دربارهی تاثیر هوشنگ ابتهاج بر موسیقی ایران و اشعاری که از او خوانده شد
به رفاقت سوگند
موسیقی ما- حالا سایه، خود یکی از رفتهگانِ بیبازگشت است؛ تاثیراتِ او اما هماناندازه که در ادبیاتِ این سرزمین که در موسیقیاش نیز باید مورد بررسی قرار گیرد که خود میگفت: «هر چه کردم از دولت موسیقی بود». در این روزهایی که به جهانِ دیگر شده، برخی منتقدانش به کنایه گفتند که اگر شعرهای سایه روی موسیقی نمینشست تا این اندازه فراگیر نمیشد غافل از اینکه او خود سالها قبل گفته بود: «موسیقی باعث شناختن شعر برای من شد.» و شاید همین نکته بیانگر این باشد که سایه از همان سالهای آغازین فعالیت در عرصه ادبیات و موسیقی رویکردی همیشگی به موسیقی داشت و از همان روزگار دلبسته حضور شعرش در عرصه موسیقی بود.
آنگاه که میخواهیم تاثیر سایه را در موسیقی ایران بررسی کنیم، تمام نگاهها به مدیریتِ او بر رادیو و همچنین نقشش در کانون چاووش اشاره دارند؛ در این میان اما نکتهی مغفول آن است که ابتهاج، نگاه روشنفکری را وارد موسیقی کرد. این همان نکتهای است که «عبدالحسین مختاباد» نیز بعد از درگذشتِ سایه به آن اشاره کرده و میگوید: «او توانست با جذب و هدایت روشنفکران به سوی اشعاری که بیشتر هم خود آنها را سروده یا از ادبیات کهن ایرانی انتخاب کرده بود، جریان را به سمت سیاسی شدن در موسیقی پیش ببرد و این کار ویژه، وزن موسیقی را بیشتر و بیشتر کرد.» در واقع میتوان گفت بیان دغدغههای اجتماعی سایه در اشعارش، علت استقبال موسیقیدانها از آثار او بوده است.
لابد در این مدت بارها شنیده و خواندهاید که ابتهاج تخلص سایه را برای خود انتخاب کرده بود چون در ذات نوعی افتادگی دارد؛ اما زیرِ همین سایه بود که بخش مهمی از موسیقی ملی و سنتی ایران احیا شد. تا پیش از او، موسیقی زیر پای کافهها و فیلمهای فارسی بود و عدهای بودند مشغولِ ساز و آوازِ خویش؛ اما او در پی تحققِ همان رویایی برآمد که «پیرنیا» آن را در برنامهی «گلها» آغاز کرده بود. سایه با سختگیری بیشتری از پیرنیا، حرمتِ بسیار برای موسیقی کلاسیک ایرانی قایل شد، آنقدر که آنانی که در رادیو مشغولِ فعالیت بودند، گریزی نداشتند جز آنکه میانِ کافه و رادیو یکی را انتخاب کنند. حالا که از نگاهِ امروز به دیروز نگاه میکنیم، متوجه میشویم که سایه با بهکار بردنِ چنین اقتداری کاری بزرگ رقم زد.
شاید هیچکس جز سایه، یعنی همان شاعری که از دههِ سی در قامتِ شاعری بلندمرتبه قد علم کرده بود، نمیتوانست چنین کاری را انجام دهد. او هم شعر نو میسرود و هم غزل و آثارش چنان توجه محافل ادبی را به خود جلب کرده بود که «حافظِ زمانه»اش میخواندند. در این میان میتوان به قولِ «شفیعی کدکنی» رجوع کرد که دربارهی او گفته که شعر سایه استمراربخشی از جمالشناسی حافظ است.
از آنجا که تمامِ این شمارهی مجلهی تجربه به سایه اختضاص دارد، در گزارشی مفصل به تاثیر حضورِ او در رادیو پرداختهایم؛ اما در اینجا نیز ناگزیریم مروری کوتاه روی آن دوران داشته باشیم. سایه از دهه ۵۰ به بعد با ورود به رادیو تحولاتی اساسی شکل داد. او پنج سال پس از بازنشستگی مرحوم پیرنیا (درست در همان زمانی که مدیران بسیار آمده و رفته بودند و بی برنامگی در رادیو موج میزد) مسئولیت تولید برنامهها را برعهده گرفت و گلهای تازه را طرح ریزی کرد تا آشتی دوبارهای میانِ موسیقی و شعر دوره قاجار ایجاد کند. در نهایت از سال ۵۱ تا ۵۷ حدود ۲۰۱ شماره از گلهای تازه در رادیو ضبط و پخش شد و برخی اشعار او نیز توسط خوانندگان بزرگی چون شجریان، شهرام ناظری، استاد بنان و حسین قوامی خوانده شد.
