به بهانهی آغاز به کارِ اُرکستر سازهای ملّی ایران
روشن، مثلِ روز
[ مانى جعفرزاده - آهنگساز، رهبر ارکستر و پژوهشگر فرهنگ ]
دیگر عادت کردهایم که کاری شروع و پس از چندی متوقّف بشود و سالیانی بَعد دوباره روز از نو. این را از آن رو مینویسم که معتقدم ارکسترِ سازهای مضرابی با درایتِ استاد دهلوی آغازی بود بر تفکّری که اگر تا به امروز امتداد میگرفت، لابد تا حالا به بار مینشست. امّا بدیهیست با حسرت خوردن کاری از پیش نمیرود. این است که ذاتِ تشکیلِ دوبارهی ارکستری متشکّل از سازهای متعلّق به این جغرافیا و این فرهنگ، به خودیِ خود موضوعیست که باید به فالِ نیک گرفته شود وَلوُ آن که حسرت به هدر رفتنِ زحمتهای گذشتگان را هم توأمان بر دل بنشانَد.
به رغمِ این حسرت امّا آغاز به کار ارکستر سازهای ملّی از چند منظر قابلِ بررسیست:
نخست وَ پیش از هر چیز، یادآوریِ حضورِ موسیقیدان و رهبری کارآمد در این عرصه به نامِ «اسماعیل تهرانی». سالهای غربتنشینی اسماعیل تهرانی سبب شده بود بخشی از جامعهی فرهنگیِ ایران اهمیّتِ او را [و شاید حتّی خودِ او را] از یاد ببَرد.
تهرانی رهبری بلد وَ پُرانرژیست. اُرکستر را در دست دارد، اصول و قوانین را آشکارا میداند، بر رپرتوار و شکلِ اجرای قطعات ایرانی اِشراف کامل دارد و در عین حال، میتواند در مدّت زمانی بسیار اندک یک رپرتوار را با نوازندگانی نهچندان توانا به سرعت آماده کُنَد. اینها صفاتیست که از تهران تا نیویورک هر رهبرِ اُرکستری را شاخص و متمایز میکُند.
نوعِ رهبریِ آقای تهرانی به شدّت یادآور رهبری آقای حسین دهلویست؛ هرچند که بر اصول رهبریِ اُرکستر به شیوهی غربی بلدیِ بیشتری را به نمایش میگذارد وَ از این رو، نوستالژیِ قدیمی و کارآمدیِ امروزین را توأمان دارد. بنابراین شاید بتوان گفت هرچند در برخی لحظات حرکتهای اغراق شده و به اصطلاح «اُوِر اَکت»های بیدلیلی را هم از این رهبرِ اُرکستر باتجربه شاهد بودیم [که میتوانست ناشی از فشارِ نخستین اجرا یا کمتوانیِ نوازندگان اُرکستر و یا هر دوُ بوده باشد] امّا در نهایت اسماعیل تهرانی پس از سالها دوری از صحنه حضوری مثبت وَ توانمند داشت که ستایشبرانگیز است.
امّا هرچه رهبرِ اُرکستر مسلّط است و انتخاباش [که انتخابِ فکر شدهی آقای علی رهبریست] بهجاست، سطحِ نوازندگیِ اُرکستر در حدّ و نامِ یک اُرکسترِ کشوری نیست. زحمتی که نوازندگان کشیدهاند در خور احترام است بیتردید، امّا این سطحِ نوازندگی ناکافیست. برای چنین اُرکستری که بناست یکی از دو رُکنِ اصلی موسیقی کشور [در کنار اُرکستر سمفونیکِ تهران] باشد، نمیتوان بر چنین سطحی از نوازندگی حساب باز کَرد.
منهای سه چهار نوازندهی سرشناس و شناختهشده [یکی دو نوازندهی مضرابی و یکی دو نوازندهی کششی] باقیِ نوازندگان شناختهشده نیستند. این که شناختهشده نیستند البتّه میتوانست اهمیّتی نداشته باشد اگر که استعدادهای کشفشدهی تازهای میبودند که در کنارِ سه چهار نوازندهی شناخته شده و توانا طرحی از یک اُرکستر جوان و آتیهدار را ارائه میکردند که خُب نمیکُنند.
