نگاهی به اجرای اخیر ارکستر ملی ایران برای کودکان
شب خاطرات کودکی
[ نسیم قاضیزاده - روزنامهنگار ]
بعضی از کارها هست که انرژی ذاتی خودش را دارد، دلی پیش میرود، غریبه و آشنا برایش ذوق دارند، همه از جنس دیگری برایش مایه میگذارند و دست به دست هم میدهند تا آن کار جان بگیرد. کار برای بچهها از این دست است. بیهوده نیست که سالهاست در کشورهای دیگر، برنامههایی توسط ارکسترهای بزرگ به صورت ویژه برای کودکان تدارک دیده میشود چرا که انرژی توامان از ارکستر به کودکان و از کودکان به ارکستر منتقل میشود. خوشبختانه برنامه اخیر ارکستر ملی ایران هم به اجرایی ویژه کودکان ایران زمین اختصاص داشت. اجرای قطعاتی خاطرهانگیز از آثار دو سردمدار موسیقی کودک در ایران، محمدرضا علیقلی و بهرام دهقانیار که هردو بسیاری از جاودانههای موسیقی کودکان این سرزمین را ساختهاند.
بعد از حواشی به وجود آمده برای ارکستر ملی ایران طی ماهها اخیر و رفتن رهبر ثابت و داستانهای اطرافش، این اجرا که با استقبال بسیار خوب مخاطبان طی دو شب در تالار وحدت برگزار شد، آبی روی همه آن آتشها. سهراب کاشف رهبر توانمند و جوان ارکستر ملی، اجرایی تمیز و قوی از آثار این دو آهنگساز را روی صحنه برد. اجرایی که مخاطبان و منتقدان ارکستر ملی ایران را به آینده و بقای آن امیدوار کرد.
این کنسرت، به اجرای قطعات موسیقی فیلمهای این دو آهنگساز اختصاص داشت که برای آنها تنظیمهای جدید و ارکسترال انجام شده بود. تنظیمهایی که خوشبختانه به روح و رنگ قطعات نه تنها آسیبی نرسانده بود بلکه روی بخشهای پررنگتر و بیادماندنیتر آن صحه گذاشته بود. در اجرای تکتک قطعات، زحمت بسیار زیادی که ارکستر برای این ویژه برنامه تدارک دیده بود مشهود بود.
اما بخشی که به اندازه خود اجرا جذاب بود، بخش آموزشی آن بود. معرفی تک تک سازها توسط نوازندگان ارکستر و اجرای قطعات ساده و اغلب ریتمیک برای هر ساز از یک سو و لحن مهربان و صبورانه رهبر از سویی دیگر، در جذب کودکان که بیشتر جمعیت سالن را تشکیل میدادند موثر بود. رهبر ارکستر برای هر گروه سازی یک قصه خانوادگی درست کرده بود که مثلا کنترباس پدر خانواده است و ویولن سل مادر، ویولا پسر و ویولن دختر. همین قصه برای سازهای بادی و کوبهای و غیره که گاه با شوخیهایی همراه میبود، مثلا در معرفی سازهای خانواده بادی به هورن که رسید آن را پسر همسایه معرفی کرد چرا که بادی برنجی است. یا مثلا به گروه کوبهای نام گروه جنجالی را داده بود. از سویی دیگر معرفی سازهای ایرانی هم از ویژگیهای مثبت این اجرا بود که خوشبختانه به دلیل حضور صدای این سازها در قطعات این دو آهنگساز فرصت این مهم هم مهیا شد.
خوشبختانه دو سال قبل هم ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهرداد روحانی برنامه پیتر و گرگ را به همین شکل روی صحنه برده بود که با اسقتبال بسیار خوب مواجه شد و به تمدیدهای مکرر رسید.
در کنار همه این محاسن باید به چند نکته که به نظر میآید توجه لازم به آنها نشده بود هم اشاره کرد. طبیعتا زمانی که اجرایی مختص کودکان در نظر گرفته میشود، ساعت اجرای آن اهمیت ویژهای پیدا میکند، چرا که ساعت خواب کودکان طبق عرف، زودتر از بزرگسالان است. اجرا در هر دو شب ساعت 21 و 30 دقیقه شب یعنی دقیقا ساعت خواب کودکان بود. همه آنهایی که شانس والد شدن را داشتهاند یا در اقوام نزدیکشان، کودکی را از نزدیک رصد کردهاند، میدانند که تا چه اندازه یک کودک بدخواب میتواند بیتاب و بداخلاق شود و ماجرای بهمریختگی خواب چقدر میتواند در جای جای زندگی خود و اطرافیانش تاثیر بگذارد. چه بسیار پسندیدهتر میبود اگر ساعت اجرا ساعتی زودتر میبود تا کودکان با ذهنی آمادهتر و اخلاقی خوشتر! در سالن حاضر میشدند.
نکته دیگر اینکه بخش عمده این کنسرت به اجرای قطعاتی همچون «کلاه قرمزی و پسرخاله»، «داستانهای تا به تا»، «خونه مادربزرگه» و... اختصاص داشت که همگی آنها بر اساس تصویر ساخته شده بودند. این رسم تمام ارکسترهای دنیاست که در زمان اجرای ساند ترک لحظاتی از آن را همراه با اجرای زنده ارکستر به نمایش میگذارند تا آن لحظات خاطرهانگیز، بیشتر یادآوری شوند. هرچند که این مساله قانونی ندارد و میتوان از آن چشمپوشی کرد اما بد نمیبود اگر ارکستر ملی ایران هم -نه در مورد تمامی قطعات- اما حداقل درباره چند قطعه به این نمایش تصویری هم میپرداخت. به ویژه اینکه برنامه آنتراکت نداشت و از تصویر میشد برای کودکانی که باید 2 ساعت به اجرای یک برنامه روی صندلیهایشان مینشستند استفادهای بهینه برای جذب بیشتر کرد.
در پایان امیدوارم که از این دست برنامهها در جدول برنامههای ارکسترها و سازمانها- که جور عدم نمایش سازهای موسیقی و اجراهای زنده از صدا و سیما را میکشند- بیشتر شود تا فرزندان لایق این مرز و بوم بیش از پیش با هنر درست آشنا شوند.
تاریخ انتشار : شنبه 9 شهریور 1398 - 15:51
افزودن یک دیدگاه جدید