در احوالِ اینروزهامان
فحش میدهم پس هستم!
[ مانى جعفرزاده - آهنگساز و پژوهشگر فرهنگ ]
- مقدمه
این که همهی آنچه گذشته است و همهی این گرفتاریها که رخ داده، تقصیر یک گروه چند نفری در درون خانهی موسیقیست بر کسی پوشیده نیست و این یادداشت هم سرِ پرداختن به آن را ندارد و صاحب این قلم امید دارد که در فرصتی مفصّل و در جلسهی نقدی حضوری به آن بپردازد. این یادداشت از اساس سَری دیگر دارد:
یک- ما چه حالی هستیم؟ چرا فکر میکُنیم منافعِ کوتاهمدت، کاملاً شخصی و خصوصیِ ما امتیاز و رجحان دارد برهر موضوعِ جمعی و عمومی؟ چرا هنوز و همچنان پس از گذشت بیش از یکصدسال از مشروطه ما راهِ نقد را نمیپسندیم؟ چرا هنوز حتّا بزرگترهامان فحش دادن وُ نامه نگاری و خطابهای مستقیم را بر نقد رجحان میدهند؟ نگارنده برای خودش جایگاهی قائل نیست که عتاب کُنَد، دارد میپرسد که بیاموزد: کجا رسم بوده است که کسی نقدی بنویسد و نقدشونده شکایت کُنَد؟ کجا رسم بوده که استادانِ بهنام، نامه پشتِ نامه خطاب به هم بنویسند و حرفهای برآمده از موضوعاتِ خصوصی و شخصیشان را درشت بارِ هم کُنند؟ نامهنگاریای [که توسط هر بزرگی در هرجایگاهی] سرگشاده و بینگاه استدلالی منتشر بشود که نامه نیست، فحش است، دعواست. دعوا که اهمیّتِ انتشار ندارد، چرا منتشر میکُنید؟ کجا رسم است که بنیادی دولتی در بگو- مگویی حرفهای استادی محترم را که تا دیروز کارمندش بوده بیاعتبار کُنَد؟ اگر بیاعتبار بوده در آن بنیاد چه میکرده؟ اگر معتبر بوده که حقوقِ اعتبارش را [ لابد حسبِ قراردادی که دارید] گرفته است. چرا اینها را مینویسید؟ کجا رسم است که استادی نامه بنویسد که فلانی وفلانی و فلانی اگر باشند من نیستم! این آبرو ریختن از فرهنگ است چون شما بهتر از هرکه میدانید که شما [و ما] باشید [ باشیم] یا نباشید [نباشیم] اینها هستند. اُستاد جانام! عتاب نمیکُنم چون جایگاه و بضاعتاش را ندارم فقط سوآل میکُنم: چرا آبروی فرهنگ را میریزید؟
از سوی دیگر کجا رسم است که کسی که بر جشنوارهای [ولو بسیار ضعیف و مشحونِ از ندانمکاری و نابلدی] عذری دارد نقدش را بینام و بینشان منتشر کُنَد؟ اگر منتقد به حرفی که میزند باور دارد باید با نامِ خودش، پای حرفاش بیاستد، اگر باور ندارد چرا مینویسد؟ نقدی که نام و نشانِ منتقد را برخود ندارد، نقد نیست، فحش است.
چرا کارِ شما با نقد پیش نمیرود و با فحش پیش میرود؟
دو- از دولتِ سَرِ تکنولوژی، جهان مجازی این امکانِ فحاشی را در اختیار مخاطبان هم قرار میدهد. در همین تارنمای «موسیقیِ ما» جماعتی که نام و نشانی ندارند و در معرفیشان بسنده شده به «حسن»،«حسین»، «یک کاربر سایت موسیقیِ ما» یا هرچه، اجازه دارند دربارهی هر موضوع تخصصی اظهار نظرهای پرت بکُنند و به هر صاحبرایی فحش بدهند. چون فحش دادن جواب میدهد و نقد جواب نمیدهد. چون یک سوی جو ایستادن و عربده زدن کارآمد است امّا گفتوگو و نقد نیازمند برهان و استدلالیست که فکر میطلبد و ما را جان اندیشیدن واستدلال کردن نیست.