با این اوصاف شاید میتوان روی این گفتهی «علی باباچاهی» تامل کرد که گفته است: «تردیدی در این ندارم. موسیقی به داد شعر هوشنگ ابتهاج رسید، همچنان که خسرو شکیبایی با دکلمههایش شعرهای یکی از شاعران را سر زبانها انداخت.» به هر روی دوستی دیرینهی «هوشنگ ابتهاج» با بزرگان موسیقی و عجین شدن اشعارش با موسیقی هنرمندان این سرزمین، امری انکار ناشدنی است.
ورود امیرهوشنگ ابتهاج به دنیای ترانهسرایی، با سرودنِ ترانهی معروف «تو ای پری کجایی» آغاز شد. اثر به اندازهای گیرا شد که نامِ ابتهاج در آن زمان بیش از مقامِ شاعریاش سر زبانها افتاد که بخشی انکارناپذیر از آن به دلیلِ تبحر استاد «همایون خرم» در آهنگسازی است.
این آهنگساز در طول عمرِ آهنگسازی خویش، قطعاتِ ماندگارِ بسیاری چون اشک من هویدا شد، امشب در سر شوری دارم، رسوای زمانه و ... را خلق کرد؛ اما به گواه بسیاری «تو ای پریکجایی» از جایگاهی ویژه برخوردار است. این ترانه در سالهای ابتدایی دهه پنجاه ساخته شد و حسین قوامی آن را خواند.
سایه تعریف میکند، قوامی (فاخته) وقتی این قطعه را خواند، گفت: «همين ترانه نام و ياد مرا در ميان ايرانيان جاوادانه خواهد كرد.»
این ترانه ابتدا در برنامهی گلهای تازه شماره 52 اجرا شد که تنظیم برای ارکستر آن برعهدهی زندهیاد «جواد معروفی» بود و فخری نیکزاد با صدای خاطرهانگیزش دکلمهی اشعار و معرفی هنرمندان را بر عهده داشت. مجید نجاحی و امیرناصر افتتاح هم تکنوازان این برنامه بودند.
فضای ترانه در دستگاه همایون است و آرام آرام شنونده را در خود غرق میکند. «همایون خرم» دربارهی مراحلِ ساختِ این قطعه میگوید: «به گمانم سال 51 یا 52 بود که آقاي ابتهاج تازه شده بود مسئول موسيقي راديو تلويزيون. به من زنگ زد و گفت: «علاقهمندم ملاقاتي با هم داشته باشيم». قراري گذاشتيم در دفترش در ميدان ارگ و من رفتم و او شروع كرد به تعریف و تحسين درباره كارهاي من و گفت «از قديم كارهاي شما را پيگيري ميكردم و ادامه داد که برنامههاي ديگري هم كه شما مثل برنامه سوم که سرپرست آن اجراها بودید که يكي ساز مي زد (شريف و شهناز و ناهيد و حافظي و عودش رحمانپور و حسين همدانيان ضربش بود) و شما قطعاتي مينوشتید و خواننده مرد بود و خواننده زن نداشت و من گوش میدادم. آن برنامهها را قوامي، محمودي خوانساری، ایرج، گلپایگانی و شجريان (که در آن زمان به عنوان سياوش بيدگاني معروف بود) میخواند. آقای ابتهاج گفتند که تمامی این کارها را میشنیدند و تعريف كرد و گفت و با چه دستگاههاي دقيقي همه این برنامهها را ضبط کردهاند و فهمیدم که ایشان چه عشقی به موسیقی دارند. يا آهنگی روي شعر ابوسعيد ابیالخیر ساختم كه باز هم تعريف كرد و بعد دعوتم کردند که بروم به منزلشان.
