نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
گفتوگو با محمد منتشری، خواننده:
فقط بزرگان آواز میتوانندردیف مهرتاش را بخوانند!
آمن خادمی: محمد منتشری با اینکه در مرز ۷۰ سالگی به سر میبرد اما صدایش هنوز در اوج است و خوب میخواند. شفاف صحبت میکند و برای پاسخ به پرسشهایم حاشیه چینی نمیکند. هنوز از نام بردن صریح اسم استادش واهمه دارد و مهرتاش را «آقا» صدا میکند. منتشری با اینکه اصالتا لنگرودی است اما لهجهاش کاملا تغییر کرده و به وقول قدیمیها آواز بیات تهرونی میخواند که بسیار سرتر از همطرازان تهرانی خودش است.
این هنرمند در جامعه هنری باربد هنر آموخته است و همزمان با اینکه دپیلم تئاتر دارد اما به موسیقی گرایش پیدا کرد؛ دلیل آن هم این وبد که استاد مهرتاش در کلاسهای تئاتر از موسیقی ایرانی هم میگفتند. از منتشری تاکنون مجموعه چهارشنبه سوری و هفت سین منتشر شده است که به اعتقاد خودش این مراسم جزو میراث فرهنگی ماست و باید آنها را به هر نحوی حفظ کرد. بسیاری اعتقاد دارند که خواندن در تابلو موزیکالهای روحوضی درشان منتشری نبوده است اما خودش میگوید من خوانندن آن تابلو موزیکالها را بیشتر از ردیف دوست دارم؛ چرا که زبان مردم است و میتواند با آنها ارتباط برقرار کند. میگوید آوازهای الان همه فتوکپی هستند و در سی سال اخیر هیچ اثری خوبی که بتواند در میان مردم گل کند و جای خود را در خاطرهها باز کند، منتشر نشده است و مقصر آن وسایل ارتباط جمعی و متولیان فرهنگی میداند.
به تازگی ردیفهای اسماعیل خان مهرتاش با صدای وی منتشر شده است که بحثهای مختلفی را به همراه داشته است. نظیر اینکه وی در این ردیفها دخل و تصرف کرده است و بعضی از دستگاهها چون نوا و راست پنجگاه که مهرتاش اصلا اعتقادی به وجود آنها نداشت را به مجموعه ردیفهای مهرتاش اضافه کرده است اما وی اذعان دارد که همه آنچه در ردیفش منتشر کرده است را استاد مهرتاش گفته است؛ البته وی این نکته را هم توضیح میدهد که به دلیل حشر و نشر ۲۰ سالهای که با مهرتاش داشته است وی بسیاری از گوشهها را در سفرها و دور هم نشینیها به وی میگفته است. با محمد منتشری گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید:
در آن زمان در تلویزیون اوضاع موسیقی هم خوب شده بود و من بعضی از کارهای رادیو و تلویزیون را مانند مناجات خواجه عبدالله انصاری با ساز شهریار فریوسفی اجرا میکردم. همچنین بین سالهای ۷۶-۷۴ در «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» تدریس میکردم و برای آمادگی شروع به مرور ردیفها کردم تا اینکه در سال۷۶ مهدی کلهر رفت و علی معلم به جای آن آمد و آن زمان بود که به دستور علی معلم در مرکز حفظ اشاعه بسته شد و تبدیل به حفظ و پژوهش موسیقی شد.
ناگفته نماند در آن سالها هم از طرف مجید کیانی دعوت به کار شدم اما دیدم که آنجا دیگر نمیشود کار کرد و فقط محلی شده است برای حرفزدن و بس! در نتیجه بعضی از شاگردانم که در مرکز حفظ و اشاعه بودند با من به خانه آمدند و به مرور تمام ردیفهای که استادم مهرتاش به من یاد داده بود در ذهنم مرور و استاندارد شد.
این روند تا سال۸۵ ادامه داشت. در همین راستا تصمیم گرفتم برای اینکه دوباره این ردیفها فراموش نشود آن را ضبط کنم، نتیجه این شد که از سال۸۵ کار ضبط ردیفها را آغاز کردم.
