اولین گفتوگوی سایت «موسیقی ما» با خوانندهای که پس از سالها در آستانهی کسب مجوز است
سیامک عباسی: من یک کانسپتام؛ نه فقط یک خواننده
موسیقی ما - برخی ترانهها این بخت را پیدا میکنند که به تکیهکلام مردم تبدیل شوند. نمونههایش زیادند. برخی خواننده و ترانهسراها و آهنگسازها این بخت را پیدا میکنند که اثرشان به تکیهکلام مردم تبدیل شود. دیگران به دنبال همیناند. سیامک عباسی این بخت را داشت که در همان یکی دو ترانه اولاش به اینجا برسد و «خوشبختیت آرزومه»اش هیت شود. خودش اما هیتشدن به هر قیمتی را نمیپسندد و ترجیح میدهد بر اساس استراتژیای که طراحی کرده پیش برود.
مهمترین حاشیه سیامک اما مخفی بودن چهره او تا به امروز است که گاهی حتی همپای ترانههایش برای او هیاهوی تبلیغاتی ایجاد کرده. گروهها و خوانندگان دیگری البته در دنیا هستند که همین رویه را دارند و حتی کنسرتهایشان را با صورتهای مخفی یا انیمیشنی برگزار میکنند؛ از جمله «گوریلاز»، «اسلیپنات» و... سیامک عباسی اما اصراری بر این ماجرا ندارد و هر زمان که لازم باشد -چه در مراسم رونمایی کتاب اشعارش که چندی پیش برگزار شد و چه در کنسرتهای احتمالی آینده- در جمعهای عمومی حاضر میشود.
اولین گفتوگوی «موسیقی ما» با خواننده «خوشبختیت آرزومه» پس از رفع کدورتهای بیدلیلی که اتفاق افتاده بود و در حالی انجام شد که او امیدوار است به زودی مجوز رسمی فعالیت در زمینه موسیقی را کسب کند؛ گفتگوی مفصل سه ساعته ما از تمام ناگفتههای این سالها را در ادامه میخوانید.
در مسیر ترانهسرایی، آهنگسازی و خوانندگی
این قضیه چند سال ادامه پیدا کرد و دیگر چهره من برای آدمهای حاضر در آن جلسات کاملاً شناخته شده بود؛ اما نمیدانستند اسم من چیست یا چه کاری میکنم. این که من ترانه و نقدهای زیادی را میشنیدم، باعث شد که در زمینه شناخت ترانه به پختگی برسم. نقد ترانههای دیگران باعث میشد من ضعفهای یک ترانه را بشناسم و آن ضعفها را در کار خودم برطرف کنم. به همین خاطر زمانی که شروع به نوشتن کردم، دیگر میدانستم مثلاً قافیهی غلط یا ضعف تألیف چیست.
بعضیها که آن زمان مطرح بودند، الان هم هستند و خیلیها که اکنون مطرح هستند، آن زمان نبودند. چند سال بعد «روزبه بمانی» در جلسات حاضر شد. همان زمان هم که شعر و ترانههای او را میشنیدم، میفهمیدم که او کارش را به خوبی بلد است. همین الان هم یکی از معدود کسانی است که کارش را میپسندم. همان زمان که هنوز معروف نشده و تازه به خانهی ترانه آمده بود هم از پختگی کلامش مشهود بود که خیلی قبلتر از اینها مینوشته ولی از حدود سال 83 یا 84 به بعد بود که او را در جلسات دیدم. بعدتر هم «حسین غیاثی» نظرم را جلب کرد و در ادامه، جریان عوض شد و برخی شاعرها که آن زمان مطرح بودند، حذف شدند و یکسری شاعر جدید هم وارد شدند. من از خانه ترانه یاد گرفتم، ولی خودم را خانه ترانهای نمیدانم؛ چون هیچوقت قاطی آنها نشدم. بعد از آن هم که دیگر جوّ آنجا عوض شد و اشخاص جدیدتر آمدند، من هم سرم شلوغ شده بود و دیگر در جلسات شرکت نکردم تا همین حالا. دیگر حتی خبر هم ندارم که آن جا چه خبر است.
ما که موسیقی راک نداریم
مهمترین مؤلفهای که باعث میشود گاهی این حس در مخاطب ایجاد شود، عدم وجود کلیپ است. وجود کلیپ باعث میشود کار برای مخاطب ملموستر شود و راحتتر با آن ارتباط برقرار کند. به نظر من دلیل همین است، کارهای قدیمی من کلیپ داشت و کارهای جدید ندارد. این را به عنوان یک متخصص میگویم که کیفیت آثار من نه تنها پایینتر نرفته، بلکه به شدت هم بالاتر رفته است. من راه و روش ساخت کار پاپیولار و مخاطبپسند را به خوبی بلدم و سلیقه مخاطب ایرانی کف دست من است. میدانم که چه باید بسازم تا بپسندند؛ اما این به آن معنی نیست که من همیشه باید کاری ارائه کنم که مخاطب بپسندد. اولاً که ما به عنوان هنرمند و موزیسین رسالت داریم که سطح سلیقه مخاطبمان را در حد توان خودمان ارتقا دهیم. به هرحال دانش موسیقایی من از دانش موسیقی مخاطبانام بیشتر است؛ که اگر اینطور نبود، آنها آهنگ میساختند و ما گوش میکردیم. من معتقدم باید این دانش موسیقایی را به مخاطبام منتقل کنم و زکات علم را به جا بیاورم. فکر میکنم باید بین کارهای مخاطبپسند، آثاری ارائه کنم که شاید مورد پسند همهی مخاطبانام واقع نشود، اما ارزش هنریای در آن کار باشد که به دانش هنری او اضافه کند.
به همین خاطر، بعد از یک یا دو ترانه مخاطبپسند، همیشه یک کار خاص و آرتیستیک منتشر میکنم که شاید مخاطب عام آن را نپسندد. گاهی اوقات به فراخور شرایط و اتفاقات، ممکن است این ترتیب به هم بریزد. یعنی دو کار خاص پشتسرهم ارائه شود و همین میتواند باعث شود که مخاطب اعتراض کند. ممکن است آن آهنگ را همان موقع هم نساخته باشم و مثلاً برای پنج سال قبل باشد اما به فراخور شرایط و موقعیت، در آن زمان ارائه میشود. همین الان به غیر از آن 18 قطعهای که تاکنون منتشر کردهام، 51 قطعه منتشرنشده دارم. من نمیخواهم میان این 51 قطعه بگردم و کارهای مخاطبپسند را پشتِسر هم منتشر کنم که ناگهان محبوبترین شوم.
