نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
تحلیل آواز و آوازخوان ایرانی در گفتوگو با حمیدرضا نوربخش، خواننده و مدیرعامل خانه موسیقی؛
حمیدرضا نوربخش: دیگر تحمل آواز وجود ندارد
موسیقی ما – من هیچوقت به دنبال فراهم کردن یک طرفه یک پروژه نبودم اما شاید خود انسان هم باید به فکر تعریف کردن پروژه باشد/شرکت در مسایقه شهرت خطرناک است/در گذشته تکنیک خوانندهها درست بود. دهانشان آنچنان باز نمیشد و فکشان هم تکان نمیخورد/شاکله آواز نباید تغییر کند/ما چه اصراری داریم که 70 میلیون مردم ایران باید مخاطب موسیقی ایرانی باشند؟/ از نظر تکنیک به نظر من خیلی از بچههای امروز برتر از نسل قبلی هستند. (به لحاظ تند و تیز نوازی و سرعت و ...) . اما آن هویتی که باید در سازشان باشد کم رنگ است و این به مقوله آموزش باز میگردد/ باید به یک جوان آموخت که شما سریع نخواه هنرت را به پول نزدیک کنی/ حرکت کردن در این فضای مسموم خیلی سخت است... اینها گوشهای از نظرات جالب توجه حمیدرضا نوربخش درباره موسیقی ایران در این سالهاست. خواند کامل این گفت و گوی جذاب را به شما پیشنهاد میکنیم:
وقتی رسانهای نداریم، آثار ارائهشده با تیراژهای محدود چقدر میتواند منشأ تحول باشد؟ این اتفاقی که امروز دارد میافتد و فضایی که شما از آن به خوبی یاد کردید، به چه دلیل به وجود آمده است؟ آیا به خاطر فضاسازی رسانهای نیست؟
افراد وقتی شروع به آموزش میکنند، علاقهمند هستند این مسیر را به سرعت طی کنند و کار را به بهرهبرداری برسانند و الا از نظر تکنیک به نظر من خیلی از بچههای امروز برتر از نسل قبلی هستند. (به لحاظ تند و تیز نوازی و سرعت و...) اما آن هویتی که باید در سازشان باشد، کمرنگ است و این به مقوله آموزش باز میگردد.
کاری که بچههای «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» اجرا میکردند، خیلی ساده بود و تنظیم خاصی هم نداشت. برنامههایی که در «جشن هنر شیراز» برگزار میشد، کارهای سادهای بود و همه داشتند یک خط را میزدند؛ اما به سونوریته سازشان و صدایی که از گروه میآمد دقت کنید تا به بحث محتوایی برسید. ما امروزه از نظر محتوا چه کارهایی انجام دادهایم که ملودیهایشان در ذهن مخاطب مانده است که بگوییم در دهه اخیر این ملودیها ساخته شده و مردم دارند آنها را با خود زمزمه میکنند. چند آواز شنیدنی وجود دارد که شما بگویید در دل مردم هست و مردم آنها را زمزمه میکنند. اینها همه افت است. اینها همه به مراحل آموزش برمیگردد. یعنی باید در کلاسها به این مسئله توجه شود که پایه آموزشی درست ریخته شود و آدمها عجله نداشته باشند. باید به یک جوان آموخت که شما سریع نخواه هنرت را به پول نزدیک کنی. شما به خود این هنر هم متعهد هستی. همه میبینند فلان جوان رفته کار ارائه داده، تیراژ آلبومش به فلان مقدار رسیده و در کنسرتهایش هم سالن پُر میشود، بعد خیلیها خودشان را با او مقایسه میکنند و میگویند من که از او چیزی کم ندارم، پس چرا من نباید جای او بنشینم. مسابقه شهرت امر خطرناکی است که متأسفانه امروز اتفاق افتاده است. شاهد این هستیم که آدمها از هر فرصتی برای رسیدن به شهرت استفاده میکنند و ورای آن شهرت هم پول نهفته است. خاصیت شهرت همین است.
در یک بازه زمانی تحولاتی پیش میآید و به عنوان مثال سرودهای وطنی با اقبال عمومی مواجه میشود، بنابراین همه به ساخت این کارهای وطنی رو میآورد و در ادامه فضای مجازی از این کارها پر میشود. خلاصه یک سوژه خاص که با اقبال مواجه میشود، همه به سمت ساختنش هجوم میآورند و ناگهان صد ورژن از آن ساخته میشود. اینهاست که فضا را مشوش کرده. حرکت کردن در این فضای مسموم خیلی سخت است.
امیدوارم از امسال مجموعههای ساز و آواز را بیشتر ارائه دهیم و حداقل بتوانیم مخاطب خاص را با فضای آوازی و سازی آشتی دهیم تا دوباره گوشها به آواز تمایل پیدا کنند. متأسفانه باید بگویم خیلی فاصله ایجاد شده و در حال حاضر حتی تحمل شنیدن آواز هم وجود ندارد. از سوی دیگر آواز خوب هم کم شنیده میشود.