اما در باره اینکه چرا این ردیفها در زمان استاد منتشر نکردهام، باید بگویم آنزمان خود استاد بود و من نمیتوانستم کاری بکنم؛ البته ما موضوع ضبط و انتشار ردیفها را بارها و بارها به وی میگفتیم اما وی همیشه در جواب میگفت؛ باشد و آن را به زمان دیگری موکول میکرد. تا اینکه انقلاب شد، جامعه باربد را سوزاندن و روحیه استاد از بین رفت و کلا موسیقی تعطیل شد.
اما درباره اینکه میگویم جامعه باربد را سوزاندهاند. یادم میآید استاد تعریف میکرد که به من زنگ زدند و گفتند دارند جامعه را میسوزانند. من رفتم و دیدم که همان سیگارفروش اولین کوکتول مولوتف را به داخل جامعه باربد انداخته است و من که رسیدم رو به من کرد و گفت «مطربی هم شد کار، برو برای خودت یک کار دیگری راه بینداز.» همچنین رضا وهدانی تعریف میکرد که آقا (استاد مهرتاش) در خیابان مخبرالدوله راه میرفت و با خودش حرف میزدو من وی را دیدم و وقتی درباره اینکه چرا جامعه باربد را سوزاندهاند پرسیدم، گفت: ما تا به الان فکر میکردیم خادم به این ملت بودیم اما اکنون به این نتیجه رسیدیم که خائن به این ملت بودیم!
مرحوم دوامی و کریمی فرمی از آواز را روایت کردند که اگر آنها روایت نکرده بودند این مستندات راهم نداشتیم.
ما ردیف سازی زیادی نظیر استاد صبا، معروفی، نیداوود و... داریم اما در آواز فقط ردیف مرحوم کریمی و دوامی و رضوی سروستانی (ردیف نورعلیخان برومند) وجود دارد؛ به همین خاطر همه فکر میکنند که ردیف آنها وحی منزل است. من در این ردیف سعی کردم نظر استادم را تامین کنم؛ به گونهای که یک آدم مبتدی هم اگر ردیف من را گوش میدهد از آن لذت ببرد. من اعتقاد دارم در گام نخست باید جوان ایرانی را به موسیقی ایرانی علاقمند کرد و بعد درباره چند و چونهایش صحبت کرد.
درباره مهمترین ویژگیهای شیوه استاد مهرتاش باید بگویم، تنوع تحریر و سختی اجرای تحریر از دیگر ویژگیهای شیوه مهرتاش است که متاسفانه هماکنون بسیاری به جای تحریر زدن، شعر میخوانند و این روند به موسیقی ما بسیار لطمه زده است.
تحریرهای مطول یکی دیگر از ویژگیهای شیوه استاد مهرتاش است که هر حنجرهای قدرت خواندن آن را ندارد باید اشاره کند و اینکه ردیف مهرتاش ردیف مبتدیهای نیست.
تحریری که ما در موسیقی ایرانی داریم در هیچ جای دنیا نیست و از تحریر بلبل گرفته شده است و همچنین باید بگویم موسیقی ما در مقایسه با دیگر نوع دیگر موسیقیها به طبیعت نزدیکتر است.
همچنین گوشههایی نظیر مثنوی مخمس (پنج مصراعی) در ردیف مهرتاش داریم که در دیگر ردیفها وجود ندارد. به فرض مثال استاد برای شعر «خواهم که محو دیدارت کنم....» یک مثنوی ساخته است که قالب آن را از یک درویش گرفته است. در آواز ابوعطا مثنوی ابوعطا نیز داریم که در آوازهای دیگر نیز نیست.
از دیگر تفاوتهای شیوه مهرتاش با شیوههای دیگر باید اشاره کنم که در ردیفهای دیگر هفت دستگاه موسیقی و پنج آواز داریم. اما در شیوه مهرتاش هفت دستگاه موسیقی و شش آواز داریم. یعنی استاد «شوشتری و منصوری» را به صورت مجزا خواندهاند؛ در صورتی که در ردیفهای دیگر اینها گوشههایی از دستگاه همایون است. همچنین در آواز ابوعطا گوشهای به اسم «یتیمک» و «سارنج» داریم که شاید در ردیف سازی باشد اما در ردیف آوازی نیست.
