از سرانجامِ گروه «کامنت» تا فعالیتهای مستقل خواننده این گروه
کیان پورتراب: من چرا اینشکلی میخواندم؟!
موسیقی ما – فرزان صوفی: وقتی قرار است با کیان پورتراب که به نوعی مولف و موسس گروه «کامنت» است -یا بهتر است بگوییم بود- گفتوگو کنی، شاید اولین سوالی که برای هر کس پیش میآید این باشد که بالأخره سرانجام این گروه چه شد؟ سوالی که نزدیک به دو سال است بیجواب مانده و هر از گاهی در گوشه و کنار صفحات مجازی و مطبوعات، جوابهای گنگی به آن داده میشود.
کیان پورتراب که به شکل جدی دغدغه خلق کردن دارد، از یک جایی به بعد تصمیم میگیرد سیلقه شخصیاش را که به سمت نوع دیگری از موسیقی رفته بود، دنبال کند و بر همین اساس شروع به ساخت و انتشار قطعات آلبوم جدیدش میکند که تا امروز پنج قطعه از آن را منتشر کرده است. او البته به همین آلبوم بسنده نکرده و به نظر میآید انفرادی کار کردن بیشتر به مذاقش خوش آمده و کار دو آلبوم دیگر را هم که یکی با کلام انگلیسی است و دیگری فارسی، همزمان پیش میبرد.
در این گفتوگوی مفصل درباره مباحث مختلفی با این هنرمند صحبت کردیم؛ از مسیری که معتقد است آن را درست انتخاب کرده و پروژههای شخصیاش تا موسیقی و خوانندههای پاپ و البته سوالی که ابتدای همین متن به آن اشاره شد؛ بالاخره تکلیف گروه «کامنت» و مخاطبانش چیست؟
ترجیح من این است که همه چیز تحت کنترلم باشد و این اتفاق برای من در پاپی میافتد که بیشتر به سمت پاپ مدرن و اَمبینت میل میکند. شاید مشابه سبکی که الان کار میکنم بتوان به «لاندن گرامر»، «فرکچرز»، «Zola Blood»، «lanks»، «Fhin» و خیلی از گروههای دیگر که اینجا شناخته شده نیستند اشاره کرد.
چون دیدم سیروان آدم جالبی است و موزیکهایش هم قابل احترامند و حتی برای اینکه بتوانم شرایط مالیام را کمی ثبات بدهم، یکدفعه وارد این جریان شدم؛ مثل همکاری همه نوازندهها. البته مشخص بود که خیلی زود تمام میشود چون شخصاً آدم این کار نبودم.
ما آن زمان فقط پیش رفتیم و دنبال این نبودیم که برنامه خاصی برای کارهایمان بچینیم. آنقدر کارهایم روی هم تلنبار شده بود که آلبوم دوممان هم تأمین بود. برای آلبوم سوم هم باز ترکیبی از قطعات قدیمی و دو ترک جدید ساخته بودیم.
موقعیت دیگر این است که به درجهای از پولسازی برسی که در نتیجه اعضا به دلیل این موضوع به سکوت نزدیک شوند و آلبومهای گروه را منتشر کنند -که البته این اتفاق در گروههای امروزی زیاد میافتد- یا اینکه اصلاً من از اول آدمِ گروهی کار کردن نبودهام؛ من آهنگ میساختم، خودم خواننده بودم، ترانهها را میگفتم و دید تنظیم هم داشتم. خب کسی که تا این حد میخواهد در تمام اتفاقات یگ گروه پنج نفره دخالت و نقش داشته باشد، شاید از اول نباید به شکل گروهی کار کند. یا اینکه شاید اعضای آن گروه باید به این میزان از پذیرش برسند که به حرف مولف کار به چشم سرکوب ایدههای خودشان نگاه نکنند.
