گفت و گو با بابک چمن آرا در سالروز شصت و یک سالگی مرکز موسیقی بتهوون؛
آنچه که موسیقی را زنده نگه داشته، «مرکز موسیقی بتهوون» را هم زنده نگه داشته است
موسیقی ما - قدیمیترین فروشگاه موسیقی ایران شصت و یک ساله شد. عصر دیروز جمعی از هنرمندان سرشناس موسیقی کشورمان در مرکز موسیقی بتهوون جمع شدند تا سالروز تولد این فروشگاه سن و سال دار موسیقی ایران را جشن بگیرند. فروشگاهی که برای اولین بار در سال ۱۳۳۲ توسط برادران چمنآرا (کریم، عباس، احد، و محسن) در مغازهٔ کوچکی در خیابان منوچهری تهران افتتاح شد و ده سال بعد، به مغازهای بزرگتری در خیابان ولیعصر منتقل شد، سرگذشت عجیب و جالبی دارد. از مشکلات مالی فراوان تا محدودیتها، تعطیل و توقیف شدنها و.... اما بابک چمن آرا (فرزند محسن چمنآرا و برادرزادهٔ کریم چمنآرا) بعد از این همه سال و با وجود مشکلات فراوان همچنان چراغ این مرکز موسیقی را روشن نگه داشته است.
در مراسم عصر دیروز هنرمندانی نظیر فریدون شهبازیان، کارن همایونفر، رامین بهنا، حمیدرضا دیبازر، علی جعفری پویان، رامین صدیقی (مدیر موسسه هرمس)، افشین معصومی (مدیر موسسه نفمه حصار)، سپهر سعیدی (مدیر موسسه رهگذر هفت اقلیم)، بردیا کیارس، مزدا انصاری، علی رحیمی، کیاوش صاحب نسق، هومن موسوی، علیرضا شفقی نژاد، احسان غلامی، گروه خورشید سیاه، فرزاد میلانی، قاسم عابدین، سیامک احصایی(کارگردان تئاتر)، جمشید بایرامی(عکاس)، فرهاد فزونی (گرافیست)، بهزاد جوانبخت (گرافیست) و ... حضور داشتند.
در سالروز ۶۱ سالگی این فروشگاه گپ و گفتی با وی داشتیم که حاصلش حرفهای شنیدنی بود که شما را به خواندنشان دعوت میکنیم: (فایل صوتی این گفت را می توانید در انتهای این مطلب گوش و دانلود کنید)
یکی از مسائلی که در زمان بعد از انقلاب به یاد دارم، سردرگمی تکلیف موسیقی بود. در دهه شصت اصلا معلوم نبود که موسیقی باید باشد یا نباید باشد. از آنجایی که موسیقی مصرف میشود و مردم موسیقی را گوش میکنند به هر حال تقاضا وجود دارد. اگر راه رسمی وجود نداشته باشد، حتما راه غیر رسمی ایجاد میشود. از کسانی که در دهه شصت و کنار سینماها کاست کپی میکردند و میفروختند. تا وقتی که موسیقی یک مقدار رسمیتر شد و از تلویزیون و وزارت ارشاد مجوز گرفت و توانست که توزیع شود. بتهوون روزگار خیلی بدی داشت و خیلیها فکر میکنند که این مرکز در سال هایی از دهه شصت تعطیل بوده است. عرضه رسمی موسیقی به نوعی تعطیل بود و بتهوون تغییر ماهیت داد. حتی ضبط دست دوم میفروختم و آرشیو صفحات مردم را به صورت امانی از آنها قبول میکردیم تا بفروشیم.
«کریم چمن آرا» و پدر من «محسن چمن آرا» که در ایران مانده بودند این کار را انجام میدادند. وضعیت بتهوون به تار مو رسید ولی پاره نشد. به خاطر دارم که کاستهای آقایان «معروفی»، «شجریان» و «ناظری» و امثالهم مجوز گرفتند. بتهوون ماند ولی باز هم کوچکتر شد و شرایط فقط تداوم بود و رشد و شیب مثبتی در کار نبود. بتهوون ۲۴۰ متری به ناچار در اوایل دهه هفتاد فروخته شد و به بتهوون ۱۸۰ متری تبدیل شد که بخشی از بتهوون بزرگ قبل از انقلاب بود. با رونقی که از برگزاری کنسرتها و انتشار آثار در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد به نظر میرسید میتوانست ادامه داشته باشد، نزدیک به یک دهه فعال بود. آن رونق تداوم نداشت و بتهوون ۱۸۰ متری هم فروخته شد و به یک ملک اجارهای در میرداماد و در حال حاضر هم در خیابان سنایی تبدیل شد. بخشی از این نکات شاید شامل مباحث اقتصادی باشد ولی آنچه که موسیقی را زنده نگه داشته است، بتهوون را هم زنده نگه داشته است. کپی از روی کاست، اینترنت، usb، رسمی و غیرقانونی و... به هر حال مردم موسیقی گوش میکنند. شاید بتوان سینماها و سالنهای تئاتر را تعطیل کرد و کتابی چاپ نکرد اما نمیتوان موسیقی تولید نکرد و مردم نمیتوانند که موسیقی گوش نکنند. فکر میکنم یک بخش داستان این است که عرضه وجود داشته است. در طول سالهای مسئولیت خودم سعی کردهام که خیلی به مسائل دولتی نزدیک نشوم.
