چندی قبل آلبوم جدیدی از فرهاد در اسپاتیفای منتشر شد
خوانندهای که با الهی قمشهای، شهید آوینی و احمد شاملو معاشرت داشت
موسیقی ما- چندی قبل آلبوم جدیدی از «فرهاد» در اسپاتیفای منتشر شده است که برگرفته از کنسرتِ وینِ این خواننده است. همان کنسرتی که او بعد از سالها سکوت در خارج از کشور خواند و در فاصلهای کوتاه از آن دار فانی را وداع گفت؛ اما استقبال از این آلبوم نشان داد که این خواننده، همچنان یکی از پرمخاطبترین خوانندگانِ ایران است.
«مهراد» نه تنها به عنوان یک هنرمند محبوب بلکه یک انسان آزاده و معترض در میان اهالی فرهنگ و هنر به حساب میآید. از فرهاد مهراد قطعات خاطرهانگیز بسیاری به ذهن متبادر میشود. روزهای ولادت پیامبر اکرم (ص) و عید مبعث، قطعه «وحدت» را که به «والا پیامدار» مشهور است، زیاد میشنویم یا دمِ عید که میشود، با شنیدن «بوی عیدی، بوی توپ» فضای عید و عیدی گرفتن تداعی میشود. از دیگر قطعههای فارسی مشهور فرهاد میتوان به «مرد تنها»، «جمعه»، «کوچ بنفشهها»، «تو را دوست دارم» و «شبانه» اشاره کرد.
داستان زندگی فرهاد مهراد ماجرای جالبی است و فراز و فرودها زیادی دارد، یکی از این فواصل جذاب، آشنایی او با شخصیت های معروف هنری و حتی مذهبی است که شاید کمتر شخصی تصور معاشرت فرهاد با آنان را داشته باشد. شاید باورش سخت باشد که فرهاد مهراد با حسین الهی قمشهای، نویسنده، مترجم و مفسر برجسته معاصر دوستی و همنشینی نزدیکی داشته است. در کتاب «چون بوی تلخِ خوش کندر» آمده او در دورهای پای صحبتهای الهی قمشهای در جلسهها مینشسته و بعدها این رفتوآمد به دوستی منجر شده است.
حسین الهی قمشه ای همچنین درباره فرهاد گفته است: «ایشان را میتوان یکی از اعضای مکتب داوود دانست، به این دلیل که هیچ دریچهای را به روی خویش نبست. شخصی که با سوت خاطرات رومانی و بیست سال پیش را زنده میکند و در عین حال با ما به هفتصد سال پیش میرود و در مولانا سیر میکند، همچنین داستان دقوقی را هم دوست دارد و اشعار گوته را نیز میخواند، گسترش سطح ادراک و احساس او را نشان میدهد و اینکه آن فریادی که میکشید از تمامی وجود او برمیخاست.»
فرهاد تا کلاس یازدهم رشته طبیعی بیشتر درس نخواند. به جایش هر آن چه از ادبیات گیر میآورد، میخواند. عاشق نوازندگی بود اما خیلی اتفاقی خواننده شد. همین علاقه او به ادبیات، او را به خانه شاعری مثل احمد شاملو کشاند تا از او برای خواندن قطعه «شبانه» اجازه بگیرد. شاملو هم موافقت کرد و حتی حاضر به دریافت پول نشد. فرهاد همچنین برای خواندن شعر «کوچ بنفشهها» به خانه شفیعی کدکنی رفت و دیداری که قرار بود کوتاه باشد، یک روز به طول انجامید.
دریاره آشنایی فرهاد مهراد و شهید مرتضی آوینی ماجرا جالبتر نیز می شود. همسر شهید آوینی در این باره می گوید: «ما بعد از ازدواج به طور اتفاقی در منزل مادر فرهاد مهراد مستاجر شدیم و در آن زمان نوعی دوستی با فرهاد مهراد شکل گرفت. نخستین ارتباط و آشنایی ما هم با حضرت امام از طرق نوار کاستی بود که یک شب فرهاد مهراد با هیجان به ما داد.»
