آقای عماد گرامی.
اول: داستان شما و امثال شما که پشت نام مستعار پنهان میشوند و گمان میکنند که حال طرف را گرفتند شبیه داستان آفتاب پرست و خفاشان در مثنوی مولوی است.
در آن داستان یک عده خفاش، آفتاب پرستی را به بند میکشندو در غار زندانی میکنند. بعد در شورایی در غار(جای تاریک و غیر شفاف و ضد نور و روشنی) تصمیم به مجازات آفتاب پرست میگیرند و در نهایت به این جمع بندی می رسند که بهترین مجازات برای آفتاب پرست تبعید او به روز و خورشید است در حالی که نمیدانستد آفتاب پرست عاشق نور خورشید بود و هست. مثل ما روزنامهنگاران و اهل قلم که عاشق حقیقت و روشنی و شفافیتیم.
روز خفاشک نیارد بر پرید
شب برون آمد چو دزدان و چرید
از همه محرومتر خفاش بود
که عدو آفتاب فاش بود
بنا بر این با این صحبتها تنها غیر مستقیم به نفع من امثال من که علاقه مند به شفاف شدن مسایل هستیم تبلیغ میکنید.
من قدرتی ندارم که شما را اعدام کنم یا به زندان بیندازم، یا مجوز آلبوم موسیقی شما را به تاخیر بیندازم. دوستان من در حوزه رسانه وحتی همین موسیقی ماهم همیناند، سلاح آنها قلم است و پرسش و نوشتن. سلاح من نیز قلم است و منطق و حقیقت و بس. بنا بر این شجاعت داشته باش و نترس و با نام واقعیات انتقادت را مطرح کن.
دوم :اطلاعاتت درباره بولتن خانه موسیقی اشتباه است. سال ۸۴ خانه موسیقی بودجه نداشت و بعد از ۲۰ شماره بولتن را تعطیل کرد. میتوانید از آقای گنجهای و آقای فاضل جمشیدی و جناب روشنروان هم بپرسید.
سوم: برنامههای نقد نغمه بر محور آلبوم بود و خود موسیقی ونه مسایل پیرامونی و اصولا جای آن گونه بحثها هم نبود و ضمن آنکه در پست قبلی توضیح دادم که در آن تاریخ (سال ۱۳۸۹) اصولا خانه موسیقی وضعیتش به این درجه نرسیده بود.
درباره طنز بودن یا نبودن جلسات نقد نغمه دوستان را ارجاع میدهم به لینک زیر که تمامی جلسات نقد نغمه را در همشهریآنلاین قرار دادم تا خود داوری کنند که این برنامهها که بزرگانی چون لطفی،علیزاده،متبسم،کامکار، چکناوریان و .... در آن حضور داشتندو همه شان را من قانع کردم که مقابل یک منتقد بنشینند ، جوک و قصه میگفتند و طنز یا ....
پرونده نشستهای نقد نغمه http://hamshahrionline.ir/details/25214
آقای عماد گرامی.
اول: داستان شما و امثال شما که پشت نام مستعار پنهان میشوند و گمان میکنند که حال طرف را گرفتند شبیه داستان آفتاب پرست و خفاشان در مثنوی مولوی است.
در آن داستان یک عده خفاش، آفتاب پرستی را به بند میکشندو در غار زندانی میکنند. بعد در شورایی در غار(جای تاریک و غیر شفاف و ضد نور و روشنی) تصمیم به مجازات آفتاب پرست میگیرند و در نهایت به این جمع بندی می رسند که بهترین مجازات برای آفتاب پرست تبعید او به روز و خورشید است در حالی که نمیدانستد آفتاب پرست عاشق نور خورشید بود و هست. مثل ما روزنامهنگاران و اهل قلم که عاشق حقیقت و روشنی و شفافیتیم.
روز خفاشک نیارد بر پرید
شب برون آمد چو دزدان و چرید
از همه محرومتر خفاش بود
که عدو آفتاب فاش بود
بنا بر این با این صحبتها تنها غیر مستقیم به نفع من امثال من که علاقه مند به شفاف شدن مسایل هستیم تبلیغ میکنید.
من قدرتی ندارم که شما را اعدام کنم یا به زندان بیندازم، یا مجوز آلبوم موسیقی شما را به تاخیر بیندازم. دوستان من در حوزه رسانه وحتی همین موسیقی ماهم همیناند، سلاح آنها قلم است و پرسش و نوشتن. سلاح من نیز قلم است و منطق و حقیقت و بس. بنا بر این شجاعت داشته باش و نترس و با نام واقعیات انتقادت را مطرح کن.
دوم :اطلاعاتت درباره بولتن خانه موسیقی اشتباه است. سال ۸۴ خانه موسیقی بودجه نداشت و بعد از ۲۰ شماره بولتن را تعطیل کرد. میتوانید از آقای گنجهای و آقای فاضل جمشیدی و جناب روشنروان هم بپرسید.
سوم: برنامههای نقد نغمه بر محور آلبوم بود و خود موسیقی ونه مسایل پیرامونی و اصولا جای آن گونه بحثها هم نبود و ضمن آنکه در پست قبلی توضیح دادم که در آن تاریخ (سال ۱۳۸۹) اصولا خانه موسیقی وضعیتش به این درجه نرسیده بود.
درباره طنز بودن یا نبودن جلسات نقد نغمه دوستان را ارجاع میدهم به لینک زیر که تمامی جلسات نقد نغمه را در همشهریآنلاین قرار دادم تا خود داوری کنند که این برنامهها که بزرگانی چون لطفی،علیزاده،متبسم،کامکار، چکناوریان و .... در آن حضور داشتندو همه شان را من قانع کردم که مقابل یک منتقد بنشینند ، جوک و قصه میگفتند و طنز یا ....
پرونده نشستهای نقد نغمه
http://hamshahrionline.ir/details/25214