همچنین ردیفهای دیگر اساتید مانند ردیفهای آقای کسایی بر اساس گوشهها سازی است اما در ردیف مهرتاش تمام گوشهها آوازی است و اگر میخواستیم در ردیفمهرتاش گوشههای سازی را- با توجه به اینکه مهرتاش نوازنده تار هم بودند- نیز بگنجانیم، این ردیف بسیار بسیار طولانی میشد. از دیگر تفاوتهای ردیف مهرتاش با دیگر ردیفها باید بگویم که استاد مهرتاش هنرجو را میبرد سر اصل مطلب و اینکه.
باید در پاسخ به این سوال بگویم من در حد بضاعتم این ردیفها را ضبط کردهام وقضاوت را به عهده مردم میگذارم و اگر کم وکسری هست امیدوارم بزرگان موسیقی مرا ببخشند.
از طرف دیگر باید این نکته را درج کنند که من ۲۰ سال شاگرد یک استاد (مهرتاش) بودهام و نزد استاد دیگری برای یادگیری نرفتهام. به همین دلیل میتوانم ادعا کنم حتی این تراوشات ذهنیام نیز برگرفته از ردیف مهرتاش باشد.
من در حال حاضر میتوانم از نوع ملودی یک آهنگ و بدون اینکه اسم آهنگساز را بدانم، بفهمم که این قطعه متعلق به استادم هست یا نه! جالب اینکه چندی پیش قطعهای با عنوان «از تو بگذشتم و بگذشتم با دگران» در رادیو اجرا شد که مجری اعلام کرد که این قطعه مربوط به فرامرز پایور است. من به رادیو زنگ زدم و گفتم که این قطعه مربوط به مهرتاش است و آنها ادعای من را رد کردند. بعد از اصرارهای فراوان من، آنها سراغ جعبه آلبوم رفتند و متوجه شدند که آهنگ متعلق به مهرتاش است.
از طرف دیگر ردیفخوانی یک قابلیت میخواهد. یعنی اینکه ردیفخوان هم باید آوازهخوان باشد و هم باید ردیف بداند. کسی که میخواهد ردیفهای مهرتاش را بخواند باید آواز شش دانگ داشته باشد و اینکه ردیفها را هم به طور کامل بداند؛ چرا که جنس تحریرهای مهرتاش را هر آوازهخوانی نمیتواند اجرا کند.
همچنین اگر کسی میخواهد ردیف مهرتاش را دوباره منتشر کند باید بدانیم که در وهله اول وی چند سال پیش استاد رفته و چند سال پیش اساتید دیگر!
- من ۲۰ سال نزد استاد مهرتاش بودم و باید بگویم ردیفهای پیشرفته وی را سهبار با سه شعر مختلف دوره کردم. من دستگاه راستپنجگاه و نوا را از خود استاد یاد گرفتم و به آن هیچ چیز جدیدی اضافه نکردم. این نکته را هم باید اضافه کنم که استاد مهرتاش در محافل مختلف این دو دستگاه را در قالب گوشههای پراکنده میخوانده و من آن را به صورت ذهنی ثبت کردهام.
با این حال استاد اعتقاد داشتند که دستگاه نوا و راستپنجگاه گزیدهای از دستگاههای دیگر است و لازم نمیدید که آنرا به هنرجویان مبتدی یاد بدهد.
دستگاه راستپنجگاه شامل چهار یا پنج گوشه اصلی نظیر درآمد، پروانه، روحافزا، نیریز و پنجگاه است و دیگر گوشهها نظیر قره چه در دستگاه شور، چکاوک در دستگاه همایون وراکها در دستگاه ماهور وجود دارد. در دستگاه نوا نیز چند گوشه اصلی به نام درآمد، گردانیه، نغمه و نیشابورک داریم که گوشههای دیگر مثلا بیات راجع در آواز بیات اصفهان، رهاب در آواز افشاری، عراق در دستگاه ماهور و حسینی در دستگاه شور اجرا میشود. خلاصه اینکه من تمام اینگوشهها را که استاد به صورت پراکنده و به طور خصوصی به من درس دادهاند را جمعآوری کردهام و آن را جداگانه در قالب خودش منتشر کردم.