به دنبال عرض اندام برای همکارانام نیستم
من خیلی برای همکارانام -خصوصاً آنها که خوب کار میکنند- احترام قائلام؛ چون ما مظلومترین قشری هستیم که در جامعه فعالیت میکنیم و دیواری از دیوار ما کوتاهتر نیست. هیچکس متوجه زحمتی که ما میکشیم، نیست. هیچکس هوای ما را ندارد. اگر خودمان هم پشت همدیگر را نگیریم و برای هم بد بخواهیم که دیگر وضعمان از این هم بدتر میشود. من دست هر کدام از موزیسینهایی که خوب کار میکنند را میبوسم؛ چون میدانم که با چه زحمت و هزینهای فعالیت میکنند. چون میدانم اگر آن وقتی که در موسیقی صرف میکنند را به یک بیزینس اختصاص دهند، برای خودشان و خانوادهشان خیلی از لحاظ مالی بهتر خواهد بود. آنها با عشق آمدهاند و وقت و انرژی خود را در موسیقی به کار گرفتهاند. موسیقی یک رشته گران و پرهزینه است. فقط فراهم کردن تجهیزات ابتدایی آن به اندازه یک ماشین خوب هزینه دارد. در این جامعهی دارای اختلاف طبقاتی، هیچکسی پول را فدای عشق نمیکند. موزیسینها آدمهای دریادلی هستند که از عمر، انرژی، پول و حتی راحتیِ خانوادهی خود میگذرند و همه چیزشان را صرف این عشق میکنند. من برای همکاران خودم احترام زیادی قائلام؛ حتی اگر برخی از آنها مرا دوست نداشته باشند. البته ناگفته نماند، با کسانی که فعالیت آنها بار منفی و تخریبی در مارکت موسیقی دارد هم به شدت عناد دارم.
با ششوهشت مشکلی ندارم؛ با ابتذال چرا
حقیقتاش را بخواهید، برای من کیفیت مخاطب از کمیت مخاطب مهمتر است. واقعاً تعداد مخاطبینام برای من چندان مهم نیست؛ اصلاً خودم نمیخواهم هر کسی آهنگ من را گوش کند. من با یکسری اقشار در جامعه بهشدت تضاد فکری دارم. نمیخواهم فردی با نگاه متضاد من، مخاطبم باشد. دوست دارم مخاطبهایم آدمحسابیها باشند. از سوی دیگر با کسانی که میگویند آهنگ من کلاً توسط هزار نفر شنیده شده، پس من خیلی خاص هستم هم مخالفام. من میگویم آدم باید میانهرو باشد. در تولید آثارش یک سطح کیفیِ منطقی را دنبال کند و به هیچ وجه از آن کیفیت دست نکشد. در عین حال، تمام مؤلفههای مخاطبپسند شدن را هم در کار خودش لحاظ کند. اینگونه شما میتوانید حداکثر آن قشر مخاطبی که موردنظرتان بوده را جذب کنید. این اتفاق دقیقاً همان چیزی است که من به دنبال آن هستم و تاکنون هم برایم جواب داده است. من در سیستم کاری خودم هم یک در حجمِ عجیب و غریب زیاد، مخاطب جذب نکردهام اما همهی آنهایی که جذب کردهام، تقریباً همفکرهای خودم بودهاند.
اول طرفدار جنتی هستم، بعد شهیار
ایرادات ترانهای که حال خوبی دارد، قابل اغماض است
چرا دوست دارم پنهان و مرموز باقی بمانم؟
آن زمان اینقدر چنین جوی حاکم بود که حتی افراد حرفهای که ازشان انتظار میرفت در این تله نیفتند هم فراموش کرده بودند که میشود در کانسپت دیگری هم کار کرد. همه آنچه که از ماهوارهها پخش میشد را پذیرفته بودند. یکی از دلایل جذابیت آن ویدئوهای انیمیشن من، منحصربهفرد بودن آنها بود. حافظهی تصویری مخاطب به شدت از ویدئوهای سخیف اشباع شده بود و به شکل جدیدی از موزیکویدئو احتیاج داشت. این دقیقاً ماهیّتِ تفاوت است. شما اگر بین صد نفر که کت و شلوار سفید بر تن دارند، یک تیشرت قرمز پاره بپوشید، باز هم دیده میشوید. این تفاوت وجود داشت اما پنهانشدن من اینگونه نبود که بخواهم از آن به عنوان بادکنکی استفاده کنم که بعد از ترکاندن، صدا کند.
فیسبوک با ستارهها چه کرده است؟
ترانههایم را از روی زندگی خودم مینویسم
ما انسانها اساساً موجودات حقبهجانبی هستیم. دوست داریم همیشه حق به ما داده شود، حتی اگر واقعاً حق با ما نباشد. اگر من واقعیت را بیان کنم، یعنی بگویم هی تویی که کار من را گوش میدهی، حتماً کاری کردهای که طرف مقابلات هم ناراحت شده، خسته شده و ول کرده رفته، به مذاق شنونده خوش نمیآید و میزند آهنگ بعدی. به همین دلیل، ما همیشه باید یک دروغ شیرین بگوییم. باید بگوییم که تو خیلی گُل بودی ولی او قدر تو را ندانست و رفت! در هر رابطهای خوب و بد بودن، نسبی است. واقعیت این است که به مردم دروغ گفته میشود، چون دوست دارند که دروغ بشنوند. ما انسانها حتی بعضی اوقات به خودمان هم دروغ میگوییم. البته من با خودم خیلی رک هستم. همیشه ایراد را متوجه خودم میبینم تا مجبور نشوم از کسی انتظار داشته باشم. شما خواننده دیگری را سراغ ندارید که بگوید جوونتر که بودم، یکی رو سر کار گذاشتم و پدرش را در آوردم!
پدر و مادرها با من هم مثل «یاس» مخالفتی ندارند
فکر نمیکردم «فرشته پاک» و «خوشبختیت آرزومه» اینقدر هیت شوند
یک اتفاق دیگری هم رخ داد که الان میگویم. من از سال 78 موسیقی را شروع کردم و سال 89 اولین قطعه من منتشر شد. شما زمانی که وارد یک فضا میشوید، دیگر پس از سه چهار سال تقریباً به همه مسائل شناخت پیدا میکنید. من در سال 83 یا 84 هم میتوانستم آلبوم منتشر کنم. اما چنین کاری نکردم؛ چون دوست داشتم که همهچیز جدیتر و حرفهایتر شود. جلوتر آمدم و به یکسری ناکامیها رسیدم که مارکت به ما تحمیل میکرد. شناختهشده نبودیم، تجهیزات در دسترسمان نبود و سواد این کار هم اصلاً در مملکت ما وجود نداشت. کار ما آن اوایل خوب صدا نمیداد، با خارجیها هم که مقایسه میکردیم، بدتر ناامید میشدیم که آنها کجا هستند و ما کجاییم.