همکاری من با او و گروه «قمر» به زمانی برمیگردد که یک پروژه موسیقایی به من پیشنهاد شد که در سال گذشته به مناسبت بزرگداشت شاعر فقید شیدای گیلانی برگزار شد. به من گفتند دوست داریم بر روی شعرهای این شاعر کارهایی انجام دهید. در ذهنم که جستجو کردم، به ایشان رسیدم و کار را به ایشان سپردم که خیلی هم خوب از پساش برآمد.
***
- * آنگونه که قبلاً از سوی شما عنوان شده، حمیدرضا نوربخش ترجیح میدهد کاری انجام ندهد که بعداً نسبت به آن احساس پشیمانی کند. اما شما شرایط موسیقی اصیل ایرانی را در حال حاضر مناسب ارزیابی نمیکنید. درست است؟
- * با این شرایط شما یکی از سرمایههای آواز این سرزمین هستید؟
- * شما به عنوان یک سرمایه، احساس وظیفه برای این مسیر که به نظر شما در وضعیت مساعدی نیست ندارید؟
وقتی رسانهای نداریم، آثار ارائهشده با تیراژهای محدود چقدر میتواند منشأ تحول باشد؟ این اتفاقی که امروز دارد میافتد و فضایی که شما از آن به خوبی یاد کردید، به چه دلیل به وجود آمده است؟ آیا به خاطر فضاسازی رسانهای نیست؟
- * منظورتان رسانههایی با جهتگیری خاص است؟
- * من با سخنان شما کاملاً موافقم اما برای پیشبرد این گفتوگو میخواهم بیشتر به سهمی از این ماجرا بپردازیم که میشود تغییرش داد. آیا شما مصادف با بیانی که از آواز اصیل ایرانی دارید کار انجام میدهید؟
- * با توجه به توضیح شما در مورد تنها چند شب برنامه ساز و آواز در کارنامه هنری استاد شجریان، آیا در حال حاضر با یک انقطاع تاریخی مواجهیم که در آن هنرمندان تراز اول وجود ندارند. آیا موسیقی ما امروز در دل خود گروههای خوب ندارند. در سه دوره سه گروه موفق را مثال میزنم: پایور، شیدا و کامکارها.
افراد وقتی شروع به آموزش میکنند، علاقهمند هستند این مسیر را به سرعت طی کنند و کار را به بهرهبرداری برسانند و الا از نظر تکنیک به نظر من خیلی از بچههای امروز برتر از نسل قبلی هستند. (به لحاظ تند و تیز نوازی و سرعت و...) اما آن هویتی که باید در سازشان باشد، کمرنگ است و این به مقوله آموزش باز میگردد.
کاری که بچههای «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» اجرا میکردند، خیلی ساده بود و تنظیم خاصی هم نداشت. برنامههایی که در «جشن هنر شیراز» برگزار میشد، کارهای سادهای بود و همه داشتند یک خط را میزدند؛ اما به سونوریته سازشان و صدایی که از گروه میآمد دقت کنید تا به بحث محتوایی برسید. ما امروزه از نظر محتوا چه کارهایی انجام دادهایم که ملودیهایشان در ذهن مخاطب مانده است که بگوییم در دهه اخیر این ملودیها ساخته شده و مردم دارند آنها را با خود زمزمه میکنند. چند آواز شنیدنی وجود دارد که شما بگویید در دل مردم هست و مردم آنها را زمزمه میکنند. اینها همه افت است. اینها همه به مراحل آموزش برمیگردد. یعنی باید در کلاسها به این مسئله توجه شود که پایه آموزشی درست ریخته شود و آدمها عجله نداشته باشند. باید به یک جوان آموخت که شما سریع نخواه هنرت را به پول نزدیک کنی. شما به خود این هنر هم متعهد هستی. همه میبینند فلان جوان رفته کار ارائه داده، تیراژ آلبومش به فلان مقدار رسیده و در کنسرتهایش هم سالن پُر میشود، بعد خیلیها خودشان را با او مقایسه میکنند و میگویند من که از او چیزی کم ندارم، پس چرا من نباید جای او بنشینم. مسابقه شهرت امر خطرناکی است که متأسفانه امروز اتفاق افتاده است. شاهد این هستیم که آدمها از هر فرصتی برای رسیدن به شهرت استفاده میکنند و ورای آن شهرت هم پول نهفته است. خاصیت شهرت همین است.
