در باب بیاهمیتی صفای صدای «حامی»
قوز کردن جهت جا شدن
دکتر ادیب وحدانی
[ منتقد و موسیقیدان ]
نشستهام به «حميد حامى» گوش دادن و دو سه جور افسوس خوردن. اينها را مينويسم كه ثبت شود. روزگارى ارزش «حامى» دانسته شد و ضعفها و قوتهايش يادآورى؛ و هر آنچه او بكند يا نكند، با اين اطلاعات، فكر نميكنم فرقى به حال موسيقى بكند كه «افسوس» سرنوشت موسيقى و موزيسين است در ايران.
درست يادم نيست وقتى در «همشهرى» بودم و همصحبت با همه و از آن ميان، مدير «آواى باربد» (كه سه تا كتابم را سفارش داد اما چاپ نكرد و پسام هم نداد و نميدهد)، فقط صحبت صداى عالى «حامى» شد يا با او مصاحبه هم كردم. اما چيزى كه يادم است، اين است كه كاملاً توى ذوقم خورد، اولين بار شنيدنِ اجرا و صداى حامى. يعنى به كل حالم گرفته شد از بابت تعريفهايى كه ازش شنيدهام. تعريف از جنس صداى «حامى» مثل تعريف كردن از كفشهاى «مايكل جوردن» است.
***
اين چند تا پاراگرافِ شماره خوردهی پايين را بگذاريد كنار هم تا قضيه كفش من دستتان بيايد.
١- يك ترانهسراى پُستمدرن بهم ميگفت كه معمولاً «مانى رهنما» بعد از استوديو، تازه توى كنسرتهايش است كه معنى ترانهها را درك ميكند. من فكر ميكنم براى «رهنما» فرد يا افرادى معنى ترانههايى كه خوانده را بعداً توضيح ميدهند.
٢- خودم توى يكى از معدود نقدهايم در مورد «عصار» نوشتم كه شعرى از «شاملو» را غلط خوانده كه نوارِ خوانده شدن آن شعر توسط شاملو در بازار هست. نميدانم عصار چه كرد.
٣- يك ترانهسرا در تقبيح يك خواننده ميگفت: «او مثل «حامى» است. از هر ترانه فقط تعدادى از بيتها را برميدارد و آنها را هم دستكارى ميكند.»
٤- وقتى «رضا يزدانى» از انفجار ميگويد، حتماً كلمههايش به كمتر از «بمب اتم» رضایت نميدهند، اما من جرقه يك فندك بيك هم يادم نمىافتد.
***
«حامى» همه كلمهها را دارد حس ميكند. حس كردن كلمهها را پشت صدايش (كه به نظر من با همه صفايش، حكم بند كفش مايكل جوردن را دارد و مهم بودنش در همان حد است) ميگذارد. «حامى» درست نفس ميگيرد؛ درست عبارتپردازى ميكند؛ ميداند كِى و كجا چه تحريرى را بدهد و مهمتر از آن، كجا تحرير ندهد.
مجموعاً صداى «حامى» خوب است؛ تكنيكاش در استفاده از اين ابزار مهم (بينهايت مهم در ايران، در واقع) خوب است؛ اما اين دو را خيلىها دارند و بعضى خوانندهها به لطف آن تيم كه پشتشان ايستادهاند، بىآنكه همان توانِ دركِ شعر كه حامى دارد را داشته باشند، ميتوانند به خوبى او اجرا كنند و بارزترين كسى كه شعر را نميفهميد، اما به خوبىِ كسى كه شعر را ميفهمد اجرا ميكرد، همان زني است كه معمولاً «حامى» با او مقايسه ميشود. اينها به نظر من در نهايت، در آينده، در تاريخ، خيلى مهم نخواهد بود. اينها فقط بند كفش است و نه بيشتر.
مهمتر از اينها اين است كه فرد تجربه شخصىاى در زندگى داشته باشد كه به واسطه آن بتواند آنچه از كلمات را كه به واسطه سواد، ذوق و قريحه ادبى (در كل: زبانيت) درك كرده، شخصى كند. من در خوانندههاى ايران مرحوم «هايده» را ميشناسم كه دردش و لذتاش، به كمال، تمبرى از تجربه شخصى داشت. حتی ميشود گفت كه اصلاً كل محموله صوتىاى كه او به ما ارزانى ميكرد، همهاش همین «تمبر» بود. «حامى» اين را هم دارد، اما به چشم نمىآيد، چرا؟ چون بستهاى كه او به ما ارسال ميكند، حجمى ندارد كه بخواهد تمبرش مهم باشد.