بعد در همان گیرودار که من دانشجوی موسیقی بودم و با وسواس زیاد و آرمانگرایی مثالزدنی دنبال این بودم که سطح سواد موسیقایی خودم را بالا ببرم، ناگهان شخصی که کاملاً مشخص بود بیسواد و بیتجربه است، قطعهای منتشر میکرد و کارش در کل کشور شنیده میشد. مدام با خودم چک میکردم که من سواد موسیقی دارم یا نه؟ اگر دارم که پس قطعاً این موسیقی پر از ایراد است. فقط نمیفهمیدم با این همه ایراد، چرا چنین آهنگی اینقدر موفق شده است؟ اواخر این یازده سال دیگر تقریباً به این نتیجه رسیده بودم که تو اینکاره نیستی و برو دنبال یک کار دیگر! به خودم و مسیرم شک کرده بودم و با خودم میگفتم که اگر قرار بود کارهایت جواب بدهد، تا الان جواب داده بود. البته آن زمان من خودم هنوز نخوانده بودم. همیشه هم خوانندههایی کارهای من را خوانده بودند که صدا و سطح خوانندگیشان آن چیزی که من میخواستم، نبود.
پیشنهادات زیادی از چهرههای مطرح خارج ایران داشتم
مردم عادی هم میدانند قمیشی آهنگساز بزرگی است
عاشق «گنبد مینا»ی شجریان هستم
یک آلبوم کامل با کاوه یغمایی دارم
خودم برای سالار عقیلی مجوز میگرفتم
در همین راستا، یک مدت خودم را کمکار کردم تا اساساً از من آهنگی پخش نشود که بخواهد روی رادیو جوان برود یا نرود، بلکه این شائبه به پایان برسد. از زمانی که این همکاری ممنوع اعلام شد، من هم دیگر کار نکردم. قبل از آن، همه با رادیو جوان کار میکردند و فقط همکاری با شبکههای ماهوارهای خطقرمز بود و کسی صحبتی دربارهی ممنوعیت سایتهای اینترنتی نکرده بود. به محض اعلام ممنوعیت هم، همکاری من با رادیو قطع شد. درخواست لغو همکاری را هم، از طریق ایمیل، به صورت مکتوب به رادیو جوان ارائه دادم. پاسخ مدیران رادیو جوان هم از طریق ایمیل، به صورت مکتوب به من اعلام شد. عدم همکاری من با این سایت تا امروز هم پابرجا بوده است. مسؤلین محترم وزارت ارشاد از این شکایت دارند که چرا همچنان آهنگها روی این وبسایت قرار میگیرد.
حقیقت این است که ما کنترلی روی فضای مجازی نداریم. ما به رادیو جوان و شبکههای ماهوارهای موسیقی و کلیپ نمیدهیم. اما آنها خودشان دانلود میکنند و روی سایتشان قرار میدهند. تنها مشخصهای که نشان میدهد ما به آنها کار ندادهایم، لوگوی خودمان است که روی طرح جلد اثر قرار میگیرد. این مسأله برای خود ما هم دردسر شده، آنها خودشان اثر را برمیدارند و منتشر میکنند، زور ما هم به آنها نمیرسد. کاش ارشاد یا هر نهاد دیگری که میتواند، بیاید و جلوی آنها را بگیرد تا این کار را نکنند.
به محض اینکه کوچه ورود ممنوع شد، ما هم دیگر تردد نکردیم، ارتباطمان هم قطع شد. پس از اعلام ممنوعیت، کلاً یک آهنگ از من پخش شده که آن هم از طریق سایت و کانال تلگرام شخصی خودم پخش شده است. اگر روی رادیو جوان هم رفته، من اصلاً اطلاعی ندارم، من کار را در اختیار آنها قرار ندادهام. خودشان کار را برمیدارند و منتشر میکنند. در این شرایط من میتوانم حق شکایت داشته باشم؟ مگر ما عضو قانون کپیرایت هستیم؟ آیا برای من از نظر مالی صرف دارد که به مراجع بینالمللی شکایت کنم؟ باز هم با صدای بلند اعلام میکنم، من به آن سایت و ماهوارهها دسترسی ندارم، با آنها حتی ارتباط هم ندارم. خودشان کلیپها و آثار ما را منتشر میکنند. ما هم هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم. مسئولان محترم و مردم باید در جریان باشند.
51 آهنگ آماده دارم
مجاز من با غیرمجازهایم فرقی ندارند
- با تشکر از وحید لشکری برای پیاده کردن این مصاحبه.
مهمترین حاشیه سیامک اما مخفی بودن چهره او تا به امروز است که گاهی حتی همپای ترانههایش برای او هیاهوی تبلیغاتی ایجاد کرده. گروهها و خوانندگان دیگری البته در دنیا هستند که همین رویه را دارند و حتی کنسرتهایشان را با صورتهای مخفی یا انیمیشنی برگزار میکنند؛ از جمله «گوریلاز»، «اسلیپنات» و... سیامک عباسی اما اصراری بر این ماجرا ندارد و هر زمان که لازم باشد -چه در مراسم رونمایی کتاب اشعارش که چندی پیش برگزار شد و چه در کنسرتهای احتمالی آینده- در جمعهای عمومی حاضر میشود.
اولین گفتوگوی «موسیقی ما» با خواننده «خوشبختیت آرزومه» پس از رفع کدورتهای بیدلیلی که اتفاق افتاده بود و در حالی انجام شد که او امیدوار است به زودی مجوز رسمی فعالیت در زمینه موسیقی را کسب کند؛ گفتگوی مفصل سه ساعته ما از تمام ناگفتههای این سالها را در ادامه میخوانید.
در مسیر ترانهسرایی، آهنگسازی و خوانندگی
- * از پدیده «سیامک عباسی» شروع کنیم. تو با ترانهسرایی شروع کردی یا خوانندگی و آهنگسازی؟ ضمن اینکه میدانیم پدرت هم شاعر بوده است.
- * تو در هنرستان موسیقی نخواندی؟
- * گفتی که ابتدا ملودی میساختی و بعد روی آن کلام قرار دادی. طبیعتاً در ابتدا هر فردی اعتماد به نفس ترانهسرایی را ندارد و باید با افرادی مشورت کند. چه کسانی در این راه به تو ایده و مشورت میدادند؟
این قضیه چند سال ادامه پیدا کرد و دیگر چهره من برای آدمهای حاضر در آن جلسات کاملاً شناخته شده بود؛ اما نمیدانستند اسم من چیست یا چه کاری میکنم. این که من ترانه و نقدهای زیادی را میشنیدم، باعث شد که در زمینه شناخت ترانه به پختگی برسم. نقد ترانههای دیگران باعث میشد من ضعفهای یک ترانه را بشناسم و آن ضعفها را در کار خودم برطرف کنم. به همین خاطر زمانی که شروع به نوشتن کردم، دیگر میدانستم مثلاً قافیهی غلط یا ضعف تألیف چیست.
- * پس قبل از شروع به نوشتن، ترانه را میشناختی.