- جامعه باربد از سال۱۲۹۸ با همفکری تعدادی از دوستان استاد مهرتاش راهاندازی شد و کار آنها به این صورت بود که به صورت ماهیانه از اعضای جامعه باربد حق عضویت گرفته میشد و نوازندگان به صورت دورهای در خانه اعضا کنسرت یا تاتر برگزار میکردند. این روال ادامه داشت تا اینکه در سال۱۳۰۵ جامعه باربد رسمیت پیدا کرد و برای اجرای تئاتر و موسیقی سالن اجرا میشدکه اولین کنسرتها در سالن سینما همای و یا سالن زرتشتیان برگزار شد. در این سالها تعداد اعضا زیاد شد و قرار شد که این موسیقی و تئاتر برای تمام مردم نیز اجرا شود. به همین دلیل استاد ملک احتشام السلطنه را با ماهی ۱۲هزار تومان اجرا کرد و در آنجا چون سن برای اجرا نبود، فقط محلی برای تمرین بود و برای اجرا از سالنهای دیگری مانند سینما شهرزاد و گراند هتل استفاده میشد.
استاد در سال۱۳۲۲ از اوقاف ملکی اجاره کرد و دیگر تئاترها آنجا اجرا میشد. این روند ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۲۶ وضعیت لاله زار بهم خورد و به جای اجرای تئاتر گروههای رقص از کشورهای عربی و ترکی برای اجرا به ایران میآمدند. بعد از آن بود که وضعیت لالهزار را که یک زمان به عنوان «مرکز هنر ایران» میشناختند بهم خورد و حتی سبک آدمهایی که به لالهزار رفتوآمد میکردند تغییر کرد. آن زمان در تئاتر تهران و پارس گروه حرکات رقص عربی و ترکی با بلیتی شبی۲۰۰ تومان برروی صحنه میرفت. آن زمان مدیر داخلی تئاتر تهران داریوش اسدزاده بود.
در همین راستا جامعه باربد نتوانست همپا با تئاتر تهران و پارس جلو برود و با اینکه تئاترهای جامعه باربد ملی بود و وزارت فرهنگ و هنر آن زمان به آن کمک میکرد اما دخل و خرجش به هم نمیخورد و هزینهها بسیار بالا بود.
این روند تا سال ۱۳۳۵ به صورت کجدار و مریض پیش رفت و بعد از آن سالنهای جامعه باربد اجاره داده شد و این روند تا سال ۱۳۵۷ به همان و سبک وسیاق ادامه داشت.
با این حال استاد مهرتاش هر سال شب عید برای پرورشگاههای تهران کنسرت و تئاتری برگزار میکرد و از دوستانش که توانایی مالی دارند برای کمک به این پرورشگاهها دعوت میشدند.
این هنرمند در جامعه هنری باربد هنر آموخته است و همزمان با اینکه دپیلم تئاتر دارد اما به موسیقی گرایش پیدا کرد؛ دلیل آن هم این وبد که استاد مهرتاش در کلاسهای تئاتر از موسیقی ایرانی هم میگفتند. از منتشری تاکنون مجموعه چهارشنبه سوری و هفت سین منتشر شده است که به اعتقاد خودش این مراسم جزو میراث فرهنگی ماست و باید آنها را به هر نحوی حفظ کرد. بسیاری اعتقاد دارند که خواندن در تابلو موزیکالهای روحوضی درشان منتشری نبوده است اما خودش میگوید من خوانندن آن تابلو موزیکالها را بیشتر از ردیف دوست دارم؛ چرا که زبان مردم است و میتواند با آنها ارتباط برقرار کند. میگوید آوازهای الان همه فتوکپی هستند و در سی سال اخیر هیچ اثری خوبی که بتواند در میان مردم گل کند و جای خود را در خاطرهها باز کند، منتشر نشده است و مقصر آن وسایل ارتباط جمعی و متولیان فرهنگی میداند.
