گفتگو با تمبکنواز سرشناس موسیقی ایران به بهانهی برگزاری كنسرت با داريوش طلايی
پژمان حدادی: در دورانِ گذار هستيم
موسیقی ما - «پژمان حدادی» سالهاست در امریكا زندگی میكند. حالا اما مدتی است روزهای بیشتری را در ایران میگذراند. او را میتوان یكی از فعالترین نوازندگان سازهای كوبهای دانست كه کنسرتهای متعددی با چهرههایی چون حسین علیزاده، کیهان کلهر، اردشیر کامکار، سعید فرجپوری، حمید متبسم، حسین بهروزینیا، ارشد طهماسبی، علیاکبر مرادی و دیگران برگزار کرده و این منهای فعالیتهایی است كه در زمینهی موسیقی آوازی با خوانندگان انجام میدهد. حالا در جدیدترین تجربهی موسیقاییاش با «داریوش طلایی» -آهنگساز و نوازندهی تار- دونوازی كرده است. برنامه در خرمآباد شروع شده و البته قرار است در بسیاری دیگر از شهرهای ایران نیز ادامه پیدا كند.
این اولین همكاری «پژمان حدادی» با «طلایی» است. اتفاقی كه شاید با توجه به نگاه متفاوت آنها به موسیقی دستگاهی ایران، عجیب به نظر برسد؛ اما «حدادی» در این خصوص میگوید: «من سالیان بسیار است كه با شیوهی نوازندگی ایشان آشنایی دارم، از همان زمانی كه موسیقی را به شكلی جدی دنبال میكردم، ایشان به عنوان یك استاد در زمینهی موسیقی فعالیت میكردند. علاوه بر آن، سالهای بسیار به سبك و سیاق ایشان در نوازندگی و آهنگسازی علاقهمند بودم و سوناریتهی ساز ایشان و نگاهشان به موسیقی دستگاهی را دوست دارم و برایم جالب بود كه با ایشان همنوازی كنم.»
حدادی ادامه میدهد: «شما به نگاه متفاوت من و آقای طلایی در زمینهی موسیقی اشاره دارید و اتفاقاً همین مسأله، این همكاری را برای من جذابتر میكند. درست است كه من در این سالها با بسیاری از موزیسینهایی فعالیت كردهام كه نگاهی نوگرایانهتر به موسیقی دستگاهی ایران داشتهاند -از جمله آقای علیزاده، آقای كلهر و دیگران- اما نمیتوان این مسأله را نادیده گرفت كه این اساتید ابتدا موسیقی كلاسیك ایران را به شكل كامل و به بهترین شكل فراگرفته و در آن فعالیت كردهاند و پس از آن به سمت نوگرایی رفتهاند. اتفاقی كه متأسفانه در نسل جوان كمتر دیده میشود و آنها بدون آنكه چندان فعالیتی در زمینهی موسیقی كلاسیك خودشان داشته باشند، این وظیفه را احساس میكنند كه باید نوگرایی انجام دهند.»
حدادی در یكی از سفرهایش به ایران به پیشنهاد «سیاوش برهانی» -نوازندهی تار- با آقای طلایی آشنا میشود و مقدمات این همكاری شكل میگیرد. او خودش نگاهی نو به موسیقی سنتی ایران داشته، اما در عین حال نمیتوان این نكته را فراموش كرد كه همواره دغدغهی موسیقی سنتی ایران را با همان فرم و اسلوب گذشته با او بوده است: «داشتن نگاهی نو به موسیقی اصیل ایران البته ماجرایی ضروری است كه نمیتوان منكر آن شد و تلاشهایی كه اهالی موسیقی در این زمینه انجام میدهند را نادیده گرفت؛ اما در این میان نمیتوان این نكته را فراموش كرد كه باید از فرم و اسلوب موسیقی سنتی و اصیلمان حفاظت كرده و آن را ارائه دهیم. این اتفاق هم باید در زمینهی ضبط اثر رخ دهد و هم در اجرای زنده. در واقع وظیفهی حفظ این موسیقی هم بر عهدهی اساتید است و هم جوانان تا ریشهی آن گسسته نشود.»