یک عده میگویند به مخاطب احترام نمیگذاری و موضوع را مطرح نمیکنی؛ وقتی من یک نفرم و تصمیم همه هم سکوت کردن است، شما هم به این تصمیم احترام بگذارید. ما به یکسری مشکلات کاری خورده بودیم و معاشرت نداشتیم اما الان دو سال از آن ماجرا گذشته و گذر زمان باعث میشود این معاشرتها دوباره سلامتش را به دست بیاورد. اصلاً این زمان دادن شاید باعث یک خروجی جدید در گروه شود.
الان هم که گاردها از بین رفته و میتوانیم منطقی فکر کنیم، میبینم که طبیعی است وقتی من دائماً به درامر یا هر کس دیگری بگویم چطور بنوازد و روی هر چیزی نظر داشته باشم، آن آدم با خودش فکر کند که پس او کجای داستان ایستاده؟! همین اتفاق باعث ایجاد فاصله میشود. غیر از این هم باشد، من از یک جایی به بعد میبُرم چون من آدم کم ایدهای نیستم و در واقع به اندازه یک پنجم از گروه نبودم، برای همین میخواهم ایدههای خودم را پیاده کنم...
حرفم این است که یکدیگر را راحت بگذاریم. وقتی من انتخاب میکنم که تنهایی کار کنم، مطمئناً آرامشم در این راه است که آن را انتخاب میکنم. اگر بخواهم طبق حرفهای دیگران در آن شرایط بمانم، خودزنی کردهام دیگر. چرا ما بدون هیچ بحثی از هم جدا میشویم؟ چون آرامشمان را در جای دیگری پیدا میکنیم. خانه اول من در حال حاضر جایی است که تنها کار میکنم. باید اجازه بدهیم این آرامش را همه آدمها -در هر شغلی که فعالیت میکنند- در زندگیشان داشته باشند. من به ذاته آدم کنترلگری هستم، البته خیلی از آرتیستهای موفق هم اینگونه بودهاند و در واقع ضعف محسوب نمیشود.
مشکل اینجا است که آرتیستهای ما تمام سبکهای دنیا را حتی در پاپ رها کردهاند و فقط به همین شکل کار تولید میکنند؛ یعنی شکلی که با شنیدن بخش کوتاهی از یک قطعه، نه هویت و کاراکتر موسیقی را که باید مختص یک نفر باشد میفهمی و نه خواننده هویت جدایی دارد. این موضوع در ادبیات و ترانه اثر هم باید وجود داشته باشد. مثلاً باید مفهوم دوست داشتن از زبان یک خواننده، با خواننده دیگر تفاوت داشته باشد؛ این یعنی تعریف درست شخصیت یک آرتیست که امضای خودش را دارد.
تا وقتی که هنرمندان به جای اینکه تشنه هیت شدن باشند، به دغدغههای هنری خودشان فکر نکنند، این مشکل وجود خواهد داشت. دوست دارم همه ما به این سوال پاسخ دهیم که آیا از روز اول عاشق موسیقی بودیم یا یک بیزینس بساز بفروشی؟ اما در کل من میگویم هر اتفاقی که بیفتد مثبت است. ببین، یک گروه میآید و شروع به کندن تونل میکند و دو متر پیش میرود ولی دیگر زورش نمیرسد و مردم هم به او فحش میدهند، او هم بر میگردد و تمام میشود. اما نباید فراموش کنیم که آن تونل دو متر پیش رفته؛ حتی در مسیر غلط اما بالأخره ته این تونل باز میشود و به جایی میرسیم که پر از گروه با ایدههای مختلف هستیم.
برای همین است که نظرم نسبت به این اتفاقها مثبت است؛ حتی اگر بدترین موزیک منتشر شود. اصلاً بگذار مردم هم فحش بدهند و به این ترتیب بدمان هم برای مردم مشخص شود. تا زمانی که بخواهیم به شکل صفحه سفید پیش برویم و بگوییم اینها خوب نیستند پس باید حذف شوند و فقط یک عده کار کنند، هیچ اتفاقی نمیافتد.
