[ سید ابوالحسن مختاباد - رئیس سابق کانون پژوهشگران خانه موسیقی ]
در چند ماه اخیر نقطه اصلی و هجمه منتقدان خانه موسیقی بر سر آقای حمیدرضا نوربخش (عضو هیأتمدیره و مدیرعامل) متمرکز و آوار شده است. درحالیکه به گمان نگارنده دیگر اعضای هیأتمدیره و بهخصوص رئیس این نهاد صنفی، کمتر از آقای نوربخش مقصر نیستند. اگر نگاهی به وظایف هیأتمدیره و رئیس آن بیندازید، قطعا درخواهید یافت که اتفاقا پیکان اصلی این انتقادات باید به سمت آقای سریر نشانه میرفت چراکه تمامی مصوبات با امضای ایشان صورت اجرائی پیدا میکند. اما ایشان با همان روحیه محافظهکاری همیشگی و آهسته برو که گربه شاخت نزنه، تقریبا تمامی این پیکانها را رد کرده است.
اگر آقای سریر همانند بازرس خانه موسیقی فرد بیتجربهای بود، قطعا او را هم در همان صف قرار میدادیم. آخر به نظر میرسد بازرس خانه موسیقی به جای آنکه وظایف خودش را انجام دهد، گمان میکند مأمور هیأتمدیره در مجمع عمومی است و نه ناظر مجمع بر کار هیأتمدیره؟!
آقای سریر اما آدمی دنیادیده است، منتها یک ایراد اساسی دارد و آن هم اینکه کار صنفی را با کار سیاسی و دیپلماسی اشتباه گرفته است. به همین دلیل است که از نظر او اگر کل صنف سازسازان چهار سال هیأتمدیره نداشته باشند، مهم نیست، ولی اگر یک نفر راضی نباشد خیلی مهم است؟! ایشان حتی به توصیههای دوست دوران دانشگاهیاش که حقوقدانی برجسته و دستبهقلم هست نیز گوش نداد که او را تحذیر داد که لغت تعلیق در اساسنامه خانه موسیقی وجود خارجی ندارد و شما باید اگر هم اعضای کانونی را اخراج کردید، بلافاصله مجمع عمومی تشکیل دهید و انتخابات تازه برگزار کنید و نه آنکه چهار سال یک کانون را بدون هیأتمدیره اداره کنید. آقای سریر سالها در زمره اعضای هیأتمدیره خانه سینما بود. خانه سینما کمیته داوریای دارد که رأی و حکمش در محاکم قضائی نیز موردقبول است. آییننامه این کمیته به گمانم روی سایت خانه سینما هم هست که از کار جدی و محکم دوستان و همصنفان ما در خانه سینما خبر میدهد. حتی آقای سریر این آییننامه را زمانی که نگارنده، ریاست کانون پژوهشگران را برعهده داشتم، در اواخر این دوره و به تقاضای من در اختیار کانون گذاشت که من هم در دستور جلسه گذاشتم تا روی آن کار شود که دوره ما تمام شد و بعد از آن هم بسیاری از دستورکارهای قبلی، ازجمله همین دستور کار به فراموشی سپرده شد. در اینجا گلهای از دوستان کانون پژوهشگران دارم که به جای کار صنفی، وظایف خود را در نوشتن مطالب درباره ابوالبقای شیرازی صرف میکنند و جالبتر از همه سردبیر نشریه خانه موسیقی است که زمانی یک پرونده ۲۰ صفحهای درباره سرقت فرهنگی یکی از اعضای هیأتمدیره نسبت به کار مرحوم وهدانی (نشریه مقام موسیقایی) منتشر کرد و اکنون خود، چوب تکفیر بر علیه منتقدان بیپناه خانه موسیقی و در دفاع از سارق فرهنگی مزبور برداشته و آنها را مینوازد. بازگردیم به آقای سریر! مشخص نیست چرا آقای دیپلمات و البته حقوقدان، تجربهای به این گرانسنگی را بعدها به خانه موسیقی نیاورد تا حداقل کمیته داوری یک آییننامهای داشته باشد یا هنگام تشکیل و داوری یکباره (کمیته داوری خانه موسیقی یکبار تشکیل شد و دیگر تشکیل نشد) این کمیته حداقل به خواستاران آییننامه کمیته داوری، همین آییننامه خانه سینما را میدادند؟
آقای دیپلمات قطعا میدانند که وقتی در روزنامه رسمی، قانون یا مصوبهای منتشر شود، بلافاصله اجرائی میشود و تعلل دوساله برای چنین امر سادهای جز بیاعتنایی به اساسنامه چیزی نیست. منتقدان خواستار اجرای بیتنازل اساسنامه هستند نه آنکه شما تنها بندی از اساسنامه را اصلاح کنید که به مدت هیأتمدیرگی شما، دو سال (دو سال هم بدون اجازه قانون- مجموعا شش سال) اضافه کند.