من بهشخصه راك و كانترى و بلوز دوست ميدارم و ميانهاى با اجراهاى شستهروفته و صيقلخورده ندارم؛ مگر آنكه واقعاً خوب باشد و يكى از معدود موهاى حامى را هم با كل زندگى مرحوم «محمد نورى» عوض نميكنم؛ و حرفم اينجاست: «حامى» شأن خودش را طورى تعريف كرده، بستهاى را پرداخته و در دست گرفته كه خيلى مهم نيست، كلاً.
***
من اخيراً اجراى «حامى» را در «سومین جشن موسيقى ما» ديدم. خوشم هم آمد؛ بهرغم اينكه به هزار دليل نبايد خوشم بيايد؛ و كلافه هم بودم آن شب از اجراى سالارانه سالار عقيلى و عصبانى هم به دلايلى.
با اين حساب، چرا خوشم آمد؟ چون آن شب روى صحنه، يك آدم را ديدم كه با دغدغه و وجودى آدموار، بىآنكه ذوقزده باشد يا برايش مهم نباشد، بىآنكه عصبى باشد يا بيخيالىِ تخممرغ نيمرو كردن را داشته باشد، داشت با احترام به ما، و آنطور كه يك آدم محترم بعد از ٤ سال روى صحنه نبودن میخوانَد، ميخواند؛ طورى كه ميدانيم برايش ما -هر كداممان- مهمايم ميخواند. اين حد از شخصى بودن (انديويدواليته) و داراى شخصيت دوستداشتنى بودن، كار هيچ آموزشگاه و معلمى نيست. اينجا مدعى ميشوم كه بهرغم اشتراك در توانايى آواز خواندن، مقايسه شخصيت صوتى «حامى» با خانم آواز ايران، مثل مقايسه به ترتیب «فروغ فرخزاد» است با «مريم حيدرزاده».
اما چرا اينها كه من ميگويم، در مورد «حامى» به چشم نمىآيد؟ خب دليلاش واضح است. هر قدر موزيك سفارشىِ پاپ با غيرشخصى بودناش، با بيشخصيتياش معنى مىيابد، موسيقى پاپِ جدى در شخصى شدن، آن وقت كه شخص زيباست، جلا ميگيرد. حامى به اندازه كافى شخصى نيست. افسوس. من ترانهسراهاى «حامى» را نميشناسم، اما اينها كه من شنيدهام، تا مچ پاى خودش هم نميرسند.
مطلب دارد طولانى ميشود، وگرنه بررسى فنى امكانات اجرايى «حامى» را هم انجام ميدادم. گرچه فقط بهترين كارهاى او را شنيدهام، اما با توجه به جميع جهات، اين صلاحيت را دارم كه ادعا كنم «حميد حامى» حتماً از ترانهسراهاش بهتر مينويسد و اشتباه ميكند كه با شخصيت جالبى كه دارد، كارهاش را شخصيتر نميكند.
او بهرغم مدرن بودن خودش، در چنبرهی عُرفِ فاسدِ مُفسدِ روالِ تهيه موسيقى در ايران گرفتار شده؛ به فرمولهاى قديمى، به روشهاى متناسب با ميانمايگىها و ميانمايهها تن داده؛ قوز كرده كه لباسى را به تن كند كه خيلى كوتاهتر از قامت موزوناش در موسيقىِ كج و بيمار و معوج و نزار ايران است.
او با سنگريزه درون كفشهايش ميدود.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 2 آذر 1394 - 16:14
دیدگاهها
حرف حساب جواب ندارد. اما باید صریحتر مینوشتیدکه حامی جان لطفا همانند آقای پرواز همای شعرهایت را هم خودت بنویس
خیلی خنده دار بود این جمله تان: "يكى از معدود موهاى حامى را هم با كل زندگى مرحوم «محمد نورى» عوض نميكنم"
در واقع وقتی این را خواندم فهمیدم هرکسی که باشید چیزی از موسیقی نمی دانید.
البته تمام ترانه هایی که حامی خوانده هیچگدام ترانه نیستند و شعر نیستند و مونتاژ جملات کهنه و یک مشت ادا هستند
حامی بی نظیره
من اگه جای حامی بودم حتی یک لحظه هم ایران نمی موندم
ما قدر هنرمندامونو نمیدونیم .....
حامی یه دونه ای .......
درک شما از موسیقی، به اندازه چند تا آهنگی است که خوانده اید، که حتی هماهنگی صدا و ساز و ... را هم در آنها رعایت نکرده اید؟ نظر شخصی شما برای خودتان محترم است؛ و البته نظر شخصی شما وقتی قابل احترام می شود، که نیروی ذخیره و پشتوانه ای از تخصص و موفقیت موسیقیایی و حتی نقدهای حرفه ای مورد تایید همگان، در آن دیده شود. وگرنه جز این اگر باشد، می شود نظر شخصی شما؛ که چون حالا روزنامه نگار و دوست جان مدیر سایت هستید، می توانید چاپش کنید. ای کاش هر کسی، اندازه تخصص اش حرف می زد و اندازه موفقیت هایش. البته این هم نظر شخصی بنده است؛ چون قائل به نظریه عملگرایی هستم. وگرنه حرف که باد هواست. از عنوان موسیقیدان هم خوشم آمد؛ به قول سعدی، مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار...