- * اولین باری که به صورت جدی نوشتی و متوجه شدی که خوب است، چه زمانی بود؟
- * در آن دوره جریانهای ترانهسرایی مختلفی داخل و خارج از کشور وجود داشت. به کدام یکی از این جریانها بیشتر احساس نزدیکی داشتی؟
بعضیها که آن زمان مطرح بودند، الان هم هستند و خیلیها که اکنون مطرح هستند، آن زمان نبودند. چند سال بعد «روزبه بمانی» در جلسات حاضر شد. همان زمان هم که شعر و ترانههای او را میشنیدم، میفهمیدم که او کارش را به خوبی بلد است. همین الان هم یکی از معدود کسانی است که کارش را میپسندم. همان زمان که هنوز معروف نشده و تازه به خانهی ترانه آمده بود هم از پختگی کلامش مشهود بود که خیلی قبلتر از اینها مینوشته ولی از حدود سال 83 یا 84 به بعد بود که او را در جلسات دیدم. بعدتر هم «حسین غیاثی» نظرم را جلب کرد و در ادامه، جریان عوض شد و برخی شاعرها که آن زمان مطرح بودند، حذف شدند و یکسری شاعر جدید هم وارد شدند. من از خانه ترانه یاد گرفتم، ولی خودم را خانه ترانهای نمیدانم؛ چون هیچوقت قاطی آنها نشدم. بعد از آن هم که دیگر جوّ آنجا عوض شد و اشخاص جدیدتر آمدند، من هم سرم شلوغ شده بود و دیگر در جلسات شرکت نکردم تا همین حالا. دیگر حتی خبر هم ندارم که آن جا چه خبر است.
- * در بخش ملودی و تنظیم چطور یاد گرفتی؟
- * آن افراد چه کسانی بودند؟
ما که موسیقی راک نداریم
- * رگههای این سلیقه راک در برخی کارهای تو هم وجود دارد.
- * گاهی اوقات مخاطبانات نسبت به کارهای جدیدت این واکنش را نشان میدهند که مثل قبلیها نیست. در آن کارهای اول نظیر «فرشته پاک» رگههای راک کمرنگتر بود و اساساً هم در سالهای اخیر موسیقی راک کمرنگ شده و مثل سالهای قبل نیست که مخاطبان موسیقی جدی، هر چیزی غیر از راک را شوخی میدانستند. در این باره چه نظری داری؟
مهمترین مؤلفهای که باعث میشود گاهی این حس در مخاطب ایجاد شود، عدم وجود کلیپ است. وجود کلیپ باعث میشود کار برای مخاطب ملموستر شود و راحتتر با آن ارتباط برقرار کند. به نظر من دلیل همین است، کارهای قدیمی من کلیپ داشت و کارهای جدید ندارد. این را به عنوان یک متخصص میگویم که کیفیت آثار من نه تنها پایینتر نرفته، بلکه به شدت هم بالاتر رفته است. من راه و روش ساخت کار پاپیولار و مخاطبپسند را به خوبی بلدم و سلیقه مخاطب ایرانی کف دست من است. میدانم که چه باید بسازم تا بپسندند؛ اما این به آن معنی نیست که من همیشه باید کاری ارائه کنم که مخاطب بپسندد. اولاً که ما به عنوان هنرمند و موزیسین رسالت داریم که سطح سلیقه مخاطبمان را در حد توان خودمان ارتقا دهیم. به هرحال دانش موسیقایی من از دانش موسیقی مخاطبانام بیشتر است؛ که اگر اینطور نبود، آنها آهنگ میساختند و ما گوش میکردیم. من معتقدم باید این دانش موسیقایی را به مخاطبام منتقل کنم و زکات علم را به جا بیاورم. فکر میکنم باید بین کارهای مخاطبپسند، آثاری ارائه کنم که شاید مورد پسند همهی مخاطبانام واقع نشود، اما ارزش هنریای در آن کار باشد که به دانش هنری او اضافه کند.
به همین خاطر، بعد از یک یا دو ترانه مخاطبپسند، همیشه یک کار خاص و آرتیستیک منتشر میکنم که شاید مخاطب عام آن را نپسندد. گاهی اوقات به فراخور شرایط و اتفاقات، ممکن است این ترتیب به هم بریزد. یعنی دو کار خاص پشتسرهم ارائه شود و همین میتواند باعث شود که مخاطب اعتراض کند. ممکن است آن آهنگ را همان موقع هم نساخته باشم و مثلاً برای پنج سال قبل باشد اما به فراخور شرایط و موقعیت، در آن زمان ارائه میشود. همین الان به غیر از آن 18 قطعهای که تاکنون منتشر کردهام، 51 قطعه منتشرنشده دارم. من نمیخواهم میان این 51 قطعه بگردم و کارهای مخاطبپسند را پشتِسر هم منتشر کنم که ناگهان محبوبترین شوم.
- * چرا؟ این که اتفاق خوبی است.
به دنبال عرض اندام برای همکارانام نیستم
- * تو گفتی که میخواهم به دانش مخاطبان اضافه کنم اما برداشت من پس از این سالها این است که میخواهی به همکارانات یک چیزهایی را نشان بدهی و عرض اندام کنی. این برداشت درست است؟
من خیلی برای همکارانام -خصوصاً آنها که خوب کار میکنند- احترام قائلام؛ چون ما مظلومترین قشری هستیم که در جامعه فعالیت میکنیم و دیواری از دیوار ما کوتاهتر نیست. هیچکس متوجه زحمتی که ما میکشیم، نیست. هیچکس هوای ما را ندارد. اگر خودمان هم پشت همدیگر را نگیریم و برای هم بد بخواهیم که دیگر وضعمان از این هم بدتر میشود. من دست هر کدام از موزیسینهایی که خوب کار میکنند را میبوسم؛ چون میدانم که با چه زحمت و هزینهای فعالیت میکنند. چون میدانم اگر آن وقتی که در موسیقی صرف میکنند را به یک بیزینس اختصاص دهند، برای خودشان و خانوادهشان خیلی از لحاظ مالی بهتر خواهد بود. آنها با عشق آمدهاند و وقت و انرژی خود را در موسیقی به کار گرفتهاند. موسیقی یک رشته گران و پرهزینه است. فقط فراهم کردن تجهیزات ابتدایی آن به اندازه یک ماشین خوب هزینه دارد. در این جامعهی دارای اختلاف طبقاتی، هیچکسی پول را فدای عشق نمیکند. موزیسینها آدمهای دریادلی هستند که از عمر، انرژی، پول و حتی راحتیِ خانوادهی خود میگذرند و همه چیزشان را صرف این عشق میکنند. من برای همکاران خودم احترام زیادی قائلام؛ حتی اگر برخی از آنها مرا دوست نداشته باشند. البته ناگفته نماند، با کسانی که فعالیت آنها بار منفی و تخریبی در مارکت موسیقی دارد هم به شدت عناد دارم.
