برنامه یاد بعضی نفرات
 
شنبه 7 دی 1392 - 16:19

...من از زمانى كه قلب، خود را گم كرده است مى ترسم
من از تصور بيهودگى اين همه دست
و از تجسم بيگانگى اين همه صورت ميترسم
من مثل دانش آموزى كه درس هندسه اش را ديوانه وار دوست ميدارد تنها هستم
و فكر ميكنم كه باغچه را ميشود به بيمارستان برد
من فكر ميكنم...
من فكر ميكنم...
من فكر ميكنم...
و قلب باغچه در زير آفتاب ورم كرده
و ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهى ميشود...
(( فروغ فرخزاد))

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



افزودن یک دیدگاه جدید | موسیقی ما