نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
میزگرد «موسیقی ما» برای آلبوم «جرس» با صدای «سینا سرلک» و آهنگسازی «میدیا فرج نژاد»:
«شجریان بودن» یا «یغمایی بودن»، مسئله این است...
موسیقی ما - انتشار هر اثر موسیقی که قراراست حال و هوای ساختارشکنانه را در خود داشته باشد، همیشه واکنشهای مختلفی را در جامعه کوچک موسیقی در پی دارد.
جامعهای با مخالفین اکید نوآوری و خلاقیتهای جدید که همین باعث شده حال و روز مناسبی را در آن شاهد نباشیم. آلبومهای چهرهها و نسل جدید موسیقی سنتی در کشور، یکی پس از دیگری وارد بازار موسیقی میشود و به جز معدود اتفاقهایی که در سالهای گذشته شاهداش بودهایم، کمتر آلبومی بوده که بشود از آن به عنوان اتفاق یاد کرده و همه گیری درست و حسابیای در بین مخاطبان نصیباش شود.
نسل جدید موزیسینهای ایرانی ولی از این موضوع دلسرد نشدهاند و حالا به مرور شاهد ریسکهای بزرگتری از جوان ترها هستیم که بیتوجه به انتقادات بزرگان و اساتید مخالف تلفیق، معجونهای وسوسه انگیزی را برای مخاطبان تولید کردهاند. آلبوم «جرس» چند هفتهای هست که با سر و صدای فراوان روانه بازار موسیقی کشور شده و در همین مدت کوتاه، توانسته نه تنها به تیراژ دوم برسد، بلکه در صدر پرفروشهای سایتهای فروش آنلاین آلبوم نیز در بخش موسیقی ایرانی قرار گرفته است.
آلبومی با درون مایه موسیقی ایرانی و تفکری که پشت آن موزیسین جوان ولی شناخته شدهای به نام «میدیا فرجنژاد» حضور دارد. صدای «سینا سرلک» در آن شنیده میشود و «امیر حسین سمیعی» نیز تنظیم ارکسترال آنرا برعهده داشته است. آلبومی که در همین مدت کوتاه مورد نقد و بررسیهای مدام قرار گرفته است و حالا خالقان این آلبوم در میزگردی تخصصی، از این ریسک و «تلاش برای نوآوریهای جدید» سخن گفتهاند. تلاشی که سر و صداهای زیادی را باعث شده است...
* همیشه در تولید هر اثر هنری، پیش زمینه و تفکری جاری است که باید از آن به عنوان مهم ترین مولفه شکل گیری هر محصولی یاد کرد. با نگاهی به تفکر شکل گیری برای آلبوم «جرس» بحث را شروع کنیم. چه نگاهی برای تولید این اثر در ذهن شما شکل گرفته بود که باعث تولید چنین اثری شد؟
میدیا: من همیشه یک روند ثابت و منظم را در تولید آثارم داشته و دارم. همیشه سعی و اولویت ام برای تولید هر آلبومی، ارائه فضایی جدید است. در آلبوم های قبلی مثل «طغیان» من از دونوازیها استفاده کرده بودم و در آلبوم آقای سراج هم از جنس ارکستر ایرانی به شکلی جدید بهره برده بودم. بقیه آلبوم ها هم همینطور و هر کدام شاخصه های خاص خود را داشتند. اما همیشه به تولید و ارائه آلبومی ارکسترال با درون مایه موسیقی ایرانی فکر می کردم و حتی تفکر در این باره هم برای من مهم و پر هیجان بود. بنا را گذاشته بودم برای اینکه یک ارکستر و آنسامبل کلاسیک در کنار یک آنسامبل ایرانی هر دو کار خود را بکنند. ولی نتیجه نتیجه مثبتی باشد در نهایت. اشعار را طبق معمول از اشعار بزرگان ادبیات کلاسیک ایرانی انتخاب کردم و ملودی ها ساخته شدند و بعد از اینکه این مبحث تولید اثر برای من بسته شد رسیدم به جایی که باید انتخاب می کردم. باید فردی را انتخاب می کردم که تنظیم ارکسترال آنرا انجام دهد. من در آلبوم «راه بی نهایت» خودم تنظیم کننده برای ارکستر کلاسیک غربی بودم ولی نکته این است که دراین بخش همیشه انجام دادن تنظیم برای یک ارکستر سمفونیک یا حتی یک کوارتت زهی چیزی ست که یک موزیسین کلاسیک بهتر انجام می دهد. خیلی از آثار امروزی که به نام موسیقی تلفیقی ایرانی و غربی عرضه می شود ایرادهای بزرگ هارمونیک دارند. چون تنظیم کننده آن اثار عمدتا یک موزیسین ایرانی است و ذهنیت اش با موسیقی ایرانی آمیخته و نمی تواند هارمونی لازم را در تنظیم برای ارکستر سمفونیک خلق کند. من این خودخواهی را کنار گذاشتم و گفتم تنظیم این اثر را باید کسی انجام دهد که کارش ارکستر سمفونیک است. خیلی ازدوستان نزدیک من هم بودند که توانایی لازم را برای به انجام رساندن این اثر داشتند. من این بخش را به آقای «امیر حسین سمعی» سپردم چون ایشان ذهن شان معطوف به موسیقی کلاسیک غرب بود و به نوعی در این حوزه بسیار مطلع و جامع بودند. تخصص شان موسیقی کلاسیک غربی بود و درگیر موسیقی ایرانی نشده بود. درگیر «گوشه» و «دستگاه» نبود. بسیار اهل تعامل بود و از همه مهم ترموسیقی ایرانی را دوست داشت.
* موضوع انتخاب خواننده از کجا آغاز شد؟
میدیا: از همان ابتدای آغاز آهنگسازی ها من به خواننده های زیادی فکر می کردم و چند نفری را هم در ذهن داشتم. ولی محکم ترین گزینه برای من سینا سرلک بود. چون احساس کردم که آن طور که شایسته است هرگز به پتانسیل های صوتی ایشان پرداخته نشده است. در عین حال هم ایشان علاقه وافری به خواندن یک رپرتوار خوب دارند. شما امکان ندارد یک کار قوی از لحاظ رپرتوار را پیش ایشان ببرید و او متوجه میزان قوی بودن اش نشود. شاید در برهه ای از بین کارهای پیشنهادی کاری را انتخاب کند که آن قدرهم قوی نباشد و ایشان برای حضور در جریان خبری و کاری، به ناچار قبول کنند و آن اثر را بخوانند. ولی حتما یک اثر قوی را به خوبی می توانند از بقیه آثار جدا کنند. دلیلش هم این است که از کودکی در کنار بزرگان موسیقی و اساتید به نام این حوزه آموزش داده شده اند و همین باعث شده گوش خوبی برای تشخیص موسیقی قوی و ضعیف داشته باشند.
* در صحبت های «میدیا فرج نژاد» تاکید زیادی روی بخش تنظیم آثار این آلبوم شد. اتفاق و فرآیندی که در موسیقی ایران به شدت می تواند روی سرنوشت هر آلبوم تاثیر گذار باشد. «امیر حسین سمیعی در تنظیم قطعات این اثر چقدر برایشان مخاطب اولویت بوده؟ یعنی شما بر اساس شناختی که از مخاطب ایرانی این قبیل شاخته ها و سبک ها داشتی سراغ این رفتی که بتوانی مخاطب بیشتری را به سمت اثر بکشانی یا اینکه نه کار خودت را کردی و نگاهت این بوده که مخاطب بیاید و تو را انتخاب کند و کشف ات کند.
سمیعی: ما نگاه مان در این باره کمی فرق داشت و نقطه بالاتری را درنظر گرفته بودیم. این گزینههایی که گفتید را خیلی از دوستانی که در بازار ایران کار می کنند به اسم «ارکستر مدرن گلها» این قبیل فعالیت ها را تجربه کرده اند و از سر گذرانده اند. آنها هستند و کارشان هم خوب است و دست شان هم درد نکند. ما نمی خواستیم به سمت آنها بریم. درباره این اثر ما خیلی جدی فکر می کردیم، از آن طرف هم هرگز نمی خواستیم که جذابیت های اثر هم کمتر شود. یعنی به گره خوردن همه تفکرات و سلیقه ها در این اثر فکر کردیم. اعتقاد داشتم که ناب بودن تفکرات میدیا در حوزه موسیقی ایرانی را در قالب ارکستر سمفونیک غربی به تصویر بکشم ولی در قاب کلاسیک. ما به جذابیت های کار فکر کرده بودیم ولی دلیلی نداشتیم که سطح خودمان را به خاطر مخاطب پائین بیاوریم. سعی کردیم جذابیت ها جور دیگری بوجود بیایند. با ملودی و جنب و جوش. ما ارتباط گرفتن را نگذاشته ایم بر اساس یک فهم ساده انگارانه. ما با تکنیک و اصول هارمونیک با یک باشکوه ارکستر در پی ایجاد جذابیت های مخاطب پسند بودیم.
