موسیقی ما - حمید رضا منبتی: ۲۱ آبان پنجاهمین سال درگذشت شادروان روحالله خالقی است. چهرهای که نام و آثار فراوانش در تاریخ موسیقی ایران ماندگار شده است.برای بررسی جایگاه و وجوه مختلف هنری و فکری این چهره تاثیرگذار به سراغ سید ابوالحسن مختاباد ، روزنامهنگار، پژوهشگر و مورخ تاریخ موسیقی معاصر ایران رفتیم که چند سال قبل کتاب سرگذشت روحالله خالقی را از سوی انتشارات امیرکبیر به بازار کتاب عرضه کرد. آقای مختاباد که از روزنامهنگاران با سابقه در زمینه موسیقی و فرهنگ و کتاب و نشر است، بعد از دو دهه تجربه روزنامهنگاری و حضور به عنوان ریاست کانون پژوهشگران خانه موسیقی و هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران، برای ادامه تحصیل و تحقیق به کالیفرنیای آمریکا رفت. او هم اینک چند کتاب زندگینامه بزرگان موسیقی را با انتشارات هرمس در دست کار دارد و نیز گفت وگویی بلند با دکتر مصطفی کمال پورتراب که امیدوار است تا پایان امسال بتواند برخی ازآنها را به سرانجام برساند و تحویل ناشر دهد.
با او درباره روحالله خالقی و کتابی که برای آن شادروان منتشر کرد گفت وگویی کردهایم که میخوانید.
- آقای مختاباد چه شد به سراغ روحالله خالقی رفتید؟
طبق توافق با ناشر قرار بود مجموعه زندگینامههایی از بزرگان موسیقی را در قالب کتابهایی کم حجم تالیف کنم. به من پیشنهاد شد برای ۴ شخصیت زندگینامه بنویسم؛ روحالله خالقی، اقبال آذر، نورعلیخان برومند و ابوالحسن صبا. از طرف ناشر اجباری بر انتخاب یا ارجحیت هیچ کدام از این چهار تن نبود، اما من بعد از تامل در این اسامی به این جمع بندی رسیدم که زندگینامه اول را به مرحوم خالقی اختصاص دهم چرا که معتقد بودم از طریق خواندن آثار و رصد کردن افکار این چهرهکم نظیر تاریخ موسیقی ایران، بهتر میتوانم به وضعیت و کیفیت تحولات موسیقی در تاریخ معاصر پیببرم وآنگاه نوشتن زندگی بقیه افراد بسیار سهلتر خواهد شد.
به همین دلیل با خواندن دقیق و فیشبرداری از کتاب « سرگذشت موسیقی ایران» مرحوم خالقی شروع کردم. کتابی که نثری روان،خواندنی و به دور از اطنابها و لفاظیها خاص و متفرعانه و در عین حال گویا و صریح دارد و در بخشی از همین کتاب است که ایشان اشاره میکنند سرگذشت موسیقی ایران را با داستان زندگی خودش همراه کرده است. به همین دلیل اگر خواننده بخواهد بفهمد که خالقی که بود، کجا به دنیا آمد،کجا زیست و چگونه رشد کرد، چه مدارج تحصیلی را طی کرد ،پیش چه استادانی درس موسیقی آموخت و با چه کسانی حشر و نشر داشت، باید آن را در لابلای همین کتاب جست وجو کند و البته برخی مقالات و نوشتههایی که در مطبوعات آن دوران منتشر شد.اما عمدهاش در همین کتاب است.
