند و حتی بابت تکان دادن دست در حین برنامه هم به او گیر بدهند. در شرایط دیگر، او همین پول را میدهد و در کنار دوستان وخانوادهاش مینشیند و شام و چای میخورد و موسیقی گوش میکند و میبیند و بر میگردد. به این ترتیب اغلب سالنها، که اغلب دولتی هستند و اغلب تهیهکنندهها که اغلب مرتبط هستند بیکار میشوند.
جواب دومیهم مشخص است: آنچه که استادان موسیقی ایرانی تحت تاثیر موسیقی ایدئولوژیک در گوش چند نسل کردهاند.
در همان یادداشت نقل قولی کرده بودم از استاد هابیل علیاوف، استاد بزرگ موسیقی و کمانچه آذربایجان، که بعد از کنسرتش در ایران، از هنرمندان فرهیخته ایرانی که برای دیدن ایشان رفته بودند میپرسید «آیا شما شبها در عروسیها و مهمانیها هم ساز میزنید یا نه و از آنجا چقدر درآمد دارید؟» و آنها لب میگزیدند. استاد تعجب کرده بود و گفته بود من در این سن هنوز هم در عروسیها ساز میزنم!
***
آن موقع ایشان بیشتر از هفتاد سال داشتند و آنها که لب میگزیدند و اجرای موسیقی برای مردم در مهمانی و عروسی را بد میدانستند، کمتر از نصف سن ایشان را داشتند. البته فرق آنها با هم این بود که جوانترها در دورهای آموزش دیده و پروریده بودند که دوران آموزششان پر بود از شعارهایی از قبیل «هنرمند باید...»، «هنرت را برای...» و...
نه اینکه این حرفها اشتباه یا اساساً غلط است، اما اینطور هم نیست که همهی آنها که بر حسب علاقهی خود یا والدینشان و یا استعداد خدادادی، صدایی دارند و موسیقی خوانده و آموزش دیدهاند، باید در تالارهای بزرگ کنسرت بدهند و آواز کلاسیک بخوانند و ساز کلاسیک بزنند و برای مخاطب خاص کار کنند. آنوقت اکثریت مردم چه چیزی را باید گوش کنند؟ آن موسیقیهای کلاسیک جدیتر البته جای خود را دارد اما برای مخاطبان خاصتر است و نگاه مردم عادی به موسیقی طور دیگری است. اگر شما برای آنها آنگونه که در سطح علایق و درکشان است نخوانید، میروند ویترینهای دیگری را میگردند و آنچه را که میفهمند و با آن حال میکنند پیدا میکنند. کسی مجبورشان نکرده که نگران فلسفهها ذهنی و علایق هنری شما باشند و اساساً معلوم هم نیست، آنچه بسیاری از خوانندگان، با تکرار ردیف و شکل آواز خواندن گذشتگان تقلید و تکرار میکنند، آنها را هنرمندتر سازد. بله. آنچه بزرگان گذشته موسیقی ایران تولید کردند فاخر هستند، ولی نه تکرار آنها، خلق آنها!
*
**دوستی دارم که صدای خوشی دارد. ردیفهای آوازی را پیش بزرگان کار کرده و در جلسات رسمی، با ساز دوستان و استادانش آواز میخواند و خوب هم میخواند اما سرجمع چیزی را میخواند که ظلی و طاهرزاده شصت، هشتاد سال پیش بهترش را خوانده و رفتهاند. او هر روز با خودش و دنیا درگیر است و هر روز داعیه آن دارد که دیگران حقش را خوردهاند که کنسرتهای فلان و بهمان دارند. این دوست من در جلسات خودمانیتر البته، آهنگهای جذابی از خوانندههای پاپیولار قدیمیتر میخواند و خوب هم میخواند اما بااحساس کسی که پایش را در مسیر کج گذاشته و با حس گناه میخواند. فکر میکند در شأنش نیست که به جز آواز سخت و بدون ریتم با مخاطب، با مخاطب جدی، چیز دیگری را بخواند و این در تربیت ذهنیاش حک شده است. او اغلب مشکل گذران زندگی را هم دارد و اگر با همین فرمان برود، آنچه در پیشانیاش میبینم یکی از همین کسانی میشود که تا آخر عمر از مردم و جامعه طلبکار است که حقش را گرفتهاند و دادهاند به دیگران. در حالی که اگر کسی مثل او، آهنگهایی مطابق با سلیقه مردم عادیتر بخواند و کمی ریتم و شادی به خواندنش اضافه کند و با مردم صمیمیتر باشد و برایشان تحریرهای ریتمیک جذاب بزند، هم به خودش خدمت کرده و هم به گوش موسیقایی و سواد شنیداری مردم. وقتی میدان از افردا آموزشدیده خالی شود، آنوقت هر کسی با کمترین صدا و توانایی به کمک کامپیوتر و سروصدا وارد میشود و...