شاید به همین خاطر است كه او خود در كنار فعالیتهای نوگرایانه همیشه فرم و نگرش سنتی را نیز در كارهایش لحاظ كرده و حالا اجرایش به همراه «داریوش طلایی» تلاش دیگری در این زمینه است: «این اجرا برای من چون چالشی است كه باید به موسیقی كلاسیك رجعت داشته باشم؛ به مكتبهایی كه سالها روی آنها كار كردهام و بعد از آن تلاش كردم تا قالبها را شكسته و حرفهای تازهای در این زمینه بزنم. البته این روزها خودم هم بیشتر دلم میخواهد در این زمینه فعالیت داشته باشم؛ نمیدانم شاید بخشی از این ماجرا به سن و سال آدم برمیگردد. در این سالها، من مدام بیشتر به موسیقی كلاسیك ایرانی علاقهمند میشوم؛ بهخصوص اینكه میبینم گاهی اتفاقاتی در موسیقی رخ میدهد كه چندان ارتباطی با موسیقی كلاسیك ایرانی ندارد و فكر میكنم وظیفه داریم تا به ریشهها بازگشت داشته باشیم.»
پژمان حدادی، اولین بار نزد «اسدالله حجازی» به فراگیری تمبک پرداخت و آنطور كه خودش میگوید از آموختههای او بهره فراوان برد و همواره خود را در ارتباط با پایهریزی و اساس فراگیری صحیح تمبکنوازی مدیون او میداند. پس از آن برای مدت کوتاهی از محضر «بهمن رجبی» -نوازندهی برجسته تمبک- بهره برد که این امر، راهگشای نگاه و تجربه دیگری از نوازندگی تمبک شد.
او همچنین در تمام این سالها پیگیری مستمر سبکهای گوناگون نوازندگی پیشکسوتان تمبک را دنبال میکرد و شیفتهي سبک نوازندگان نامداری چون زندهیاد حسین تهرانی، ناصر فرهنگفر و همچنین مرتضی اعیان بود و به طریق شنیداری از آثار ضبط شدهي آنها تأثیر بسیار زیادی گرفت. پس از مدتی علاقهی زیادی به ساز دف پیدا کرد و در کنار تمرین ساز تمبک به صورت خودجوش به فراگیری این ساز پرداخت و از راه دور و به صورت شنیداری، از آثار ضبط شده بیژن کامکار بهره فراوان برد.
حالا در این برنامه قرار است قطعاتی را در بداههنوازی همراه با «طلایی» اجرا كند. بداههنوازی به شكلی ناب كه مخصوص موسیقی كلاسیك ایران است و نوازندگان حتی نمیدانند قرار است چه قطعاتی اجرا شود و همهچیز را به حال صحنه واگذار كردهاند: «ما با یكدیگر چند جلسه نشست داشتیم؛ اما هیچ قطعهای از پیش مشخص نیست و این هم یكی دیگر از دلایلی است كه جذابیت كار را برای من افزایش میدهد. آقای طلایی آگاهی كامل به موسیقی دستگاهی ایران دارند و ما در همین مدت كوتاه توانستیم ارتباط موسیقایی خوبی با یكدیگر برقرار كنیم و به همین جهت مطمئنام كه اجرای خوبی خواهیم داشت. همانطور كه گفتم ایشان به فرم موسیقی كلاسیك ایران احاطهی كاملی دارند و نوعی رهایی در نوازندگیشان دیده میشود. ای فرم بداههنوازی همیشه مورد علاقهی من است و چالشی كه در آن وجود دارد را دوست دارم.»
این فرم از بداههنوازی سالهاست كه در ایران كمتر اجرا میشود. در واقع بسیاری از بداههنوازیها در ایران اجرا میشود، بدون آنكه خیلی هم بداهه باشد. حدادی هم به این نكته صحه میگذارد و میگوید: «این فرم یكی از فرمهای مهمی است كه شاید از آن غافل شدهایم. البته بسیاری از اهالی موسیقی چنین رجعتی به بداههنوازی دارند؛ اما این عده هنوز در اقلیت هستند و جای امیدواری است كه حالا بار دیگر چهرههای بیشتری در این زمینه فعالیت میكنند، چون این شكل از بداههنوازی ماهیت و جوهرهی موسیقی ماست و اگر آن را از موسیقی ایرانی بگیریم، بخش مهمی از موسیقی ما از بین خواهد رفت. ما در این اجرا، دستگاهها را با توجه به حال صحنه خواهیم نواخت و این یكی از تعاریف بداههنوازی است و در آن همهچیز در لحظه اتفاق میافتد. اینكه دستگاهی مشخص نشود و همهچیز بر اساس مود نوازنده و حال صحنه و حسی كه مخاطب میدهد، انجام شود.»