او از خاطرهی آن دیدار میگوید: «در منوچهری خانهی باصفایی بود با باغچه. شب قشنگي بود و برخی از کارهایی را که با دستگاه حرفهایشان ضبط کرده بودند گوش کردم. من خودم کارهایی را که مینوشتم و اجرا میکردم تنها يك بار گوش ميدادم و ديگر هم فرصتی برای گوش دادن دوباره نداشتم. هنگام گوش دادن به کارها آقای ابتهاج گفتد: «خيلي دلم ميخواهد روي يك آهنگي از شما شعر بسازم» من چیزی نگفتم اما وقتی به روی بالکن و هوای خوب و نسیم و باغچه و شب اواخر تابستان را دیدم، گویی باران نت بود که ميبارید. بلافاصله رفتم توي بالكن نشستم و اين آهنگ را از بالا تا پايين نوشتم . حتي جوابهاي اركستر پشت هم آمد. واقعا کمتر زمانی بود که یک آهنگ تمام و کمال به ذهن بیاید از صفر تا صدش و به همین دلیل است که برخی از دوستان و شنوندگانی که این کار را میشنوند، میگویند اين آهنگ زميني نيست و من هم معتقدم كه به بنده اين آهنگ را دادند و «تو ای پری کجایی» الهامی بود که به من شد، الهامی که تمام و كمال آمد. آهنگ را برای ایشان اجرا کردم. خيلي خوشحال شد و مشغول ساختن شعرش شد.»
آنزمان پیشنهاد ابتهاج برای خواندنِ این ترانه، خوانندهای زن بوده؛ اما آنطور که «خرم» تعریف کرده، توصیه میکند تا خوانندهای با صدای خسته آن را بخواند و قوامی را پیشنهاد میدهد. این برای سایه آغازِ راهی بود که تا امروز نیز همچنان ادامه دارد.
در این میان دوستی دیرینهی «سایه» با بزرگان موسیقی ایرانی همچون محمدرضا شجریان، همایون خرم، پرویز مشکاتیان، عبدالوهاب شهیدی، محمدرضا لطفی، شهرام ناظری و ... هم میتواند دلیلِ دیگری باشد که این هنرمندان برای اجرای آثار سایه ترغیب شدهاند/
عبدالوهاب شهیدی (خواننده و نوازندهی برجستهی عود) دربارهی رابطهی خود با شجریان و سایه گفته است: «من و آقای شجریان سالها با هم بودیم. یکی از خاطرات من با او در مسافرت مشهد در حضور آقای سایه بر مزار خیام است. خاطرات خیلی زیادی از آن سالها دارم. این خاطرات برای من خیلی قوی هستند، اما نمیتوانم آنها را بگویم چون خیلی برایم سنگین هستند.»
شجریان فقید نیز در مراسمِ بزرگداشتِ شهیدی که به همتِ مجلهی بخارا انجام شده بود، دربارهی این رفاقت سه نفره گفته است: «بارها با سایه درباره این بزرگمرد (عبدالوهاب شهیدی) صحبت کردهایم و سایه هم همیشه با احترام از او یاد میکرد. احترام بین ما به گونهای بود که کسی متوجه نمیشد، اما وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. از وقتی که در رادیو بودم و به خصوص از زمانی که جناب سایه آنجا آمدند و برنامه گلهای تازه و گلچین هفته را تهیه کردند، من همیشه در کنارشان بودم و خاطرات زیادی از آن موقع با هم داریم؛ در کنار استاد پایور که حق بزرگی بر گردن من دارند، در کنار محمدرضا لطفی و گروه شیدا، ارکستر گلها، جناب فرهاد فخرالدینی و دیگر گروههایی که با هم در رادیو بودیم که اغلب جناب شهیدی با این گروهها در رادیو و یا در کنسرتها برنامه داشتند.»
کارهای مشترکِ شجریان و سایه
بیشک یکی از مهمترین دلایلِ عمومیت یافتنِ اشعار سایه، صدای شجریان است. انتخابهای شجریان از سایه او را هر چه بیشتر معرفی کرد. او گاه آثاری از او چون ایران ای سرای امید را خواند که بدل به سرود غیررسمی ملی ما شد و گاه حزن نهفته در اشعارِ او را با صدای آسمانی خود به تصویر کشید و زمانی نیز عاشقانههایش را به تصویر کشید.