کشور پُر است از فارغالتحصیلانِ توانای موسیقیِ ایرانی که در میانشان نوازندگانِ درخشان یکی دو تا نیست. این هنرمندان باید جذبِ اُرکسترِ سازهای ایرانی بشوند تا اُرکستری در حدّ و اندازهی نامی که معرّفی شده است، معنا بیابد. البتّه بعید است که آقایان تهرانی و رهبری با تجربه و شناختی که از کارِ اُرکستری دارند، برنامهای برای پالایشِ نوازندگان و برگزاریِ یک آزمون بسیار جدّیِ نوازندگی سازهای ایرانی برای ورود به این اُرکسترِ محترم و خوشآتیه نداشته باشند؛ امّا با اینهمه صاحبِ این قلم هم فرض را بر خود قرار داد که این نکته را یاد آوَرَد.
موضوعِ واپسین امّا موضوعِ رپرتوارِ اُرکستر است که بسیار جدّیست. آنچه در اوّلین شبِ اجرا شنیدیم [با همهی زیبایی و دلنوازیِ نوستالژیکی که دارد] تکراریست. خیلی تکراریست. اُرکستر باید با آهنگسازانِ موسیقی ایرانی -که خوشبختانه تعدادشان هم کم نیست- در تماس باشد و با تشکیل یک شورای فنّی بر انتخابِ قطعات همّت گمارد و البتّه باز هم بدیهیست که بعید است مؤسسان اُرکستر چنین برنامهای را در سر نداشته باشند.
در گوشه و کنار صحبتهایی هم شنیده شد که از اُستادان بزرگِ موسیقیِ کلاسیکِ کشور نامی به میان آمده و دعوت به کار نوشتن برای این اُرکستر شدهاند. بدیهیست حضورِ هر بزرگی تاجیست که بر سرِ فرهنگ میزنیم، امّا تخصّصی بودنِ مباحث را هم نباید از دست گذاشت. پُر واضح است که اگر اُرکسترِ سازهای ملّی به کمک و خوراک نیاز داشته باشد، جامعهی موسیقی کلاسیک هم با افتخار از همکاری و همراهی دریغ نخواهد داشت؛ امّا مادامی که هنرمندانِ عرصهی موسیقیِ اصیل خود بتوانند خوراکِ اُرکستر را فراهم کُنند [که میتوانند] کار را به کاردانِ متخصّص سپردن بیشک رجحان دارد.
اُرکستر سازهای ملّیِ ایران اُرکستری بسیار محترم است. نمیشود دوستاش نداشت و امید است به دور از دورِهمیهای رفاقتی و محفلی با رپرتواری نوُ و بدیع و نوازندگانی برآمده از قاطبهی نخبگانِ موسیقیِ اصیل ایرانی چشماندازی را ترسیم کُنَد که بشود به آن بالید.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 31 تیر 1394 - 12:54
دیدگاهها
دكتر جعفرزاده يكى از عجيب ترين شخصيت هاى موسيقى است! تركيب جالبه نويسنده و آهنگساز. شخصاً معتقدم ايشون قلم فوق العاده اى دارند.
چطور ممكنه كسى بتونه مسائل رو اين قدر دقيق موشكافى كُنه !
درباره نوشته اين دكتر عزيز! دو گزينه را مي شود انتخاب كرد: يكي بي اطلاعي و بي سوادي مطلق اين نويسنده، در حدي كه حتي با سابقه 40 ساله هنرمندي مثل استاد فرهمند آشنا نيست؛ دوم رد گزينه اول و قبول اين واقعيت است كه اينقدر جامعه مطبوعاتي ما بي پرنسيب و بي اخلاق شده، يك جوان با سن و سالي (كه مي تواند فرزند آقاي فرهمند باشد)، با وقاحت تمام، كل سابقه ايشان به همراه ديگر نوازندگان حرفه اي و باسابقه اركستر را ناديده بگيرد. به نظر من، ايشان اينقدر هم پرت نيست كه تكرار نام بسياري از نوازندگان اين اركستر در ذهن اش جاي نگرفته باشد و بايد گواهي بدهيم به بي شرافتي و بي اخلاقي او. حال سئوال دوم اينجاست كه سردبير اين سايت شامل كدام دسته است؟ بي سوادها يا بي شرف ها!