پژمان حدادی تأكید میكند كه شنونده و مخاطب به طور واقعی تعیینكنندهی همهچیز است و با وجود تمام برنامهریزیها و تمرینها، در نهایت اوست كه باعث میشود تا نوازنده به فراخور حال همهچیز را عوض كند. با همهی اهمیتی كه او برای بداههنوازی قائل است، اما فراموش نمیكند تا این نكته را نیز اضافه كند كه نگاه ساختاری به موسیقی -آهنگسازی- نیز نباید نادیده گرفته شود؛ چون فرم كمپوزیسیون و ساختاری بر مبنای موسیقی دستگاهی نیز باید حفظ شود كه آن نیز از دیگر اركان موسیقی اصیل ماست.
حدادی را میتوان یکی از نوازندگان صاحبسبک در تمبکنوازی بهشمار آورد که تأثیر بسیاری در نوازندگان تمبک نسل پس از خود گذشته است. از جمله ابداعات او میتوان به اضافه کردن یک تکه پوست بر روی بدنهي ساز تمبک به منظور ایجاد رنگ و فضای صوتی خاص و استفاده از دایره کوکی تحت عنوان (دوایر کوکی یا پنداریک) در اندازههای مختلف، به منظور ایجاد فواصل هارمونیک با رنگآمیزی و صدادهی ساز کوبهای در موسیقی ایرانی اشاره کرد.
«پژمان حدادی» خودش را بهطور غیرمستقیم شاگرد بسیارى از نوازندگان و اساتید نسل قبل از خود، چون زندهیاد حسین تهرانى، ناصر فرهنگفر، امیرناصر افتتاح، محمد اسماعیلى، مرتضى اعیان و... از طریق شنیدارى میداند. چون در سالهاى اول كه ساز میزده، روزها و ساعات طولانى به كاستهاى ضبط شده آثار این اساتید گوش میداده و سپس با تمبك با آنها همراهى میكرده است: «بخش زیادى از تمرینهاى من به این شیوه بود و در حین همنوازى سعى میكردم كه كاملاً تقلید همان نوازنده را بكنم و خوب به خاطر دارم كه حتی خودم را در قالب آن نوازنده فرض میكردم و براى خودم شنونده خیالى هم داشتم! در اینكه حضور و ارتباط مستقیم بین هنرجو و استاد از ملازمات فراگیری است شکی نیست، ولى آشنایى با آثار دیگران و سبكهاى مختلف از طریق شنیدارى در موسیقى نیز، مىتواند تأثیر بسزایى بر هنرجو داشته باشد.»
حدادی در سال ۱۹۸۹ میلادی از ایران به آمریکا مهاجرت کرد، حالا اما زیاد به ایران رفتوآمد دارد، آنقدر كه نیمی از سال را در ایران میگذراند. او دو ماه دیگر قرار است بار دیگر به ایران بیاید و اجراهای دیگری داشته باشد. اما این مهاجرت در شكلگیری جهان موسیقایی او تءثیر بسیاری داشته است: «پس از مهاجرتم این امكان را داشتم تا هم به منابع ضبط شده زیادى دسترسى داشته باشم و هم شاهد اجراى كنسرت زنده موسیقى از فرهنگهاى متفاوت باشم كه برایم تازگى و جذابیت زیادى داشت. براى اولینبار سازهاى كوبهاى دیگرى میدیدم و میشنیدم كه حتی تصورش را هم نداشتم كه میتوان فلان ساز كوبهاى را با تكنیك دیگرى هم نواخت. ولى نكته جالب اینجاست كه اتفاقاً دیدن این سازها، تمبك را برایم جذابتر میكرد؛ چراكه میدیدم تكنیكى كه ما در تمبك داریم و صدادهى آن، خیلى منحصر به فرد است. با گذشت زمان، رفتهرفته احساس كردم كه با تمبك و ریتم خیلى حرفهاى دیگر هم میتوان زد و نگرش به مقوله ریتم بسیار وسیعتر از چیزهایى بود كه من یاد گرفته بودم. از آن زمان نگاهم به نوازندگى خیلى متحول شد و هر چه بیشتر پیش میرفتم، بیشتر متوجه مى شدم كه راه طولانى در پیش است و با كنجكاوى و عطش بیشترى دوست داشتم یاد بگیرم. ولى همیشه و تا به امروز، حس و دلبستگى من به موسیقى و فرهنگ ایران برایم بسیار بوده و پیوسته نگران این مسأله بودم كه از موسیقى ایرانى فاصله نگیرم.»