* شکوه ارکستر نکته ای بود که در صحبت هایتان به آن اشاره کردید و درباره اصول هارمونیک سخن گفتید. باز هم من از نگاه مخاطب از شما می پرسم که آیا این ریزهکاریها برای مخاطبان این روزها بی حوصله موسیقی چقدر میتواند دغدغه باشد؟
میدیا: ما هرگز در ابتدای شروع به کار به فکر شکوه ارکستر یا دغدغه های این چنینی نبودیم . دنبال این بودیم که آن چیزی که به آن می گوییم «هیجان حساب شده در موسیقی ایرانی» را با یک ارکستر ایرانی در دل یک ارکستر کلاسیک غربی به دست بیاورم. ما باید توجه می کردیم که خروجی کار نبایستی تشخص ارکستر سمفونیک را می گرفت و در عین حال عنصر هیجان هم به آن اضافه می شد. این بزرگترین و مهم ترین چالش برای ما در این اثر بود. در برخی مواقع، تحرک و حجم ارکستر به قدری بالا بود که کار سینا سرلک واقعا سخت می شد. من خودم علاقه زیادی به آواز دارم ولی خواننده نیستم. همیشه هم اتود آثارم را خودم می خوانم. این برای اولین بار بود که من نتوانستم اتود کار خودم را بخوانم و این موضوع را به آقای سرلک هم گفتم. ولی در کل به لحاظ دیدگاه و لذتی که مخاطب می تواند از این آلبوم ببرد، قطعا مولفه های زیادی را داریم که میتواند مخاطب را درگیر کند. یک خواننده قدرتمند موسیقی ایرانی، یک ارکستر کامل و یک ارکستر ایرانی. حالا چیزی که می شنوی یک فضای کاملا معلق در بین این سه عنصر است که به خوبی توانسته خودش را نشان دهد و مخاطب می تواند دوستش داشته باشد. این تعلیق دغدغه من در این آلبوم بود و سعی من این بوده که بتوانم به این فضا برسم.
* «سینا سرلک» هم درباره این بخش حرف بزند لطفا...
سرلک: اولا من درباره دلایل این همکاری باید کمی توضیح بدهم. من هر چه فکر می کنم به این نتیجه می رسم که همه اتفاقات برای همکاری در این اثر در همان دلیل اول خلاصه میشود. من مسائل اخلاقی و انسانی آدم ها برایم خیلی مهم است. من سالهای زیادی با «میدیا» دوست بودم و همیشه هم وقتی بحث همکاری می شد پیش خودم می گفتم بگذاریم این دوستی عمیق تر شود. این باعث می شود که کیفیت کار هم در آن صورت بیشتر و بهتر باشد. در مورد نوع انتخاب هایم هم باید بگویم که من خودم هم دوست دارم که کار عالی بخوانم. ولی این به این شرط است که کار عالی برای خواندن وجود داشته باشد. وقتی این کار را شنیدم، اصول استفاده شده در این کار را کشف کردم. ابعاد تکنیکی و ابعاد احساسی، تنظیم های امیر حسین سمیعی و چیدمانی که در این اثر بود، استفاده درست از سازها و ملودی ها و انتخاب درست اشعار باعث شده بود که به این نتیجه برسم که یک مجموعه درست و ماندگار تولید شده و همین برای من خیلی محترم بود. یکی از مهم ترین دلایل برای انتخاب برای حضور در هر اثر، نگاه ماندگاری به ان است. اینکه این کار چقدر می تواند خودش را در بین مخاطب و مردم و جامعه موسیقی بالا بکشد.
* همین جا صحبتهای شما را مجبورم قطع کنم و از آنجایی که در حال توضیح فاکتورهای لازم هر اثر برای حضور شما به عنوان خواننده در آن هستید، نکته مهمی را از شما بپرسم. شما در سال 91، پنج آلبوم و در سال 89، چهار آلبوم منتشر کردید. آیا همه این فاکتورهایی که می گوئید در آن آثار بود که شما را به یک خواننده پرکار در آن دوره تبدیل کرد؟
سرلک: مسلما نه. اولا که درباره روند انتشار یک اثر در بازار ایران توضیحاتی را به شما بدهم. من هیچوقت علاقه ای ندارم که 5 آلبوم از من در یک سال منتشر شود. چون موسیقی کالای مصرفی نیست که تو بخواهی ماهی یک آلبوم را به بازار بفرستی. دلیل این موضوع هم این بود که من به صورت خاص با آن آهنگساز قرارداد نوشته ام و در آن اثر خوانده ام و هیچ نظارتی درباره زمان توزیع آن در بازار ندارم. رقابت شرکت هاست که باعث می شود مثلا در سک سال 5 آلبوم از من وارد بازار شود. قطعا من هم دوست ندارم این رویه برای من اتفاق بیفتد ولی به هر حال من هیچ نقش و تاثیری در این روند ندارم و اتفاقی ست که دلیل اصلی آن فقط و فقط شرکت های توزیع آثار هستند.اثری من چهار سال پیش خوانده ام ولی سال گذشته منتشر شده . این ایراد از سمت نشر است و این سوال شما را خیلی های دیگر هم از من می پرسند. درباره بخش اصلی سوال تان هم باید بگویم که، اگر من به خاطر اولویت ها و سخت گیری های خودم برای حضور در آلبوم ها به عنوان خواننده پافشاری کنم و دچار وسواس بیش از حد شوم، ناخودآگاه آرام آرام از چرخه موسیقی کشور کمرنگ می شوم و آن مخاطبی هم که تا امروز با من جلو آمده، من را گم می کند. محو شدن در همه جای دنیا هست. هر خواننده ای اگر چند سال آلبوم نداشته باشد کمرنگ میشود،مگر اینکه یک سری ترفندهای رسانه ای از سوی مشاورین آنها در جامعه منتشر شود تا آن هنرمند همچنان در راس اخبار باشد و از ذهن مخاطبان اش فاصله نگیرد.
* برگردیم به آلبوم «جرس». درباره محتوای این اثر می گفتید.
سرلک: به نظر من این آلبوم یکی از آثار مهم و ماندگار موسیقی معاصر ایرانی است و این را زمان ثابت خواهد کرد. به هر حال انتشار هر آلبوم موسیقی ایرانی در همه مقاطع، منتقدینی را داشته و خواهد داشت اما کار خوب به مرور زمان است که خودش را نشان می دهد و می تواند خودش را ثابت کند. این اثر از قابلیت های بسیاری برخوردار است. فقط یک شرط وجود دارد و آن هم اینکه این اثر درست شنیده شود و درست دیده شود. هر چند بسیاری از آثار خوب گذشتگان ما بعد از سالها توانسته اند کشف شوند و اهالی موسیقی را به این باور برسانند که این اثر در دوره خودش اثری فاخر و قابل توجه بوده. اما درست معرفی نشده و همین باعث شده به خوبی نتواند در آن دوره نظرها را به خود جلب کند.
* آهنگساز این اثر درباره بحث های مخاطب شناسی اثر چه پیش بینیهایی داشته؟ قرار است کدام قشر از مخاطبان موسیقی درگیر این اثر شوند؟ شما در این باره حرف بزنید...
میدیا: تلاش من این بوده که در برگیرنده یک قشر خاص مخاطب نباشم. در این آلبوم فضاهای مختلفی را تجربه کرده ایم. اینگونه است که شما باید ارکستراسیون تان را تغییر دهید که گوش مخاطب خسته نشود. تنوع فضا به قدری زیاد است که من شک ندارم مخاطب موسیقی ایرانی ازاین آلبوم دست خالی بیرون نمی رود. این موضوع در بخش آواز اثر هم رعایت شده. در بخش هایی از آقای سرلک خواستم که اجرای دراماتیک داشته باشند. گفتم از قید و بند رپرتوار نوشته شده بیرون بیایند و آزاد و رها بخوانند. برخی واژه ها هستند که بار مفهومی دارند. یعنی باید در خوانش آنها جوری این کلمات را ادا کرد که مفهوم حقیقی آن بیان شود. کلماتی مثل «فراق، عشق، درد و..». متاسفانه این معضل بسیاری از خواننده های این نسل است که این قبیل کامات را که بار مفهومی دارند، همان طور می خوانند که کلماتی مثل «از، در، با و...». این ایراد است.
* شما در مورد «لحن» و «عمق» خوانش خواننده صحبت می کنید...
میدیا: بله قطعا. ابتدا به ساکن «لحن» خواننده که خیلی مهم است و سپس «شعور اجرای دراماتیک» و «شناخت کلام». این چیزیست که متاسفانه در بین خوانندههای این نسل خیلی کم دیده میشود. حرفم این است که تنوع دراجرای خواننده هم به نظرمن از شاخصه های مهمی ست که برای این آلبوم و مخاطبش میتواند جذاب باشد.
* حرفهای قبلی «امیر حسین سمیعی» نشان داد که شناخت خوبی درباره ذائقه مخاطب این نسل پیدا کرده. به نظرم الان وقت خوبی ست که او درباره دلایل کم حوصله شدن نسل جدید مخاطب موسیقی حرف بزند. چرا مخاطب این دوره تا این حد سطح سلیقه اش پائین آمده؟ خیلی سخت است او را متقاعد کنیم که مثلا یک موسیقی کلاسیک ارکسترال را تا آخر گوش کند. ازاین سوال شروع می کنیم تا برسیم به بحث هایی درباره آلبوم «جرس».
سمیعی: قبل از جواب این را اعتراف می کنم که من دقیقا می خواستم بعد از صحبت های آقای فرج نژاد این مبحث را باز کنم که شما پیشدستی کردید. جوابم به شما این است که متاسفانه مخاطب این نسل دچار افراط در موسیقی «لیریک» (موسیقی عاشقانه) شده است. زیاده روی زیادی دراین حوزه شده .
* خوب این موضوع چقدرش به موزیسین ها مربوط است؟
صد در صد آن. مردم اثری را انتخاب می کنند که می شنوند و به گوششان میرسد. و ایراد اینجاست که موسیقی هایی ضعیف و با محتوای ارزشی پائین به قدری تریبون دارند که ناخودآگاه در جامعه و بین مخاطبان به تثبیت می رسند. یعنی ناگزیریم به شنیدن یک سری از موسیقی ها. در تاکسی و مغازه و خیلی جاهای دیگر. اگر کار خوب به گوش مردم برسد ، قطعا گوش مخاطب ایرانی می تواند آن را کشف کند. من در همین باره از آلبوم «جرس» برای شما مثالی میزنم. قطعه «نهان مکن» اثری کاملا دراماتیک است که برخی از دوستان بعد از شنیدن آن می گفتند کاش ارکستر هم کمی آرام تر جلو می رفت. من قطعه «کوچه» را برایشان می گذاشتم و همه می گفتند : «همین خوب است. این ذائقه امروز مخاطب است.» پاسخ من به همه این دوستان این بود که ما اصلا قرار نبوده که کل آلبوم در فضاهای عاشقانه سیر کند. ما تعمدا این روال را در آلبوم قانون کردیم. ما صبح تا شب از خواننده و سنتی موسیقی «لیریک» می شنویم و همین فقدان موسیقی چند صدایی است که باعث شده مخاطب و شنوده ما به این روز برسد. مخاطب آنقدر در این قبیل فضاهای موسیقی غرق شده که فکر می کند هیچ ژانر دیگری در موسیقی وجود ندارد و آنها محکوم اند به شنیدن آثاری این چنینی.