- منبع شما برای کتاب مرحوم خالقی همان سرگذشت موسیقی ایران بود؟
نه. وقتی این کتاب را خواندم و فیشبرداریها را انجام دادم حس کردم باید به سراغ منابع دیگری بروم. اینجا بود که استاد زندهیاد دکتر ایرج افشار به کمکم آمد. منزل ایشان در گذر من از روزنامه به منزلم در مسیر قرار داشتند و هر از گاه به ایشان در خیابان کامرانیه کوچه سرو، سری میزدم و با هم گپ و گفتی داشتیم. تا این که یک روز با ایشان درباره کتاب صحبت کردم و گفت صبح سه شنبه اول وقت بیا تا بگویم چه کنی. صبح یکی از روزهای اوایل بهار سال ۸۸ بود که به سراغ ایشان رفتم و باهم به مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی رفتیم. مرا نزد آقای دکتر مجیدی، ریس کتابخانه بردند و گفتند در بخش مطبوعات کتابخانه مرکز یک میز و صندلی به من بدهند تا هر زمان دوست داشتم برای تحقیق و کار به آنجا بروم. سه ماهی هفتهای سه روز که یک روزش به همراه استاد ایرج افشار بود به این کتابخانه میرفتم و از نزدیک آثار و منابع را میدیدم و فیش برداری میکردم. برای نمونه دوره نشریات پیام نوین(که مرحوم خالقی سردبیر آن بودند در دورهای) و یا مجله موسیقی و یا موزیک ایران و یا مجله چنگ و … از جمله نشریاتی بودکه من به اصل آنها در این کتابخانه دسترسی پیدا کردم و نوشتهها و مقالات آقای خالقی را در آنها خوانده و فیش برداری کردم. در انتهای کتاب فهرست منابع نوشتن این اثر آمده که به گمانم ۱۵ منبع را شامل شود.
- بقیه آثار را چرا ننوشتید؟
وقتی که کتاب خالقی تمام و منتشر شد در میانههای کتاب دوم بودم( اقبال آذر که تقریبا ۸۰ درصد فیشبرداریها انجام شده بود) که روزی به منزل مرحوم عبدالرحیم جعفری رفتم و کتاب را به ایشان هدیه دادم.نگاهی به کتاب کرد و مثل قصه ژولیوس سزار شکسپیر گفت: مختاباد ! تو هم!و البته سریع حرفش را جمع کرد. پرسیدم اگر شما رضایت ندهید من ادامه نمیدهم. گفت نه: اتفاقا اگر شماها بنویسید خیلی بهتر است تا دیگرانی که نمیدانند بنویسند. اما چند ماه بعد اتفاقی دیگر افتاد که مرا از ادامه کار منصرف کرد و فهمیدم پیرمرد در دلش رضایت ندارد.
- چه اتفاقی؟
روزی مجلس ترحیم مادر آقای سهیل محمودی( شاعر معاصر) بود. استاد جعفری تماس گرفت وگفت آقای مختاباد وقت داری بیایی دنبالم با هم بریم مجلس ترحیم مادر آقای محمودی! گفتم چرا نه؟ رفتم دنبالشان و با هم به مسجد هفت تیر رفتیم. هنگام بیرون آمدن آقای ساعد باقری آمد و با ایشان صحبتی کرد و میخواست کسب رضایت کند بابت کتابهایی که درباره شاعران در انتشارات امیرکبیر ایشان و آقای سهیل محمودی تالیف میکنند. تا آن روز هم به گمانم ده تا ۲۰ عنوان منتشر شده بود. آقای جعفری با همان چهره محکم و استوار گفتند رضایت ندارم! اینجا بود که فهمیدم پیرمرد در دلش راضی نیست کسی با امیرکبیر همکاری کند و لذا به رغم آنکه شخص ایشان بارها هم از من پرسید که کار بعدی شما چه شد ؟ من درونا راضی به این کار نبودم و ادامه ندادم.
