نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
نگاهی به مدیریت فرهنگی و مدیر فرهنگی در ایران معاصر
سه پرده بیپرده
[ فردین خلعتبری - آهنگساز ]
مدیر فرهنگی، دو گونه است:
1- آنهایی كه مدیر فرهنگی بودهاند و مدیر فرهنگی میمانند. گاهی مسئولاند و گاهی با آمدن دولتی نو، مدتی به یك نهاد رقیب منتقل میشوند و پس از آمدن دولت مرجعشان، مدیر فعلی، همان مدیر اسبق است و گاهی با ارتقای مقام و تنها در صورتی این موقعیت را ترك میكنند كه به مقام خطیری منصوب شوند. به سبب تجربه، اینها عجول رفتار نمیكنند و رفتارهای ویرانكننده و تغییرات ناگهانی را در حوزه مسئولیتشان نمیشود دید.
2- آنهایی كه ناگاه(!) به كار فرهنگی منصوب میشوند. كسی را در حوزه مربوطه نمیشناسند و بعد از مدتی خرابكاری، دربهدر به دنبال مشاور مرغوب میگردند و از آنجا كه در یك دوره كوتاه، بلا سر همه آوردهاند، كسی -كه عیارش بالا باشد- با آنها همراهی نمیكند و بالاخره، آن مشاور نامرغوبی كه به دلیل عدم كارایی در دورههای پیشین كنار گذاشته شده بوده (به شرحی مفصل)، به توصیه، پیدایش میشود و طی یك دوره كوتاه، كارنامه این نوع مدیر را با معدل تك به امضا میرساند. پس از آن، بسته به موقعیت پیشین و روابط خاص، آنها را میتوان در یك اداره دیگر و در مقام مشاور یا معاون یا حتی دوباره مدیر یافت!
طرف سخنم، این نوع دومی نیست و همان نوع اول است.
پرده یکم
سه سال پیش، برای طرح یك اثر موسیقی-نمایش به بنیادی از بنیادها رفتیم. بنیادی كه هماكنون مدیر دیگری سكاندار آن است. یك گروه سهنفره بودیم و سرمایه هم تأمین شده بود. در طرح، یك گروه ٧٠نفره بازیگر و یك اركستر ٨٠ نفره به اجرا میپرداختند و نمایش -بنا به سابقه افراد- میتوانست شش ماه روی سن تالار باشد و آن هم با جمعیت مخاطب كامل. مدیر مذكور كه اتفاقاً همكلاسی دانشگاهی نگارنده بود، تحت مشاوره آقایی كه الان نیست، گفت ما كه نمیتوانیم تالارمان را هشت ماه تعطیل كنیم كه شما نمایش بدهید. همانجا گفتم: «كار هنری ٢٠٠نفر هنرمند سرشناس با دهها هزار مخاطب، با سرمایه خصوصی و پرداخت اجاره سالن، چه ربطی به تعطیلی تالار دارد؟» كه طبیعتاً جواب قانعكننده نشنیدیم و آنجا را ترك كردیم. آن طرح هنوز قابل دفاع و اجرا است.
پرده دوم
هفته گذشته، یك اركستر جوان، با رهبری جوان، سولیستی معروف و خارجی، میخواست در همان تالار، دو شب اجرا داشته باشد. آنهایی كه با ماجرای اركستر سر و كار دارند، میدانند هزینههای اركستر برای اجرای صحنه، توجیه اقتصادی ندارد. تالار از آنها ۲۰ درصد از بلیتفروشی را خواست و بیتخفیف هم گرفت. بهعلاوه درصدهای دیگر. این اركستر به نوعی دارد وظیفه اركسترهای رسمی كشور را كه همیشه محل مناقشه بزرگان است، انجام میدهد. چیزی باكیفیتتر، تازهتر، جوانتر از اركستر سمفونیك، اركستر ملی و اركستر رادیو و تلویزیون. اركستر باید بدون دستمزد كار كند و به دایره فرهنگ كشور پول هم بدهد! فقط و فقط، عشق میتواند از پس این كار برآید. عشق مغفولمانده مسئولان فرهنگی.