* «میدیا فرج نژاد» در این باره چه نظری دارد؟
میدیا: من موزیسین ها را هم جزئی از یک کل می دانم. این استراتژی بیشتر از هر چیزی، به برآیند تفکرات زمامداران حکومتی یک جامعه مربوط است. شما نمی توانید بگوئید موزیسین ها چرا اینگونه اند؟ موزیسین ها دراین جامعه اینگونه تربیت شده اند. شما نمی توانید به یک آدمی سیانور بدهید و بعد بپرسید چرا مُرد؟ این اتفاق خیلی اتفاق بدیهی ای است. اگر این آدم نمیرد باید بپرسید جرا نمُرد؟ این نمردن تعجب دارد. ما سالهاست از طریق رسانه داریم موسیقی هایی را به بهانه های مختلف حتی بهانه مذهب، به گوش مردم می رسانیم که بن مایه های اولیه را هم ندارند. مثلا موسیقی مذهبی که پنجاه سال پیش به گوش میرسید با آثاری که امروزه در ایام عزاداری به گوش مردم می رسد یکی است؟آیا صدا و سیما محمل خوبی برای به دوش کشیدن وظیفه حفظ موسیقی ایرانی بوده است ؟ اینجا باید کمی با خودمان صادق باشیم و بگوییم که ایرادات بسیاری وجود دارد و ابزار رسانه سالهاست خوراک فرهنگی غلط به جامعه می دهد و بعد توقع هم هست که شق القمر فرهنگی در این جامعه اتفاق بیفتد! جامعه ای که ساز ایرانی را از تلویزیون ایرانی نمی بیند اما ساز غربی را از هزاران شبکه ماهواره ای می بیند . موسیقی اصیل خودش شانس استفاده از تصویر و ویدیو را به ندرت پیدا میکند اما دسترسی به موسیقی وارداتی و سخیف برایش به آسانی فراهم است. باید از مسوولان امر پرسید واقعا این همان چیزی ست که اسمش را اعتلای فرهنگی می گذاریم ؟! ما نمی توانیم دنیا را عوض کنیم اما تکرار نکردن اشتباهات و استفاده از دارایی های فرهنگی یک ضرورت عقلی است .
* چرا فکر می کنید که زمامداران حکومت با این رویه موافق اند و برایش سیاست گذاری کرده اند؟
میدیا: چون ما در مکانیسمی رشد کرده ایم که از ریشه غلط است و هیچ عملکردی برای تصحیحش نمی بینیم. کودک موسیقی را باید از سه سالگی و چهارسالگی بیاموزد که این اتفاق نمی افتد. در سنین پایان باید به او بگویند موسیقی خوب هم هست و موسیقی بد هم هست. این خفقان و خط قرمز تلقی کردن موسیقی و برخی انگ ها باعث شده به این وضع برسیم. دسته بندی های جناحی و جنسیتی که هیچ پیامدی غیر از جامعه آشوب زده و پر بحران و سرشار از موسیقی های سخیف ندارد. متاسفانه حتی به قانون های مدون نیز عمل نمی شود ! قانون کشوری می گوید این کنسرت مجاز است اما چند نفر متدین نما می آیند جلوی کنسرت را میگیرند. قانون می گوید کپی رایت باید رعایت شود اما بازوی اجرایی برایش وجود ندارد و هیچ کس پاسخگوی ناقضان قانون نیست ! و داستان هایی از این دست که در موسیقی ما کم نیست ...
* این جامعه موسیقی آشوب زده و پر بحران و سرشار از موسیقی های سخیف، شما را برای ادامه راه تان نا امید نمی کند؟
میدیا: خیر اصلا.اول اینکه من از روز اول در این مسیر روی دست یاری کسی حسابی نکرده بودم ، بزرگترین دشمنان موسیقی گاهی خود فعلان موسیقی هستند و دوم اینکه شوق بسیاری می بینم. خیلی جوان تر ها این روزها هیجان کافی برای آموختن پیدا کرده اند و این برای من انرژی خوبی است. ولی این سوال مطرح است که چند تن از بزرگان حوزه موسیقی ایرانی حاضرند آموخته های خود را در اختیار نسل بعدی خود قرار دهند؟ این سوال شاید کمی آزار دهنده باشد ولی واقعا درصد خیلی کمی را باید در پاسخش نام برد. من اعتقاد دارم که نسل قبل از ما دین خود را به موسیقی این کشور در بخش آموزش ادا نکرده است. کاری که نورعلی خان برومند و هوشنگ ظریف و علی اکبر خان شهنازی برای این بزرگان کرد، تکرار نشد و این بزرگان نه تنها معلم نبودند که حتی عمدتا از ایران رفتند و بخش بزرگی از موسیقی ایران را هم با خود بردند و وقتی برگشتند که حال صحبت کردن نداشتند. چه برسد به تدریس و انتقال آموخته هایشان به نسل های بعدی.
* «سینا سرلک» در این موضوع نظری دارد؟
سرلک: خوراک موسیقی در جامعه ما خوراک درستی نیست. همان طور که انسانها برای خوراک جسم خود سعی و تلاش می کنند برای خوراک روح خود هم باید تلاش کنند. اگر در شهری که زندگی می کنی، تا کیلومترها آن طرف تر اش فقط رستوران فست فود باشد تو مجبوری فقط فست فود بخوری. موسیقی هم همین خاصیت را دارد. موسیقی بخش مهمی در زندگی بشر است که هر کسی بدون اینکه بداند، از آن بهره مند می شود. ولی خوراک موسیقی را چه کسی باید درست به جامعه تزریق کند؟ رسانه های جمعی مثل رادیو و تلویزیون باید مدیرانی را به خود ببینند که توانایی مدیریت این بخش را داشته باشند. من بعضی وقت ها در رادیو یک آثاری را می شنوم که به طور کل از ابتدا تا انتها فالش است. خواننده، سازها و روند ملودی و همه چیز خراب است. وقتی شما دائم موسیقی و صدای بد می شوی حتما گوشت عادت می کند. استاد من جناب آقای شجریان بارها به من می گفت که سینا هیچوقت کار بد گوش نکن، گوشت خراب می شود. این موضوع واقعا تاثیر گذار است. چون انسان خاصیت تقلید پذیری دارد. وقتی تو چیز غلطی را بشنوی آنرا تکرار می کنی و همین باعث بوجود آمدن جامعه ای غلط می شود. جامعه موسیقی به این غلط ها آلوده شده. باید افراد متخصص در رادیو و تلویزیون برمسند کار بیایند تا بتوانند روند را عوض کنند.
* تثبیت شدن این روند شاید بحرانی ست که خیلی زمان برده واقعا نمی توان با یک اتفاق یا یک جایگزینی عوضش کرد.
میدیا: سی سال برای این موضوع و این تخریب فرهنگی زمان صرف شده و باید سالها وقت گذاشت برای درست کردن و ترمیم اش. سرلک: باید متخصصین این حوزه فکری کنند و مدیران لایق به حوزه موسیقی و صدا و سیما وارد شوند. ادامه این روند مشخصا به جای خوبی کشیده نمی شود.
* نسل جدیدی از خواننده های موسیقی، علی الخصوص موسیقی ایرانی در چند سال گذشته وارد جغرافیای موسیقی شده اند و تلاش آنها برای تنوع و نو آوریهای بیشتر باعث شده فضای موسیقی سنتی ایران دستخوش تغییراتی هم بشود. چهره هایی چون همایون شجریان با «آرایش غلیظ» یا محمد معتمدی، علی قمصری و خیلی های دیگر در این ماجرا نمونه های خوبی هستند. این تلاش برای نو آوری با برخوردهای گاها تندی از سوی بزرگان و اساتید موسیقی سنتی ایران رو به رو شده و حتی برخی از آنها مورد سرکوب هم قرار گرفته است. رواج موج نوآوری در موسیقی ایرانی را چطور ارزیابی می کنید؟
میدیا: اول اینکه من به انتخاب های هر هنرمندی احترام می گذارم و به نظرم این حق هر کسی ست که سلیقه شخصی اش را داشته باشد. نکته بعد این است که من به هیچ عنوان از کنار هم قرار گرفته شدن موسیقی ایرانی و سایر نوع موسیقی ها ابایی ندارم. اعتقاد دارم موسیقی ایرانی قابلیت این رادارد که در کنار هر نوع موسیقی دیگری قرار بگیرد. آن چیزی که ممکن است در بعضی از آثار چالش برانگیز باشد، نحوه اجرای آن تفکر است. معتقدم که هر ایده جدیدی از ابتدای کشف اش تا مرحله اجرا باید یک پروسه ای را بگذراند تا به ارائه برسد. حرف من این است که هرگز نباید اولین ایده ای که به ذهن مان می رسد را اجرا کنیم و سریع آنرا به مخاطب بدهیم. برای تاثیرگذاری یک اثر روی مخاطب، گاه احتیاج است که زمان بیشتری را صرف کنیم و تحقیق کنیم. در همه جای دنیا برای ارائه یک سبک جدید یک رپرتوار برای تدریس آکادمیک آن هم ارائه می شود. یعنی آن سبک جدید با یک رپرتوار آکادمیک برای تدریس و آنالیز صحیح، می تواند حتی به تثبیت برسد. در غیر این صورت هر کاری که ارائه شود صرفا یک کار کاملا سلیقه ای است. من اسمش را می گذارم کارگاهی. من قصد این را ندارم که بگویم به عنوان مثال «آرایش غلیظ» دارای این شاخصه هست و یا نیست. این کاملا به مخاطب مرتبط است. متاسفانه ما در کشورمان نقد درستی درباره آثار موسیقی نداریم و اگر اینگونه نبود هر هنرمندی باید برای اثرش به منتقد جواب پس میداد. آن زمان می شد به خوبی درباره تاثیر این قبیل نوآوری ها بحث و تبادل نظر کرد.