آقای مانی جعفرزاده ، شما را می شناسم. شما هیچ فوق تخصصی ، بجز اِعراب گذاری کلمات ندارید. شما کجای هنر این مملکت ایستاده اید که اینقدر گستاخ به اعضای ارکستر می تازید؟ با چهار صباح خارج زندگی کردن بخود اجازه می دهید هر چه فکر می کنید درست است - جدا از آنکه توهین آمیز است یا نه - به زبان بیاورید؟ شما از بسیاری از اعضای جوان این ارکستر گمنام ترید. در موسیقی که - بقول خودتان - چیزی نشدید ، سعی کنید با نقد مبتنی بر سواد بیشتر لااقل در این مورد اسمی بجای بگذارید.
يادداشتى را كه نوشته ام دوباره خواندم. به قولِ فرنگى ها «كامِنْت»ها را هم. در هيچ كجاىِ يادداشت توهينى نمى بينم. مسئوليّتِ نوشته هاىِ دوستان [همان «كامِنْت»ها] هم با من نيست. فقط يكى-دوُ نكته:
در كجاىِ يادداشت نامى از آقاىِ فرهمند نوازنده ىِ محترم كوبه اى رفته كه دوستان مرقوم فرموده اند به ايشان توهين شده است؟ در يادداشت به شكلِ مشخّص آمده به جُز تعدادى از نوازنده ها باقى سرشناس نبوده اند و بى درنگ توضيح داده شده كه سرشناس نبودنِ ايشان بى اهميّت توانست بود اگر كه نوازندگانى تواناتر مى بودند. پس تأكيدى نه بر كسى خاص بوده وَ نه بر گمنامى وَ بديهى ست كه در يك يادداشت بنا نيست از تَك-تَكِ آدم ها نام بُرد وُ نوشت به جُز فُلانى وُ فُلانى بقيه خوب نبودند يا بودند يا چه. كليّتى لحاظ مى شود وُ درباره اش سخن مى رود.
مى مانَد يك نكته: در همه جاىِ جهان براىِ تشكيل يك اُركِستْر فراخوان داده مى شود، «ژورى» و هيئتِ داورانى كه موردِ قبول قاطبه ىِ اهلِ فن باشند از متقاضيان آزمون مى گيرند و نتيجه هرچه باشد از سوىِ همگان پذيرفته مى شود. شما در اركسترتان بزرگانى چون على رهبرى و اسماعيلِ تهرانى داريد، كافى ست يك فراخوان بدهيد و يك آزمونِ جدّى برگزار كُنيد تا اين حرف وُ حديث ها [كه مطلقاً توهين آميز نيست] تمام بشود. وَ چُنان كه در متنِ يادداشت هم آمده بعيد است اين دو كاربلدِ كارآمد خود به فكرِ چُنين آزمون وُ نظم وُ نسقى نباشند. بديهى ست هرچيز قاعده اى دارد وُ كار با فريادِ وامصيبتا سَر دادن سامان نمى گيرد.
دوستدار وَ اميدوارِ اُركِستْرِ شما
مانىِ جعفرزاده
پِى-نِوِشت:
اين چند سطر را با گوشى ام نوشته ام كه امكانِ دَرجِ نيم-فاصله را بر خود ندارد. به اين دليل بابتِ رعايت نشدنِ نيم-فاصله ها از خوانندگانِ محترمِ «سايتِ موسيقىِ ما» عذر مى خواهم.
به نظر بنده هم هیچ گونه بی احترامی در این نوشته دیده نمیشود
نقدی دلسوزانه و کارشناسانه بود
دوستان کمی خویشتن دار باشید
به نظر بنده نوشته اقای جعفرزاده بسیار منطقی است. ولی اقای سجاد مانند همیشه از گل افشانی های خود دست برنداشته اند. کاش به جای این حرف ها کمی تحمل انتقاد راداشته باشند .همه میدانیم که دانش و تجربهاقای سجاد پورقناد بسیار کم است.ممنون از اینکه نوشته من رو می خونید.