به تازگی ردیفهای اسماعیل خان مهرتاش با صدای وی منتشر شده است که بحثهای مختلفی را به همراه داشته است. نظیر اینکه وی در این ردیفها دخل و تصرف کرده است و بعضی از دستگاهها چون نوا و راست پنجگاه که مهرتاش اصلا اعتقادی به وجود آنها نداشت را به مجموعه ردیفهای مهرتاش اضافه کرده است اما وی اذعان دارد که همه آنچه در ردیفش منتشر کرده است را استاد مهرتاش گفته است؛ البته وی این نکته را هم توضیح میدهد که به دلیل حشر و نشر ۲۰ سالهای که با مهرتاش داشته است وی بسیاری از گوشهها را در سفرها و دور هم نشینیها به وی میگفته است. با محمد منتشری گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید:
- شما به تازگی ردیفهای استاد مهرتاش را بعد از ۳۰ سال منتشر کردید. دلیل این همه وقفه چیست؟ چرا قبلا به فکر نیفتادید؟
در آن زمان در تلویزیون اوضاع موسیقی هم خوب شده بود و من بعضی از کارهای رادیو و تلویزیون را مانند مناجات خواجه عبدالله انصاری با ساز شهریار فریوسفی اجرا میکردم. همچنین بین سالهای ۷۶-۷۴ در «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» تدریس میکردم و برای آمادگی شروع به مرور ردیفها کردم تا اینکه در سال۷۶ مهدی کلهر رفت و علی معلم به جای آن آمد و آن زمان بود که به دستور علی معلم در مرکز حفظ اشاعه بسته شد و تبدیل به حفظ و پژوهش موسیقی شد.
ناگفته نماند در آن سالها هم از طرف مجید کیانی دعوت به کار شدم اما دیدم که آنجا دیگر نمیشود کار کرد و فقط محلی شده است برای حرفزدن و بس! در نتیجه بعضی از شاگردانم که در مرکز حفظ و اشاعه بودند با من به خانه آمدند و به مرور تمام ردیفهای که استادم مهرتاش به من یاد داده بود در ذهنم مرور و استاندارد شد.
این روند تا سال۸۵ ادامه داشت. در همین راستا تصمیم گرفتم برای اینکه دوباره این ردیفها فراموش نشود آن را ضبط کنم، نتیجه این شد که از سال۸۵ کار ضبط ردیفها را آغاز کردم.
- چرا این ردیفها را خود استاد مهرتاش منتشر نکرد و اینکه چرا شما آنها را بعد از مرگ وی عرضه کردید؟
اما در باره اینکه چرا این ردیفها در زمان استاد منتشر نکردهام، باید بگویم آنزمان خود استاد بود و من نمیتوانستم کاری بکنم؛ البته ما موضوع ضبط و انتشار ردیفها را بارها و بارها به وی میگفتیم اما وی همیشه در جواب میگفت؛ باشد و آن را به زمان دیگری موکول میکرد. تا اینکه انقلاب شد، جامعه باربد را سوزاندن و روحیه استاد از بین رفت و کلا موسیقی تعطیل شد.
- شما اشاره میکنید که «جامعه باربد» را سوزاندهاند. براساس چه اسناد و مدارکی این حرفها را میزنید؟
اما درباره اینکه میگویم جامعه باربد را سوزاندهاند. یادم میآید استاد تعریف میکرد که به من زنگ زدند و گفتند دارند جامعه را میسوزانند. من رفتم و دیدم که همان سیگارفروش اولین کوکتول مولوتف را به داخل جامعه باربد انداخته است و من که رسیدم رو به من کرد و گفت «مطربی هم شد کار، برو برای خودت یک کار دیگری راه بینداز.» همچنین رضا وهدانی تعریف میکرد که آقا (استاد مهرتاش) در خیابان مخبرالدوله راه میرفت و با خودش حرف میزدو من وی را دیدم و وقتی درباره اینکه چرا جامعه باربد را سوزاندهاند پرسیدم، گفت: ما تا به الان فکر میکردیم خادم به این ملت بودیم اما اکنون به این نتیجه رسیدیم که خائن به این ملت بودیم!
- از نظر محتوایی تفاوت ردیفی که شما منتشر کردهاید با ردیف مکتب اصفهان یا مکتب تهران چیست؟
مرحوم دوامی و کریمی فرمی از آواز را روایت کردند که اگر آنها روایت نکرده بودند این مستندات راهم نداشتیم.
ما ردیف سازی زیادی نظیر استاد صبا، معروفی، نیداوود و... داریم اما در آواز فقط ردیف مرحوم کریمی و دوامی و رضوی سروستانی (ردیف نورعلیخان برومند) وجود دارد؛ به همین خاطر همه فکر میکنند که ردیف آنها وحی منزل است. من در این ردیف سعی کردم نظر استادم را تامین کنم؛ به گونهای که یک آدم مبتدی هم اگر ردیف من را گوش میدهد از آن لذت ببرد. من اعتقاد دارم در گام نخست باید جوان ایرانی را به موسیقی ایرانی علاقمند کرد و بعد درباره چند و چونهایش صحبت کرد.