برخی اتفاقات میتواند با دولتها بزرگ شود و رونق پیدا کند ولی با دولت بعدی از بین برود. به عبارتی دیگر با این دست و آن دست شدن قدرت از بین برود. این رویهای بود که چمن آراهای قبل از من هم دنبال میکردند و تا جایی که توانستند سعی کردند که مستقل باشند. خیلیها فکر میکردند اگر قدم بزرگی برداریم و وارد فلان بیزنس بزرگ موسیقی بشویم با توجه به قدمتی که داریم میتوانیم کار بزرگی انجام دهیم. با وجود اینکه میگویند جوان ترها جسورتر هستند ولی حرکت آهسته در خون ما است و خیلی ریسک از بین بردن این قدمت را نداشته باشیم.
برای کتاب یک نفر از یک تبار دیگر آمد و چنین کاری انجام داد. برای موسیقی باید از جنس خودمان چنین کاری انجام دهیم. با غرور و خودخواهی فکر کنم بتهوون شصت و یک ساله این موضوع را از اهالی موسیقی بخواهد که هر پنجشنبه محصولات این هنر را تهیه کنید. آنها میگویند که هفته کتاب ولی من میگویم که مردم در طول سال و یک روز در هر هفته باید موسیقی بخرند. برای اینکه در بهترین وضعیت نهایتا میتوانید هفتهای یک بار به تئاتر و سینما بروید و هر سه روز یکبار کتاب بخوانید. اما هر روز هر ایرانی چقدر موسیقی گوش میکند؟ سرانه مصرف موسیقی در ایران از تمامی هنرهای دیگر بیشتر است پس ما باید هفتهای یک سی دی بخریم.
-------------------------------------------------------------
فایل صوتی این گفت و گو را می توانید اینجا گوش کنید:
در مراسم عصر دیروز هنرمندانی نظیر فریدون شهبازیان، کارن همایونفر، رامین بهنا، حمیدرضا دیبازر، علی جعفری پویان، رامین صدیقی (مدیر موسسه هرمس)، افشین معصومی (مدیر موسسه نفمه حصار)، سپهر سعیدی (مدیر موسسه رهگذر هفت اقلیم)، بردیا کیارس، مزدا انصاری، علی رحیمی، کیاوش صاحب نسق، هومن موسوی، علیرضا شفقی نژاد، احسان غلامی، گروه خورشید سیاه، فرزاد میلانی، قاسم عابدین، سیامک احصایی(کارگردان تئاتر)، جمشید بایرامی(عکاس)، فرهاد فزونی (گرافیست)، بهزاد جوانبخت (گرافیست) و ... حضور داشتند.
در سالروز ۶۱ سالگی این فروشگاه گپ و گفتی با وی داشتیم که حاصلش حرفهای شنیدنی بود که شما را به خواندنشان دعوت میکنیم: (فایل صوتی این گفت را می توانید در انتهای این مطلب گوش و دانلود کنید)
- به نظر من مهمترین نکته در مورد «بتهوون» همین معجزه حضور شصت و یک ساله در ایران به عنوان یک مرکز موسیقی مستقل با تمام مشکلات است. هم از مشکلات برای ما بگویید و اهم اینکه اصلا این مرکز چگونه دوام آورد؟
یکی از مسائلی که در زمان بعد از انقلاب به یاد دارم، سردرگمی تکلیف موسیقی بود. در دهه شصت اصلا معلوم نبود که موسیقی باید باشد یا نباید باشد. از آنجایی که موسیقی مصرف میشود و مردم موسیقی را گوش میکنند به هر حال تقاضا وجود دارد. اگر راه رسمی وجود نداشته باشد، حتما راه غیر رسمی ایجاد میشود. از کسانی که در دهه شصت و کنار سینماها کاست کپی میکردند و میفروختند. تا وقتی که موسیقی یک مقدار رسمیتر شد و از تلویزیون و وزارت ارشاد مجوز گرفت و توانست که توزیع شود. بتهوون روزگار خیلی بدی داشت و خیلیها فکر میکنند که این مرکز در سال هایی از دهه شصت تعطیل بوده است. عرضه رسمی موسیقی به نوعی تعطیل بود و بتهوون تغییر ماهیت داد. حتی ضبط دست دوم میفروختم و آرشیو صفحات مردم را به صورت امانی از آنها قبول میکردیم تا بفروشیم.