سه- ما چهجور اهلِ فرهنگی هستیم که هر روز بنا بر مقتضیات سیاسی، اقتصادی، رفاقتی، بندی و گروهی آرا وعقایدمان عوض میشود؟ مگر یادمان نداده بودند که هنرمندِ روشنفکرِ محترم نظرش را، آن نظرِ درستی را که با دانش و هوش و مطالعه و مداقه به دست آورده است به پول و موقعیت و رفاقت و هر موضوعی از این دست نمیفروشد؟ پس چهمان است؟ چه میشود که امروز فلانی را بیسواد و لمپن و نانبهنرخِ روزخوار میدانیم و فردا دست در گردناش عکس یادگاری داریم؟ چهطور میشود که کسی امروز مراد و استاد و معلّمِ بزرگِ ما خوانده میشود و فردا خطاباش میکُنیم که شما در اشتباهی و آنکه دشمن میپنداشتی، دوست است و شما حالیات نیست؟
خوبایم؟ همهچیز روبهراه است؟
- موخره:
الف- هنوز و همچنان حتّا بزرگترهای ما فحش را به نقد رجحان میدهند، به این دلیلِ واضح که در این جامعه نقد «کار» نمیکند امّا فحش و فضیحت «کار» میکند.
ب- ما جهانسوّمی هستیم. هم جوانان و هم پیرانمان نظرشان مبتنیست بر حال و احساس امروزشان. دشمنِ دیروز، امروز میتواند شریکی صمیمی باشد و اُستاد و یار امروزمان را فردا بنابر مصلحتی [کدام مصلحتی واقعاً] میتوانیم «یهودا»وار انکار کُنیم.
ج- ما همچنان از پسِ گذشت شصتودو سال همان ملّتِ همیشه در صحنهایم که صبح بیستوهشتِ مرداد شعار میداد «درود بر مصدّق» و عصر همان روز نعره میزد « زندهباد شاه»!
پینوشت:
عالیجنابان«حسن»،«حسین» و «یک کاربر سایت موسیقیِ ما»!
همچون همیشه ذیلِ این یادداشت تمام و کمال در اختیار شماست تا هرچه دوست دارید برای نویسندهی این سطرها فحش بنویسید.
فقط این توضیح را جهتِ اطلاعتان لازم میدانم : حقیر مدّتها ست که فحشهاتان را نمیخوانم چون فکر میکُنم فحش چیز بیاهمیّتی ست و ارزش خواندن ندارد.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 19 اسفند 1394 - 19:49
دیدگاهها
شما كه فحش ها را نمى خوانيد پس چرا فحش ميدهيد
اشاره ميكنم به بيانات گهردر صفحه اينستا گرامتان كه بعد از دو سه روز كلا پستتان را برداشتيد:
"در اين اقليم به پاىِ هر تٓنِ لٓشِ لُمپٓنِ بى سوادِ بى فرهنگ ابلهى مى شود[وٓ ظاهرن بايد] سكّه ريخت و ...
(اشاره به برندگان جايزه باربد)
عرضِ سَلام
عارِضم خدمتتون که اگر خرد و تعقلی در سطورِ به رشته تحریر امده یِ حضرت عالی گنجانده شده باشد، کسی خدای ناکرده لحنی برخورنده به حضرتِ عالی در کامنت ها منتشر نمی کند.
مسئله این است که «حسن»،«حسین» و «یک کاربر سایت موسیقیِ ما» در متون شما هیچگاه نقدی از گوشه ای از دریای دُگم و جهان سومِ موسیقیِ ایرانی از نگاهتان، ندیده اند ولی انتقاد از عدم نقدپذیریِ جماعت ایرانی، بسیار!
کاش یک بار شما دست به قلم میبردید نه برای انتقاد از وضعِ موجود در بابِ نقدناپذیریِ اهالیِ موسیقی. بلکه در نقد یکی از مولفه های قابل نقد در موسیقیِ ایران که بی شُمارند.
قطعا ما استقبال خواهیم کرد و آنگاه است که مشخص شود «حسن»،«حسین» و «یک کاربر سایت موسیقیِ ما» آیا به دنبال دیالوگ هستند و یا تخریب؟
مخاطب خود را گاهی بیازماییم
گوشه ای نشستن و به حال اوضاع مغشوشِ موسیقی خنده کردن ، نه هنر است و نه نقد. احتمالا متن آتیِ حضرت عالی هم به همین باب خواهد بود.
با ارزوی سلامتی و توفیقِ روز افزون
با تشکر از سایت گرانبهای موسیقیِ ما
من دو یا سه بار این متن را خواندم بلکه حرف یا مطلبی در آن پیدا کنم
هدف نگارنده و نویسنده ی مطلب از نگارش این سطور بی محتوا چه بوده؟
وضعیت خانه ی موسیقی بر همگان مشخص است حتی خود گردانندگان تحمیلیش
نفوذ و دخالت این مافیای فاسد نیز بر همگان عیان است ، این نفوذ و دخالت مافیایی در تمامی امور مربوط به موسیقی بوده و کم کم تبعاد آن بیشتر مشخص تر می شود و شفاف تر .
این مافیا علاوه بر نفوذ در اجرای جشنواره ، دخالت مستقیم در اداره ی ارکستر سمفونیک دارند و حتی در شورای نظارت و ارزشیابی نیز دخالت مستقیم پیدا کرده اند.