با سلام .دوستان عزیز من متاسفانه نتونستم در کنسرت حاضر باشم.اما یک چیز رو میدونم و اینکه انتخاب اقای پورقناد به عنوان دستیار استاد اسماعیل تهرانی از پایه نادرست بوده.به چند دلیل
1-انتخاب نوازنده ها بر اساس رابطه با اقای پور قناد بوده نه تست و ازمون برای سنجش توانایی و مهارت ولیاقت
2- همگان که اقای پورقناد را میشناسند میدانند که ایشان از لحاظ فنی دانش کافی موسیقی ونوازندگی را ندارد
3-دستیار رهبر یعنی کسی که به ارکستر نویسی وارد باشد حداقل خودش چندین پارتیتور نوشته یا خوانده باشد وبه چند ساز تسلط داشته باشد .در صورتی که ایشان فقط یک سایت دارند که اغلب پایگاهی است برای بد گویی به هنرمندانی که وی ان ها را دوست ندارد
تا جاییکه من میدانم ایشان در یک محفل دوستانه با اقای رهبری اشنا شده و شتاب زده به این کار گمارده شده .نوشته بالا از ایشان هم تایید می کند که اقای پور قناد نه تنها از نظر موسیقی ضعیف هستند بلکه از نظر اخلاقی به خود اجازه می دهند که افراد را بی شرف و...خطاب کنند.این گونه افراد نباید به حریم مقدس موسیقی وارد شوند.
در باره ایشان مطالب بسیار دیگری هست که شرح آن در اینجا محلی ار اعراب ندارد.
با ارزوی موفقیت برای کسانی که در راه هنر زحمت میکشند.
ممنونم
فریبرز زیبا
پس این دکتر جعفر زاده بهتر است به به و چهچه به مدیران را کم کنند و نقدی هم بر انتخاب آقای قناد از سوی استاد رهبری بنویسند. بس کنید این تقلبهای فرهنگی رو
آقای جعفرزاده عزیز من! تنبک ساز کششی است یا مضرابی؟؟ مگه نگفتی
منهای سه چهار نوازندهی سرشناس و شناختهشده [یکی دو نوازندهی مضرابی و یکی دو نوازندهی کششی] باقیِ نوازندگان شناختهشده نیستند.
حالا گیرم فرهمند از قلم افتاده،کورش بزرگ پور سرشناس نیست؟هميشه در ارکستر ملی میزده . بقیه ارکستر هم دسته کمی ندارن خارکن علم دریایی شمس همه حرفه ای هستن و معروف چطور دوتاشون انتخاب شدن؟؟مضرابیهام همینطور
اگر تهرانی و رهبری پور قنادرو انتخاب کردن بدونید تواناییش رو داشته از نظر فنی شاید شاید شاید شما سوادش رو ندارید اونها دارن!! البته قطعا شما سوابق هنريتون از رهبري و تهراني و پور قناد بيشتره!
آقای جعفرزاده یه عذر خواهی کوچیک تمام مشکلات رو حل میکنه
بیشتر کامنت های این مقاله دشمنی کامنت گذاران رو با سجاد پور قناد نشون میده....که خودش نشون میده کامنت گذاران یکی دو نفر بیشتر نیستن که یک جاهایی پور قناد حالشونو جا آورده حالا اینجا عقده هاشونو سر بچه های ارکستر خالی میکنن
دلیل منعکس نکردن نوشته من چه بوده است؟
این نقد نبود. کوبیدن بود. عقده گشایی بود. کامنتهای یک دست زیرش هم همینطور.
انگار یک نفر با عناوین مختلف نظر داده و عقده های شخصیش رو بر سر سجاد پورقناد خالی کرده!
مثل بچه ها که سعی می کنن دستخطشون رو تغییر بدن ولی ادبیاتشون رو نمیتونن!
آقای جعفرزاده خیلی دوست داشتید آقای رهبری شما رو انتخاب کنند؟
چی به سر جامعه موسیقی ما اومده؟
متاسفم.
