نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
جایگاه موسيقی در طهرانتهران (بخش دوم؛ تهران: سيمِ آخر)
توی سرعت همهچی کش میآد
موسيقی ما- نويد غضنفری: حکايت، حکايتِ آشناییست؛ چند موزيسينِ راکِ نسل ما (البته با سرپرستی بيسيستی که گويا کمی سن و تجربهاش بيشتر از بقيه است) دارند ساندچِک و تمرين میکنند تا برای اجرایشان آماده شوند که از سوی مسئولان خبر میرسد؛ کنسرت لغو شد. بهنظر میرسد مشکل هيات نظارت، گاف و سوتیایست که درامر گروه (محمد باغبانی) پيشتر داده و برای ساززدن توی مهمانیای چيزی، برايش پرونده تشکيل دادهاند. واقعيتاش را هم که بخواهيد مشکل اصلی درامزِ ماجراست. همانطور که بيسيستِ گروه (برزو ارجمند که بهنظرم بههيچوجه انتخاب مناسبی برای اجرای همچه نقشی نيست و نخواهد بود، آنهم با اين گريم!) دير سرِ تمرين میآيد و کیبورديست (طناز طباطبایی) میگويد: «حالا بدون بيس هم میشه زد و تمرين کرد» اما نمیتوان اين عبارت را بهراحتی درمورد درامز بهکار برد. آنهم سازی که ريتم و بنيانِ يک گروه راک دستش است. سازی که بعد از انقلاب، بيشترين سوءتفاهم مسئولان را نيز با خود به همراه داشته و هيچگاه نيز با دلی خوش آنرا روی سن قرار ندادهاند.
اوايل تابستان پارسال بود که برای هفتهنامهی همشهری جوان، گفتوگویی با عينالله کيوانشکوه (درامرِ قديمی و کاربلد که اتفاقا سرتمرينِ گروه هومن جاويد برای اجرای سال گذشتهشان بود) انجام دادم، گفتوگوی خوب و جذابی شد، گفتوگویی که بهخاطر تصوير درام، از صفحهی مجله بيرون کشيده شد و دستآخر توی ماهنامهی خوب نسيم چاپ شد. کيوانشکوه (که قيافهاش خيلی شبيه چارلی واتس، درامرِ گروه رولينگ استونز است) از خاطراتاش با خيلیها گفت، از همهی سوءتفاهمها و سوءتعبيرهای مسئولان گفت، اينکه بهخاطر عشق به اين ساز چه مکافاتی کشيده و حالا بايد توی اين سن چهطور تمرين کند، از اين گفت که همهی طبلهای سرودهای انقلابی همزمان با پيروزی انقلاب اسلامی را خودش يکتنه زده و حالا هيچکس تره هم برايش خُرد نمیکند. پدربزرگ و پيشکسوتِ درامرهای ايران برايم گفت که چهجور با عشق به وطن و ميهناش در ايران مانده و آنموقع که همه ترس ازدست دادن جانشان را داشتهاند، ايستاده و برای پيروزی انقلاب ساززده. همهی اينها را گفتم تا به اينجای حرفهای استاد برسم که میگفت: «وقتی در جامعهای ساز درام/ طبل نباشد، آن جامعه از ريتم میاُفتد».
حالا و در تهران: سيمِ آخر بازهم مشکل اصلی همين ساز (هيبتِ اين ساز يا هيات درامر آن؟!) است. سازی که از ابتدا اقبالی در ميان مسئولان و دستاندرکاران ما نداشته و نمیدانيم چرا. سازی که ريتم و اساس يک گروه راک را نگه میدارد. سازی که يک جامعهی چهار يا پنجنفره را سرپا نگه میدارد. خيال ندارم ونمیشود اينجا، اپيزود تهران: سيم آخر را نقد و تحليل کرد که فرصت مناسبتری میخواهد، اينکه به رفقا و همکارانم ايراد بگيرم که چرا ايدهی به اين خوبی و درستی را دو دستی نچسبيدهاند تا آنگونه که سوژه شايستگیاش را دارد پروبال بگيرد. اينکه محمد (باغبانی) عزيز، که سولونوازِ خوب و بیتفاوتیست و اينرا توی فيلمِ کوتاه (و متاسفانه نمايش داده نشده) پويان عسگری- پَر- هم اثبات کرده و میدانم خوب به بیتفاوتیِ بروبچههایی با سبک زندگی و لايفاستايل اينچنينی آشناست، چرا انقدر در هيات درامر اين گروه پنجنفره آرام و قرار ندارد؟ چرا نمايش او توی گروه بهاندازهی خلوتهايش خوب ازآب درنيامده؟ اينکه چرا مهدی کرمپور کمی بيشتر وقت نگذاشته تا از رضا يزدانی بازی بهتری بگيرد، چنين جسارتی برای انتخاب يزدانی بهعنوان بازيگر، قاعدتا فرصتگذاشتن بيشتری را میطلبد. اينکه چرا واقعا رعنا آزادیور بهعنوان گيتاريست (آکوستيک) يک گروه راک، گيتار را صحيح توی دستش نگرفته! همهی اين گلهگذاریها بايد بماند برای وقتی ديگر و البته جایی ديگر. چراکه همانطوری که درامرِ عشق سرعتِ و به سيمِ آخر زدهی اين گروه راک میگويد: «توی سرعت (تو بزرگراههای تهرون) همهچی کش میآد و هيچچی بهنظر نمیرسه».