- * چه کسانی؟ منظورت از تخریب چیست؟
با ششوهشت مشکلی ندارم؛ با ابتذال چرا
- * مخاطب چون دانش موسیقی ندارد و برعکس کشورهای اروپایی، از دبستان آن را آموزش نمیبیند، طبیعی است که از موسیقی به دنبال اهداف دیگری هم باشد. ضمناً آدمها در هر فضایی به ابتذال هم احتیاج دارند. من میگویم مثلاً اگر آهنگهای «شهرام شبپره» نباشد، برای یک فضا و اگر آهنگهای تو نباشد هم برای یک فضای دیگر، چیزی کم است.
- * این سلیقهای نمیشود؟
- * منظور من در محتوای موسیقی است.
- * اساساً کارهایی که هیت میشوند، اِلمانهایی دارند که تو خودت میگویی من نسبت به آنها موضع دارم. کارهای تو آن اِلمانها را نداشت و آثار جدیتری بود و هیت هم شد.
حقیقتاش را بخواهید، برای من کیفیت مخاطب از کمیت مخاطب مهمتر است. واقعاً تعداد مخاطبینام برای من چندان مهم نیست؛ اصلاً خودم نمیخواهم هر کسی آهنگ من را گوش کند. من با یکسری اقشار در جامعه بهشدت تضاد فکری دارم. نمیخواهم فردی با نگاه متضاد من، مخاطبم باشد. دوست دارم مخاطبهایم آدمحسابیها باشند. از سوی دیگر با کسانی که میگویند آهنگ من کلاً توسط هزار نفر شنیده شده، پس من خیلی خاص هستم هم مخالفام. من میگویم آدم باید میانهرو باشد. در تولید آثارش یک سطح کیفیِ منطقی را دنبال کند و به هیچ وجه از آن کیفیت دست نکشد. در عین حال، تمام مؤلفههای مخاطبپسند شدن را هم در کار خودش لحاظ کند. اینگونه شما میتوانید حداکثر آن قشر مخاطبی که موردنظرتان بوده را جذب کنید. این اتفاق دقیقاً همان چیزی است که من به دنبال آن هستم و تاکنون هم برایم جواب داده است. من در سیستم کاری خودم هم یک در حجمِ عجیب و غریب زیاد، مخاطب جذب نکردهام اما همهی آنهایی که جذب کردهام، تقریباً همفکرهای خودم بودهاند.
اول طرفدار جنتی هستم، بعد شهیار
- * با توجه به علایق مختلف که در شعر، موسیقی، عکاسی و فیلمسازی داری، آیا «شهیار قنبری» را هم دوست داری؟
- * از نظر چندبُعدی بودن، شهیار نمونه مناسبی است دیگر که میخواند و میسراید و مینوازد.
ایرادات ترانهای که حال خوبی دارد، قابل اغماض است
- * اهمیت «حال» در موسیقی تو کجا است؟
- * پس یعنی با توجه به اینکه برخی آثارت خاص و دارای تکنیکهای پیچیده هستند و به دنبال ارتقای دانش و سلیقه مخاطب هستی، باز هم آن حال برایت مهم است؟
چرا دوست دارم پنهان و مرموز باقی بمانم؟
- * برگردیم به داستان خانه ترانه که یک آدم در سایه، چند سال آمد و رفت و هیچ حرفی نزد و هیچ ترانهای هم نخواند. آن زمان چه دلیلی برای آن رفتار داشتی؟ اعتماد به نفس نداشتی؟ خجالتی بودی؟ دوست داشتی مرموز باشی یا...؟
- * فکر نمیکنی این با ماهیت یک استار در تناقض باشد؟
- * این بحث پنهان بودن چهره تو جالب است و خیلیها دوست دارند در مورد آن بدانند.
- * یک نکته این است که خوانندگان درجهیک نسبت به هنرپیشههای درجه پنج به لحاظ چهره کمتر شناخته میشوند. مثلاً در خیابان اگر یک خواننده خیلی معروف و چهره رد شود، شاید سی درصد مردم به چهره بشناسندش. اما در مورد یک بازیگر درجه سه یا چهار تلویزیونی، این رقم چندین برابر است. پس به نظرم این معضلات شهرت که میگویی، برای اهالی موسیقی کمتر است.
- * این شوآف نیست؟ دنبال این نبودی که من یک کاراکتر در هالهای از ابهام بسازم و ناگهان آن را رو کنم؟
- * خب ممکن است این رونمایی را برای اولین کنسرتات نگه داشته باشی.
- * این دیدهنشدن به خاطر مجوزها نبود؟
آن زمان اینقدر چنین جوی حاکم بود که حتی افراد حرفهای که ازشان انتظار میرفت در این تله نیفتند هم فراموش کرده بودند که میشود در کانسپت دیگری هم کار کرد. همه آنچه که از ماهوارهها پخش میشد را پذیرفته بودند. یکی از دلایل جذابیت آن ویدئوهای انیمیشن من، منحصربهفرد بودن آنها بود. حافظهی تصویری مخاطب به شدت از ویدئوهای سخیف اشباع شده بود و به شکل جدیدی از موزیکویدئو احتیاج داشت. این دقیقاً ماهیّتِ تفاوت است. شما اگر بین صد نفر که کت و شلوار سفید بر تن دارند، یک تیشرت قرمز پاره بپوشید، باز هم دیده میشوید. این تفاوت وجود داشت اما پنهانشدن من اینگونه نبود که بخواهم از آن به عنوان بادکنکی استفاده کنم که بعد از ترکاندن، صدا کند.
- * البته ممکن است این ذهنیت را داشتهای که حالا که این پنهان ماندن را تا الان حفظ کردهام، یک جای خوب از آن استفاده کنم.
- * از این عادیبودن راضی هستی؟
- * پس دغدغهات این است که زمانی که کنسرت گذاشتی و به چهره شناخته شدی، دیگر نمیتوانی به آن درمانگاه معمولی بروی یا مثلاً سر کوچه فلافل بخوری؟
- * با توجه به هوشمندی که در ساخت این پکیج داشتی، الان خیلی ساده نمیشود که برای اولین بار دو هزار نفر تو را مثلاً در سالن کنسرت ببینید و فقط عکس بگیرند؟ پایان سادهای نیست برای این شش سال؟
- * یک زمان خودت خیلی حساسیت داشتی و در جمعهای صمیمی هم اجازه نمیدادی که کسی دوربین بیاورد.
- * نه، ولی اگر خاطرت باشد 3 سال پیش که به اولین کنسرت «اوهام» رفته بودیم، کنار میدان آزادی هم تو در عکس جمعی نیامدی. بقیه خوانندهها بعید میدانم با چنین عکسی مشکل داشته باشند!
- * اگر چنین اتفاقی همانقدر ساده که پیشتر گفتی رخ دهد، شاید از تو پذیرفته نشود. همیشه آدمها دوست دارند که بگویند پشت هر داستان ما یک فکری وجود داشته است.
- * نمیخواهی برایش برنامهریزی کنی؟ یعنی کسی که این همه سال چنین بکارتی را حفظ کرده، احتمالاً باید یک ایده بزرگ برای شکستن آن داشته باشد.