سمیعی: من نگاهم به این ماجرا کمی تندتر است. اعتقاد دارم که یک نوع تجدد ستیزی در جامعه ما وجود دارد. اگر کاری را قرار باشد من در حوزه «پاپ – راک» قرار بدهم و در این حوزه به آن بپردازم، ترجیح میدهم به عنوان مثال آثار یغمایی را بررسی کنم. بخاطر اینکه خاندان یغمایی از قدیم الایام در این حوزه صاحب دیدگاه و نظر بوده اند. اولین کسانی بوده اند که گیتار الکتریک را وارد حوزه موسیقی کشور کرده اند و هنرستان موسیقی درس خوانده اند و تدریس کرده اند. سواد این کار را دارند و شما لحن خواندن یغمایی را نمی توانید با هیچکدام از خواننده هایی که راک کار می کنند، مقایسه کنید. طبیعی ست که انتخاب من برای شنیدن اثری در این ژانر موسیقی اثر یغمایی است همانگونه که وقتی به شنیدن اثری با شاخصه های موسیقی ایرانی فکر میکنم به یاد آثار استاد شجریان می افتم و این نشان دهنده روند کاری صحیح این هنرمندان است. به عقیده من نوآوری تا جایی جذاب است که هویت موسیقی از بین نرود. به عنوان مثال شنیدن صدای یغمایی در اثری که تمام و کمال ایرانی ست برایم به هیچ عنوان جالب نیست.
سرلک: قیاس پسر با پدر یا پدر با پسر از پایه اشتباه است. استاد شجریان جایگاه و روند کاری اش را دارد و همین طور همایون شجریان هم همین روال و رویه خود را. به هر حال همایون به نظر من روندی را برای ادامه عمر هنری اش انتخاب کرده و به آن رسیده و عملی اش کرده. من فکر نمی کنم ورودش به این حوزه ربط چندانی به رزومه و سابقه پدرش داشته باشد. این انتخاب همایون است و من به خودم اجازه نقد انتخاب شخصی یک هنرمند را نمی دهم. هر کسی تفکری دارد و پیش تر از همایون کار «رومی» را انجام دادم که ساختار شکنی در رزومه من بود که تا آن روز تجربه نشده بود. بعد از آن تجربه این موضوع بارها اتفاق افتاد. ولی با شمایل مختلف. پس این قبیل نو آوری ها را نمی توان نهی کرد و گفت خلاف عرف است. اتفاقا جریان ساز هم هستند و می توانند کلی ایده خوب در ادامه بوجود بیاورند اما این آثار مثل شمشیر دو لبه اند و اگر درست به انجام نرسند ممکن است جامعه مخاطب را دچار سر در گمی کند.
* حرفی مانده؟
میدیا: عمده سوالات شما در این میزگرد درباره مبحث مخاطب بود. مخاطب به نظر من می تواند این آلبوم را انتخاب کند و گوش کند و آنرا دوست داشته باشد یا نداشته باشد. من به این انتخاب احترام می گذارم ولی دلیل که باعث شده من این اثر را تولید کنم این بوده که من احساس کرده ام که به جامعه ام یک چیزی را بگویم. با زبان خودم. نه اینکه صرفا موسیقی ای را تولید کنم که جامعه بخاطرش پول بدهد. این دو مبحث واقعا بسیار با هم فرق دارند. موسیقی ای که پیام جامعه اش را می تواند انتقال دهد، می شود برخی آثار مرحوم بنان در موسیقی ایرانی ،و یا «مازیار» در پاپ که الان فکر می کنم 30، 40 سال از تولید آن آثار گذشته و هنوز مردم توی فروشگاه ها دنبال آثار ایشان هستند. این اتفاق را در موسیقی ایرانی هم شاهد هستیم. پس میزان مخاطب یا مخاطب گریزی نمی تواند برای من ایده آل باشد. ما باید بلد باشیم پیغام مان را به جامعه برسانیم. کتاب خوب، شعر خوب و موسیقی خوب چیزی ست که صد سال بعد هر کس بخواهد درباره جامعه ای تحقیق کند، به آنها رجوع می کند و می تواند حال و روز جامعه ای را در سال فلان، از لا به لای آنها کشف می کند. مثل خود ما که «مرغ سحر» گوش می کنیم و ته دلمان می گوئیم: «حال آن دوره تاریخی ایران آنطور بوده...». چند سال از «مرغ سحر» گذشته ولی مردم هنوز گوش می کنند؟ ولی پنجاه اثر را برای شما نام می برم که در زمان انتشارشان کلی سر و صدا به پا کردند ولی الان هیچ ردی از آنها در تاریخ هنر این مملکت نیست. به این نکات خیلی دقیق فکر کنیم. اینها خیلی تاثیر گذارند.
سمیعی: این آلبوم شبیه هیچ آلبوم موسیقی ارکسترالی که در بیست سال گذشته ساخته شده نیست. این نقطه قوت آلبوم «جرس» است. خوشحالم از اینکه در این مجموعه هستم و اعتقاد دارم این اثر خیلی زود در بین مخاطبان موسیقی می تواند جا باز کند و شنیده شود. چون واقعا شرایط فراهمه برای اینکه حرفمان را بزنیم و با قدرت هم پیش رفته ایم. همه عوامل حرفه ای و مسلط پیش رفته اند تا این ذهنی که این همه حرف داشته را زده باشیم و عنوانش کرده باشیم و به جامعه معرفی کنیم. موسیقی «میدیا فرج نژاد» موسیقی ای بود که در همه این سالها من دوست داشتم بشنوم ولی نبود. به این دلیل وارد این آلبوم شدم و و قتی صدای سینا سرلک را شنیدم احساس کردم که ایشان چه توانمندی هایی داشته که من تا به حال نشنیدم. همه این اتفاقات خوب نوید یک جریان سازی خوب بوده که انشاالله با همین تیم ادامه پیدا خواهد کرد.
سرلک: من خیلی مطمئن ام که این اتفاق یک اتفاق خوب برای موسیقی ایرانی خواهد بود. درباره خودم هم اعتقاد دارم که هرگز جواب تلاشم را در موسیقی ایرانی در این دنیا و در زمان حیات خودم نخواهم گرفت. با توجه به شناختی که از جامعه و سلیقه مردم دارم. بسیاری از اهالی موسیقی در کشور قطعا هنوز تکلیف درستی از این هنر را در جامعه نمی دانند و سردر گم اند. اعتقاد دارم جواب این تلاش را در فراز و دوره تاریخی دیگری از تاریخ موسیقی ایران خواهم گرفت.
جامعهای با مخالفین اکید نوآوری و خلاقیتهای جدید که همین باعث شده حال و روز مناسبی را در آن شاهد نباشیم. آلبومهای چهرهها و نسل جدید موسیقی سنتی در کشور، یکی پس از دیگری وارد بازار موسیقی میشود و به جز معدود اتفاقهایی که در سالهای گذشته شاهداش بودهایم، کمتر آلبومی بوده که بشود از آن به عنوان اتفاق یاد کرده و همه گیری درست و حسابیای در بین مخاطبان نصیباش شود.
نسل جدید موزیسینهای ایرانی ولی از این موضوع دلسرد نشدهاند و حالا به مرور شاهد ریسکهای بزرگتری از جوان ترها هستیم که بیتوجه به انتقادات بزرگان و اساتید مخالف تلفیق، معجونهای وسوسه انگیزی را برای مخاطبان تولید کردهاند. آلبوم «جرس» چند هفتهای هست که با سر و صدای فراوان روانه بازار موسیقی کشور شده و در همین مدت کوتاه، توانسته نه تنها به تیراژ دوم برسد، بلکه در صدر پرفروشهای سایتهای فروش آنلاین آلبوم نیز در بخش موسیقی ایرانی قرار گرفته است.
آلبومی با درون مایه موسیقی ایرانی و تفکری که پشت آن موزیسین جوان ولی شناخته شدهای به نام «میدیا فرجنژاد» حضور دارد. صدای «سینا سرلک» در آن شنیده میشود و «امیر حسین سمیعی» نیز تنظیم ارکسترال آنرا برعهده داشته است. آلبومی که در همین مدت کوتاه مورد نقد و بررسیهای مدام قرار گرفته است و حالا خالقان این آلبوم در میزگردی تخصصی، از این ریسک و «تلاش برای نوآوریهای جدید» سخن گفتهاند. تلاشی که سر و صداهای زیادی را باعث شده است...