یاد می آید در روزنامه نگاری هم عنصر موفقی نبوده اید؛ حالا چرا تایید دارید خودتان را به عنوان یک موسیقیدان هم مطرح کنید، جای تأمل و تدبر دارد.
سلام.
حامی خواننده ی خوبیه. هم صداش و هم ترانه هاش.
ای کاش افرادی مثل بابک بیات داشته باشیم تا زیبایی موسیقی پاپ بیشتر جلوه کند.
اما درباره مرحوم محمد نوری: به نظرم نویسنده سطور بالا،شناختی از موسیقی ندارد و الا ارزش فردی چون نوری را درک می کرد.
شعر سهراب را باید اینگونه تغییر داد: " گوش ها را باید گرفت.جور دیگر باید شنید."
عالی بود.
"او بهرغم مدرن بودن خودش، در چنبرهی عُرفِ فاسدِ مُفسدِ روالِ تهيه موسيقى در ايران گرفتار شده؛ به فرمولهاى قديمى، به روشهاى متناسب با ميانمايگىها و ميانمايهها تن داده؛ قوز كرده كه لباسى را به تن كند كه خيلى كوتاهتر از قامت موزوناش در موسيقىِ كج و بيمار و معوج و نزار ايران است.
او با سنگريزه درون كفشهايش ميدود."
عااااااالی
والا بی احترامی بزرگی کردید به استاد محمد نوری!!
من با اینکه حامی در سایه موسیقی دهه 50 و دوران طلایی موسیقی پاپ ایران مانده وتنها سعی در بازسازی آن دارد ولی نتوانسته چیز به آن اضافه کند موافقم(البته آلبوم آخرش در کار شخصیش حرکت درستی بود نه در تکامل موسیقی دوران طلایی)ولی نفهمیم اگر شما علاقه -ای به این سبک و سیاق از موسیقی پاپ ندارید( که ویبره های مشابه کلاسیک دارد)چرا اظهار نظزر غیر منطقی میکنید...!!
من هم به جز م بلوز علاقه دارمولی این چه ربطی به آن؟!!!
مثل اینکه بی بی کینگ بگوید که مثلا آندره بوچلی بیخود میخواند!!!
جدا نظرتون رو برای خودتون نگه دارید چون هیچوقت یک منتقد دو سبک کاملا متافوت رو برای کوبیدن یکی علیه دیگری مقایسه نمیکند ولی مثل اینکه در ایران هنوز خیلی چیزها جا نیفتاده ...!!
صدای حامی هر چند که تکنیکی باشه ولی به دل نمینشینه . آقای وحدانی شما بهتره مطلب ننویسی جونکه بنظر میرسه فضای این موسیقی ها رو نمیدونی و فقط احاطه به موسیقی پر از سروصدای "متال" داری !
عرض کنم که نظرتون برای خودتون محترمه و خیلی از دوستان با نظر شما مخالفن و بی احترامی که کردین یک طرف و قلم بد و نوشتار گنگتون هم از اون بدتر
مطلبتون سر و ته نداره
لطفا تایید کنین
یادداشت پر رمز و راز و جالبی بود که باید چند بار خواند تا مفهوم رو درک کرد و گره ها رو باز کرد
اما فکر نمی کنید جایگاه حامی رو خیلی خیلی بالا بردید تا حدی که از ... هم بالاتر می دونیدش؟
البته من خودم عاشق حامی هستم
حامي عزيز تنها خواننده حال حاضر هست كه اين هنر رو براي پول به جيب زدن و بالا بردن فالوور اينستا و اينكه دخترها با انگشت توي خيابون نشونش بدن انتخاب نكرده، حامي تنها خواننده اي است كه ميدونه خواندن يعني چي،من از موسيقي چه بدونم و چه ندونم وقتي به صداش گوش ميدم ميفهمم خواندن يعني چي و اين روزها چه زيادنند اشخاصي كه عادت دادند مردم رو به صداهاي بد و خواندن كاملا غلط،بله كاملا با جرأت ميشه مقايسه كرد ايشون رو با بقيه خواننده هاي مطرح ، اگر تا الان به چند تا كنسرت توي ايران رفته باشيد حتما متوجه ميشيد كه تا امروز چه قدر گول خورديد و وقت تلف كرديد كه يه سري از صداها گوش داديد، من هميشه گفتم و باز هم ميگم كه خاموش موندن حامي تو چند سال اخير تنها ميتونست يه باند بازي باشه چون وقتي صداي