یادداشتی در واکنش به اظهارات «مانی جعفرزاده» دربارهی ارکستر ملی
بودن یا نبودن ارکستر ملّی؛ مساله این است
[ رضا مرتضوی - آهنگساز ]
نمیدانم آیا اجراهای آخر ارکستر ملی را دیدهاید؟ ارکستری که سرنوشتش این روزها نقلِ محافلِ بسیاری از موسیقیدانهاست. ارکستری که متاسفانه این روزها رهبر ثابت ندارد و دو اجرای آخر را با رهبر مهمان انجام داده: یکی با آنسامبل کوچکتری از ارکستر ملّی که توسط آقای نادرِ مشایخی در بزرگداشتِ آقای جمشیدِ مشایخی رهبری شد و اجرای بعدی توسطِ آقای سهراب کاشف، آخرین شبِ بهار در تالارِ وحدت رهبری شد. دو رپرتوارِ متفاوت، جنسهای موسیقی متفاوت، یکی موسیقیِ مدرن، طبلِ زورخانه و موسیقی بریکولاژ با هدایتِ آقای مشایخی و دیگری قطعاتِ آقایان حنّانه، سنجری، رحیمیان، میرزازاده و رهبریِ آقای کاشف. فاصله این دو اجرا تنها چهار روز بود.
خانمها، آقایان؛ این ارکستر خوب صدا میدهد! در موسیقیِ آقای مشایخی ساختنِ همزمانِ موسیقی، و اجرا در موسیقیِ بریکولاژ نیاز به دانشِ موسیقاییِ فراوانِ رهبر ارکستر دارد که تواناییِ آقای مشایخی به طور قطع در آن مثال زدنیست، اما به جز آن بدون درکِ صحیح و دقیقِ نوازندگان از موسیقی که در حال شکل گیریست، اتفاقِ موسیقایی از جنسِ بریکولاژ حتا لحظهای شکل نمیگیرد. بدونِ شک اجرای ارکستر ملّی در بزرگداشتِ آقای جمشیدِ مشایخی نشان دهنده دانش موسیقاییِ کافیِ تک تکِ نوازندگانِ آن اجرا از موسیقیِ روز جهان است. در اجرای چهار روز بعدِ ارکستر ملی هدایتِ مثال زدنیِ آقای کاشف: دیاگرام های مشخص و قاطع، اجرای دقیق دینامیکها و آگوگیکها و بیش از همه برداشت صحیح و تاویلِ شخصیِ رهبرِ ارکستر از رپرتوار باعث شده تا توانایی فردیِ بالای تک تکِ نوازندگان به اجرای دقیقِ جمعی برسد که اگر اینطور نبود چطور ممکن بود در این دو جنس موسیقیِ متفاوت با این فاصله زمانیِ اندک آنقدر همه چیز سر جایش باشد؟ در این میان ساده انگارانهست اگر تاثیرِ آقای فخرالدینی برای تاسیس و رهبریِ ارکستر ملّی و حضورِ آقای شهبازیان در سالهای اخیر به عنوانِ رهبر و مشاور هنری ارکستر را در اجراهای موفقِ اخیرِ این ارکستر نادیده بگیریم.
به گمانِ نگارنده، وجود ارکستر سمفونیک و ارکستر ملّی در این سرزمین بی شک لازم است. در سرزمینی که تنها دو ارکسترِ رسمی وجود دارد حتا (فرضِ محال که محال نیست!) اگر این ارکسترها از نوازندگانی توانمند برخوردار نباشند بودنشان بهتر از نبودنشان است؛ زیرا باعث میشود چراغِ موسیقیِ کلاسیکِ (به معنای موسیقی دارای اندیشه موسیقایی و مدوّن) مملکت روشن بماند. چه برسد به ارکستر ملّی و ارکستر سمفونیکِ تهران که همه نوازندگانشان از تحصیلاتِ بالای موسیقایی برخوردارند و دست به سازند! آن هم در شرایط اقتصادی این روزها که تنها (یا بخشی مهم) ازممرّ درآمدشان همین آبباریکهای است که به عنوان نوازنده ارکستر از بتیاد رودکی میگیرند!
حرفهایی از جنسِ بود و نبودِ ارکستر ملّی به ندرت راجع به ارکستر سمفونیکِ تهران با نوازندگانی در سطح نوازندگان ارکستر ملّی زده شده، چون بعد از قرنها اجرای موسیقیِ کلاسیکِ فرنگی در تمامِ جهان رپرتوارِ ارکستر سمفونیک گسترده است و هر رهبر ارکستر با توجه به دانش خود از این رپرتوار و شناختش از تواناییِ ارکستر، بخشی از این رپرتوار را انتخاب و اجرا میکند. خاصیتِ دیگرِ این رفتار، رشد و تواناتر شدن ارکستر برای اجرای قطعاتِ پیچیدهترِ موسیقیِ کلاسیک است. (به خاطر داریم در تمام این سالها هروقت ارکستر سمفونیک تهران رهبری ثابت و کاربلد داشته اجراهای به یاد ماندنی از آثار آهنگسازانِ نامیِ جهان داشته است.)
به ظنّ من ارکستر ملّی با همین نوازندگان و همین رهبر ارکستر (ولی به عنوان رهبر ثابت)، ارکستریست توانا که بیش از هر چیز نیاز به رپرتوار دارد. لزومِ تشکیلِ ارکستری متفاوت با سازهای ایرانی برای اجرای آثارِ قُدَمای موسیقی ایران و یا آثاری که با همان رنگ و بو در این روزگار ساخته میشوند بحثیست جدا؛ اما آهنگسازانِ خوشذوقِ فراوانی در این سرزمین زندگی میکنند که از قضا خیلی هم جوان نیستند و به خاطر رویکرد تصمیمگیرانی از جنسِ موسیقی یا با ارکسترهای رسمیِ این سرزمین اجرا نداشتهاند یا اجراهایشان پراکنده، بسیار کم و محدود بوده؛ ولی سالهای سال است قطعاتشان در گوشه و کنار جهان توسطِ ارکسترها و آنسامبلهای معتبر اجرا میشود و بخشی از اتفاقی هستند که موسیقیدانان و طرفدارانِ موسیقیِ جدّیِ جهان به عنوان موسیقی روزِ ایران میشناسند. اگر ارکستر ملّی با تغییرِ رویکرد به جز اجرای قطعاتِ همیشگی قرار بگذارد، رفتاری شبیهِ «ارکستر ناسیونال» بقیه کشورها و فرهنگ های جهان داشته باشد- کاری که آقای رهبری در ماه های آخرِ رهبریِ ارکستر سمفونیکِ تهران بنای انجامِ آن را داشتند- آنگاه با رپرتواری گسترده از آهنگسازانِ مهم و مطرح ایران مواجه خواهد بود که به جز مخاطبانِ فرنگی، ایرانیانِ این سرزمین را هم در جریانِ تفکراتِ موسیقاییِ آهنگسازانِ تاثیرگذارِ معاصرِ ایران قرار میدهد. در این شرایط است که رهبر و نوازندگان ارکستر با تمریناتِ شخصی و گروهیِ برنامهریزی شده از تمام پتانسیل خود استفاده میکنند و به طبع ارکستر ملّی روز به روز تواناتر از قبل خواهد شد و منجر به اتفاقی میشود که در صورتِ تکرار، مخاطبانِ گسترده ی خود را پیدا خواهد کرد. مگر فرهنگ سازی جز این معنایی دارد؟
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 11 تیر 1398 - 16:44
افزودن یک دیدگاه جدید