آقای دیپلمات بعد از مدتها سردواندن منتقدان، اینبار در گفتوگویی (با سایت موسیقی ما) خواسته با زیرکی و رندی از قولی که به آنها داده است (جلسه مشترک با منتقدان خانه موسیقی) فرار کند. این همان جایی است که ایشان کار صنفی را با کار سیاسی اشتباه گرفته است.
دیدگاهها
وقتی یک حقوقدان و رییس هیات مدیره نامهنگاری به بازرس خانه موسیقی را که حق مسلم اعضاء است شکایت تلقی کرده و از زیر بار مسيولیت شانه خالی میکند، حقش است که چنین برخوردهای صریح و بیپرده ای صورت بگیرد.
آقای مختاباد عزیز خیلی ممنون از این مطلبتان . یک سوال داشتم که آن شماره مقامی که شما اشاره کردید آقای عاطفی درباره ماجرای ردیف آقای وهدانی و ... نوشتند و در چه سالی منتشر شد؟
آقای مختاباد زمانی که خودت بازرس بودی چرا اعتراضات را علنی نکردی تا اینکه بر بچه های گفتمان ضرب اصول بداد این بچه های مظلوم رسید ... حالا هم بد نیست و میشه گذشته را ترمیم کرد و راه درست را رفت. این خانه ی موسیقی واقعا چه سود بی حد و حسابی داره که این آقایون دو دستی چسبیده اند بهش و از هیچ کوششی برای حفظ منافع شخصی از آن فرو گذار نمیکنند و در حال توهین کردن به هنرمندان هستند؟!
خيلي باعث تاسفه آقاي محمد سرير . سياست بازي را در موسيقي حقنه كرديد . چقدر بنفع منافع شخصي قدم بر ميداريد ؟! به دنبال چه چيزي در اين دنيا هستيد ؟ چقدر جوانها را زير دست و پا له ميكنيد ؟ خدا رحمت كنه استاد محمد نوري كه چه درد و دل هايي داشت ... بگذريم و بخدا واگذارتان ميكنيم...
برادر مختاباد چرا زماني كه عباس سجادي را در اختيار داشتي و سالن ميگرفتي و مثلا جلسات طنز نقد آلبوم موسيقي ميزاشتي يكبار به ذهن مباركتون نرسيد جلسه ي نقد خانه موسيقي بزاريد . كسي الان هم بأور نميكنه شما منتقد واقعي باشي . جايي كه منافع باشه هميشه هستيد و اگر نباشه ... چون نشريه خانه را ازت گرفتند منتقد شدي درسته ؟!
آقای عماد گرامی.
اول: داستان شما و امثال شما که پشت نام مستعار پنهان میشوند و گمان میکنند که حال طرف را گرفتند شبیه داستان آفتاب پرست و خفاشان در مثنوی مولوی است.
در آن داستان یک عده خفاش، آفتاب پرستی را به بند میکشندو در غار زندانی میکنند. بعد در شورایی در غار(جای تاریک و غیر شفاف و ضد نور و روشنی) تصمیم به مجازات آفتاب پرست میگیرند و در نهایت به این جمع بندی می رسند که بهترین مجازات برای آفتاب پرست تبعید او به روز و خورشید است در حالی که نمیدانستد آفتاب پرست عاشق نور خورشید بود و هست. مثل ما روزنامهنگاران و اهل قلم که عاشق حقیقت و روشنی و شفافیتیم.