حامي به گوش ميرسه براي خيلي از ماها از جمله من صداي بقيه واقعا خنده دار ميشه،،نام نبرم از اون خواننده هايي كه حتي ترانه هاشون رو توي كنسرت هاشون فراموش ميكنن،اين طبيعي بود كه خاموشش كنن تا شنونده ها صداي خوب رو نشنون كه نكنه صداي بد رو تشخيص بدن، داشتم نظرات هم وطن ها رو ميخوندم و ديدم يك سري چه قدربا تعصب در مورد يك خواننده صحبت ميكنن، متاسفانه اين روزها خوانندگي رو با دلبري اشتباه گرفتن، هر خواننده اي كه دلبرتر باشه ميگن خواننده تره،من از سمت يه زن و به طور عام حرف ميزنم،لباس خوب پوشيدن و خوش تيپ بودن و هيكل رو درست كردن و براي دخترها اس بودن نشونه صداي خوب داشتن نيست، وگرنه من كه تحصيلات سينمايي دارم هم ميتونم با دستگاه تبديل به ... بشم، از اين پست خيلي ممنونم، چند وقتي بود كه دوست داشتم اينها رو بنويسم در جايي مربوط،و در مورد قيمت عرض كنم كه كت پاتن جامه و گوچي پوشيدن خيلي فرق داره ، هم از نظر كيفيت و هم از نظر قيمت،جالبه كه اين همه زحمت و هنر پشت اين كار خوابيده ولي باز ما سر يه همچين مبلغ كمي اعتراض داريم،و باز برام جالبه كه توي كشور ما هچرا قدر خوب ها رو نميخواهند بداننننددددد!!!!!
سلام حمید حامی خواننده فوق العاده ای هستند ولی اینکه منتقدی او را این همه به بالا بکشانده و خواننده های بزرگی مثل ... ،محمد نوری و مانی رهنما را پایین بکشد و اقای رهنما را به سخره بگیرد اصلا انتقاد منصفانه ای نیست متاسفانه دکتر وحدانی صحبت هایشان کلی کژتابی دارد به امید انتقاد های سازنده تر.
حامي را البوم دومش حامي كرد يعني دو نيمه رويا.از اين جهت كه بعد از ان البوم متنهاي سخيف و بي ارزش به اسم ترانه ميخواند با شما هم عقيده ام.اوج كار حامي دلم گرفت و دو نيمه روياست كه براي اهورا ايمانه و آهنگ هاي بابك بيات
بعد از اين البوم حامي در دام ترانه سرايي به نام نامي بابك صحرايي افتاد و همين شد كه ميشنويد
معتقدم بابك صحرايي به موسيقي ما براي انحطاط حامي ماني و نيما مسيحا ظلم كرد
نظرجالبی نبود فقط مغرضانه بودمتاسفم از اینکه صدای جناب محمد نوری وبقیه رو مقایسه کردیددرحد منتقدخوب نبودید .من خودم صدای حامی رو 10ساله گوش میدم وصداشونو دوسدارم ولی از انتقادتون خوشم نیومد
خوب از یک دکتر دندانپزشک بیش از این هم بر نمیاد راجع به موسیقی نظر بده . البته خدا کنه دکترای ایشون هم مثل پیروز ارجمند از آب در نیاد ... این حرفها بیشتر برای مهمانیهای دور همی است . ما به اندازه کافی اسطوره موسیقی پاپ داریم . چون با مرحوم استاد بابک بیات کار کرده دلیل نمیشه دیگران رو بکوبی جناب دکتر و ایشون رو که هنرمند محترمی هم هست اینجوری بخوای بالا ببری؟!
سلام
البته برای سایت موسیقی ما با پیشینۀ خوبی که داره پسندیده نیست انتشار نظرات سطحی...
دوستِ منتقدِ از قضا دکتر!!! مرحوم استاد محمد نوری مقام شامخی بین موسیقدان ها و البته موسیقی شناس ها دارند... و صدالبته با این اظهار نظر از زَرِ وجود ایشون چیزی کم نمیشه...
حمید حامی، خوانندۀ خوب و مسلطیه که برای کارش ارزش قائله ، ولی کلاً حرفهای شما مقایسه فوتبال با گُلف بود... کمی تعمق کنید، مطالعه کنید و البته از قُدما ادب بیاموزید...
برای دفاع از دوستانی مثل آقای حامی، نیازی نیست به صورت اساتید و اهل موسیقی پنجه بکشید...
افزودن یک دیدگاه جدید