کیان پورتراب که به شکل جدی دغدغه خلق کردن دارد، از یک جایی به بعد تصمیم میگیرد سیلقه شخصیاش را که به سمت نوع دیگری از موسیقی رفته بود، دنبال کند و بر همین اساس شروع به ساخت و انتشار قطعات آلبوم جدیدش میکند که تا امروز پنج قطعه از آن را منتشر کرده است. او البته به همین آلبوم بسنده نکرده و به نظر میآید انفرادی کار کردن بیشتر به مذاقش خوش آمده و کار دو آلبوم دیگر را هم که یکی با کلام انگلیسی است و دیگری فارسی، همزمان پیش میبرد.
در این گفتوگوی مفصل درباره مباحث مختلفی با این هنرمند صحبت کردیم؛ از مسیری که معتقد است آن را درست انتخاب کرده و پروژههای شخصیاش تا موسیقی و خوانندههای پاپ و البته سوالی که ابتدای همین متن به آن اشاره شد؛ بالاخره تکلیف گروه «کامنت» و مخاطبانش چیست؟
***
- * کیان! تو حدود هشت سال گروه «کامنت» را در سبک آلترناتیور راک پیش بردی اما در ادامه تصمیم گرفتی به سمتی بیایی که نسبت به آن، بیشتر به موسیقی پاپ تَنه میزد. میخواهم بدانم چه اتفاقی افتاد که یکدفعه چنین تصمیمی گرفتی؟ به هر حال «کامنت» موسیقی پاپیولاری نداشت.
- * موسیقی پاپ-راک در دنیا ممکن است به چنین مخاطبی دست پیدا کرده باشد اما در ایران هنوز این اندازه مخاطب ندارد. مثلاً «کامنت» هیچ وقت در سالنی مثل میلاد روی صحنه نرفت. مخاطبان جدی و پیگیری داشت اما برای مردم ما پاپیولار نبود. میخواهم بدانم آنچه که باعث شد به این سمت بیایی، شرایط اجتماعی و نوع تفکرت بود یا سلیقهات تغییر کرد؟ یا اصلاً میخواستی با این کار بیشتر شنیده شوی؟
ترجیح من این است که همه چیز تحت کنترلم باشد و این اتفاق برای من در پاپی میافتد که بیشتر به سمت پاپ مدرن و اَمبینت میل میکند. شاید مشابه سبکی که الان کار میکنم بتوان به «لاندن گرامر»، «فرکچرز»، «Zola Blood»، «lanks»، «Fhin» و خیلی از گروههای دیگر که اینجا شناخته شده نیستند اشاره کرد.
- * میخواهم بدانم کیان پورترابی که یک دوره با سیروان خسروی همکاری داشته...
- * منظور اینکه تو مدتی -هر چند کوتاه- به حوزه پاپ ورود کردی، اما تصمیم گرفتی همان دایره کوچکتر «کامنت» را ادامه دهی و الان باز آن را کوچکتر و شخصیتر کردهای و سراغ کارهای مینیمال و اَمبینت رفتهای.
- * الکترونیک پاپ، بله؛ اما به نظرم موسیقی تو زیرشاخهای از این سبک و در واقع کمی خاصتر است. الان در ایران هم هنرمندان موسیقی پاپ دارند سعی میکنند کارهای الکترونیک وارد آثارشان کنند که کار تو با آنها فرق میکند.
- * شاید بتوان به سیروان خسروی اشاره کرد.
- * خودت نخواستی در فضاهایی شبیه به سیروان که مخاطب در آن پررنگتر است، فعالیت کنی؟
چون دیدم سیروان آدم جالبی است و موزیکهایش هم قابل احترامند و حتی برای اینکه بتوانم شرایط مالیام را کمی ثبات بدهم، یکدفعه وارد این جریان شدم؛ مثل همکاری همه نوازندهها. البته مشخص بود که خیلی زود تمام میشود چون شخصاً آدم این کار نبودم.