علیرضا میرعلینقی روزنامهنگار در تحلیل زندگی حرفه ای و شخصی فرهاد مهراد نوشته است: «جالب اینجاست که زندگی هنری قبل از انقلاب فرهاد شاید بیشتر از هفت سال هم نباشد. هفت سالی که با کار و تلاش تبدیل به موجی در میان مردم شد که حتی بعد از مرگ او هم فرو ننشست. این موج را شخصی به راه انداخت که در هیچ دورهای از زندگی اش اهل جنجال و موجسازی نبود. او محجوب تر از هر آدم دیگری بود. موج فرهاد نه از جنجال وهای و هوی، که از یگانگی او در موسیقی برخاست. خواندن برای او یک بهانه بود. بررسی کارش این را نشان میدهد که خواندن هیچ وقت حرفه او نبود. او کاشف بود و جستجویش را در بافتی از شرافت و خلوص انجام داد. هر چه در حیاتش ساکت بود، موج او امروز بلند و مداوم است. فرهاد زنده است و هنوز میان ماست.»
مهراد در ۱۳۷۷خورشیدی توانست در هتل شرق تهران کنسرتی را اجرا کند و آلبوم برف را نیز منتشر کرد. وی پس از آن درصدد تهیه آلبومی با نام آمین بود که شامل سروده هایی از کشورها و زبانهای مختلف بود. فرهاد مهراد در ۱۳۷۴ خورشیدی، نخستین کنسرت بعد از انقلاب خود را در کلن آلمان اجرا کرد که نخستین کنسرت پاپی بود که بعد از انقلاب مجوز اجرا در خارج از کشور را گرفت. فرهاد گزیده کار میکرد و هر شعری را نمیخواند. او حتی وقتی بر سر مزار فریدون رهنما، شاعر و فیلمساز حاضر میشود از شعرِ «کتیبه» این شاعر که روی سنگ قبرش حک شده است، خوشش میآید و آن را میخواند و در آلبوم «برف» جای میدهد. فرهاد اعتقاد داشت، باید با شعر و مضمون آن ارتباط برقرار کند تا بتواند آن را اجرا کند.
«مهراد» نه تنها به عنوان یک هنرمند محبوب بلکه یک انسان آزاده و معترض در میان اهالی فرهنگ و هنر به حساب میآید. از فرهاد مهراد قطعات خاطرهانگیز بسیاری به ذهن متبادر میشود. روزهای ولادت پیامبر اکرم (ص) و عید مبعث، قطعه «وحدت» را که به «والا پیامدار» مشهور است، زیاد میشنویم یا دمِ عید که میشود، با شنیدن «بوی عیدی، بوی توپ» فضای عید و عیدی گرفتن تداعی میشود. از دیگر قطعههای فارسی مشهور فرهاد میتوان به «مرد تنها»، «جمعه»، «کوچ بنفشهها»، «تو را دوست دارم» و «شبانه» اشاره کرد.
داستان زندگی فرهاد مهراد ماجرای جالبی است و فراز و فرودها زیادی دارد، یکی از این فواصل جذاب، آشنایی او با شخصیت های معروف هنری و حتی مذهبی است که شاید کمتر شخصی تصور معاشرت فرهاد با آنان را داشته باشد. شاید باورش سخت باشد که فرهاد مهراد با حسین الهی قمشهای، نویسنده، مترجم و مفسر برجسته معاصر دوستی و همنشینی نزدیکی داشته است. در کتاب «چون بوی تلخِ خوش کندر» آمده او در دورهای پای صحبتهای الهی قمشهای در جلسهها مینشسته و بعدها این رفتوآمد به دوستی منجر شده است.