اوايل تابستان پارسال بود که برای هفتهنامهی همشهری جوان، گفتوگویی با عينالله کيوانشکوه (درامرِ قديمی و کاربلد که اتفاقا سرتمرينِ گروه هومن جاويد برای اجرای سال گذشتهشان بود) انجام دادم، گفتوگوی خوب و جذابی شد، گفتوگویی که بهخاطر تصوير درام، از صفحهی مجله بيرون کشيده شد و دستآخر توی ماهنامهی خوب نسيم چاپ شد. کيوانشکوه (که قيافهاش خيلی شبيه چارلی واتس، درامرِ گروه رولينگ استونز است) از خاطراتاش با خيلیها گفت، از همهی سوءتفاهمها و سوءتعبيرهای مسئولان گفت، اينکه بهخاطر عشق به اين ساز چه مکافاتی کشيده و حالا بايد توی اين سن چهطور تمرين کند، از اين گفت که همهی طبلهای سرودهای انقلابی همزمان با پيروزی انقلاب اسلامی را خودش يکتنه زده و حالا هيچکس تره هم برايش خُرد نمیکند. پدربزرگ و پيشکسوتِ درامرهای ايران برايم گفت که چهجور با عشق به وطن و ميهناش در ايران مانده و آنموقع که همه ترس ازدست دادن جانشان را داشتهاند، ايستاده و برای پيروزی انقلاب ساززده. همهی اينها را گفتم تا به اينجای حرفهای استاد برسم که میگفت: «وقتی در جامعهای ساز درام/ طبل نباشد، آن جامعه از ريتم میاُفتد».
حالا و در تهران: سيمِ آخر بازهم مشکل اصلی همين ساز (هيبتِ اين ساز يا هيات درامر آن؟!) است. سازی که از ابتدا اقبالی در ميان مسئولان و دستاندرکاران ما نداشته و نمیدانيم چرا. سازی که ريتم و اساس يک گروه راک را نگه میدارد. سازی که يک جامعهی چهار يا پنجنفره را سرپا نگه میدارد. خيال ندارم ونمیشود اينجا، اپيزود تهران: سيم آخر را نقد و تحليل کرد که فرصت مناسبتری میخواهد، اينکه به رفقا و همکارانم ايراد بگيرم که چرا ايدهی به اين خوبی و درستی را دو دستی نچسبيدهاند تا آنگونه که سوژه شايستگیاش را دارد پروبال بگيرد. اينکه محمد (باغبانی) عزيز، که سولونوازِ خوب و بیتفاوتیست و اينرا توی فيلمِ کوتاه (و متاسفانه نمايش داده نشده) پويان عسگری- پَر- هم اثبات کرده و میدانم خوب به بیتفاوتیِ بروبچههایی با سبک زندگی و لايفاستايل اينچنينی آشناست، چرا انقدر در هيات درامر اين گروه پنجنفره آرام و قرار ندارد؟ چرا نمايش او توی گروه بهاندازهی خلوتهايش خوب ازآب درنيامده؟ اينکه چرا مهدی کرمپور کمی بيشتر وقت نگذاشته تا از رضا يزدانی بازی بهتری بگيرد، چنين جسارتی برای انتخاب يزدانی بهعنوان بازيگر، قاعدتا فرصتگذاشتن بيشتری را میطلبد. اينکه چرا واقعا رعنا آزادیور بهعنوان گيتاريست (آکوستيک) يک گروه راک، گيتار را صحيح توی دستش نگرفته! همهی اين گلهگذاریها بايد بماند برای وقتی ديگر و البته جایی ديگر. چراکه همانطوری که درامرِ عشق سرعتِ و به سيمِ آخر زدهی اين گروه راک میگويد: «توی سرعت (تو بزرگراههای تهرون) همهچی کش میآد و هيچچی بهنظر نمیرسه».
منبع:
تاریخ انتشار : چهارشنبه 14 بهمن 1388 - 00:00
دیدگاهها
خوب فکر کنم نه تنها درامز با سلیقه مسئولین خوش نمیاد ، بلکه کلا موسیقی راک را ترجیح میدن که بالا نیاد. اگه دقت کنید در میان آلبوم های عرضه شده از زمستان گذشته تا الان فقط :
فرشید اعرابی ، پویا محمودی (مهر) ، مهران موثقی ، رومی (بازپخش رهگذر هفت اقلیم) ، کهت میان و چند آلبوم دیگر در سبک راک بودند و بقیه همگی در سبک های پاپ / سنتی و... بودند.
navid aziz, negaheto be film va oza o ahvale film khaili doos dashtam, tahlil e taze va ghabele baresi bood.va hast.
Drum hamishe masaale boode are.
va ey kash ma ye bedahe navazie 3 daghigheE to film midashtim ta khode film hade aghal be drum ehteram bezare, ba filme baadi jobran mikonam, montazer bash.
Mani Baghbani
افزودن یک دیدگاه جدید