درباره مهمترین ویژگیهای شیوه استاد مهرتاش باید بگویم، تنوع تحریر و سختی اجرای تحریر از دیگر ویژگیهای شیوه مهرتاش است که متاسفانه هماکنون بسیاری به جای تحریر زدن، شعر میخوانند و این روند به موسیقی ما بسیار لطمه زده است.
تحریرهای مطول یکی دیگر از ویژگیهای شیوه استاد مهرتاش است که هر حنجرهای قدرت خواندن آن را ندارد باید اشاره کند و اینکه ردیف مهرتاش ردیف مبتدیهای نیست.
تحریری که ما در موسیقی ایرانی داریم در هیچ جای دنیا نیست و از تحریر بلبل گرفته شده است و همچنین باید بگویم موسیقی ما در مقایسه با دیگر نوع دیگر موسیقیها به طبیعت نزدیکتر است.
همچنین گوشههایی نظیر مثنوی مخمس (پنج مصراعی) در ردیف مهرتاش داریم که در دیگر ردیفها وجود ندارد. به فرض مثال استاد برای شعر «خواهم که محو دیدارت کنم....» یک مثنوی ساخته است که قالب آن را از یک درویش گرفته است. در آواز ابوعطا مثنوی ابوعطا نیز داریم که در آوازهای دیگر نیز نیست.
از دیگر تفاوتهای شیوه مهرتاش با شیوههای دیگر باید اشاره کنم که در ردیفهای دیگر هفت دستگاه موسیقی و پنج آواز داریم. اما در شیوه مهرتاش هفت دستگاه موسیقی و شش آواز داریم. یعنی استاد «شوشتری و منصوری» را به صورت مجزا خواندهاند؛ در صورتی که در ردیفهای دیگر اینها گوشههایی از دستگاه همایون است. همچنین در آواز ابوعطا گوشهای به اسم «یتیمک» و «سارنج» داریم که شاید در ردیف سازی باشد اما در ردیف آوازی نیست.
همچنین ردیفهای دیگر اساتید مانند ردیفهای آقای کسایی بر اساس گوشهها سازی است اما در ردیف مهرتاش تمام گوشهها آوازی است و اگر میخواستیم در ردیفمهرتاش گوشههای سازی را- با توجه به اینکه مهرتاش نوازنده تار هم بودند- نیز بگنجانیم، این ردیف بسیار بسیار طولانی میشد. از دیگر تفاوتهای ردیف مهرتاش با دیگر ردیفها باید بگویم که استاد مهرتاش هنرجو را میبرد سر اصل مطلب و اینکه.
- آیا ردیف شما به فرض مثال کامل تر از ردیفهای موجود نظیر ردیف کسایی، شجریان، طاهرزاده، دوامی و کریمی است؟
باید در پاسخ به این سوال بگویم من در حد بضاعتم این ردیفها را ضبط کردهام وقضاوت را به عهده مردم میگذارم و اگر کم وکسری هست امیدوارم بزرگان موسیقی مرا ببخشند.
- آیا ردیف شما عین و روایت نعل به نعل ردیفی بوده است که استاد مهرتاش تدریس میکرده است و یا اینکه این ردیف روایتی از ردیف مهرتاش است؟
از طرف دیگر باید این نکته را درج کنند که من ۲۰ سال شاگرد یک استاد (مهرتاش) بودهام و نزد استاد دیگری برای یادگیری نرفتهام. به همین دلیل میتوانم ادعا کنم حتی این تراوشات ذهنیام نیز برگرفته از ردیف مهرتاش باشد.
من در حال حاضر میتوانم از نوع ملودی یک آهنگ و بدون اینکه اسم آهنگساز را بدانم، بفهمم که این قطعه متعلق به استادم هست یا نه! جالب اینکه چندی پیش قطعهای با عنوان «از تو بگذشتم و بگذشتم با دگران» در رادیو اجرا شد که مجری اعلام کرد که این قطعه مربوط به فرامرز پایور است. من به رادیو زنگ زدم و گفتم که این قطعه مربوط به مهرتاش است و آنها ادعای من را رد کردند. بعد از اصرارهای فراوان من، آنها سراغ جعبه آلبوم رفتند و متوجه شدند که آهنگ متعلق به مهرتاش است.