بدیهی است که شعر و ملودی هر دو در موفقیتِ یک اثر، نقشِ مهمی ایفا میکنند. از همین روی است که آثار شجریان روی شعرِ سایه با آهنگسازی افرادی چون محمدرضا لطفي، ناصر فرهنگفر، حسين عليزاده، پرويز مشکاتيان همهگیشان در تاریخ موسیقی این سرزمین ماندگار شده است. در زیر نگاهی به تعدادی از این آثار انداختهایم:
جام تهی
«جام تهی» اثری است که نام بسیاری از بزرگانِ موسیقی را یدک میکشد: فریدون شهبازیان، حسین علیزاده، فرامرز پایور، محمدرضا لطفی، فریدون شهبازیان، هوشنگ ابتهاج و محمدرضا شجریان. (زندهیاد حبیبا... بدیعی تکنوازِ قطعهی «پركن پیاله را» است و فرامرز پایور تکنوازِ «راپسودی برای سنتور و اركستر» و حسین علیزاده تکنوازِ «راپسودی برای تار و اركستر»). این مجموعه از چهار قسمت تشكیل شده است. سه قطعه در ماهور و یكی در آواز دشتی.
قطعه اول این اثر با نام جام تهی بر اساس شعری از «فریدون مشیری» است که قبلا از برنامه گل های تازه با شماره 77 پخش شده بود و با نام «پر کن پیاله را» شناخته می شد. در این اثر که به فرم معمول بقیه آثار برنامه گلهای موسیقی همراه با دکلمه اشعار و به صورت «تصنیف-آواز-تصنیف» اجرا شده است، تکنوازی و جواب آواز را زنده یاد «حبیب الله بدیعی» نوازنده نامدار ویلن بر عهده دارد.
بخش ارکستری شامل مقدمه، تصنیف و بخش پایانی است. در قطعات «راپسودی برای سنتور و ارکستر» و «راپسودی برای تار و ارکستر» شباهت های بسیاری به آثار و کنسرتوهای حسین دهلوی به ویژه در «کنسرتو برای سنتور و ارکستر» با نوازندگی «فرامرز پایور» و «کنسرتو برای تار و ارکستر» با نوازندگی هوشنگ ظریف دیده میشود که شاید مشترک بودن نوازندگی سنتور «فرامرز پایور» در این قطعات و نیز شیوه تارنوازی «حسین علیزاده» در آن دوران با هوشنگ ظریف، این احساس را به وجود می آورد. در قسمت پایانی قطعه جام تهی که ارکستراسیون پُر و پیمان و ریتمیکی دارد. قطعهی آخر آلبوم که تصنیفی است از «محمدرضا لطفی» با شعری از «هوشنگ ابتهاج» فضای تلخی دارد. ساختار محکم شعر که اجرای استادانه «محمدرضا شجریان» به تاثیرگزاری آن افزوده است و در کل شاخصترین قطعه مجموعه به شمار میرود.
«فریدون شهبازیان» دربارهی این اثر گفته است: «من این اثر را در اوایل دهه پنجاه خورشیدی ضبط کردم و اثری که سالها بعد منتشر شد، حاصل همان ضبطی است که در اوایل دههی پنجاه انجام شده است. زمانی که حسین علیزاده به عنوان دانشجو وارد دانشگاه شد، من «راپسودی برای تار و ارکستر» را نوشتم و با نوازندگی آقای علیزاده، در سال 1349 آن را در رادیو ضبط کردیم. علیزاده در ضبط این اثر، برای اولین بار بود که به استودیو میآمد و اثری را در استودیو مینواخت. در سال 1348 «راپسودی برای سنتور و ارکستر» را هم ضبط کرده بودم. در آن سال نوازندگی این اثر را بهناز ذاکری بر عهده داشت. بعدها همین اثر را با نوازندگی فرامرز پایور ضبط کردم و آنچه در آلبوم «جام تهی» شنیده میشود با نوازندگی فرامرز پایور است. قطعه «راپسودی برای سنتور و ارکستر» را از ملودی درویشخان و صبا گرفتم. درویش خان یک ملودی ساخته بود که ابوالحسن صبا این ملودی را گسترش میدهد. من این ملودی را گرفتم و این راپسودی را روی آن نوشتم. وقتی محمدرضا لطفی ملودیِ «درکوچه سار شب» را ساخت، این اثر را به من داد تا آن را برای ارکستر تنظیم کنم. سال 1355 بود که «درکوچه سار شب» با تنظیم من و با آواز محمدرضا شجریان ضبط شد. حاصل همان اجرا و همان ضبط را در آلبوم «جام تهی» میشنوید. بخش آوازیِ «جام تهی» را برای ارکستر ساختم. ملودی اول را ساختم و آن را به محمدرضا شجریان دادم تا برمبنای ملودیِ من آوازش را بخواند. به شجریان گفتم که نمیخواهم آوازش تکرارِ ردیف باشد. این نخستین بار بود که روی شعر نو آواز اجرا میشد. در واقع آلبوم «جام تهی»(بخش آوازی) در همان دهه پنجاه منتشر شد.»