* همیشه در تولید هر اثر هنری، پیش زمینه و تفکری جاری است که باید از آن به عنوان مهم ترین مولفه شکل گیری هر محصولی یاد کرد. با نگاهی به تفکر شکل گیری برای آلبوم «جرس» بحث را شروع کنیم. چه نگاهی برای تولید این اثر در ذهن شما شکل گرفته بود که باعث تولید چنین اثری شد؟
میدیا: من همیشه یک روند ثابت و منظم را در تولید آثارم داشته و دارم. همیشه سعی و اولویت ام برای تولید هر آلبومی، ارائه فضایی جدید است. در آلبوم های قبلی مثل «طغیان» من از دونوازیها استفاده کرده بودم و در آلبوم آقای سراج هم از جنس ارکستر ایرانی به شکلی جدید بهره برده بودم. بقیه آلبوم ها هم همینطور و هر کدام شاخصه های خاص خود را داشتند. اما همیشه به تولید و ارائه آلبومی ارکسترال با درون مایه موسیقی ایرانی فکر می کردم و حتی تفکر در این باره هم برای من مهم و پر هیجان بود. بنا را گذاشته بودم برای اینکه یک ارکستر و آنسامبل کلاسیک در کنار یک آنسامبل ایرانی هر دو کار خود را بکنند. ولی نتیجه نتیجه مثبتی باشد در نهایت. اشعار را طبق معمول از اشعار بزرگان ادبیات کلاسیک ایرانی انتخاب کردم و ملودی ها ساخته شدند و بعد از اینکه این مبحث تولید اثر برای من بسته شد رسیدم به جایی که باید انتخاب می کردم. باید فردی را انتخاب می کردم که تنظیم ارکسترال آنرا انجام دهد. من در آلبوم «راه بی نهایت» خودم تنظیم کننده برای ارکستر کلاسیک غربی بودم ولی نکته این است که دراین بخش همیشه انجام دادن تنظیم برای یک ارکستر سمفونیک یا حتی یک کوارتت زهی چیزی ست که یک موزیسین کلاسیک بهتر انجام می دهد. خیلی از آثار امروزی که به نام موسیقی تلفیقی ایرانی و غربی عرضه می شود ایرادهای بزرگ هارمونیک دارند. چون تنظیم کننده آن اثار عمدتا یک موزیسین ایرانی است و ذهنیت اش با موسیقی ایرانی آمیخته و نمی تواند هارمونی لازم را در تنظیم برای ارکستر سمفونیک خلق کند. من این خودخواهی را کنار گذاشتم و گفتم تنظیم این اثر را باید کسی انجام دهد که کارش ارکستر سمفونیک است. خیلی ازدوستان نزدیک من هم بودند که توانایی لازم را برای به انجام رساندن این اثر داشتند. من این بخش را به آقای «امیر حسین سمعی» سپردم چون ایشان ذهن شان معطوف به موسیقی کلاسیک غرب بود و به نوعی در این حوزه بسیار مطلع و جامع بودند. تخصص شان موسیقی کلاسیک غربی بود و درگیر موسیقی ایرانی نشده بود. درگیر «گوشه» و «دستگاه» نبود. بسیار اهل تعامل بود و از همه مهم ترموسیقی ایرانی را دوست داشت.
* موضوع انتخاب خواننده از کجا آغاز شد؟
میدیا: از همان ابتدای آغاز آهنگسازی ها من به خواننده های زیادی فکر می کردم و چند نفری را هم در ذهن داشتم. ولی محکم ترین گزینه برای من سینا سرلک بود. چون احساس کردم که آن طور که شایسته است هرگز به پتانسیل های صوتی ایشان پرداخته نشده است. در عین حال هم ایشان علاقه وافری به خواندن یک رپرتوار خوب دارند. شما امکان ندارد یک کار قوی از لحاظ رپرتوار را پیش ایشان ببرید و او متوجه میزان قوی بودن اش نشود. شاید در برهه ای از بین کارهای پیشنهادی کاری را انتخاب کند که آن قدرهم قوی نباشد و ایشان برای حضور در جریان خبری و کاری، به ناچار قبول کنند و آن اثر را بخوانند. ولی حتما یک اثر قوی را به خوبی می توانند از بقیه آثار جدا کنند. دلیلش هم این است که از کودکی در کنار بزرگان موسیقی و اساتید به نام این حوزه آموزش داده شده اند و همین باعث شده گوش خوبی برای تشخیص موسیقی قوی و ضعیف داشته باشند.
* در صحبت های «میدیا فرج نژاد» تاکید زیادی روی بخش تنظیم آثار این آلبوم شد. اتفاق و فرآیندی که در موسیقی ایران به شدت می تواند روی سرنوشت هر آلبوم تاثیر گذار باشد. «امیر حسین سمیعی در تنظیم قطعات این اثر چقدر برایشان مخاطب اولویت بوده؟ یعنی شما بر اساس شناختی که از مخاطب ایرانی این قبیل شاخته ها و سبک ها داشتی سراغ این رفتی که بتوانی مخاطب بیشتری را به سمت اثر بکشانی یا اینکه نه کار خودت را کردی و نگاهت این بوده که مخاطب بیاید و تو را انتخاب کند و کشف ات کند.
سمیعی: ما نگاه مان در این باره کمی فرق داشت و نقطه بالاتری را درنظر گرفته بودیم. این گزینههایی که گفتید را خیلی از دوستانی که در بازار ایران کار می کنند به اسم «ارکستر مدرن گلها» این قبیل فعالیت ها را تجربه کرده اند و از سر گذرانده اند. آنها هستند و کارشان هم خوب است و دست شان هم درد نکند. ما نمی خواستیم به سمت آنها بریم. درباره این اثر ما خیلی جدی فکر می کردیم، از آن طرف هم هرگز نمی خواستیم که جذابیت های اثر هم کمتر شود. یعنی به گره خوردن همه تفکرات و سلیقه ها در این اثر فکر کردیم. اعتقاد داشتم که ناب بودن تفکرات میدیا در حوزه موسیقی ایرانی را در قالب ارکستر سمفونیک غربی به تصویر بکشم ولی در قاب کلاسیک. ما به جذابیت های کار فکر کرده بودیم ولی دلیلی نداشتیم که سطح خودمان را به خاطر مخاطب پائین بیاوریم. سعی کردیم جذابیت ها جور دیگری بوجود بیایند. با ملودی و جنب و جوش. ما ارتباط گرفتن را نگذاشته ایم بر اساس یک فهم ساده انگارانه. ما با تکنیک و اصول هارمونیک با یک باشکوه ارکستر در پی ایجاد جذابیت های مخاطب پسند بودیم.
* شکوه ارکستر نکته ای بود که در صحبت هایتان به آن اشاره کردید و درباره اصول هارمونیک سخن گفتید. باز هم من از نگاه مخاطب از شما می پرسم که آیا این ریزهکاریها برای مخاطبان این روزها بی حوصله موسیقی چقدر میتواند دغدغه باشد؟
میدیا: ما هرگز در ابتدای شروع به کار به فکر شکوه ارکستر یا دغدغه های این چنینی نبودیم . دنبال این بودیم که آن چیزی که به آن می گوییم «هیجان حساب شده در موسیقی ایرانی» را با یک ارکستر ایرانی در دل یک ارکستر کلاسیک غربی به دست بیاورم. ما باید توجه می کردیم که خروجی کار نبایستی تشخص ارکستر سمفونیک را می گرفت و در عین حال عنصر هیجان هم به آن اضافه می شد. این بزرگترین و مهم ترین چالش برای ما در این اثر بود. در برخی مواقع، تحرک و حجم ارکستر به قدری بالا بود که کار سینا سرلک واقعا سخت می شد. من خودم علاقه زیادی به آواز دارم ولی خواننده نیستم. همیشه هم اتود آثارم را خودم می خوانم. این برای اولین بار بود که من نتوانستم اتود کار خودم را بخوانم و این موضوع را به آقای سرلک هم گفتم. ولی در کل به لحاظ دیدگاه و لذتی که مخاطب می تواند از این آلبوم ببرد، قطعا مولفه های زیادی را داریم که میتواند مخاطب را درگیر کند. یک خواننده قدرتمند موسیقی ایرانی، یک ارکستر کامل و یک ارکستر ایرانی. حالا چیزی که می شنوی یک فضای کاملا معلق در بین این سه عنصر است که به خوبی توانسته خودش را نشان دهد و مخاطب می تواند دوستش داشته باشد. این تعلیق دغدغه من در این آلبوم بود و سعی من این بوده که بتوانم به این فضا برسم.
* «سینا سرلک» هم درباره این بخش حرف بزند لطفا...
سرلک: اولا من درباره دلایل این همکاری باید کمی توضیح بدهم. من هر چه فکر می کنم به این نتیجه می رسم که همه اتفاقات برای همکاری در این اثر در همان دلیل اول خلاصه میشود. من مسائل اخلاقی و انسانی آدم ها برایم خیلی مهم است. من سالهای زیادی با «میدیا» دوست بودم و همیشه هم وقتی بحث همکاری می شد پیش خودم می گفتم بگذاریم این دوستی عمیق تر شود. این باعث می شود که کیفیت کار هم در آن صورت بیشتر و بهتر باشد. در مورد نوع انتخاب هایم هم باید بگویم که من خودم هم دوست دارم که کار عالی بخوانم. ولی این به این شرط است که کار عالی برای خواندن وجود داشته باشد. وقتی این کار را شنیدم، اصول استفاده شده در این کار را کشف کردم. ابعاد تکنیکی و ابعاد احساسی، تنظیم های امیر حسین سمیعی و چیدمانی که در این اثر بود، استفاده درست از سازها و ملودی ها و انتخاب درست اشعار باعث شده بود که به این نتیجه برسم که یک مجموعه درست و ماندگار تولید شده و همین برای من خیلی محترم بود. یکی از مهم ترین دلایل برای انتخاب برای حضور در هر اثر، نگاه ماندگاری به ان است. اینکه این کار چقدر می تواند خودش را در بین مخاطب و مردم و جامعه موسیقی بالا بکشد.