- آقای منتشری با توجه به اینکه گفتید ردیف شما ردیف نعل به نعل نیست؛ آیا شخص دیگری هم میتواند روایتی از ردیفهای مهرتاش را دوباره منتشر کند؟
از طرف دیگر ردیفخوانی یک قابلیت میخواهد. یعنی اینکه ردیفخوان هم باید آوازهخوان باشد و هم باید ردیف بداند. کسی که میخواهد ردیفهای مهرتاش را بخواند باید آواز شش دانگ داشته باشد و اینکه ردیفها را هم به طور کامل بداند؛ چرا که جنس تحریرهای مهرتاش را هر آوازهخوانی نمیتواند اجرا کند.
همچنین اگر کسی میخواهد ردیف مهرتاش را دوباره منتشر کند باید بدانیم که در وهله اول وی چند سال پیش استاد رفته و چند سال پیش اساتید دیگر!
- اغلب شاگردهای مهرتاش اعتقاد دارند که دستگاه راستپنجگاه و نوا که شما هماکنون آن را در ردیف ارائه دادهاید در ردیفهای مهرتاش موجود نیست و اینکه اصلا استاد مهرتاش اعتقادی به این دو دستگاه نداشتند!
- من ۲۰ سال نزد استاد مهرتاش بودم و باید بگویم ردیفهای پیشرفته وی را سهبار با سه شعر مختلف دوره کردم. من دستگاه راستپنجگاه و نوا را از خود استاد یاد گرفتم و به آن هیچ چیز جدیدی اضافه نکردم. این نکته را هم باید اضافه کنم که استاد مهرتاش در محافل مختلف این دو دستگاه را در قالب گوشههای پراکنده میخوانده و من آن را به صورت ذهنی ثبت کردهام.
با این حال استاد اعتقاد داشتند که دستگاه نوا و راستپنجگاه گزیدهای از دستگاههای دیگر است و لازم نمیدید که آنرا به هنرجویان مبتدی یاد بدهد.
دستگاه راستپنجگاه شامل چهار یا پنج گوشه اصلی نظیر درآمد، پروانه، روحافزا، نیریز و پنجگاه است و دیگر گوشهها نظیر قره چه در دستگاه شور، چکاوک در دستگاه همایون وراکها در دستگاه ماهور وجود دارد. در دستگاه نوا نیز چند گوشه اصلی به نام درآمد، گردانیه، نغمه و نیشابورک داریم که گوشههای دیگر مثلا بیات راجع در آواز بیات اصفهان، رهاب در آواز افشاری، عراق در دستگاه ماهور و حسینی در دستگاه شور اجرا میشود. خلاصه اینکه من تمام اینگوشهها را که استاد به صورت پراکنده و به طور خصوصی به من درس دادهاند را جمعآوری کردهام و آن را جداگانه در قالب خودش منتشر کردم.
- جامعه باربد دقیقا از چه سالی تاسیس شده است و اینکه با یک نگاه کلی میتوانیم ارزیابی کنیم که اینجامعه وضعیت ناهمگونی را سپری کرده است؛ به طوری که از یکطرف از دل آن شاگردانی مانند علی نصیریان، عزتالله انتظامی بیرون آمده و در حوزه آواز کسانی مانند شما، شجریان، عبدالوهاب شهیدی و یا جواد وفایی به جامعه موسیقی معرفی شدهاند و از طرف دیگر شاهدیم در همین اصناف کلاسهای سطح پایین و آوازهای کابارهای نیز آنجا اجرا میشد، دلیل این همه ناهمگونی فرهنگی چیست؟ چرا جامعه موسیقی باربد به این وضعیت کشانده شد؟
- جامعه باربد از سال۱۲۹۸ با همفکری تعدادی از دوستان استاد مهرتاش راهاندازی شد و کار آنها به این صورت بود که به صورت ماهیانه از اعضای جامعه باربد حق عضویت گرفته میشد و نوازندگان به صورت دورهای در خانه اعضا کنسرت یا تاتر برگزار میکردند. این روال ادامه داشت تا اینکه در سال۱۳۰۵ جامعه باربد رسمیت پیدا کرد و برای اجرای تئاتر و موسیقی سالن اجرا میشدکه اولین کنسرتها در سالن سینما همای و یا سالن زرتشتیان برگزار شد. در این سالها تعداد اعضا زیاد شد و قرار شد که این موسیقی و تئاتر برای تمام مردم نیز اجرا شود. به همین دلیل استاد ملک احتشام السلطنه را با ماهی ۱۲هزار تومان اجرا کرد و در آنجا چون سن برای اجرا نبود، فقط محلی برای تمرین بود و برای اجرا از سالنهای دیگری مانند سینما شهرزاد و گراند هتل استفاده میشد.