پژمان حدادی اما در كنار اجراهای زنده و ضبط آثار متعدد، همواره در زمینهی نگارش نیز فعالیتهایی را انجام میدهد. اما از آنجا كه وسواس زیادی دارد، چاپ آنها در ایران، طولانی مدت شده است. اما قرار است یك اثر از او به همراه شهرام غلامی -نوازندهی عود- نیز منتشر شود و همچنین اثری همراه با لیلا حكیمالهی و زندهیاد مرتضی احمدی ضبط كرده كه قرار است در قالب سه آلبوم روانهی بازار شود.
اثری همراه با «سیامك جهانگیری» -نوازنده نی- پروژه دیگری از این نوازنده مطرح است كه به زودی منتشر میشود. اثری كه به شكل كامل بداههنوازی است. اما شاید این انتظار وجود داشته باشد كه او اثری تكنوازی بر اساس سازهای ضربی اجرا كند. هر چند خودش میگوید برای این اتفاق كمی زود است: «برای رسیدن به این هدف، احتیاج به ایجاد فرهنگ شنیداری است، هماكنون شاید مردم حوصلهی شنیدن آثاری از این دست را نداشته باشند. نوازندگان سازهای كوبهای باید تلاش كند تا این سازها را متكاملتر كنند. متأسفانه حالا بسیاری از نوازندگان درگیر تكنیكزدگی بیش از اندازه شدهاند و فكر میكنند همهچیز در سرعتِ نوازندگی خلاصه میشود؛ البته شاید هم نتوان به نوازندگان خرده گرفت. بههرحال موزیسین هم در همین جامعه زندگی میكند و حالا سرعت را در تمامی زندگی میتوان مشاهده كرد. این هم تنها مختص ایران نیست و در تمام دنیا میتوان آن را مشاهده كرد. با همهی اینها من فكر میكنم ما هماكنون در یك دورهی گذار هستیم و امیدوارم بار دیگر «توجه به سادگی و سكوت در هنر» شكل بگیرد. هماكنون توجه به سوناریته، فرم و مطلب در نوازندگی بسیاری از سازها و از جمله تمبك دیده نمیشود و نوعی تنش و بههمریختگی را شاهد هستیم. اما گمان میكنم این دوره را پشت سر خواهیم گذاشت و دوباره به آن سكوت و سادگی در عینِ پختگی خواهیم رسید.»
این نوازندهی سازهای كوبهای اعتقاد دارد كه مدتی قبل میرفت تا حاوی فرم شود و جای خودش را پیدا كند؛ اما سرعت و سونوریتههای نامطلوب مانع از آن شد: «اول باید در بخش ریتمیك تكلیف خودمان را روشن كنیم، در این صورت مخاطب راه خودش را پیدا خواهد كرد. تا زمانی كه دارای فرم و پیام در ریتم نباشیم، مخاطب هم دیرتر با ما ارتباط برقرار میكند.»
حدادی همزمان با فعالیت در گروه دستان، ضربانگ و همكاری با دیگر موسیقیدانان ایرانی، با موسیقیدانان غیر ایرانی از جمله عرب، ترک، هندی، آمریکایی و... نیز همکاریهای فراوانی را تجربه كرده و همین سبب شده مسیر ذهنی او در راستای تحقیق و بررسی در ریتمهای موسیقی فرهنگهای گوناگون، از جمله کشورهای مجاور ایران نیز سوق پیدا کند. خصوصاً گرایش زیاد او در رابطه با فراگیری و آنالیز فرهنگ ریتم هندوستان سبب شد که برای مدتِ ۳ سال به فراگیری تبلای هندی به منظور دریافت اصول ریتم به شیوه ادواری بپردازد.
حدادی همچنین سالهای متوالی در زمینه تدریس و برگزاری کلاسهای گروهی در ارتباط با ریتم و سازهای کوبهای فعالیّتهای زیادی داشته و تألیفات زیادی در زمینهی تمبک و دف دارد که هنوز منتشر نشدهاند. او در تداوم فعالیتهای خود در سال ۱۹۹۹ کانون موسیقی «نیریز» را در جنوب کالیفرنیا تشکیل داد که سالها در زمینهی تدریس به همراه موسیقیدانهای دیگر فعالیت داشت. حدادی در این راستا موفق به کسب ۲ دوره بورسیه از موسسه معتبر دورفی (Durfee Foundation) به منظور اشاعه و تدریس موسیقی ایرانی در غرب شد.