* همین جا صحبتهای شما را مجبورم قطع کنم و از آنجایی که در حال توضیح فاکتورهای لازم هر اثر برای حضور شما به عنوان خواننده در آن هستید، نکته مهمی را از شما بپرسم. شما در سال 91، پنج آلبوم و در سال 89، چهار آلبوم منتشر کردید. آیا همه این فاکتورهایی که می گوئید در آن آثار بود که شما را به یک خواننده پرکار در آن دوره تبدیل کرد؟
سرلک: مسلما نه. اولا که درباره روند انتشار یک اثر در بازار ایران توضیحاتی را به شما بدهم. من هیچوقت علاقه ای ندارم که 5 آلبوم از من در یک سال منتشر شود. چون موسیقی کالای مصرفی نیست که تو بخواهی ماهی یک آلبوم را به بازار بفرستی. دلیل این موضوع هم این بود که من به صورت خاص با آن آهنگساز قرارداد نوشته ام و در آن اثر خوانده ام و هیچ نظارتی درباره زمان توزیع آن در بازار ندارم. رقابت شرکت هاست که باعث می شود مثلا در سک سال 5 آلبوم از من وارد بازار شود. قطعا من هم دوست ندارم این رویه برای من اتفاق بیفتد ولی به هر حال من هیچ نقش و تاثیری در این روند ندارم و اتفاقی ست که دلیل اصلی آن فقط و فقط شرکت های توزیع آثار هستند.اثری من چهار سال پیش خوانده ام ولی سال گذشته منتشر شده . این ایراد از سمت نشر است و این سوال شما را خیلی های دیگر هم از من می پرسند. درباره بخش اصلی سوال تان هم باید بگویم که، اگر من به خاطر اولویت ها و سخت گیری های خودم برای حضور در آلبوم ها به عنوان خواننده پافشاری کنم و دچار وسواس بیش از حد شوم، ناخودآگاه آرام آرام از چرخه موسیقی کشور کمرنگ می شوم و آن مخاطبی هم که تا امروز با من جلو آمده، من را گم می کند. محو شدن در همه جای دنیا هست. هر خواننده ای اگر چند سال آلبوم نداشته باشد کمرنگ میشود،مگر اینکه یک سری ترفندهای رسانه ای از سوی مشاورین آنها در جامعه منتشر شود تا آن هنرمند همچنان در راس اخبار باشد و از ذهن مخاطبان اش فاصله نگیرد.
* برگردیم به آلبوم «جرس». درباره محتوای این اثر می گفتید.
سرلک: به نظر من این آلبوم یکی از آثار مهم و ماندگار موسیقی معاصر ایرانی است و این را زمان ثابت خواهد کرد. به هر حال انتشار هر آلبوم موسیقی ایرانی در همه مقاطع، منتقدینی را داشته و خواهد داشت اما کار خوب به مرور زمان است که خودش را نشان می دهد و می تواند خودش را ثابت کند. این اثر از قابلیت های بسیاری برخوردار است. فقط یک شرط وجود دارد و آن هم اینکه این اثر درست شنیده شود و درست دیده شود. هر چند بسیاری از آثار خوب گذشتگان ما بعد از سالها توانسته اند کشف شوند و اهالی موسیقی را به این باور برسانند که این اثر در دوره خودش اثری فاخر و قابل توجه بوده. اما درست معرفی نشده و همین باعث شده به خوبی نتواند در آن دوره نظرها را به خود جلب کند.
* آهنگساز این اثر درباره بحث های مخاطب شناسی اثر چه پیش بینیهایی داشته؟ قرار است کدام قشر از مخاطبان موسیقی درگیر این اثر شوند؟ شما در این باره حرف بزنید...
میدیا: تلاش من این بوده که در برگیرنده یک قشر خاص مخاطب نباشم. در این آلبوم فضاهای مختلفی را تجربه کرده ایم. اینگونه است که شما باید ارکستراسیون تان را تغییر دهید که گوش مخاطب خسته نشود. تنوع فضا به قدری زیاد است که من شک ندارم مخاطب موسیقی ایرانی ازاین آلبوم دست خالی بیرون نمی رود. این موضوع در بخش آواز اثر هم رعایت شده. در بخش هایی از آقای سرلک خواستم که اجرای دراماتیک داشته باشند. گفتم از قید و بند رپرتوار نوشته شده بیرون بیایند و آزاد و رها بخوانند. برخی واژه ها هستند که بار مفهومی دارند. یعنی باید در خوانش آنها جوری این کلمات را ادا کرد که مفهوم حقیقی آن بیان شود. کلماتی مثل «فراق، عشق، درد و..». متاسفانه این معضل بسیاری از خواننده های این نسل است که این قبیل کامات را که بار مفهومی دارند، همان طور می خوانند که کلماتی مثل «از، در، با و...». این ایراد است.
* شما در مورد «لحن» و «عمق» خوانش خواننده صحبت می کنید...
میدیا: بله قطعا. ابتدا به ساکن «لحن» خواننده که خیلی مهم است و سپس «شعور اجرای دراماتیک» و «شناخت کلام». این چیزیست که متاسفانه در بین خوانندههای این نسل خیلی کم دیده میشود. حرفم این است که تنوع دراجرای خواننده هم به نظرمن از شاخصه های مهمی ست که برای این آلبوم و مخاطبش میتواند جذاب باشد.
* حرفهای قبلی «امیر حسین سمیعی» نشان داد که شناخت خوبی درباره ذائقه مخاطب این نسل پیدا کرده. به نظرم الان وقت خوبی ست که او درباره دلایل کم حوصله شدن نسل جدید مخاطب موسیقی حرف بزند. چرا مخاطب این دوره تا این حد سطح سلیقه اش پائین آمده؟ خیلی سخت است او را متقاعد کنیم که مثلا یک موسیقی کلاسیک ارکسترال را تا آخر گوش کند. ازاین سوال شروع می کنیم تا برسیم به بحث هایی درباره آلبوم «جرس».
سمیعی: قبل از جواب این را اعتراف می کنم که من دقیقا می خواستم بعد از صحبت های آقای فرج نژاد این مبحث را باز کنم که شما پیشدستی کردید. جوابم به شما این است که متاسفانه مخاطب این نسل دچار افراط در موسیقی «لیریک» (موسیقی عاشقانه) شده است. زیاده روی زیادی دراین حوزه شده .
* خوب این موضوع چقدرش به موزیسین ها مربوط است؟
صد در صد آن. مردم اثری را انتخاب می کنند که می شنوند و به گوششان میرسد. و ایراد اینجاست که موسیقی هایی ضعیف و با محتوای ارزشی پائین به قدری تریبون دارند که ناخودآگاه در جامعه و بین مخاطبان به تثبیت می رسند. یعنی ناگزیریم به شنیدن یک سری از موسیقی ها. در تاکسی و مغازه و خیلی جاهای دیگر. اگر کار خوب به گوش مردم برسد ، قطعا گوش مخاطب ایرانی می تواند آن را کشف کند. من در همین باره از آلبوم «جرس» برای شما مثالی میزنم. قطعه «نهان مکن» اثری کاملا دراماتیک است که برخی از دوستان بعد از شنیدن آن می گفتند کاش ارکستر هم کمی آرام تر جلو می رفت. من قطعه «کوچه» را برایشان می گذاشتم و همه می گفتند : «همین خوب است. این ذائقه امروز مخاطب است.» پاسخ من به همه این دوستان این بود که ما اصلا قرار نبوده که کل آلبوم در فضاهای عاشقانه سیر کند. ما تعمدا این روال را در آلبوم قانون کردیم. ما صبح تا شب از خواننده و سنتی موسیقی «لیریک» می شنویم و همین فقدان موسیقی چند صدایی است که باعث شده مخاطب و شنوده ما به این روز برسد. مخاطب آنقدر در این قبیل فضاهای موسیقی غرق شده که فکر می کند هیچ ژانر دیگری در موسیقی وجود ندارد و آنها محکوم اند به شنیدن آثاری این چنینی.
* «میدیا فرج نژاد» در این باره چه نظری دارد؟
میدیا: من موزیسین ها را هم جزئی از یک کل می دانم. این استراتژی بیشتر از هر چیزی، به برآیند تفکرات زمامداران حکومتی یک جامعه مربوط است. شما نمی توانید بگوئید موزیسین ها چرا اینگونه اند؟ موزیسین ها دراین جامعه اینگونه تربیت شده اند. شما نمی توانید به یک آدمی سیانور بدهید و بعد بپرسید چرا مُرد؟ این اتفاق خیلی اتفاق بدیهی ای است. اگر این آدم نمیرد باید بپرسید جرا نمُرد؟ این نمردن تعجب دارد. ما سالهاست از طریق رسانه داریم موسیقی هایی را به بهانه های مختلف حتی بهانه مذهب، به گوش مردم می رسانیم که بن مایه های اولیه را هم ندارند. مثلا موسیقی مذهبی که پنجاه سال پیش به گوش میرسید با آثاری که امروزه در ایام عزاداری به گوش مردم می رسد یکی است؟آیا صدا و سیما محمل خوبی برای به دوش کشیدن وظیفه حفظ موسیقی ایرانی بوده است ؟ اینجا باید کمی با خودمان صادق باشیم و بگوییم که ایرادات بسیاری وجود دارد و ابزار رسانه سالهاست خوراک فرهنگی غلط به جامعه می دهد و بعد توقع هم هست که شق القمر فرهنگی در این جامعه اتفاق بیفتد! جامعه ای که ساز ایرانی را از تلویزیون ایرانی نمی بیند اما ساز غربی را از هزاران شبکه ماهواره ای می بیند . موسیقی اصیل خودش شانس استفاده از تصویر و ویدیو را به ندرت پیدا میکند اما دسترسی به موسیقی وارداتی و سخیف برایش به آسانی فراهم است. باید از مسوولان امر پرسید واقعا این همان چیزی ست که اسمش را اعتلای فرهنگی می گذاریم ؟! ما نمی توانیم دنیا را عوض کنیم اما تکرار نکردن اشتباهات و استفاده از دارایی های فرهنگی یک ضرورت عقلی است .