اگر کسی بهم میگفت لهجه داری، سریع گارد میگرفتم و میگفتم کجای این کار لهجه دارد؟!
- * به فضایی که در حال حاضر در آن فعالیت میکنی بپردازیم. فضایی که آن را مینیمال و اَمبینت میخوانی. میخواهم بدانم اصلاً از نظر تو مینیمال یعنی چه؟
- * چه فیدبکی از کارهای جدیت گرفتهای؟ توانستهای مخاطبهایی که داشتی را همراه کنی یا مخاطب جدید پیدا کردهای؟
- * فکر میکنی مخاطبهای «کامنت» همراهت هستند؟
- * هر موزیسینی یک تصویر کلی از مخاطبش دارد که میتواند تا حدی جهت او را مشخص کند؛ مخاطبهای تو در تعیین جهتی که جدیداً برای خودت مشخص کردهای نقش داشتند؟
- * تو در کارهای جدیدت به لحاظ نوع ادای کلمات هم تغییر کردهای و در واقع کمتر با آن لحن انگلیسی در کارهایت مواجه میشویم.
- * اصلاً به نظرت آن شکل خواندن اشتباه بود؟
- * بله چون زبان فارسی با الگوی صوتی زبان انگلیسی بیان میشد.
- * خب ما به دلیل ریشههای عمیق ادبیاتمان، خیلی کلام محور هستیم.
مسیر پر پیچ و خم «کامنت»؛ از گذشته تا امروز
- * میخواهم مسیر گفتوگو را به سمت ده سال پیش ببریم؛ یعنی سال 86 که گروه «کامنت» در کنار نوازندگان طراز اولی شروع به فعالیت کرد. این گروه در آن دوره با چه الزام و تحت چه شرایطی شکل گرفت؟
- * چند سالت بود؟
- * آن قطعات را منتشر هم کردی؟
- * از همان زمان دوست داشتی در سبک راک فعالیت کنی؟
- * یعنی اگر به جای گیتاری که خانه شما جا ماند، مثلاً تمبک جا مانده بود، به سمت موسیقی ایرانی میرفتی؟
- * بگذار سوالم را اینطوری بپرسم؛ در واقع ارتباط با موسیقی راک پیش از برخوردن با گیتار در تو وجود داشته است؟
- * به نظرم تا این حد هم نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود؛ به هر حال هر کس بنا به سبکش، مخاطبهای متفاوتی را به سمت خود جذب میکند و اگر قرار باشد هر کاری که دلش خواست انجام دهد، ممکن است دچار بیهویتی شود.
- * برگردیم به همان مسیر شکلگیری گروه «کامنت».
ما آن زمان فقط پیش رفتیم و دنبال این نبودیم که برنامه خاصی برای کارهایمان بچینیم. آنقدر کارهایم روی هم تلنبار شده بود که آلبوم دوممان هم تأمین بود. برای آلبوم سوم هم باز ترکیبی از قطعات قدیمی و دو ترک جدید ساخته بودیم.
- * خیلی از گروههای راک -حتی در دنیا- وقتی میخواهند کارشان را شروع کنند، به سمت کاور کردن میروند اما شما اما به این سمت نرفتید.