- * خب مگر بد است؟
- * به هرحال این داستان برای مردم جذاب است و حتی خیلیها بخش عمده موقعیت امروز «محسن چاوشی» را هم به همین دلیل میدانند.
- * دیده شده ولی کنسرت برگزار نمیکند و مصاحبهها و عکسهای منتشر شده کمی دارد.
فیسبوک با ستارهها چه کرده است؟
- * آن یک موقعیت خاص است و از شخصیتی که ساخته در آنجا و برای مردم استفاده درست میکند. ولی اینکه هنرمند بیش از حد در دسترس مخاطب باشد و مثلاً در اینستاگرام از تختخواباش عکس بگذارد (که یکی از خوانندهها چند روز پیش گذاشته بود) و بگوید که من هم عین شما هستم، آن ایماژ را از بین میبرد.
ترانههایم را از روی زندگی خودم مینویسم
- * دوباره برگردیم به آن شروع کار. زمانی که تو «فرشته پاک» را منتشر کردی، ایدهای داشت که متفاوت از ترانههای منفی و مثبت آن زمان بود.
ما انسانها اساساً موجودات حقبهجانبی هستیم. دوست داریم همیشه حق به ما داده شود، حتی اگر واقعاً حق با ما نباشد. اگر من واقعیت را بیان کنم، یعنی بگویم هی تویی که کار من را گوش میدهی، حتماً کاری کردهای که طرف مقابلات هم ناراحت شده، خسته شده و ول کرده رفته، به مذاق شنونده خوش نمیآید و میزند آهنگ بعدی. به همین دلیل، ما همیشه باید یک دروغ شیرین بگوییم. باید بگوییم که تو خیلی گُل بودی ولی او قدر تو را ندانست و رفت! در هر رابطهای خوب و بد بودن، نسبی است. واقعیت این است که به مردم دروغ گفته میشود، چون دوست دارند که دروغ بشنوند. ما انسانها حتی بعضی اوقات به خودمان هم دروغ میگوییم. البته من با خودم خیلی رک هستم. همیشه ایراد را متوجه خودم میبینم تا مجبور نشوم از کسی انتظار داشته باشم. شما خواننده دیگری را سراغ ندارید که بگوید جوونتر که بودم، یکی رو سر کار گذاشتم و پدرش را در آوردم!
- * این ترانهها چهقدر از زندگی شخصی خودت یا اطرافیانات میآید؟
پدر و مادرها با من هم مثل «یاس» مخالفتی ندارند
- * مخاطبانات چه کسانی هستند؟
فکر نمیکردم «فرشته پاک» و «خوشبختیت آرزومه» اینقدر هیت شوند
- * اینکه اولین ترانههای یک خواننده در این حجم هیت شود، حتماً نکات مثبت و منفی زیادی دارد. طبیعتاً از یک سو خیلی جذاب است و از سوی دیگر، ادامه کار را هم سخت میکند و بعضیها ممکن است بگویند که سیامک عباسی فقط همان «خوشبختیت آرزومه» بود و دیگر هیچ. این نکات مثبت و منفی را چهطور میبینی؟
- * آن موفقیت تو را برای ادامه مسیر نگران نکرد؟
یک اتفاق دیگری هم رخ داد که الان میگویم. من از سال 78 موسیقی را شروع کردم و سال 89 اولین قطعه من منتشر شد. شما زمانی که وارد یک فضا میشوید، دیگر پس از سه چهار سال تقریباً به همه مسائل شناخت پیدا میکنید. من در سال 83 یا 84 هم میتوانستم آلبوم منتشر کنم. اما چنین کاری نکردم؛ چون دوست داشتم که همهچیز جدیتر و حرفهایتر شود. جلوتر آمدم و به یکسری ناکامیها رسیدم که مارکت به ما تحمیل میکرد. شناختهشده نبودیم، تجهیزات در دسترسمان نبود و سواد این کار هم اصلاً در مملکت ما وجود نداشت. کار ما آن اوایل خوب صدا نمیداد، با خارجیها هم که مقایسه میکردیم، بدتر ناامید میشدیم که آنها کجا هستند و ما کجاییم.
بعد در همان گیرودار که من دانشجوی موسیقی بودم و با وسواس زیاد و آرمانگرایی مثالزدنی دنبال این بودم که سطح سواد موسیقایی خودم را بالا ببرم، ناگهان شخصی که کاملاً مشخص بود بیسواد و بیتجربه است، قطعهای منتشر میکرد و کارش در کل کشور شنیده میشد. مدام با خودم چک میکردم که من سواد موسیقی دارم یا نه؟ اگر دارم که پس قطعاً این موسیقی پر از ایراد است. فقط نمیفهمیدم با این همه ایراد، چرا چنین آهنگی اینقدر موفق شده است؟ اواخر این یازده سال دیگر تقریباً به این نتیجه رسیده بودم که تو اینکاره نیستی و برو دنبال یک کار دیگر! به خودم و مسیرم شک کرده بودم و با خودم میگفتم که اگر قرار بود کارهایت جواب بدهد، تا الان جواب داده بود. البته آن زمان من خودم هنوز نخوانده بودم. همیشه هم خوانندههایی کارهای من را خوانده بودند که صدا و سطح خوانندگیشان آن چیزی که من میخواستم، نبود.
پیشنهادات زیادی از چهرههای مطرح خارج ایران داشتم
- * پیشنهاد همکاری از خارج از ایران نداشتی؟
- * با آنها همکاری هم کردی؟
- * وسوسه هم نشدی که بدون اسم با آنها کار کنی؟
مردم عادی هم میدانند قمیشی آهنگساز بزرگی است
- * در دورهای که «سیروان خسروی» برای خودش یک جریان ساخت، سعی کرد زیر پر و بال چند نفر دیگر را هم بگیرد. اما از یک جایی به بعد دیگر این مسیر را ادامه نداد. از جایی که سطح کار خودش متفاوت و خوانندگی برایش نسبت به قبل جدیتر شد و پول خوبی هم از آن زمان کسب کرد. درباره تو هم میدانم که خودت برای محمدعلی سلحشور یا محمد راد و... زحمت کشیدی. الان جریانسازی برایت چهقدر اهمیت دارد؟ ضمن اینکه این انتقاد به آهنگسازانی که خواننده میشوند هم وجود دارد که آنها دیگر کارهای خوبشان را به دیگران نمیدهند.
- * از همین نمیترسی که کار خودت را در اختیار شخص دیگری قرار بدهی و همه، کار تو را به اسم آن خواننده بشناسند؟
- * دوست داری برای چه صداهایی کار بسازی؟
- * منظور من بازار حال حاضر است.