* چرا فکر می کنید که زمامداران حکومت با این رویه موافق اند و برایش سیاست گذاری کرده اند؟
میدیا: چون ما در مکانیسمی رشد کرده ایم که از ریشه غلط است و هیچ عملکردی برای تصحیحش نمی بینیم. کودک موسیقی را باید از سه سالگی و چهارسالگی بیاموزد که این اتفاق نمی افتد. در سنین پایان باید به او بگویند موسیقی خوب هم هست و موسیقی بد هم هست. این خفقان و خط قرمز تلقی کردن موسیقی و برخی انگ ها باعث شده به این وضع برسیم. دسته بندی های جناحی و جنسیتی که هیچ پیامدی غیر از جامعه آشوب زده و پر بحران و سرشار از موسیقی های سخیف ندارد. متاسفانه حتی به قانون های مدون نیز عمل نمی شود ! قانون کشوری می گوید این کنسرت مجاز است اما چند نفر متدین نما می آیند جلوی کنسرت را میگیرند. قانون می گوید کپی رایت باید رعایت شود اما بازوی اجرایی برایش وجود ندارد و هیچ کس پاسخگوی ناقضان قانون نیست ! و داستان هایی از این دست که در موسیقی ما کم نیست ...
* این جامعه موسیقی آشوب زده و پر بحران و سرشار از موسیقی های سخیف، شما را برای ادامه راه تان نا امید نمی کند؟
میدیا: خیر اصلا.اول اینکه من از روز اول در این مسیر روی دست یاری کسی حسابی نکرده بودم ، بزرگترین دشمنان موسیقی گاهی خود فعلان موسیقی هستند و دوم اینکه شوق بسیاری می بینم. خیلی جوان تر ها این روزها هیجان کافی برای آموختن پیدا کرده اند و این برای من انرژی خوبی است. ولی این سوال مطرح است که چند تن از بزرگان حوزه موسیقی ایرانی حاضرند آموخته های خود را در اختیار نسل بعدی خود قرار دهند؟ این سوال شاید کمی آزار دهنده باشد ولی واقعا درصد خیلی کمی را باید در پاسخش نام برد. من اعتقاد دارم که نسل قبل از ما دین خود را به موسیقی این کشور در بخش آموزش ادا نکرده است. کاری که نورعلی خان برومند و هوشنگ ظریف و علی اکبر خان شهنازی برای این بزرگان کرد، تکرار نشد و این بزرگان نه تنها معلم نبودند که حتی عمدتا از ایران رفتند و بخش بزرگی از موسیقی ایران را هم با خود بردند و وقتی برگشتند که حال صحبت کردن نداشتند. چه برسد به تدریس و انتقال آموخته هایشان به نسل های بعدی.
* «سینا سرلک» در این موضوع نظری دارد؟
سرلک: خوراک موسیقی در جامعه ما خوراک درستی نیست. همان طور که انسانها برای خوراک جسم خود سعی و تلاش می کنند برای خوراک روح خود هم باید تلاش کنند. اگر در شهری که زندگی می کنی، تا کیلومترها آن طرف تر اش فقط رستوران فست فود باشد تو مجبوری فقط فست فود بخوری. موسیقی هم همین خاصیت را دارد. موسیقی بخش مهمی در زندگی بشر است که هر کسی بدون اینکه بداند، از آن بهره مند می شود. ولی خوراک موسیقی را چه کسی باید درست به جامعه تزریق کند؟ رسانه های جمعی مثل رادیو و تلویزیون باید مدیرانی را به خود ببینند که توانایی مدیریت این بخش را داشته باشند. من بعضی وقت ها در رادیو یک آثاری را می شنوم که به طور کل از ابتدا تا انتها فالش است. خواننده، سازها و روند ملودی و همه چیز خراب است. وقتی شما دائم موسیقی و صدای بد می شوی حتما گوشت عادت می کند. استاد من جناب آقای شجریان بارها به من می گفت که سینا هیچوقت کار بد گوش نکن، گوشت خراب می شود. این موضوع واقعا تاثیر گذار است. چون انسان خاصیت تقلید پذیری دارد. وقتی تو چیز غلطی را بشنوی آنرا تکرار می کنی و همین باعث بوجود آمدن جامعه ای غلط می شود. جامعه موسیقی به این غلط ها آلوده شده. باید افراد متخصص در رادیو و تلویزیون برمسند کار بیایند تا بتوانند روند را عوض کنند.
* تثبیت شدن این روند شاید بحرانی ست که خیلی زمان برده واقعا نمی توان با یک اتفاق یا یک جایگزینی عوضش کرد.
میدیا: سی سال برای این موضوع و این تخریب فرهنگی زمان صرف شده و باید سالها وقت گذاشت برای درست کردن و ترمیم اش. سرلک: باید متخصصین این حوزه فکری کنند و مدیران لایق به حوزه موسیقی و صدا و سیما وارد شوند. ادامه این روند مشخصا به جای خوبی کشیده نمی شود.
* نسل جدیدی از خواننده های موسیقی، علی الخصوص موسیقی ایرانی در چند سال گذشته وارد جغرافیای موسیقی شده اند و تلاش آنها برای تنوع و نو آوریهای بیشتر باعث شده فضای موسیقی سنتی ایران دستخوش تغییراتی هم بشود. چهره هایی چون همایون شجریان با «آرایش غلیظ» یا محمد معتمدی، علی قمصری و خیلی های دیگر در این ماجرا نمونه های خوبی هستند. این تلاش برای نو آوری با برخوردهای گاها تندی از سوی بزرگان و اساتید موسیقی سنتی ایران رو به رو شده و حتی برخی از آنها مورد سرکوب هم قرار گرفته است. رواج موج نوآوری در موسیقی ایرانی را چطور ارزیابی می کنید؟
میدیا: اول اینکه من به انتخاب های هر هنرمندی احترام می گذارم و به نظرم این حق هر کسی ست که سلیقه شخصی اش را داشته باشد. نکته بعد این است که من به هیچ عنوان از کنار هم قرار گرفته شدن موسیقی ایرانی و سایر نوع موسیقی ها ابایی ندارم. اعتقاد دارم موسیقی ایرانی قابلیت این رادارد که در کنار هر نوع موسیقی دیگری قرار بگیرد. آن چیزی که ممکن است در بعضی از آثار چالش برانگیز باشد، نحوه اجرای آن تفکر است. معتقدم که هر ایده جدیدی از ابتدای کشف اش تا مرحله اجرا باید یک پروسه ای را بگذراند تا به ارائه برسد. حرف من این است که هرگز نباید اولین ایده ای که به ذهن مان می رسد را اجرا کنیم و سریع آنرا به مخاطب بدهیم. برای تاثیرگذاری یک اثر روی مخاطب، گاه احتیاج است که زمان بیشتری را صرف کنیم و تحقیق کنیم. در همه جای دنیا برای ارائه یک سبک جدید یک رپرتوار برای تدریس آکادمیک آن هم ارائه می شود. یعنی آن سبک جدید با یک رپرتوار آکادمیک برای تدریس و آنالیز صحیح، می تواند حتی به تثبیت برسد. در غیر این صورت هر کاری که ارائه شود صرفا یک کار کاملا سلیقه ای است. من اسمش را می گذارم کارگاهی. من قصد این را ندارم که بگویم به عنوان مثال «آرایش غلیظ» دارای این شاخصه هست و یا نیست. این کاملا به مخاطب مرتبط است. متاسفانه ما در کشورمان نقد درستی درباره آثار موسیقی نداریم و اگر اینگونه نبود هر هنرمندی باید برای اثرش به منتقد جواب پس میداد. آن زمان می شد به خوبی درباره تاثیر این قبیل نوآوری ها بحث و تبادل نظر کرد.
سمیعی: من نگاهم به این ماجرا کمی تندتر است. اعتقاد دارم که یک نوع تجدد ستیزی در جامعه ما وجود دارد. اگر کاری را قرار باشد من در حوزه «پاپ – راک» قرار بدهم و در این حوزه به آن بپردازم، ترجیح میدهم به عنوان مثال آثار یغمایی را بررسی کنم. بخاطر اینکه خاندان یغمایی از قدیم الایام در این حوزه صاحب دیدگاه و نظر بوده اند. اولین کسانی بوده اند که گیتار الکتریک را وارد حوزه موسیقی کشور کرده اند و هنرستان موسیقی درس خوانده اند و تدریس کرده اند. سواد این کار را دارند و شما لحن خواندن یغمایی را نمی توانید با هیچکدام از خواننده هایی که راک کار می کنند، مقایسه کنید. طبیعی ست که انتخاب من برای شنیدن اثری در این ژانر موسیقی اثر یغمایی است همانگونه که وقتی به شنیدن اثری با شاخصه های موسیقی ایرانی فکر میکنم به یاد آثار استاد شجریان می افتم و این نشان دهنده روند کاری صحیح این هنرمندان است. به عقیده من نوآوری تا جایی جذاب است که هویت موسیقی از بین نرود. به عنوان مثال شنیدن صدای یغمایی در اثری که تمام و کمال ایرانی ست برایم به هیچ عنوان جالب نیست.