این اولین همكاری «پژمان حدادی» با «طلایی» است. اتفاقی كه شاید با توجه به نگاه متفاوت آنها به موسیقی دستگاهی ایران، عجیب به نظر برسد؛ اما «حدادی» در این خصوص میگوید: «من سالیان بسیار است كه با شیوهی نوازندگی ایشان آشنایی دارم، از همان زمانی كه موسیقی را به شكلی جدی دنبال میكردم، ایشان به عنوان یك استاد در زمینهی موسیقی فعالیت میكردند. علاوه بر آن، سالهای بسیار به سبك و سیاق ایشان در نوازندگی و آهنگسازی علاقهمند بودم و سوناریتهی ساز ایشان و نگاهشان به موسیقی دستگاهی را دوست دارم و برایم جالب بود كه با ایشان همنوازی كنم.»
حدادی ادامه میدهد: «شما به نگاه متفاوت من و آقای طلایی در زمینهی موسیقی اشاره دارید و اتفاقاً همین مسأله، این همكاری را برای من جذابتر میكند. درست است كه من در این سالها با بسیاری از موزیسینهایی فعالیت كردهام كه نگاهی نوگرایانهتر به موسیقی دستگاهی ایران داشتهاند -از جمله آقای علیزاده، آقای كلهر و دیگران- اما نمیتوان این مسأله را نادیده گرفت كه این اساتید ابتدا موسیقی كلاسیك ایران را به شكل كامل و به بهترین شكل فراگرفته و در آن فعالیت كردهاند و پس از آن به سمت نوگرایی رفتهاند. اتفاقی كه متأسفانه در نسل جوان كمتر دیده میشود و آنها بدون آنكه چندان فعالیتی در زمینهی موسیقی كلاسیك خودشان داشته باشند، این وظیفه را احساس میكنند كه باید نوگرایی انجام دهند.»
حدادی در یكی از سفرهایش به ایران به پیشنهاد «سیاوش برهانی» -نوازندهی تار- با آقای طلایی آشنا میشود و مقدمات این همكاری شكل میگیرد. او خودش نگاهی نو به موسیقی سنتی ایران داشته، اما در عین حال نمیتوان این نكته را فراموش كرد كه همواره دغدغهی موسیقی سنتی ایران را با همان فرم و اسلوب گذشته با او بوده است: «داشتن نگاهی نو به موسیقی اصیل ایران البته ماجرایی ضروری است كه نمیتوان منكر آن شد و تلاشهایی كه اهالی موسیقی در این زمینه انجام میدهند را نادیده گرفت؛ اما در این میان نمیتوان این نكته را فراموش كرد كه باید از فرم و اسلوب موسیقی سنتی و اصیلمان حفاظت كرده و آن را ارائه دهیم. این اتفاق هم باید در زمینهی ضبط اثر رخ دهد و هم در اجرای زنده. در واقع وظیفهی حفظ این موسیقی هم بر عهدهی اساتید است و هم جوانان تا ریشهی آن گسسته نشود.»
شاید به همین خاطر است كه او خود در كنار فعالیتهای نوگرایانه همیشه فرم و نگرش سنتی را نیز در كارهایش لحاظ كرده و حالا اجرایش به همراه «داریوش طلایی» تلاش دیگری در این زمینه است: «این اجرا برای من چون چالشی است كه باید به موسیقی كلاسیك رجعت داشته باشم؛ به مكتبهایی كه سالها روی آنها كار كردهام و بعد از آن تلاش كردم تا قالبها را شكسته و حرفهای تازهای در این زمینه بزنم. البته این روزها خودم هم بیشتر دلم میخواهد در این زمینه فعالیت داشته باشم؛ نمیدانم شاید بخشی از این ماجرا به سن و سال آدم برمیگردد. در این سالها، من مدام بیشتر به موسیقی كلاسیك ایرانی علاقهمند میشوم؛ بهخصوص اینكه میبینم گاهی اتفاقاتی در موسیقی رخ میدهد كه چندان ارتباطی با موسیقی كلاسیك ایرانی ندارد و فكر میكنم وظیفه داریم تا به ریشهها بازگشت داشته باشیم.»
پژمان حدادی، اولین بار نزد «اسدالله حجازی» به فراگیری تمبک پرداخت و آنطور كه خودش میگوید از آموختههای او بهره فراوان برد و همواره خود را در ارتباط با پایهریزی و اساس فراگیری صحیح تمبکنوازی مدیون او میداند. پس از آن برای مدت کوتاهی از محضر «بهمن رجبی» -نوازندهی برجسته تمبک- بهره برد که این امر، راهگشای نگاه و تجربه دیگری از نوازندگی تمبک شد.