«کریم چمن آرا» و پدر من «محسن چمن آرا» که در ایران مانده بودند این کار را انجام میدادند. وضعیت بتهوون به تار مو رسید ولی پاره نشد. به خاطر دارم که کاستهای آقایان «معروفی»، «شجریان» و «ناظری» و امثالهم مجوز گرفتند. بتهوون ماند ولی باز هم کوچکتر شد و شرایط فقط تداوم بود و رشد و شیب مثبتی در کار نبود. بتهوون ۲۴۰ متری به ناچار در اوایل دهه هفتاد فروخته شد و به بتهوون ۱۸۰ متری تبدیل شد که بخشی از بتهوون بزرگ قبل از انقلاب بود. با رونقی که از برگزاری کنسرتها و انتشار آثار در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد به نظر میرسید میتوانست ادامه داشته باشد، نزدیک به یک دهه فعال بود. آن رونق تداوم نداشت و بتهوون ۱۸۰ متری هم فروخته شد و به یک ملک اجارهای در میرداماد و در حال حاضر هم در خیابان سنایی تبدیل شد. بخشی از این نکات شاید شامل مباحث اقتصادی باشد ولی آنچه که موسیقی را زنده نگه داشته است، بتهوون را هم زنده نگه داشته است. کپی از روی کاست، اینترنت، usb، رسمی و غیرقانونی و... به هر حال مردم موسیقی گوش میکنند. شاید بتوان سینماها و سالنهای تئاتر را تعطیل کرد و کتابی چاپ نکرد اما نمیتوان موسیقی تولید نکرد و مردم نمیتوانند که موسیقی گوش نکنند. فکر میکنم یک بخش داستان این است که عرضه وجود داشته است. در طول سالهای مسئولیت خودم سعی کردهام که خیلی به مسائل دولتی نزدیک نشوم.
برخی اتفاقات میتواند با دولتها بزرگ شود و رونق پیدا کند ولی با دولت بعدی از بین برود. به عبارتی دیگر با این دست و آن دست شدن قدرت از بین برود. این رویهای بود که چمن آراهای قبل از من هم دنبال میکردند و تا جایی که توانستند سعی کردند که مستقل باشند. خیلیها فکر میکردند اگر قدم بزرگی برداریم و وارد فلان بیزنس بزرگ موسیقی بشویم با توجه به قدمتی که داریم میتوانیم کار بزرگی انجام دهیم. با وجود اینکه میگویند جوان ترها جسورتر هستند ولی حرکت آهسته در خون ما است و خیلی ریسک از بین بردن این قدمت را نداشته باشیم.
- *کدام یک از فعالیتهای دولتها که به آنها اشاره کردید به تداوم موسیقی و بتهوون کمک کرده است و کدام یک از فعالیتها ضربه زده است؟ الان هم برای زنده ماندن این صنعت چه کاری باید انجام داد؟
- *در این هفده سالی که شما رییس این فروشگاه شدهای تعداد دفعاتی که نیاکان خود را بابت ورود به این حرفه تحسین کردهاید بیشتر بود یا تعداد دفعاتی که آنها را سرزنش کردید؟!
- *شرکت «آهنگ روز» کارهای پاپ زیادی هم پیش از انقلاب منتشر کرد.
- *و کلام آخر؟
برای کتاب یک نفر از یک تبار دیگر آمد و چنین کاری انجام داد. برای موسیقی باید از جنس خودمان چنین کاری انجام دهیم. با غرور و خودخواهی فکر کنم بتهوون شصت و یک ساله این موضوع را از اهالی موسیقی بخواهد که هر پنجشنبه محصولات این هنر را تهیه کنید. آنها میگویند که هفته کتاب ولی من میگویم که مردم در طول سال و یک روز در هر هفته باید موسیقی بخرند. برای اینکه در بهترین وضعیت نهایتا میتوانید هفتهای یک بار به تئاتر و سینما بروید و هر سه روز یکبار کتاب بخوانید. اما هر روز هر ایرانی چقدر موسیقی گوش میکند؟ سرانه مصرف موسیقی در ایران از تمامی هنرهای دیگر بیشتر است پس ما باید هفتهای یک سی دی بخریم.
-------------------------------------------------------------
فایل صوتی این گفت و گو را می توانید اینجا گوش کنید:
منبع:
اختصاصي سایت موسيقي ما
تاریخ انتشار : شنبه 29 آذر 1393 - 01:55
دیدگاهها
خدا قوت آقای چمن آرا
حرف های تندی زدید ولی همه به جا بود
موسیقی ایران به دست بزرگانی همچون شما و پدر و عموی بزرگوارتان حفظ شده است
پاینده باشید
تبریک می گم به آقای چمن آرا و به کل جامعه موسیقی
امیدوارم سال های سال برقرار باشید
قسمت آخر حرفاش عالی بود
افزودن یک دیدگاه جدید