جناب جعفرزاده یک سوال صادقانه به نظر شما کیفیت کدام ارکستر بهتر بود ارکسترملی یا ارکستر سازهای ایرانی وچرا؟
"مانی جعفرزاده"، آهنگسازِ کدام قطعات؟ به اعتبارِ چند کار می توان نامِ کسی را آهنگساز گذاشت؟
"مانی جعفرزاده"، رهبرِ کدام ارکستر؟ با کدام ارکستر و چند اجرا؟
"مانی جعفرزاده"، پژوهشگرِ کدام فرهنگ و کدام پژوهش؟ در کجای جهان نامِ چند بند نوشته ی تهی از هر قِسم ساختارِ انتقادی را می توان نقد گذاشت؟ آیا این ادامه ی همان سنتِ محبوبِ "استتوس"نویسیِ فیس بوکی نیست که عدّه ای را در فضایی "ناموجود"، محبوب کرده؟ ولی نعمتِ این "آهنگسازان" و "رهبرانِ ارکستر" و "پژوهشگرانِ فرهنگ"، بی تردید، آقای مارک زوکربرگ است در ایجادِ فضایی که هرکس در آن، هرچه بخواهد معرفی می شود و اعتبارش را از تعدادِ "لایک"ها وام می گیرد و نوچگانِ محتاج به هم در ستایش و تقدیر و مشروعیت. این ابتذالِ منتشر در تمامیِ عرصه ها. "مانی جعفرزاده" به استنادِ دقیقاً کدام تجاربِ موسیقیایی، در چنین موضعی قرار گرفته که "به بهانه" به هرچیز، از بالا می نگرد و می نویسد و منتشر می کند؟ "روشن، مثلِ روز"، چیزی جز ابتذال نیست که دارد خفه مان می کند و عرصه به ابرازِ وجودِ کم مایگان می دهد. تبریک به ما که این روزها اطرافمان پر است از "آهنگساز" و "رهبرِ ارکستر" و "پژوهشگرِ فرهنگ"...
اگر پژوهشگریِ فرهنگ را به استنادِ این یادداشت های عاری از "پژوهش" و نقد، از ایشان بپذیریم، ای کاش، رهبریِ ارکستر و نوازندگیِ "مانی جعفرزاده" (سازهای کوبه ای یا پیانو؟!) را هم در اجرایی عمومی دیده بودیم تا وقتی ایشان نوازندگیِ دیگران را به پرسش می کشند، مؤمن و مطلع باشیم که این پژوهشگرِ فرهنگ، کاربلدِ عرصه است و خود، نوازنده ای تواناست.
از این گذشته، محضِ اطلاعِ مخاطبانِ این وب سایتِ محترم، "مانی جعفرزاده" در پاسخِ هیچ استعلامی، از جانبِ مراکزِ آموزشِ عالی که تحتِ تأثیرِ تبلیغاتیِ این "آهنگساز" و "رهبرِ ارکستر" و "پژوهشگرِ فرهنگ" بنا داشته اند به عنوانِ مدرسِ مدعو از ایشان برای تدریس دعوت کنند (و البته ایشان هم از این موضوع استقبال فرمورده اند)، هرگز، هیچ گونه مدرکِ تحصیلیِ دانشگاهی از خود ارایه نکرده اند؛ اعم از کارشناسی، کارشناسیِ ارشد و دکتری. و به این ترتیب، این مراکزِ آموزشِ عالی هم متأسفانه نتوانسته اند از ایشان دعوتی به عمل آورند و کار، در مراحلِ اداری متوقف گردیده. چه خوب است که دقت کنیم که ایشان را به خطا "دکتر" خطاب نکنیم. البته این یادداشت را از این باب علاوه به یادداشتِ پیشینم کردم که "مانی جعفرزاده" طیِ پاسخ هایی که برای "کامنت"ها نوشته اند، ظاهراً مجالی برای توضیحِ این موضوع که "دکتر" نیستند، نداشته اند.
با حرف های این آقای مثلا منتقد ، رهبر و آهنگساز !! (از نوع سریال صدا و سیما ) سرتون گرم شده .
ایشون یه دوستی دارن به نام آقا محسن سقفی ! ایشون هم همینن! کلا به نظرم وقتی یه موزیسین ۱.پول دار باشه ۲. بی ذوق باشه ۳. پر حرف باشه ۴ .از خانواده یک اعتبار اجتماعی گرفته باشه ، می شه مثل ایشون .
موسیقی می نویسه . افتضاح ! سروصدا راه میندازه ... خرج و رونمایی و بهترین نوازنده ها و بازیگر و فلان!
بی کار هم که می شه نقد می نویسه !
آقا منتقد باید با تربیت باشه ! حرف های ایشون سراسر تحقیره ، تهوع آوره
روشن مثل روز حرف های شماست که از مغز و دهان شما منتشر می شه و البته منشأ اون معده است /
افزودن یک دیدگاه جدید