شهبازیان، بخش آوازیِ «جام تهی» را برای ارکستر مینویسد و بعد از آنکه ملودی شکل میگیرد، قطعه را به محمدرضا شجریان میدهد تا آواز آن را بخواند با این تاکید که نمیخواهد آواز این اثر، تکرار ردیف باشد. جام تهی، نخستین اثری است که روی شعر نو، آواز اجرا میشود. آوازی طراحی شده توسط شهبازیان که دربارهی آن میگوید: «بدیعی تکنواز ویلن در بخش آوازی بود. به بدیعی گفتم به گونهای بنوازد که بیشتر حالت کلاسیک داشته باشد نه حالت سنتی. شاید به همین دلایل است که این آواز به این اندازه گیرایی دارد. آواز این بخش عین ردیف نیست و اثری نو است. آقای شجریان آواز ارزشمندی خوانده و نوازندگی بدیعی هم بهترین ویلن نوازی است که تا کنون در دستگاه «ماهور» شنیدهام.»
در سال 1355 و همزمان با سالگرد رادیو، مهمانیای در هتل هیلتون برگزار و مجموعهای اثر منتشر میشود که «جام تهی» نیز یکی از آن آثار است. اثرِ دیگر بر اساسِ آواز بنان است و غیره. این آثار همهگی با نظر ابتهاج و شهبازیان انجام میشود. در روزگاری که ابتهاج رئیس واحد موسیقی بوده و شهبازیان مسئول واحد موسیقی. این اثر در سال 1384، توسط مؤسسههای فرهنگی هنری آوای خورشید و راویان هنر منتشر شد.
همنوا با بم
دی ماه سال 1382 زلزله مهیبی بم را لرزاند و هزاران نفر جان خود را از دست دادند. شجریان برای کمک به زلزلهزدگان پا پیش گذاشت و با همکاری حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان، کنسرت «همنوا با بم» را برگزار کرد و در آن آوازی بر اساسِ شعر سایه خواند.
آنانی که آن کنسرت را دیدهاند، به یاد دارند که شجریان در آن «مرغ سحر» را با فرم متفاوتی اجرا شد. از سالها پیش، شجریان در کنسرتهای خود تصنیف مرغ سحر را به عنوان قطعه پایانی اجرا میکرد و سالیان طولانی این تصنیف پای ثابت برنامههای او بود. هر بار که او از «مرغ سحر» میخواند، مردم همراه با او از خدا و طبیعت و فلک میخواستند تا شام تاریکشان را سحر کند.
شب، سکوت، کویر
آلبوم موسیقی «شب، سکوت، کویر» یکی دیگر از آثار شجریان است که در آن از شعری از سایه بهره برده است. کیهان کلهر (آهنگساز و نوازندهی برجستهی موسیقی ایران) این اثر را برای تمجید و ستایش از موسیقی محلی شمال خراسان و نیز نقش تاریخی موسیقی محلی بر موسیقی اصیل ایرانی ارائه کرده است و اجرای آن را خواننده پرآوازهی خراسان سپرد. بزرگی که در زمینه موسیقی محلی خراسان نیز تبحر کامل دارد.