استاد در سال۱۳۲۲ از اوقاف ملکی اجاره کرد و دیگر تئاترها آنجا اجرا میشد. این روند ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۲۶ وضعیت لاله زار بهم خورد و به جای اجرای تئاتر گروههای رقص از کشورهای عربی و ترکی برای اجرا به ایران میآمدند. بعد از آن بود که وضعیت لالهزار را که یک زمان به عنوان «مرکز هنر ایران» میشناختند بهم خورد و حتی سبک آدمهایی که به لالهزار رفتوآمد میکردند تغییر کرد. آن زمان در تئاتر تهران و پارس گروه حرکات رقص عربی و ترکی با بلیتی شبی۲۰۰ تومان برروی صحنه میرفت. آن زمان مدیر داخلی تئاتر تهران داریوش اسدزاده بود.
در همین راستا جامعه باربد نتوانست همپا با تئاتر تهران و پارس جلو برود و با اینکه تئاترهای جامعه باربد ملی بود و وزارت فرهنگ و هنر آن زمان به آن کمک میکرد اما دخل و خرجش به هم نمیخورد و هزینهها بسیار بالا بود.
این روند تا سال ۱۳۳۵ به صورت کجدار و مریض پیش رفت و بعد از آن سالنهای جامعه باربد اجاره داده شد و این روند تا سال ۱۳۵۷ به همان و سبک وسیاق ادامه داشت.
با این حال استاد مهرتاش هر سال شب عید برای پرورشگاههای تهران کنسرت و تئاتری برگزار میکرد و از دوستانش که توانایی مالی دارند برای کمک به این پرورشگاهها دعوت میشدند.
منبع:
روزنامه آرمان
تاریخ انتشار : سه شنبه 7 تیر 1390 - 00:00
دیدگاهها
باسلام براستادمنتشري هميشه آوازخوش شماعزيزان تسلي بخش خاطرات گذشته ماست آقاي منتشري
بدنيست بدانيد تاكنون آوازخواني همچون استادايرج مادرنزائيده ودراصل خواندن بيات تهرون بروايتي سبك ايشان استدرهرحال آرزوي سلامتي شمارادارم 92/05/27
درود بر جناب آقای منتشری که این ردیف را ضبط کردن . ردیف ایشان براستی یکی از اصل ترین ردیف های موسیقی ایرانی هست. واقعا خواندن و یادگیری این ردیف کار هر کسی نیست .جالب است بدانید ردیف ایشان براستی باید صدا 6 دانگ باشد از همان ابتدا از درآمد اول با گام بالا خوانده شده و تحریرها تمام انسان را بیاد چهچهه های بلبل( که اصل آواز ایرانی که تقلیدی از صدای بلبل است ) می اندازد . واقعا همانطور که ایشان فرمودند. یادگیری این ردیف آسان نیست و طرف باید صدایی در حد ایرج یا خود آقای منتشری داشته باشد که بتواند این ردیف را کار کند . اگر این ردیف به عنوان محکی برای ابتدای ورود خوانندگی استفاده میشد .به جرات 90 درصد خوانندگان الان از جامعه باید کار دیگری پیدا میکردند.برای کسانی که این ردیف را گوش ندادند باید عرض کنم تمام تحریرها با دانگ صدایی بالا خوانده شده و من فکر کنم آقای منتشری باید یک ردیف مقدماتی آواز برای کسانی که میخواهند این ردیف را یاد بگیرند ضبط کنند .تا حنجره شاگردان بقول معروف حالت بگیرد تا بتوانند این ردیف را بخوانند . من اگر چه تعصب خاصی به مکتب اصفهان دارم ولی به عنوان مکتب تهران این ردیف را سرترین ردیف آوازی ایران میدانم در آخر درودی دیگر و سلامتی برای استاد منتشری آرزومند م.
افزودن یک دیدگاه جدید