در یک بازه زمانی تحولاتی پیش میآید و به عنوان مثال سرودهای وطنی با اقبال عمومی مواجه میشود، بنابراین همه به ساخت این کارهای وطنی رو میآورد و در ادامه فضای مجازی از این کارها پر میشود. خلاصه یک سوژه خاص که با اقبال مواجه میشود، همه به سمت ساختنش هجوم میآورند و ناگهان صد ورژن از آن ساخته میشود. اینهاست که فضا را مشوش کرده. حرکت کردن در این فضای مسموم خیلی سخت است.
- * شما ترجیح میدهید در این فضا حرکت نکنید؟
- * صداسازی چیست؟
- * مخاطب موسیقی ایرانی به لحاظ گوش در چه وضعیتی است؟ بههرحال آنها هم از همین موسیقی تغذیه میکنند.
امیدوارم از امسال مجموعههای ساز و آواز را بیشتر ارائه دهیم و حداقل بتوانیم مخاطب خاص را با فضای آوازی و سازی آشتی دهیم تا دوباره گوشها به آواز تمایل پیدا کنند. متأسفانه باید بگویم خیلی فاصله ایجاد شده و در حال حاضر حتی تحمل شنیدن آواز هم وجود ندارد. از سوی دیگر آواز خوب هم کم شنیده میشود.
- * ارائه آواز برای جامعه با طیف سنی مختلف که گوش برخی از آنها هم برای شنیدن آواز آماده نیست با 30 سال پیش متفاوت است. با این نظر موافقید؟
- * بنده با این قسمت از توضیح شما مخالفم. مثلاً پیش از تفوق آواز استاد ایرج و استاد گلپایگانی نحوه ارائه آواز طاهرزاده و اقبال آذر با دوران آقای گلپا و ایرج متفاوت است. در این دوره ما شاهد اجرایهای بزمیتر هستیم. اجراها عمومیتر میشود و آواز به خانههای مردم راه پیدا میکند.
- * اما هر چهار نفر بودند و همگی با هم در عرصه آواز حضور داشتند و هر کدام هم بیان مختص به خود را داشتند.
- * به هر حال آقای گلپا و ایرج در عمومی تر کردن آواز نقش بیشتری ایفا کردند. با این نظر موافقید؟
- * اما در همان دوره اگر وارد مقوله آواز شویم، چندین حق انتخاب داریم. کسی که به آواز ادیب خوانساری گوش میدهد، لزوماً مخاطب آواز آقای شجریان نیست.
- * حالا اگر زابل و مویه را در این بین نخوانند، چه اتفاقی میافتد؟
- * پس ایراد اصلی متوجه کیست که دیگر شاهد آن اجراها با رنگهای صدایی متفاوت نیستیم؟
- * پس از مدتها در حال حاضر آماده میشوید تا با یک آهنگساز جوان یعنی نوید دهقان و گروه قمر به اجرای برنامه بپردازید.
همکاری من با او و گروه «قمر» به زمانی برمیگردد که یک پروژه موسیقایی به من پیشنهاد شد که در سال گذشته به مناسبت بزرگداشت شاعر فقید شیدای گیلانی برگزار شد. به من گفتند دوست داریم بر روی شعرهای این شاعر کارهایی انجام دهید. در ذهنم که جستجو کردم، به ایشان رسیدم و کار را به ایشان سپردم که خیلی هم خوب از پساش برآمد.
- * این کارها قبلاً هم توسط شما و این گروه اجرا شده؟
- * برای این کنسرت در مجموعه رپرتوار موسیقی ایرانی به کدام مایهها و دستگاهها نظر دارید؟
- * از آلبوم جدید چه خبر؟
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : جمعه 19 اردیبهشت 1393 - 09:20
دیدگاهها
رسانه ملی؟؟ اصلا اسمش رو رسانه میشه گذاشت؟ رسانه ملی نداریم! نمونه بارزش اینه که استاد لطفی که تازگی ها فوت کردن، محض رضای خدا یک بخش کوچک از کنسرت هاش رو هم نذاشتن، بعد دلوسیا اسپانیایی از 10 سال قبل از مردنش در تمام رسانه های جهانی مستند داشت! شما ارزش یک هنرمند رو در کشور های دیگه و ایران مقایسه کن. رسانه ملی کجا بود.. از هفت پشت غریبه بدترن..
شعر
با درود .
باید تنها برای اطلاع عزیزان بگویم که در ایران رسانه ملی نداریم . آن رسانه ای را میتوان ملی خواند که به درخواست های مردم توجه کند ( البته در این بخش سخن احتمالا دوستان تندرو میگوییند هرچه ما خواسته ایم پخش شده ، اما باید متذکر شوم که شما تماما جمعیت 75 میلیونی ایران عزیز را تشکیل نمیدهید که اینگونه سخن میرانید ) و خواسته هایشان را برآورده سازد و نه تنها به مواردی که از نظر خودشان درست است توجه نماید .
افزودن یک دیدگاه جدید