من یک نفرم و اعضای «کامنت» هم سکوت کردهاند، پس شما هم به این تصمیم احترام بگذارید
- * در این سالها ثابت شده که گروههای موفق معمولاً اعضای مشخصی دارند که با ممارست پیش میروند و برای «کامنت» هم تقریباً این اتفاق افتاد و مخاطبش را هم پیدا کرد. در چنین شرایطی چه اتفاقی میافتد که دیگر ادامه پیدا نمیکند؟ اصلاً الان چیزی به نام «کامنت» وجود دارد یا نه؟
- * کیان، تو پیشتر درباره اهمیت مخاطب صحبت کردی. الان این سوال پیش میآید که کسی که در این سالها «کامنت» را شناخته و به آن علاقه پیدا کرده، نباید بداند تکلیفش چیست؟
موقعیت دیگر این است که به درجهای از پولسازی برسی که در نتیجه اعضا به دلیل این موضوع به سکوت نزدیک شوند و آلبومهای گروه را منتشر کنند -که البته این اتفاق در گروههای امروزی زیاد میافتد- یا اینکه اصلاً من از اول آدمِ گروهی کار کردن نبودهام؛ من آهنگ میساختم، خودم خواننده بودم، ترانهها را میگفتم و دید تنظیم هم داشتم. خب کسی که تا این حد میخواهد در تمام اتفاقات یگ گروه پنج نفره دخالت و نقش داشته باشد، شاید از اول نباید به شکل گروهی کار کند. یا اینکه شاید اعضای آن گروه باید به این میزان از پذیرش برسند که به حرف مولف کار به چشم سرکوب ایدههای خودشان نگاه نکنند.
یک عده میگویند به مخاطب احترام نمیگذاری و موضوع را مطرح نمیکنی؛ وقتی من یک نفرم و تصمیم همه هم سکوت کردن است، شما هم به این تصمیم احترام بگذارید. ما به یکسری مشکلات کاری خورده بودیم و معاشرت نداشتیم اما الان دو سال از آن ماجرا گذشته و گذر زمان باعث میشود این معاشرتها دوباره سلامتش را به دست بیاورد. اصلاً این زمان دادن شاید باعث یک خروجی جدید در گروه شود.
الان هم که گاردها از بین رفته و میتوانیم منطقی فکر کنیم، میبینم که طبیعی است وقتی من دائماً به درامر یا هر کس دیگری بگویم چطور بنوازد و روی هر چیزی نظر داشته باشم، آن آدم با خودش فکر کند که پس او کجای داستان ایستاده؟! همین اتفاق باعث ایجاد فاصله میشود. غیر از این هم باشد، من از یک جایی به بعد میبُرم چون من آدم کم ایدهای نیستم و در واقع به اندازه یک پنجم از گروه نبودم، برای همین میخواهم ایدههای خودم را پیاده کنم...
- * یعنی از یک جایی به بعد، ایگوی موجود نمیگذارد کار پیش برود.
- * تازه با اینکه «کامنت» جزء گروههای موفق این سبک محسوب میشد.
- * خب کارهای شخصی تو با «کامنت» هم متفاوت است.
- * یعنی تو هم موافقی که موسیقی راک در دنیا در حال تمام شدن است؟
حرفم این است که یکدیگر را راحت بگذاریم. وقتی من انتخاب میکنم که تنهایی کار کنم، مطمئناً آرامشم در این راه است که آن را انتخاب میکنم. اگر بخواهم طبق حرفهای دیگران در آن شرایط بمانم، خودزنی کردهام دیگر. چرا ما بدون هیچ بحثی از هم جدا میشویم؟ چون آرامشمان را در جای دیگری پیدا میکنیم. خانه اول من در حال حاضر جایی است که تنها کار میکنم. باید اجازه بدهیم این آرامش را همه آدمها -در هر شغلی که فعالیت میکنند- در زندگیشان داشته باشند. من به ذاته آدم کنترلگری هستم، البته خیلی از آرتیستهای موفق هم اینگونه بودهاند و در واقع ضعف محسوب نمیشود.
- * خب این کنترلگری نیاز به یکسری توانایی هم دارد. باید به حد استانداردی از توانایی در بخشهای مختلف رسید که بتوان به تنهایی این کارها را انجام داد. فکر میکنی این حد از توانایی را داری؟
انتشار آلبومهای جدید!
- * کمی هم درباره جریان موسیقی این روزهای ایران صحبت کنیم؛ وضعیت آن را چطور میبینی؟
- * به موسیقی پاپ هم گوش میکنی؟
- * در بخش پاپ که تقریباً روزی یک خواننده متولد میشود!