سرلک: قیاس پسر با پدر یا پدر با پسر از پایه اشتباه است. استاد شجریان جایگاه و روند کاری اش را دارد و همین طور همایون شجریان هم همین روال و رویه خود را. به هر حال همایون به نظر من روندی را برای ادامه عمر هنری اش انتخاب کرده و به آن رسیده و عملی اش کرده. من فکر نمی کنم ورودش به این حوزه ربط چندانی به رزومه و سابقه پدرش داشته باشد. این انتخاب همایون است و من به خودم اجازه نقد انتخاب شخصی یک هنرمند را نمی دهم. هر کسی تفکری دارد و پیش تر از همایون کار «رومی» را انجام دادم که ساختار شکنی در رزومه من بود که تا آن روز تجربه نشده بود. بعد از آن تجربه این موضوع بارها اتفاق افتاد. ولی با شمایل مختلف. پس این قبیل نو آوری ها را نمی توان نهی کرد و گفت خلاف عرف است. اتفاقا جریان ساز هم هستند و می توانند کلی ایده خوب در ادامه بوجود بیاورند اما این آثار مثل شمشیر دو لبه اند و اگر درست به انجام نرسند ممکن است جامعه مخاطب را دچار سر در گمی کند.
* حرفی مانده؟
میدیا: عمده سوالات شما در این میزگرد درباره مبحث مخاطب بود. مخاطب به نظر من می تواند این آلبوم را انتخاب کند و گوش کند و آنرا دوست داشته باشد یا نداشته باشد. من به این انتخاب احترام می گذارم ولی دلیل که باعث شده من این اثر را تولید کنم این بوده که من احساس کرده ام که به جامعه ام یک چیزی را بگویم. با زبان خودم. نه اینکه صرفا موسیقی ای را تولید کنم که جامعه بخاطرش پول بدهد. این دو مبحث واقعا بسیار با هم فرق دارند. موسیقی ای که پیام جامعه اش را می تواند انتقال دهد، می شود برخی آثار مرحوم بنان در موسیقی ایرانی ،و یا «مازیار» در پاپ که الان فکر می کنم 30، 40 سال از تولید آن آثار گذشته و هنوز مردم توی فروشگاه ها دنبال آثار ایشان هستند. این اتفاق را در موسیقی ایرانی هم شاهد هستیم. پس میزان مخاطب یا مخاطب گریزی نمی تواند برای من ایده آل باشد. ما باید بلد باشیم پیغام مان را به جامعه برسانیم. کتاب خوب، شعر خوب و موسیقی خوب چیزی ست که صد سال بعد هر کس بخواهد درباره جامعه ای تحقیق کند، به آنها رجوع می کند و می تواند حال و روز جامعه ای را در سال فلان، از لا به لای آنها کشف می کند. مثل خود ما که «مرغ سحر» گوش می کنیم و ته دلمان می گوئیم: «حال آن دوره تاریخی ایران آنطور بوده...». چند سال از «مرغ سحر» گذشته ولی مردم هنوز گوش می کنند؟ ولی پنجاه اثر را برای شما نام می برم که در زمان انتشارشان کلی سر و صدا به پا کردند ولی الان هیچ ردی از آنها در تاریخ هنر این مملکت نیست. به این نکات خیلی دقیق فکر کنیم. اینها خیلی تاثیر گذارند.
سمیعی: این آلبوم شبیه هیچ آلبوم موسیقی ارکسترالی که در بیست سال گذشته ساخته شده نیست. این نقطه قوت آلبوم «جرس» است. خوشحالم از اینکه در این مجموعه هستم و اعتقاد دارم این اثر خیلی زود در بین مخاطبان موسیقی می تواند جا باز کند و شنیده شود. چون واقعا شرایط فراهمه برای اینکه حرفمان را بزنیم و با قدرت هم پیش رفته ایم. همه عوامل حرفه ای و مسلط پیش رفته اند تا این ذهنی که این همه حرف داشته را زده باشیم و عنوانش کرده باشیم و به جامعه معرفی کنیم. موسیقی «میدیا فرج نژاد» موسیقی ای بود که در همه این سالها من دوست داشتم بشنوم ولی نبود. به این دلیل وارد این آلبوم شدم و و قتی صدای سینا سرلک را شنیدم احساس کردم که ایشان چه توانمندی هایی داشته که من تا به حال نشنیدم. همه این اتفاقات خوب نوید یک جریان سازی خوب بوده که انشاالله با همین تیم ادامه پیدا خواهد کرد.
سرلک: من خیلی مطمئن ام که این اتفاق یک اتفاق خوب برای موسیقی ایرانی خواهد بود. درباره خودم هم اعتقاد دارم که هرگز جواب تلاشم را در موسیقی ایرانی در این دنیا و در زمان حیات خودم نخواهم گرفت. با توجه به شناختی که از جامعه و سلیقه مردم دارم. بسیاری از اهالی موسیقی در کشور قطعا هنوز تکلیف درستی از این هنر را در جامعه نمی دانند و سردر گم اند. اعتقاد دارم جواب این تلاش را در فراز و دوره تاریخی دیگری از تاریخ موسیقی ایران خواهم گرفت.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : یکشنبه 16 فروردین 1394 - 13:08
دیدگاهها
آفرين به آقاي فرج نژاد كه حرف حق رو بي رو دروايسي زده. اين كه نميشه همش از حرف زدن ترسيد.
این جمله شاهکاره : " جامعه ای که ساز ایرانی را از تلویزیون ایرانی نمی بیند اما ساز غربی را از هزاران شبکه ماهواره ای می بیند . موسیقی اصیل خودش شانس استفاده از تصویر و ویدیو را به ندرت پیدا میکند اما دسترسی به موسیقی وارداتی و سخیف برایش به آسانی فراهم است. باید از مسوولان امر پرسید واقعا این همان چیزی ست که اسمش را اعتلای فرهنگی می گذاریم ؟! "
قابل توجه مسوولین عزیز ارشاد و صدا و سیما که شعار میدن
بیاییم واقع گرا باشیم
واقعا این همه تو بوق و کرنا کردن این آلبوم جایز نیست
تو تکنوازی تار نوازنده تکنوازی ارایه میده که آدم یاد علی قمصری میافته اونهم با تفاوت فاحش و ضعیف
در قسمت آهنگسازی هم متاسفانه بعضی جاهاش موجب خنده میشه.
حیف ای کاش به جای اینکه با تبلیغات آدم بخواد کارشو پیش ببره کمی هم به فکر کیفیتش باشه
صحبتهای جالبی بود ، خصوصا حرفهایی که درباره تدریس نسل قبل موسیقی گفتن. اساتید موسیقی خیلی به جوون ترها ظلم کردن ، هیچ کدوم نخواستن چیزایی رو که بلد بودن رو یاد بدن. من خودم صد بار خواستم کلاس ساز یکی از این بزرگان برم اما هیچ کدوم کلاس درست ندارن ... همش باند و باند بازیه
ذکر چند نکته رو لازم میدونم :
اول اینکه من این آلبوم رو خریدم و شنیدمش ، نکات مثبت زیادی داشت و در عین حال ضعفهایی رو هم توش میشد دید . از نکات مثبتش پویایی و حرکت ملودی ها و نوازندگی های قابل قبول نوازنده هاش بود و بخش های تکنوازی تار و کمانچه آلتو که بسیار فضای خوبی داشت و در عین حال اجرای خوب خواننده در تصنیف ها . در بخش تنظیم هم چه سازهای کلاسیک و چه سنتی ها لحظات خوب داشتن . از ضعف ها هم باید به اجرای آواز ترک سوم اشاره کنم که در اوج خوب خونده نشده بود و به نظرم ایراد داشت و در بعضی از قطعات به نظرم از سازهای کوبه ای به جا استفاده نشده بود. مثلا قطعه آخر که تمبک بی مورد بود .
دوم اینکه برعکس نظر آقای " حقیقی "طبق آماری که داده میشه این آلبوم فروش خوبی داشته و این نکته مثبتیه. اگر یه آلبوم خوب میفروشه حتما مردم دوستش داشتن و باید دید چرا دوستش داشتن . باید پرداخته بشه به این مسئله. من مخالفم که فقط تبلیغ باعث دیده شدن این آلبوم شده. مگه مردم احمقن که هر چی تبلیغ شد برن بخرن ؟؟ به ملت چرا توهین کنیم ؟ این همه تبلیغ تو ماهوازه میشه برای این همه موسیقی مگه همشون موفقن ؟ یا این همه تبلیغ کنسرت هست تو همشهری . مگه همه فروششون خوبه ؟ اصلا چه اصراریه که هر چی مردم دوست داشتن ما بگیم بده ؟! بعدم که این آلبوم چه ربطی به قمصری داره!!! کجای تار نوازی این دو نفر به هم ربط داره ؟!
سوم اینکه به نظرم تازه تو تبلیغ اره به موسیقی این کشور ظلم میشه . خب مثلا چرا نباید این آلبوم ها تو تلویزیون معرفی بشن یا تبلیغ بشن ؟ مگه جرمه ؟
چهارم که حرفهایی که آقای سمیعی زدن راجع به آلبوم آرایش غلیظ رو نمی فهمم!!! حالا مگه کسی گفته این البوم "پاپ راکه " ؟؟؟؟ به یغمایی چه ربطی داره ؟ آدم نباید هر حرفی رو بدون اساس هر جایی بزنه .
در پایان هم به نظرم همه آلبوم ها اگر خوب باشن جایگاهشون رو پیدا میکنن. الانم معلومه دیگه مردم هنوز بعضی از کارهای سال قبل همایون رو گوش میدن اما هنوز این آلبوم جدید جای خاصی پیدا نکرده .
خيلي مصاحبه خوبي بود. اين آلبوم رو عاشقشم.با "نهان مكن، هر روزم رو شروع ميكنم
امیدوارم این صحبتها به نتیجه هم برسه و تغییری حاصل بشه. در این سطح که این حرفها منتشر بشه باید نتیجه مثبت بده . این آلبوم بهترین کار فرج نژاد و سرلکه و اگه کمی باهوش باشن باید همکاری مجدد هم داشته باشن . خصوصا در بحث نوازندگی فرج نژاد بهتر از همنسلاش عمل کرده توی این آلبوم . از کارای دیگهش زیاد خوشم نیومد اما این آلبوم خیلی خوب بود
افزودن یک دیدگاه جدید