- اگر بخواهید بسیار کوتاه توصیفی از مرحوم خالقی ارايه کنید چه میگویید؟
به نظرم چهرهای همانند خالقی تقریبا تکرار نشد. شاید در نقطههایی بتوان استاد محمدرضا لطفی را به خالقی تشبیه کرد که همزمان هم مینوشت و هم میساخت و هم آموزش میداد و هم آنکه گروه تشکیل داد و کار تشکیلاتی موسیقی انجام میداد. جالب این که در گفت وگویی که با مرحوم لطفی درباره روشنفکری و موسیقی داشتیم ایشان از خالقی به عنوان روشنفکر موسیقی یادمیکرد که درکش از پدیدهها با بقیه افراد تفاوت داشت. چرا که خالقی هم آموزش میداد، هم سردبیری نشریه را عهدهدار بود، هم عضو شورای موسیقی رادیو بود و هم رئس هنرستان موسیقی و هم هنرمندی خلاق بود با آثاری بیبدیل در موسیقی ایران.اشراف خالقی بر برخی دانشها و اهل ادب و ادبیات بودن و نیز قلم روان و خواندنی وی و از آن مهمتر احساس مسئولیتی که در برابر رخدادهای مثبت و منفی پیرامون خود داشت، او را بر آن داشت تا هرچه را که میبیند باقلمش انعکاس دهد. من در مقالهای که به سمینار بینالمللی رادیو در سال ۸۹ ارایه دادم به حضور و نقش ایشان در شورای موسیقی رادیو پرداختم که گاه مقالات و اعتراضاتی را مینوشت که گویی همین امروز یک نویسنده و موزیسین مینویسد( که البته کمتر کسی در طراز ایشان را این دوره سراغ دارم که این گونه به مسائل حساس باشد) به همین دلیل است که در نوشتههای ایشان از نقد و تحلیل و اعتراض به سیاستهای هنری و به خصوص موسیقایی تا نظریه پردازی و نقد فنی و البته تاریخنویسی را شاهدیم. فصل پنجم کتابم به خلقیات شخصی و سلوک اجتماعی ایشان اختصاص دارد که در آن با واکاوی سخنان و نوشتههای دیگران درباره خالقی تصویری نسبتا دقیق از سلوک هنری و رفتاری او را ارائه دادم.
- قصد تکمیل این کتاب یا افزودن به آن را ندارید؟
اوایل سال ۹۰ بود که روزی در دفتر مرحوم محمد زهرایی بودم. به دلیل ارتباطاتی که داشتم و علاقه مندی به تاریخ معاصر ایران از من خواست مورخ یا محققی در زمینه تاریخ معاصر را پیدا کنم تا روی کتاب تاریخ مشروطه احمد کسروی کار کند. من آقای سهراب یزدانی را پیشنهاد دادم که کتابی هم درباره مرحوم کسروی و کارهایش با نشر نی منتشر کرده بود. جلسهای ترتیب دادم و آقای یزدانی از قزوین به تهران آمدندو در نهایت به دلیل ضیق وقت نپذیرفتند. اما مباحث آن جلسه و این که فرم و قالب کتاب چه باشد جرقهای در ذهن من ایجاد کرد که چرا ما این کار را روی کتاب مرحوم خالقی انجام ندهیم.
- چه کاری؟
این که کتاب سرگذشت موسیقی ایران مرحوم خالقی را به عنوان یک کتاب مبنا و نسخه اصلی قرار دهیم و سپس به آن اطلاعات تکمیلی را اضافه کنیم.
- این کار را انتشارات ماهور و مرحوم سپنتا هم انجام دادند؟
-کار انتشارات ماهور ارزشمند است از این جهت که نثر و سبک آن را یکدست کرده است، عکسهای فراونی به فراخور مطلب به متن کتاب اضافه کرده و علاوه بر آن کیفیت و فرم کتاب و کاغذ کتاب را از هر نظر ارتقاء داده است ، به آن فهرستهای اعلام چندگانهای اضافه کرده که کار محققان را بسیار راحت میکند و ضمن آنکه جلد سوم کتاب را هم بر اساس برخی از مطالبی که مرحوم خالقی در این سو و آن سو نوشتند جمع کردند و سر و سامان دادند. اگر چه خود مرحوم خالقی قرار بود جلد سوم کتابش را به مرحوم برومند اختصاص دهند، همچنانکه جلد دوم را به مرحوم وزیری. به همین جهت است که به گمان من سپردن تکمیل جلد سوم به استاد سپنتا از جهاتی با روحیهای که مرحوم خالقی داشتند اندکی در تضاد قرار دارد. اگر چه مرحوم سپنتا مردی فهیم و شریف بودند و کارشان را به درستی انجام دادند.