عاشق «گنبد مینا»ی شجریان هستم
- * موسیقی سنتی چهطور؟
- * پس به دلیل همین علاقه به موسیقی ارکسترال، سراغ امیر عظیمی رفتی؟
یک آلبوم کامل با کاوه یغمایی دارم
- * الان با کاوه مشغول کار هستی؟
- * با صدای خودت اجرا شده است؟
خودم برای سالار عقیلی مجوز میگرفتم
- * ماجرای مجوزت در چه حالی است؟
- * اسم شرکتات چه بود؟
در همین راستا، یک مدت خودم را کمکار کردم تا اساساً از من آهنگی پخش نشود که بخواهد روی رادیو جوان برود یا نرود، بلکه این شائبه به پایان برسد. از زمانی که این همکاری ممنوع اعلام شد، من هم دیگر کار نکردم. قبل از آن، همه با رادیو جوان کار میکردند و فقط همکاری با شبکههای ماهوارهای خطقرمز بود و کسی صحبتی دربارهی ممنوعیت سایتهای اینترنتی نکرده بود. به محض اعلام ممنوعیت هم، همکاری من با رادیو قطع شد. درخواست لغو همکاری را هم، از طریق ایمیل، به صورت مکتوب به رادیو جوان ارائه دادم. پاسخ مدیران رادیو جوان هم از طریق ایمیل، به صورت مکتوب به من اعلام شد. عدم همکاری من با این سایت تا امروز هم پابرجا بوده است. مسؤلین محترم وزارت ارشاد از این شکایت دارند که چرا همچنان آهنگها روی این وبسایت قرار میگیرد.
حقیقت این است که ما کنترلی روی فضای مجازی نداریم. ما به رادیو جوان و شبکههای ماهوارهای موسیقی و کلیپ نمیدهیم. اما آنها خودشان دانلود میکنند و روی سایتشان قرار میدهند. تنها مشخصهای که نشان میدهد ما به آنها کار ندادهایم، لوگوی خودمان است که روی طرح جلد اثر قرار میگیرد. این مسأله برای خود ما هم دردسر شده، آنها خودشان اثر را برمیدارند و منتشر میکنند، زور ما هم به آنها نمیرسد. کاش ارشاد یا هر نهاد دیگری که میتواند، بیاید و جلوی آنها را بگیرد تا این کار را نکنند.
- * آخر یک زمانی رابطه تو با آنها خیلی خوب بود.
به محض اینکه کوچه ورود ممنوع شد، ما هم دیگر تردد نکردیم، ارتباطمان هم قطع شد. پس از اعلام ممنوعیت، کلاً یک آهنگ از من پخش شده که آن هم از طریق سایت و کانال تلگرام شخصی خودم پخش شده است. اگر روی رادیو جوان هم رفته، من اصلاً اطلاعی ندارم، من کار را در اختیار آنها قرار ندادهام. خودشان کار را برمیدارند و منتشر میکنند. در این شرایط من میتوانم حق شکایت داشته باشم؟ مگر ما عضو قانون کپیرایت هستیم؟ آیا برای من از نظر مالی صرف دارد که به مراجع بینالمللی شکایت کنم؟ باز هم با صدای بلند اعلام میکنم، من به آن سایت و ماهوارهها دسترسی ندارم، با آنها حتی ارتباط هم ندارم. خودشان کلیپها و آثار ما را منتشر میکنند. ما هم هیچ کاری نمیتوانیم انجام دهیم. مسئولان محترم و مردم باید در جریان باشند.
- * این مانع در مقوله مجوز رفع شده است؟
51 آهنگ آماده دارم
- * اگر مجوز بگیری، اولین کاری که منتشر میکنی همان مجموعهای است که با کاوه یغمایی تولید کردهاید؟
- * در آلبومت، ترانههای قدیمیات هم قرار خواهد داشت؟
مجاز من با غیرمجازهایم فرقی ندارند
- * در مورد خوانندگانی که غیرمجاز بودند و مجوز گرفتند، یک اتفاقی که هم مخاطبان و هم منتقدان به آن اشاره داشتند، این بود که آثار رسمی آنها دیگر آن حال و هوای قدیم را نداشت. این ترس وجود دارد که گرفتن مجوز باعث از بین رفتن آن حس و حال قدیم میشود. از این مسأله نمیترسی؟
- با تشکر از وحید لشکری برای پیاده کردن این مصاحبه.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 9 بهمن 1394 - 12:56
دیدگاهها
امیدوارم منتشر کنید از نظر من سیامک عباسی یه موزیسین و ترانه سرای معمولی رو به پایینه ولی یه آدم فوق العاده باهوش که با تبلیغات و برنامه ریزی کاراش رو به گوش همه رسوند.
کیه که سیامک عباسیو دوست نداشته باشه؟
سیروان و سیامک بدون شک بهترینن
واقعا حرفاش..خیلی باحاله...خیلی باهاش موافقم
سیامک عباسی شما بی نظیری
سیامک بی نظیره ❤
واقعا خواننده ی خلاق و باهوشیه وکارهاش عالیه اکثرشون
زندگیه این سیامک جان عباسی.همه دنیای منه.بهترینه.همیشه هوای تمام مخاطب هاصو داشته.توکارشم که مو لا درزش نمیره.کاملا حرفه ای و خاص کار میکنه.امیدوارم زودتر شاهد گرفتن مجوز و آلبومت باشم.دوست دارم و عشقم لحظه به لحظه بهت عمیق تر میشه و خوشتبختیت از صمیم قلبم آرزومه.
من ک دیدمشون ، واقعا با شخصیت و باوقار بودن .. ارزوی موفقیت دارم براشون
مردم به این علت با کارهای سیاوش قمیشی ارتباط برقرار میکنند که که او واقعا نبوغی در سطح اعلا در ملودی سازی داره ، و ضمنا موزیسینی هست که قبل از تولد من و شما در دانشگاه سلطنتی رویال آو سوسایتی آرتز لندن مدرک فوق لیسانس آهنگسازی کلاسیکال جز داره ، ضمنا بداهه نواز بسیار قدرتمندی هست با ساز پیانو ، بنابراین خاطرات ما باعث نشده سیاوش آرتیستی چند بعدی باشه ، او واقعا آرتیستی چند بعدی هست
کارهای سیامک بی نظیره
بلاخره همه چهره شو میبینن
سیامک عباسی خودش خودشو ممنوع التصویر کرده
تعلیق بازی روانی خوبیه برای کسانی که تواین بازی میفتن
تمام مصاحبه رو خوندم عالي بود،دم سيامك گرم عاشقشم بدجور خيلي حاضربه جوابه ماشالله...عزيزدلم بهترينها رو واسش آرزو دارم
تو این آشفته بازار موسیقی همین یکی رو کم داشتیم موسیقی ما هم به جای پرداختن به موسیقی فاخر دچار حاشیه شده وای به حال روز موسیقی.......