او همچنین در تمام این سالها پیگیری مستمر سبکهای گوناگون نوازندگی پیشکسوتان تمبک را دنبال میکرد و شیفتهي سبک نوازندگان نامداری چون زندهیاد حسین تهرانی، ناصر فرهنگفر و همچنین مرتضی اعیان بود و به طریق شنیداری از آثار ضبط شدهي آنها تأثیر بسیار زیادی گرفت. پس از مدتی علاقهی زیادی به ساز دف پیدا کرد و در کنار تمرین ساز تمبک به صورت خودجوش به فراگیری این ساز پرداخت و از راه دور و به صورت شنیداری، از آثار ضبط شده بیژن کامکار بهره فراوان برد.
حالا در این برنامه قرار است قطعاتی را در بداههنوازی همراه با «طلایی» اجرا كند. بداههنوازی به شكلی ناب كه مخصوص موسیقی كلاسیك ایران است و نوازندگان حتی نمیدانند قرار است چه قطعاتی اجرا شود و همهچیز را به حال صحنه واگذار كردهاند: «ما با یكدیگر چند جلسه نشست داشتیم؛ اما هیچ قطعهای از پیش مشخص نیست و این هم یكی دیگر از دلایلی است كه جذابیت كار را برای من افزایش میدهد. آقای طلایی آگاهی كامل به موسیقی دستگاهی ایران دارند و ما در همین مدت كوتاه توانستیم ارتباط موسیقایی خوبی با یكدیگر برقرار كنیم و به همین جهت مطمئنام كه اجرای خوبی خواهیم داشت. همانطور كه گفتم ایشان به فرم موسیقی كلاسیك ایران احاطهی كاملی دارند و نوعی رهایی در نوازندگیشان دیده میشود. ای فرم بداههنوازی همیشه مورد علاقهی من است و چالشی كه در آن وجود دارد را دوست دارم.»
این فرم از بداههنوازی سالهاست كه در ایران كمتر اجرا میشود. در واقع بسیاری از بداههنوازیها در ایران اجرا میشود، بدون آنكه خیلی هم بداهه باشد. حدادی هم به این نكته صحه میگذارد و میگوید: «این فرم یكی از فرمهای مهمی است كه شاید از آن غافل شدهایم. البته بسیاری از اهالی موسیقی چنین رجعتی به بداههنوازی دارند؛ اما این عده هنوز در اقلیت هستند و جای امیدواری است كه حالا بار دیگر چهرههای بیشتری در این زمینه فعالیت میكنند، چون این شكل از بداههنوازی ماهیت و جوهرهی موسیقی ماست و اگر آن را از موسیقی ایرانی بگیریم، بخش مهمی از موسیقی ما از بین خواهد رفت. ما در این اجرا، دستگاهها را با توجه به حال صحنه خواهیم نواخت و این یكی از تعاریف بداههنوازی است و در آن همهچیز در لحظه اتفاق میافتد. اینكه دستگاهی مشخص نشود و همهچیز بر اساس مود نوازنده و حال صحنه و حسی كه مخاطب میدهد، انجام شود.»
پژمان حدادی تأكید میكند كه شنونده و مخاطب به طور واقعی تعیینكنندهی همهچیز است و با وجود تمام برنامهریزیها و تمرینها، در نهایت اوست كه باعث میشود تا نوازنده به فراخور حال همهچیز را عوض كند. با همهی اهمیتی كه او برای بداههنوازی قائل است، اما فراموش نمیكند تا این نكته را نیز اضافه كند كه نگاه ساختاری به موسیقی -آهنگسازی- نیز نباید نادیده گرفته شود؛ چون فرم كمپوزیسیون و ساختاری بر مبنای موسیقی دستگاهی نیز باید حفظ شود كه آن نیز از دیگر اركان موسیقی اصیل ماست.
حدادی را میتوان یکی از نوازندگان صاحبسبک در تمبکنوازی بهشمار آورد که تأثیر بسیاری در نوازندگان تمبک نسل پس از خود گذشته است. از جمله ابداعات او میتوان به اضافه کردن یک تکه پوست بر روی بدنهي ساز تمبک به منظور ایجاد رنگ و فضای صوتی خاص و استفاده از دایره کوکی تحت عنوان (دوایر کوکی یا پنداریک) در اندازههای مختلف، به منظور ایجاد فواصل هارمونیک با رنگآمیزی و صدادهی ساز کوبهای در موسیقی ایرانی اشاره کرد.