مشکل اینجا است که آرتیستهای ما تمام سبکهای دنیا را حتی در پاپ رها کردهاند و فقط به همین شکل کار تولید میکنند؛ یعنی شکلی که با شنیدن بخش کوتاهی از یک قطعه، نه هویت و کاراکتر موسیقی را که باید مختص یک نفر باشد میفهمی و نه خواننده هویت جدایی دارد. این موضوع در ادبیات و ترانه اثر هم باید وجود داشته باشد. مثلاً باید مفهوم دوست داشتن از زبان یک خواننده، با خواننده دیگر تفاوت داشته باشد؛ این یعنی تعریف درست شخصیت یک آرتیست که امضای خودش را دارد.
تا وقتی که هنرمندان به جای اینکه تشنه هیت شدن باشند، به دغدغههای هنری خودشان فکر نکنند، این مشکل وجود خواهد داشت. دوست دارم همه ما به این سوال پاسخ دهیم که آیا از روز اول عاشق موسیقی بودیم یا یک بیزینس بساز بفروشی؟ اما در کل من میگویم هر اتفاقی که بیفتد مثبت است. ببین، یک گروه میآید و شروع به کندن تونل میکند و دو متر پیش میرود ولی دیگر زورش نمیرسد و مردم هم به او فحش میدهند، او هم بر میگردد و تمام میشود. اما نباید فراموش کنیم که آن تونل دو متر پیش رفته؛ حتی در مسیر غلط اما بالأخره ته این تونل باز میشود و به جایی میرسیم که پر از گروه با ایدههای مختلف هستیم.
برای همین است که نظرم نسبت به این اتفاقها مثبت است؛ حتی اگر بدترین موزیک منتشر شود. اصلاً بگذار مردم هم فحش بدهند و به این ترتیب بدمان هم برای مردم مشخص شود. تا زمانی که بخواهیم به شکل صفحه سفید پیش برویم و بگوییم اینها خوب نیستند پس باید حذف شوند و فقط یک عده کار کنند، هیچ اتفاقی نمیافتد.
- * برای سوال پایانی هم از آلبوم جدیدت بگو؛ تا الان پنج قطعه از آن را منتشر کردهای، این آلبوم کِی قرار است منتشر شود؟ و اینکه آیا نامش مشخص شده است؟
- * البته تو پروژههای جانبی دیگری را هم در کنار این آلبوم پیش میبری؛ نمونه آن هم قطعهای که جدیداً با میلاد درخشانی منتشر کردهای.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : سه شنبه 22 اسفند 1396 - 09:01
دیدگاهها
من ولی به شخصه خیلی دلم برا کامنت تنگ میشه
هر روز...
کاش یه فکری بکنید
واقعا حیف گروهتون کامنت و the ways گروهای درست حسابی راک فارسی بودین?
دلمون به يه گروه خوب گرم بود اونم پاشيد
گروه کامنت خیلی خوب بود حیف شد که از هم پاشید ولی خود کیان هم آهنگ های فوق العاده میخونه
حداقل با اشکان آبرون همکاری کنه . بی نظیره
همون ناواضح خوندنت جذاب بود
از آغاز به پایان ?❤
اصلا همون نامفهوم خوندنش جذابه
ابهام کامنت روشن تر شد مرسی از این مصاحبه.
امیدوارم زودتر کامنتو روی صحنه ببینیم باز
به نظر من اشتباه نکردی تغییر سبک دادی چون خوب از عهده اش براومدی اما حرفایی که کامنت داشت چی؟ به همین راحت کنار گذاشته می شن؟ به نظر من تا هنوز تبش نخوابیده یه فکری به حالش بکنید. واقعا در اوج بودین
Be nazaram sabke bahalie.man vaghti goosh midam be karatoon yad karaye pop ambiant bandhaye mashhoor mesle ghostly kisses mioftam.
y
افزودن یک دیدگاه جدید