کاشکی نه تنها هنرمندان ما بلکه مردم ما هم از جمله خودم تعهد اخلاقی داشتیم نسبت به جامعه و استعدادی که خداوند بهمون داده و کاری که داریم انجام میدیم و از هر طریقی و به هر روشی درامد نداشته باشیم بدانیم که وظیفمونه انسان درستی باشیم..سیامک جان امیدوارم موفق باشی در زندگی و افکار و عقاید خوبت سرایت کنه به جامعه مون..ممنون از موسیقی ما
سیامک عاشقتم ❤
عالی بود...اقای عباسی تکن
Bi naziiiirtariiiin vasalam
کاش فایل صوتی این مصاحبه را هم میزاشتید چون مصاحبه بسیار طولانی هست و خواننده لاجرم خسته میشه از ادامه خوندن اونم به صورت الکترونیکی
هنوز بهش مجوز ندادن،کسی که نه ترانه هاش رنگ و بوی ممنوع الکاری داره نه موزیکاش با معیارهای دفترر به ظاهر ارشاد فرق داره
امیدوارم هرچه زودتر مجوز بگیره و آلبوم بده،همه کاراش خوبه،تا حالا کار بد ازش نشنیدم
موفق باشی سیامک جان
حاجی خوشبختیت ارزومه خیلی باحال بود.
پریشبی رفتم با یکی کنتاکت شم لعنتی برگشت گفت نامزد دارم ناخواگاه گفتم خوشبختیت ارزومه خخخخ
با اینکه یکی از طرفداران پرو پا قرص سیامک هستم ولی این مصاحبه رو با دقت خوندم متوجه شدم که دلیلهاش برای دیده نشدن همش الکیه و هدفش شهرت بوده اگه واقعا هدفش دیده شدن نیست نباید هیچ موقع برنامه اش برای آینده باشه که بر روی صحنه بره ، کسی که شعارش اینه که (برای دل خودم میخونم) هست و هدفم شهرت نیست پس باید به شعارش پایبند باشه ، متاسفانه اون چیزی که درباره سیامک فکر میکردم اشتباهه ایشون هم مثل مایقی دیگر خواننده هاست با این تفاوت که با دیده نشدن مشهور شده و خبر ساز شده ، اگر راست میگه هیچ موقع نباید عکسی از خودش منتشر کنه یا حتی نباید بر روی صحنه بره ولی ایشون با این مصاحبه اش گویا توی برنامشونه که حتما بر روی صحنه برن برای دیده شدن !!!!!
کلام پایانی جناب سیامک اسطوره من ، اگر این کامنت من رو میخونی بدون تو الگوی من هستی ولی تا زمانی که احساس کنم با مخاطبت که من هستم صادق باشی نه اینکه بخوای سرمونو کلاه بزاری این رسمش نیست ، من با عشق این موزیکهاتو گوش میکنم چونکه میدونم اونی که اون پشت فقط صداشو میشنوم ، با عشق به مخاطباش اون موزیک رو ساخته اگر میدونستم با برنامه خودت رو مخفی کردی و هدفت در آینده دیده شدنه هیچ موقع طرفدارت نمیشدم تو با این کارت به منه مخاطب رو دست زدی جناب سیامک عباسی
با احترام
مخاطب بوشهری شما آراس امیری
عالیه
با سلام واقعا کارهای اقای سیامک عباسی عالی هستند و اهنگ های قوی منتشر میکنند نه کار ضعیف ایشالله موفق باشند به شخصه چهره ایشون برای بنده مهم نیست فقط قدرت کاراش و صداش همچنین ارتباطی که با اهنگش برقار میکنم مهم است
سلام
از اونجایی که حدود یک ساعت خوندن این مصاحبه وقت من رو گرفت اما واقعا می ارزید و دوست دارم چند کلامی صحبت کنم.
برای من هم چهره ایشون ملاک نیست و حتی اگرم درصدی از این مخفی بودن خواسته
در جهت پیشرفت خودش استفاده کنه یا به تعبیر غیر منصفانه سوء استفاده کنه
هیچ اشکالی نداره .به هر حال سیاست های کاری از فاکتور های انسان های موفق هست و
زندگی شخصی کسی تا جایی که به من لطمه نرسونه مربوط به من نمیشه.
همین که ایشون در مصاحبشون بار معرفتی و ابعاد موسیقیایی من رو بالا بردن و از همه مهمتر
موسیقی لذت بخشی رو تولید میکنن در این فضای ناخوش موسیقی کشور برای من مخاطب کافیه
موفق باشی سیامک عزیز.
چرا نظر ایشونو راحع به موسیقی های تکراری این روزا نپرسیدید؟
و به جای اینکه خواننده ها برن کنسرت و شو بزارن، برن کار قدرتمند و پرمغز بسازن؟(البته کنسرت و شو جای خود)
به نظرم کنسرت ها خواننده هارو از خلاقیت انداخته، چون هر کنسرتی که بخوان برگزار کن حداقل دو یا سه روز پشت هم وقت میگیره و با حساب کردن روزهای تلف شده قبل و بعدش میشه گفت هر کس به این رویه ادامه بده نه به مخاطب چبزی اضافه کرده نه به موسیقی.
خواننده های پاپ خیلی به همین روش عمل میکنن.
تو راک و موسیقی سنتی، تلفیقی دقیقا برعکس پاپ حیلی منظم تر کار میکنن و موسیقی بهتری هم میشنویم.
به نظر من اقای عباسی یکی از متوسط ترین و معمولی نرین خواننده های ایرانی هستن. هرچند طرفداران خاص خودشون رو دارند و کاملا هم محترم . خودشون اعلام کردن که کمیت برایش مهم نیست. به نظرم اگر ایشون از اول چهرشون رو نشون میدادن محبوب تر از الان میشدن الان ادم احساس میکنه این بازی رو راه انداخته که اینجوری معروف بشه درسته معروف شد اما شخصا محبوب من نیست از نظر کاراکتری. خیلی ها هم دوستش دارند . ولی این بازی که به راه انداخت خیلی ها مثل من فکر میکنند سواستفاده کردن بیشتر... چون هیچوقت هم منطقی اعلام نمیکنند ک چرا تصویر خودشون رو ارائه نمیدهند. یا میگه شخصی است یا اینکه میخوام عادی باشم! این مسائل الان حل شدست اقای عباسی معروف شدن و محبوبیت و عادی زندگی کردن کلا معقوله های جدا از همی هستند بستگی به فرهنگ جامعه داره. شما میتونستی مثل محسن چاوشی باشی خیلی هم شیک و باکلاس و محبوب هستند بعید هم میدونم زندگی سختی داشته باشه و یا به قول شما خانواده اش! تحت تاثیر قرار گرفته باشند.... یک مسئله دیگر اینکه از سیاوش قمیشی حرف زدند که کارهایی که برای دیگران هم ساخته عالیه ولی اقای عباسی کدوم آهنگ رو شما برای کسی دیگه ساختید و هیت شده؟ در مجموع خودتان هم 2 تا آهنگ هیت دارید
افزودن یک دیدگاه جدید