«پژمان حدادی» خودش را بهطور غیرمستقیم شاگرد بسیارى از نوازندگان و اساتید نسل قبل از خود، چون زندهیاد حسین تهرانى، ناصر فرهنگفر، امیرناصر افتتاح، محمد اسماعیلى، مرتضى اعیان و... از طریق شنیدارى میداند. چون در سالهاى اول كه ساز میزده، روزها و ساعات طولانى به كاستهاى ضبط شده آثار این اساتید گوش میداده و سپس با تمبك با آنها همراهى میكرده است: «بخش زیادى از تمرینهاى من به این شیوه بود و در حین همنوازى سعى میكردم كه كاملاً تقلید همان نوازنده را بكنم و خوب به خاطر دارم كه حتی خودم را در قالب آن نوازنده فرض میكردم و براى خودم شنونده خیالى هم داشتم! در اینكه حضور و ارتباط مستقیم بین هنرجو و استاد از ملازمات فراگیری است شکی نیست، ولى آشنایى با آثار دیگران و سبكهاى مختلف از طریق شنیدارى در موسیقى نیز، مىتواند تأثیر بسزایى بر هنرجو داشته باشد.»
حدادی در سال ۱۹۸۹ میلادی از ایران به آمریکا مهاجرت کرد، حالا اما زیاد به ایران رفتوآمد دارد، آنقدر كه نیمی از سال را در ایران میگذراند. او دو ماه دیگر قرار است بار دیگر به ایران بیاید و اجراهای دیگری داشته باشد. اما این مهاجرت در شكلگیری جهان موسیقایی او تءثیر بسیاری داشته است: «پس از مهاجرتم این امكان را داشتم تا هم به منابع ضبط شده زیادى دسترسى داشته باشم و هم شاهد اجراى كنسرت زنده موسیقى از فرهنگهاى متفاوت باشم كه برایم تازگى و جذابیت زیادى داشت. براى اولینبار سازهاى كوبهاى دیگرى میدیدم و میشنیدم كه حتی تصورش را هم نداشتم كه میتوان فلان ساز كوبهاى را با تكنیك دیگرى هم نواخت. ولى نكته جالب اینجاست كه اتفاقاً دیدن این سازها، تمبك را برایم جذابتر میكرد؛ چراكه میدیدم تكنیكى كه ما در تمبك داریم و صدادهى آن، خیلى منحصر به فرد است. با گذشت زمان، رفتهرفته احساس كردم كه با تمبك و ریتم خیلى حرفهاى دیگر هم میتوان زد و نگرش به مقوله ریتم بسیار وسیعتر از چیزهایى بود كه من یاد گرفته بودم. از آن زمان نگاهم به نوازندگى خیلى متحول شد و هر چه بیشتر پیش میرفتم، بیشتر متوجه مى شدم كه راه طولانى در پیش است و با كنجكاوى و عطش بیشترى دوست داشتم یاد بگیرم. ولى همیشه و تا به امروز، حس و دلبستگى من به موسیقى و فرهنگ ایران برایم بسیار بوده و پیوسته نگران این مسأله بودم كه از موسیقى ایرانى فاصله نگیرم.»
پژمان حدادی اما در كنار اجراهای زنده و ضبط آثار متعدد، همواره در زمینهی نگارش نیز فعالیتهایی را انجام میدهد. اما از آنجا كه وسواس زیادی دارد، چاپ آنها در ایران، طولانی مدت شده است. اما قرار است یك اثر از او به همراه شهرام غلامی -نوازندهی عود- نیز منتشر شود و همچنین اثری همراه با لیلا حكیمالهی و زندهیاد مرتضی احمدی ضبط كرده كه قرار است در قالب سه آلبوم روانهی بازار شود.
اثری همراه با «سیامك جهانگیری» -نوازنده نی- پروژه دیگری از این نوازنده مطرح است كه به زودی منتشر میشود. اثری كه به شكل كامل بداههنوازی است. اما شاید این انتظار وجود داشته باشد كه او اثری تكنوازی بر اساس سازهای ضربی اجرا كند. هر چند خودش میگوید برای این اتفاق كمی زود است: «برای رسیدن به این هدف، احتیاج به ایجاد فرهنگ شنیداری است، هماكنون شاید مردم حوصلهی شنیدن آثاری از این دست را نداشته باشند. نوازندگان سازهای كوبهای باید تلاش كند تا این سازها را متكاملتر كنند. متأسفانه حالا بسیاری از نوازندگان درگیر تكنیكزدگی بیش از اندازه شدهاند و فكر میكنند همهچیز در سرعتِ نوازندگی خلاصه میشود؛ البته شاید هم نتوان به نوازندگان خرده گرفت. بههرحال موزیسین هم در همین جامعه زندگی میكند و حالا سرعت را در تمامی زندگی میتوان مشاهده كرد. این هم تنها مختص ایران نیست و در تمام دنیا میتوان آن را مشاهده كرد. با همهی اینها من فكر میكنم ما هماكنون در یك دورهی گذار هستیم و امیدوارم بار دیگر «توجه به سادگی و سكوت در هنر» شكل بگیرد. هماكنون توجه به سوناریته، فرم و مطلب در نوازندگی بسیاری از سازها و از جمله تمبك دیده نمیشود و نوعی تنش و بههمریختگی را شاهد هستیم. اما گمان میكنم این دوره را پشت سر خواهیم گذاشت و دوباره به آن سكوت و سادگی در عینِ پختگی خواهیم رسید.»