- اما شما گفتید که روحیه مرحوم خالقی چیزی دیگری را میطلبید؟
مرحوم سپنتا و جریانی موسیقایی در اصفهان، مثل مرحوم کسایی و تجویدی و … کلا مخالف مرحوم برومند بودند و حتی در چند جا به ردیف ایشان هم انتقادات تندی کردند و حتی ادعا کردند کار مرحوم برومند نوعی سرقت بود( که بحث آن در اینجا نیست).در حالی که خالقی علاقهای شدید به برومند داشت و حتی در کتابش اشاره کرده که بخشی مهم از اطلاعات مربوط به بزرگان موسیقی قدیم و جدید را برومند در اختیارش گذاشته و او را با بسیاری از آنها آشنا کرده است. بر همین اساس و به رغم آنکه شرافت حرفهای و اخلاق مرحوم سپنتا را باور دارم فکر میکنم اگر فردی دیگر این کار را سامان میداد از جهاتی بهتر بود . اگر چه تا آنجایی که در خاطر دارم در سفارش دادن جلد سوم و انتخاب آقای سپنتا هم خانم گلنوش خالقی و مرحوم تجویدی و استاددهلوی نقش داشتند.
- بازگردیم به کار شما با انتشارات کارنامه و آقای زهرایی؟
آنجا قرار بود کتاب سرگذشت آقای خالقی را کار کنیم که آقای زهرایی از من خواستند این کار را به دست بگیرم که در همین اوضاع دوست گرامیم آقای سید علیرضا میرعلینقی پیدایشان شد. ابتدا قرار شد دو نفری روی این پروژه کار کنیم که چند بخش بود. یعنی بخش اول به تاریخ موسیقی قبل از کتاب خالقی، بخش دوم به کتاب خالقی و بخش بعدی به بعد از ایشان و قرار بود آقای میرعلینقی شروع کنند. من آن روزها سخت درگیر مقدمات سفر بودم و همزمان در حال نگارش پایاننامه فوق لیسانسم در روزنامهنگاری و دفاع از آن که خوشبختانه در آخرین روزهای قبل از سفرم انجام شد. همزمان داشتم گفت وگویی بلند با استاد حسین علیزاده انجام میدادم که ۱۰ جلسه آن انجام شد. ولی میرعلینقی به رغم آنکه آقای زهرایی خیلی به ایشان لطف کردند و در آن اوضاع بیریخت مالی دستشان را گرفتند هنوز حتی یک خط از این کتاب را به ناشر ندادند. به همین دلیل فرزندان آن مرحوم چند ماه قبل از من خواستند که این پروژه را دوباره به دست بگیرم که الان در فکر اینم که کمی سرم را خلوت کنم تا بتوانم کار را از زاویه دیگری شروع کنم. این نکته را هم اضافه کنم که از جمله مطالب کتاب سرگذشت روحالله خالقی نقد و معرفی دقیق کتاب«سرگذشت موسیقی ایران» ایشان است که در بیش از ۵ هزار کلمه نوشته شده و فصل دهم همین کتاب را به خود اختصاص داده است.
دیدگاهها
افتخار کرمان و ماهان شهر شاه نعمت الله ولی
روح الله خالقی
Yadash gerami
روحش شاد . روح الله خالقی ، خالق بهترين قطعات
بزرگمرد هنر ایران
افتخار هنر کرمان زمین...روحش شاد باد
مرد بزرگی بود .. خیلی به موسیقی ایران کمک کرد .. روحش شاد
روح شاد
افزودن یک دیدگاه جدید