اما متاسفانه قضیه اینگونه نیست. ایدئولوژیستهای هنر فاخر و... آنقدر خط قرمز بستهای دارند که حتی پاپ خواندن سالار عقیلی و همایون شجریان و محمد معتمدی و علی زندوکیلی و... را هم بر نمیتابند و آنها را منحرف شده از مسیر درست میدانند و نمیگویند تکلیف آن همه شاگرد آوازی که هر ساله تربیت میکنند و استاد و مدعی تحویل جامعه میدهند چه میشود و آنها باید کجا مشغول آواز خواندن باشند؟! آنها آنقدر در خط قرمز ردیف و آوازهای قدما غرق شدهاند که حتی تحریرهای بلند و جذاب استادانی مثل گلپا و ایرج برای جذب مخاطب را بر نمیتابند؛ در حالی که باید بدانند آن شکل از آوازخواندن و آن رمانسهای بینظیر که گلپا ابداع کرده بود، روش مشروع و درستی برای جذب «مردم» به آواز بود، نه برای خوشایند حرفهایهای آواز. استاد گلپا راه خوشامد آنها را هم به خوبی بلد بود و اتفاقاً برای کسی که به خوبی آموزش دیده، مثل قدما خواندن راحتترین کار ممکن است و آنچه سخت است جذب مردم علاقهمند به موسیقی ایرانی با استفاده از موسیقی ایرانی اما روشهای خلاقانه است.
این عبارت همایون شجریان را خیلی دوست دارم که گفت من اگر میخواستم موسیقی سنتی بخوانم آن کار برایم راحتترین کار است (نقل به مضمون) و درست هم میگوید. برای او و تهمورس پورناظری، که هر دو در خانواده موسیقی کلاسیک ایرانی متولد شده و از کودکی با آن بزرگ شدهاند، چه چیزی راحتتر از اجرای موسیقی سنتی ایرانی؟!
***
من اگر میخواستم خواننده باشم، یک گروه خوب موسیقی درست میکردم با آهنگهای ریتمیک و متنوع و جذاب. در هر جا که مخاطب داشتم میخواندم، خواه عروسی باشد یا یک رستوران. و فکر میکنم مسئولان فرهنگی باید راه را برای این موضوع باز بگذارند. اما آنها این کار را نمیکنند چون گرفتن اجاره یافت برای سالنها خیلی جذابتر است و اساساً وقتی موسیقی این همه فراگیر شود منافع خیلیها به خطر میافتد.
پرورشیافتگانِ دامنِ سختگیران هم که تکلیفشان مشخص است.
در حالی که این تلقی بهدردبخوری نیست و همه آنها که آموزش میبینند قرار نیست خالق آلبومها و موسیقیهای خاص باشند و خواندن برای درآمد در رستورانها و مراسم هم عیبی ندارد.
اين سخنان استاد بنان را ببينيد و بشنويد. در اينترنت و فضاي مجازي هست:
تمام خواننده هاي اپرا پول مي گيرند مي خوانند. خواننده هاي كاباره ها پول مي گيرند مي خوانند كه زندگيشان بگذرد. حالا ما در يك خانواده قديمي بوديم عادت نكرديم ولي چه چه عيبي دارد؟ مگر دكتر ويزيت نمي گيرد؟ كسي كه روح مي دهد پول نگيرد؟ او هم مي گيرد. چيز مهمي نيست. برود در كاباره بخواند و پول بگيرد و مردم هم تشويقش بكنند. چه عيبي دارد؟ كجا بخواند؟ توي خانه خودش و براي زن و بچه اش يا دختر خاله دختر عمه ش؟.... ما اگر نخوانديم نتوانستيم، زمانه ما فرق مي كرد...
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اردیبهشت 1398 - 15:00
دیدگاهها
تا حدودی درست گفتین موسیقی میتونه مخاطب عام تر روهم جذب کنه مثل آهنگایی که استاد خرم ، تجویدی و . . . ساختن اونا در قالب موسیقی اصیل آهنگهای عام تری میساختن که هم مورد قبول عموم و خواص قرار میگرفت .
اما آیا آهنگایی که همایون شجریان ، سالار عقیلی و . . . میخونند در اون سطح هستند به نظرم نه خواننده ها و نه آهنگسازها و نه ملودی ها در سطح خوبی نیستن.
موسیقی اصیل ایران از کمبود ملودی رنج میبره اما با این آهنگای الکی اینا درست نمیشه
افزودن یک دیدگاه جدید