البته عامل اصلی این قدرت نمایی خانه ی موسیقی شخص علی مراد خانی و مدیریت ملوک الطوایفیش است.
اعتماد بیش از حد آقای مراد خانی به اشخاص نالایق و نا کارآمد عاقبتش همین است.
حالا اگر نگارنده ی مقاله راه کاری برای منتقدین دارند ارائه بفرمایند ، اگر حرفی برای گفتن دارند قطعا بسیاری از ما از آن استقبال می کنیم
کسانی که صبح فریاد زنده باد مصدق سر دادند همانهایی نبودند که عصر نعره جاوید شاه زدند. بیش از شست سال است که این را به ما تلقین می کنند تا همه مردم را بلا استثنا هرهری مسلک نشان دهند و روشنفکر را مایوس کنند.
مثل جنگ کازرون...
آقای دکتر جعفرزاده
چرا شما راجع به همنشینی همایون شجریان و کمدین های رده پایین حتی بدون بردن نام و نشان و با طعنه و کنایه و به در بگم دیوار بشنوه مطلب درج می کنید؟ چرا نقدتان را صریح نمی فرمایید؟؟ از منظورتان و مطلبتان -به قول خودتان - دفاع نمی کنید؟
از آن بدتر هم این که به محض اینکه مطلع میشوید که آوا مشکاتیان پیغامتان را به دایی خودش خواهد داد پست خود را کلا حذف می کنید. شما خودتان متن نوشته خود را پاک میکنید آنوقت دم از نقد میزنید؟
حتما اگر موضوع ادامه پیدا میکرد عکس دوستت دارم همایون رو هم پست می کردید.
این همان اتفاق ۶۰ سال پیش که گفتید نیست؟
درودها
بنده درحدیک شنونده وعلاقمندموسیقی هستم وشاید درحدهنرجوهم نباشم....
سوالی برای حقیرپیش آمده کاش کسی باشد شفاف پاسخگوباشد...
اینهمه بداخلاقی قلمی برای چیست؟!!!
نقدراکرازباب دلسوزی باشد اکربراهلش اثرگذارباشد که بسیارعالی است وگرنه ادامه ی آن مبدل به جدل وفحش وزیرپاکشیدن می شود
طبیعتا هیچ کسی درهیچ مقامی مانا نیست...اما منتقدان دوره ای آیا هرکدام روش وسیاق صحیحی تا بحال داشته اند؟یا تنها ازباب عدم رفاقت ها ودلخوریها درحد گلایه های درشت نسق نقدرا برگزیده اند
ازپیروزی انقلاب چندیدن دهه گذشته وسوال من این است خانه موسیقی تا اینک هیچ کاری نکرده...مفید نبوده؟ پس چرا برسرعضویت وریاستش غوغاست؟
چرا این مافیاها را با ادله وبرهان معرفی نمی کنند
چرا اختلاسها وحق خوریها با آمارونمونه قید نمی شود...؟
من که عضو خانه نیستم وبسیاری را هم نمیشناسم اما میدانم که نقدباید براساس اصول باشد ونه سلیقه...
گاهی عدم تحمل ها خواه ازخانه یموسیقی ویا ازجانب منتقدین کاررا چنان به ناکجا آبادها می برد که فراموش می شود بسیاری تماشاگرند....
نه حریمی رعایت می شود ونه حرمتی....متاسفانه هردوطرف تمامیت خواهی دارند...کمی به نقدها نگاه کنیم عصبانیت وبداخلاقی قلمی از دوطرف موج می زند....واقعا چرا؟
یعنی اینقدرحیف ومیل ها وامورمالی بی دروپیکرهست.....؟یا بزرگنمایی است؟
من فقط سوال کردم بعنوان یک شهروند که حق دارد بداند چه برسرموسیقی کشورش می آید
وکلام آخر
منتقدین بزرگوارروزی ممکن است شما هم برمسندریاست ومدیریت تکیه بزنید آیا تحمل وتوان رفتاری مشابه خودتان را خواهید داشت؟!!!!
خانه موسیقی محترم آیا درخاطره وذهن مخاطبان و مردم این رویدادها ورفتارها نخواهد ماند....وقضاوت نخواهد شد؟
وای برما حاشیه نشینان ومخاطبان که الگوهای فرهنگیمان چنین شمشیرازرومی بندند
بنظرم باید براین موسیقی وحتی عواملش گریست.....
نه هنرجویانش را تاب وتحکل آموخته اند ونه خود برمدارمداراو افتادگی هستند
اگرنه چنین حوادثی ما حاشیه نشینان را شرمزده کرده ومتاسف که فضای موسیقی مان به کجاها می رود
برمن ببخشایید چون این چندکلام دردل وگلایه بود ونه هتک حرمت ویا خدانکرده نقدی.....
یاحق
افزودن یک دیدگاه جدید