روز خفاشک نیارد بر پرید
شب برون آمد چو دزدان و چرید
از همه محرومتر خفاش بود
که عدو آفتاب فاش بود
بنا بر این با این صحبتها تنها غیر مستقیم به نفع من امثال من که علاقه مند به شفاف شدن مسایل هستیم تبلیغ میکنید.
من قدرتی ندارم که شما را اعدام کنم یا به زندان بیندازم، یا مجوز آلبوم موسیقی شما را به تاخیر بیندازم. دوستان من در حوزه رسانه وحتی همین موسیقی ماهم همیناند، سلاح آنها قلم است و پرسش و نوشتن. سلاح من نیز قلم است و منطق و حقیقت و بس. بنا بر این شجاعت داشته باش و نترس و با نام واقعیات انتقادت را مطرح کن.
دوم :اطلاعاتت درباره بولتن خانه موسیقی اشتباه است. سال ۸۴ خانه موسیقی بودجه نداشت و بعد از ۲۰ شماره بولتن را تعطیل کرد. میتوانید از آقای گنجهای و آقای فاضل جمشیدی و جناب روشنروان هم بپرسید.
سوم: برنامههای نقد نغمه بر محور آلبوم بود و خود موسیقی ونه مسایل پیرامونی و اصولا جای آن گونه بحثها هم نبود و ضمن آنکه در پست قبلی توضیح دادم که در آن تاریخ (سال ۱۳۸۹) اصولا خانه موسیقی وضعیتش به این درجه نرسیده بود.
درباره طنز بودن یا نبودن جلسات نقد نغمه دوستان را ارجاع میدهم به لینک زیر که تمامی جلسات نقد نغمه را در همشهریآنلاین قرار دادم تا خود داوری کنند که این برنامهها که بزرگانی چون لطفی،علیزاده،متبسم،کامکار، چکناوریان و .... در آن حضور داشتندو همه شان را من قانع کردم که مقابل یک منتقد بنشینند ، جوک و قصه میگفتند و طنز یا ....
پرونده نشستهای نقد نغمه
http://hamshahrionline.ir/details/25214
سلام عزیزان . در این روزگار وانفسای موسیقی با اون و این مدیرای موسیقی دولتی و اوضای وانفسایی که خانه موسیقی بهش دامن زده بهتره با هم متحد بشیم و بجای اشکال و ایراد گیری از هم ؛دنبال چاره جویی باشیم که به چه حقی امثال محمد سریر و حمید رضا نوربخش و حمید رضا عاطفی اجازه میدن بخودشون که عده ای موسیقی دان رو هنرجو تلقی کنن و بی احترامیهای دیگه ... بنظرم چه اقای مختاباد که قلم توانایی دارن و الان متحد معترضان شده و بنوعی گذشته خودشو که در دل دولتیها بود حالامیخواد اصلاح کنه فرقی نمیکنه و دیگران همه باید بهم کمک کنیم و فرصت رو غنیمت بشمریم تا موسیقی و موسیقیدان بیش از این بی حرمت نشه.
آقای صادق میتوانید بفرمایید که آقای مختاباد کجا و کی در دل دولتیها بوده.کارنامه ایشان نشان میدهدکه اتفاقا تماما در صنف بوده چه عضو هیات مدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران و چه ریاست کانون پژوهشگران و بازرسی خانه موسیقی. لطفا بی سند و مدرک حرف نزنید.
دوست گرامی روزنامه همشهری از سال ۱۳۷۶ درآمدزایی داشت و هیچگاه به شهرداری و بودجه آن متصل نبود. یک زحمتی بکش و راهنمای همشهری و میزان آگهیهای همشهری را نگاه بکن و بعد بگو شهرداری بودجه همشهری را می دهد. همشهری شرکت مستقل زیر نظر شهرداری است اما همچنانکه آقای کرباسچی در یک گفت وگوی مفصل گفت از سال ۱۳۷۶ توانست ضمن بازپرداخت تمامی سرمایه گذاری شهرداری با ۲۰ درصد سود خودکفا شده و تا به امروز هم از طریق مدیریت موفقی که در جذب آگهیها داشته هزینه خودش را پرداخت حتی سالانه سود خوبی به دست آورد.
افزودن یک دیدگاه جدید