پرده سوم
این پرده هم تكراری است. دو روز پس از كنسرت پرده دوم، یك روزنامهنگار به من زنگ میزند و میگوید دیروز در همان تالار یك برند اتومبیل خارجی-ایرانی یك مراسمی داشته و جناب اتومبیل را روی سن رونمایی كردهاند و اركستر سمفونیك هم کنارش نواخته است. من گفتم تا مدارك را نبینم، باور نمیكنم كه فرستادند و دیدم و وقتی بیشتر باورم شد كه ظهر، یكی دیگر با من تماس گرفت و ماجرا را عین قبلی تعریف کرد. هفته گذشته، برای گرفتن تخفیف مورد پرده دوم، به شوخی به یكی از دوستان گفته بودم: «اگه تالار رو برای عروسی اجاره بدین، بیشتر در میاره!» و باز یادم آمد، پیشتر از اینها مراسمی نامربوط به هنر، در تالار انجام میشد. سمینارها با اسامی مختلف و در عین حال كنسرتهای نامرغوب، به قید پرداخت اجاره تالار.
در جواب این سیاست، عذر بدتر از گناه میآورند که برای اداره سالنها بودجه اختصاص نمیدهند و میگویند خودتان درآمدزایی كنید! یعنی سیاست فرهنگی در كار نیست و فقط قرار بر این است كه درِ تالارها و مجموعههای فرهنگی بسته نشود. این تقریباً شامل همه مكانهای فرهنگی كشور میشود و یادمان نرود كه همه اینها پیامد روند خصوصیسازی از نوع دور زدن قوانین است. توی پرانتز از خودم پرسیدم: «اگه یه گروه اركستر چهل-پنجاه نفره بیستدرصد درآمدشون رو باید به بنیاد بدن، درصد فروش اتومبیل جدید كمپانی معروف، چه نسبتی با پرداختشون به بنیاد داره؟»
حال كه اینگونه، یك خبرنگار یا عكاس سمج، یواشكی اسرار بنیاد را بر ملا میكند، سیل اعتراضات از نوع وا هنرا، به دوایر آن اداره جاری میشود.
ولی آقای مدیر!
نه فقط این تالار كه همه تالارهای صاحبشناسنامه این شهر، باید یك شورای صالح برای صیانت هنری از خود داشته باشند. شورایی كه با عوض شدن دولت و غیره تغییر نكند. سالنها باید اساسنامه و هیأت امنا داشته باشند كه مورد تأیید مجامع و اتحادیههای مربوطه باشد. این سیاست، بعدها به یك ارزش واقعی برای گروههایی كه در سالن مذكور، افتخار اجرا داشتهاند، بدل میشود.
تاریخ انتشار : یکشنبه 11 مهر 1395 - 15:07
دیدگاهها
درود بر جناب خلعتبری نازنین
این تنها گوشه ای است از آنچه بر هنر و هنرمند در این جامعه میرود....
مدیران سفارشی و غیرمتعهد و غیر متخصص ( در حوزه هنر البته!!) که خلاصه عملکردشان یا اجرای دستورات سفارش کنندگان ایشان است یا ابراز طرح های سلیقه ای من درآوردی که نه به درد هنر و هنردوستان میخورد و نه از قضا توجیه اقتصادی دارد
بزرگوار نمیشود اندکی ساده تر مطالبتان را بنویسید . تا کی میخواهید با فلسفی گونه حرف زدن و برای یک طیف خاص فکر کردن و ادای روشنفکری درآوردن ادامه دهید . زیبایی در سادگیست . دوباره جملاتت خودتونو بخونید ببینید حرفهای ساده و روزمره را سخت و ناگیرا کرده اید.!
افزودن یک دیدگاه جدید