این نوازندهی سازهای كوبهای اعتقاد دارد كه مدتی قبل میرفت تا حاوی فرم شود و جای خودش را پیدا كند؛ اما سرعت و سونوریتههای نامطلوب مانع از آن شد: «اول باید در بخش ریتمیك تكلیف خودمان را روشن كنیم، در این صورت مخاطب راه خودش را پیدا خواهد كرد. تا زمانی كه دارای فرم و پیام در ریتم نباشیم، مخاطب هم دیرتر با ما ارتباط برقرار میكند.»
حدادی همزمان با فعالیت در گروه دستان، ضربانگ و همكاری با دیگر موسیقیدانان ایرانی، با موسیقیدانان غیر ایرانی از جمله عرب، ترک، هندی، آمریکایی و... نیز همکاریهای فراوانی را تجربه كرده و همین سبب شده مسیر ذهنی او در راستای تحقیق و بررسی در ریتمهای موسیقی فرهنگهای گوناگون، از جمله کشورهای مجاور ایران نیز سوق پیدا کند. خصوصاً گرایش زیاد او در رابطه با فراگیری و آنالیز فرهنگ ریتم هندوستان سبب شد که برای مدتِ ۳ سال به فراگیری تبلای هندی به منظور دریافت اصول ریتم به شیوه ادواری بپردازد.
حدادی همچنین سالهای متوالی در زمینه تدریس و برگزاری کلاسهای گروهی در ارتباط با ریتم و سازهای کوبهای فعالیّتهای زیادی داشته و تألیفات زیادی در زمینهی تمبک و دف دارد که هنوز منتشر نشدهاند. او در تداوم فعالیتهای خود در سال ۱۹۹۹ کانون موسیقی «نیریز» را در جنوب کالیفرنیا تشکیل داد که سالها در زمینهی تدریس به همراه موسیقیدانهای دیگر فعالیت داشت. حدادی در این راستا موفق به کسب ۲ دوره بورسیه از موسسه معتبر دورفی (Durfee Foundation) به منظور اشاعه و تدریس موسیقی ایرانی در غرب شد.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 10 شهریور 1394 - 17:09
دیدگاهها
من کنسرت شب اول ایشان با اقای طلایی را در خرم اباد رفتم.برای شخصی که گوشش به موسیقی ایرانی عادت داره بسیار لذت بخش بود اما احساس میکنم حناب طلایی به مرور با اقرایش اجراهای زنده تسلط جذب مخاطب شان بیشتر بشه.
جای خالی "نگرش و طرز تفکر" هنرمندانی همچون پژمان حدادی و منشی که این قبیل هنرمندان را در راستای ارائه هنرشان هدایت می کند، در میان فعالان نسل جدید عرصه ی موسیقی به شدت احساس می شود.
هنرمندانی که در عوض پر گویی و به دور از هر گونه "ادا و اطوار رایج" به مرور زمان بیانمندی هنر خود را تکمیل و آثار خود را به زیباترین شکل ارائه می کنند.
پاینده و بهروز باشید جناب حدادی.
آقاى حدادى، چرا هبا هر كسى كار مى كنيد ديدگاه او را جذب مى كنيد؟ كنسرتتان با پويا سرايى كه بر پايه ى سرعت و تكنيك بود ، آن موقع سرعت نوازندگى اشكالى نداشت؟
با ضربانگ خيلى به ريشه هاى موسيقى ايرانى پرداختيد؟
تو مصاحبه ى قبلى گفته بوديد همه بهه هم بد و بيراه ميگن . خود شما كه از همه بدتريد.
اگر خودتون فقط تمبك مى زديد، گرايش به نواختن سازهاى ابداعى كه رسم شده رو مسخره نمى كرديد؟
دورد بر استاد پژمان حدادى
زنده باد پژمان حدادي
به به...حرف دل ما رو زدن
بزرگ مرد تمبک ایران ♥ واقعا کارش درسته
افزودن یک دیدگاه جدید