یادی از استاد موسیقی ایرانی در پنجمین سال درگذشتاش
اقبال عمومی به سهتار، مدیون ذوالفنون است
سید ابوالحسن مختاباد
[ روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ موسیقی معاصر ایران ]
اسفند -و بهخصوص روزهای آخر آن- زمان خوبی برای مردن نیست. اما کلید مرگ دست ما نیست که گشودن قفل آن را با نظر خودمان انجام دهیم و لذا مرگ بیآنکه خبر کند، در میزند و اگر در را هم باز نکنید، کلید را داخل قفلش چرخانده و وارد میشود.
عصر روز ۲۸ اسفند ۱۳۹۰ نیز عقاب مرگ، کلید به دست به سراغ یکی از دردانههای موسیقی ایران آمد. استاد جلال ذوالفنون که یک ماه قبل، عمل جراحی موفقی را هم از سر گذرانده بود، همآغوش مرگ شد و به دیار دیگر پرکشید.
نقش استاد ذوالفنون در زمینه معرفی و برکشاندن ساز سهتار و عمومی کردن آن، بیتردید فراموشناشدنی است. او را به تحقیق، باید مردِ گفتمانساز در زمینه سهتار و سهتارنوازی نام نهاد که برای خود، شیوه خاصی از نوازندگی را بنا گذاشت و شاگردان بسیاری را تربیت کرد و علاوه بر آن، با تألیف و تدوین کتابهای آموزشی سهتار، این گفتمان را به دوردستترین روستاهای ایران هم گسترش داد.
البته پیش از ایشان، استاد احمد عبادی و ابوالحسن صبا و سعید هرمزی را میتوان پیشگامان این ساز به شمار آورد. صبا همان ابتدا، عملاً این ساز را در عرصه عمومی کمتر به دست گرفت و نواخت. استاد سعید هرمزی اما بسیار دیر به یاد آورده شد و عملاً نتوانست گفتمانساز شود؛ اما استاد احمد عبادی بهحق توانست جایی ویژه برای سهتار در برنامههای مختلف، از جمله برنامه «گلها» تدارک ببیند. او شیوهای منحصربهفرد در نوازندگی سهتار داشت که تقریباً بعد از او کسی نتوانست با همان غلظت و ظرفیت، مسیرش را استمرار دهد. لذا به جرأت میتوان گفت که سهتارنوازی به شیوه استاد عبادی عملاً با خود ایشان شروع و با خودش به پایان رسید.
استاد ذوالفنون اما سهتارنوازی را از وضعیتی تکساحتی به موقعیتی گروهی ارتقاء بخشید. از این بابت، «گل صدبرگ» نخستین آلبومی است که در آن سهتارنوازی به صورت گروهی تجربه میشد و انتشار مییافت. اگرچه سهم رضا قاسمی و حتی استاد شهرام ناظری را نباید در این اثر کم انگاشت، اما رضا قاسمی دیگر فعالیت در چنین ژانری را استمرار نداد و به سراغ داستاننویسی رفت. آقای ناظری برایم تعریف میکرد که اگر رضا قاسمی در ایران میماند و در موسیقی فعالیت میکرد و انرژی میگذاشت، قطعاً میتوانست همتراز با استادان لطفی و علیزاده و مشکاتیان مطرح و تأثیرگذار شود.
در مقابل، استاد ذوالفنون این کار را استمرار داد و توانست گروهی منسجم تدارک ببیند که بعدها در دو تا سه آلبوم تکرار شد که از جمله آنها میتوان به آلبوم «آتش در نیستان» با صدای ناظری و آلبومی دیگر با صدای صدیق تعریف اشاره کرد.
علاوه بر این، استاد ذوالفنون با نُت کردن برخی از گوشههای خوب و شنیدنی موسیقی سنتی و محلی و منطقهای، فضا را برای تعریف تازهای از نقش خود فراهم ساخت و آن، کشاندن سهتار به میان مردم و شهروندان در گوشهگوشه این آب و خاک بود.
حال با چنین پیشینهای و گذشت پنج سال از درگذشت ایشان، باید تأسف و دریغ خورد که مراسمی خاص و در شأن مقام ایشان برگزار نشده است.
آقای آرش اوستا که از شاگردان و ارادتمندان استاد به شمار میآید و چند کنسرت و اجرا با یکدیگر داشتهاند، برایم نقل میکرد که استاد ذوالفنون چند کار آماده ضبط و ضبطشده دارند که هنوز نتوانستهاند بابت خواننده به جمعبندی برسند و هزینههای کار برای انتشار -با توجه به بلبشویی که در زمینه موسیقی وجود دارد- سنگین و زیاد است.
چه خوب است که وارثان استاد هر از چند گاه، مطالبی را درباره موسیقی سنتی با رویکرد به سلوک سهتارنوازی ایشان تدارک ببیند و منتشر کنند. از جمله، پسندیده است که فهرستی از کارهای بهجایمانده از ایشان انتشار دهند؛ بهخصوص که ایشان در سالهای پایانی عمرشان به دنبال امکانی ویژه برای گونهای خاص از موسیقی بود که خودش از آن به عنوان موسیقی عرفانی یاد میکرد.
یادش گرامی باد.
تاریخ انتشار : دوشنبه 30 اسفند 1395 - 16:01
دیدگاهها
فعالیت جناب مختاباد در سایت موسیقی ما ، سرپوش گذاشتن بر فعالیت های سیاسی ایشان، ضمن پرداختن به حرفه سابقشان موسیقی است.
کاش اساتید بزرگواری که در این سالها خانه نشین شدن و تریبونی برای صحبت کردن ندارند، جای ایشان در سایت قلم بزنند.
به امید انتشار
نقش صدای شهرام ناظری در اشاعه و ترویج دو ساز سه تار و تنبور انکارنشدنی است. خیلی ها بعد از ناظری با سه تار و تنبور خواندند اما هیچکدام به اندازه آلبومهای گل صدبرگ، صدای سخن عشق، حیرانی و آتش در نیستان شنونده نداشتند.
افزودن یک دیدگاه جدید