حسین الهی قمشه ای همچنین درباره فرهاد گفته است: «ایشان را میتوان یکی از اعضای مکتب داوود دانست، به این دلیل که هیچ دریچهای را به روی خویش نبست. شخصی که با سوت خاطرات رومانی و بیست سال پیش را زنده میکند و در عین حال با ما به هفتصد سال پیش میرود و در مولانا سیر میکند، همچنین داستان دقوقی را هم دوست دارد و اشعار گوته را نیز میخواند، گسترش سطح ادراک و احساس او را نشان میدهد و اینکه آن فریادی که میکشید از تمامی وجود او برمیخاست.»
فرهاد تا کلاس یازدهم رشته طبیعی بیشتر درس نخواند. به جایش هر آن چه از ادبیات گیر میآورد، میخواند. عاشق نوازندگی بود اما خیلی اتفاقی خواننده شد. همین علاقه او به ادبیات، او را به خانه شاعری مثل احمد شاملو کشاند تا از او برای خواندن قطعه «شبانه» اجازه بگیرد. شاملو هم موافقت کرد و حتی حاضر به دریافت پول نشد. فرهاد همچنین برای خواندن شعر «کوچ بنفشهها» به خانه شفیعی کدکنی رفت و دیداری که قرار بود کوتاه باشد، یک روز به طول انجامید.
دریاره آشنایی فرهاد مهراد و شهید مرتضی آوینی ماجرا جالبتر نیز می شود. همسر شهید آوینی در این باره می گوید: «ما بعد از ازدواج به طور اتفاقی در منزل مادر فرهاد مهراد مستاجر شدیم و در آن زمان نوعی دوستی با فرهاد مهراد شکل گرفت. نخستین ارتباط و آشنایی ما هم با حضرت امام از طرق نوار کاستی بود که یک شب فرهاد مهراد با هیجان به ما داد.»
علیرضا میرعلینقی روزنامهنگار در تحلیل زندگی حرفه ای و شخصی فرهاد مهراد نوشته است: «جالب اینجاست که زندگی هنری قبل از انقلاب فرهاد شاید بیشتر از هفت سال هم نباشد. هفت سالی که با کار و تلاش تبدیل به موجی در میان مردم شد که حتی بعد از مرگ او هم فرو ننشست. این موج را شخصی به راه انداخت که در هیچ دورهای از زندگی اش اهل جنجال و موجسازی نبود. او محجوب تر از هر آدم دیگری بود. موج فرهاد نه از جنجال وهای و هوی، که از یگانگی او در موسیقی برخاست. خواندن برای او یک بهانه بود. بررسی کارش این را نشان میدهد که خواندن هیچ وقت حرفه او نبود. او کاشف بود و جستجویش را در بافتی از شرافت و خلوص انجام داد. هر چه در حیاتش ساکت بود، موج او امروز بلند و مداوم است. فرهاد زنده است و هنوز میان ماست.»
مهراد در ۱۳۷۷خورشیدی توانست در هتل شرق تهران کنسرتی را اجرا کند و آلبوم برف را نیز منتشر کرد. وی پس از آن درصدد تهیه آلبومی با نام آمین بود که شامل سروده هایی از کشورها و زبانهای مختلف بود. فرهاد مهراد در ۱۳۷۴ خورشیدی، نخستین کنسرت بعد از انقلاب خود را در کلن آلمان اجرا کرد که نخستین کنسرت پاپی بود که بعد از انقلاب مجوز اجرا در خارج از کشور را گرفت. فرهاد گزیده کار میکرد و هر شعری را نمیخواند. او حتی وقتی بر سر مزار فریدون رهنما، شاعر و فیلمساز حاضر میشود از شعرِ «کتیبه» این شاعر که روی سنگ قبرش حک شده است، خوشش میآید و آن را میخواند و در آلبوم «برف» جای میدهد. فرهاد اعتقاد داشت، باید با شعر و مضمون آن ارتباط برقرار کند تا بتواند آن را اجرا کند.
تاریخ انتشار : یکشنبه 19 اردیبهشت 1400 - 12:07
افزودن یک دیدگاه جدید