آلبوم شب، سکوت، کویر تصنیفهای انتخاب شده بسیاری را با یک ترکیب غیر معمول از سازها به نمایش می گذارد. اواسط این سوئیت چهار موومان با کلام وجود دارد که همه آنها تصنیف هایی درباره درد و رنجهای عاشقانه است. این آلبوم در آواز دشتی ساخته شده است. همان دستگاهی که خالقی دربارهی آن گفته است: «آواز دشتی از متعلقات دستگاه شور را از لحاظ عرفانی میشود اینطور تعریف کرد که دشتی نمونهای است از زندگی ساده و بیآلایش یعنی همان زندگانی بیتکلف به همراه اخلاق پاک و احساسات طبیعی. این آواز در عین سادگی، گاهی چنان غمگین و موثر است که شنونده اشک حسرت و ندامت برگونههایش جاری میشود و این همان ژالههایی است که نیاکان ما در اثر سختیهای تاریخیِ گذشته به دامان بازماندگان خود ریختند و دشتی انگار غم عشق و فراق و شور و سرمستی را فریاد میزند. موومان آخر این آلبوم تصنیف ای عاشقان هست که بر روی شعری از هوشنگ ابتهاج (سایه) اجرا میشود. این تصنیف با بیت: «ای عاشقان پیمانهها پر خون کنید، وز خون دل چون لالهها رخسارهها گلگون کنید» آغاز میشود.
راز دل
راز دل را فرامرز پایور به همراهی گروه پایور نوشت و شجریان خواند. در این آلبوم اشعار سایه و عارف قزوینی به کار رفته است و نوازندگانی چون رحمتالله بدیعی: کمانچه، هوشنگ ظریف: تار، محمد دلنوازی: تار، حسن ناهید: نی،حسین فرهادپور: ویولن، پروین صالح: ویولن آلتو،پروین شکالور: ویولن آلتو، حسن منوچهری: بربط و محمد اسماعیلی:تنبک نواختهاند. شجریان در این اثر چند اثر آوازی بر اساس شعرهای سایه خوانده است.
جان جان
«جان جان» را محمدرضا لطفی به همراهِ گروه «شیدا» در دستگاه سه گاه ساخت و شجریان آواز آن را خواند. در این اثر اشعاری از «عطار» و «هوشنگ ابتهاج» اجرا شده است. در نگاهی کوتاه به این اثر میتوان گفت این اجرا در سال 55 و در جشن «هنر طوس» انجام شده است. این کنسرت شامل 10 قطعه است. جان جان که در گذشته با نام چاووش ۹ شناخته میشد، نهمین آلبوم موسیقی از مجموعه ۱۲ آلبوم چاووش است. محمدرضا لطفی بر روی جلد آلبوم جان جان توضیحاتی درباره ساخت این اثر داده است و در بخشی از آن به این نکته اشاره میکند که این اثر در فضای باز ضبط شده و صدای باد در برخی قسمتهای آن تأثیر منفی گذاشته است. البته آنها در انتشار مجدد این اثر توسط آوای شیدا، آلبوم را در حد مقدور تصحیح و پالایش کردهاند.
به یاد عارف (چاووش 1) دیگر اثری است که در آن میتوان مثلث لطفی، شجریان و سایه را مشاهده کرد. محمدرضا لطفی این اثر را در سال ۱۳۵۱ ساخت و شعر آن را هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) در سال ۱۳۵۴ سرود. خود لطفی به تفضیل دربارهی این اثر توضیح داده است: «به یاد عارف را من در سال 1351 ساختم و شعر آن را آقای امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) در سال 1354 سرودند. به هنگام ساخت این اثر عبارتی مانند: عارف زدست ما رفت و ... به ذهن من می آمد که جان مایه ی ساخت این ترانه به وسیله شاعر با ارزش و گرامی «سایه» شد. ایشان همیشه از من می خواستند اگر کلماتی هنگام ساختن موسیقی به ذهنم می رسد آنها را برای ایشان بازگو کنم. زیرا این کار می توانست به عنوان نیت و انگیزه ی اولیه ی آهنگساز، به ساخت شعر کمک زیادی کند.شاعر با درک زندگی عارف و شیوه ی بیانی او از کلمه ی عارف، در این اثر چنین استفاده کرده است:
داد، داد، عارف با داغ دل زاد.
اولین اجرای این اثر به وسیله ی ارکستر گلها به رهبری فرهاد فخرالدینی ضبط شد و هنرمند «انسان بی من و ما» جواد معروفی با تنظیم لطیفش به انتقال روح آن کمک ارزنده ای کرد. این اجرا با ساز من تکمیل شد و در برنامه ی هفتگی گلهای تازه قرار گرفت. محمدرضا شجریان تنها با یک ادیت، آواز این برنامه را تا انتها یک دست اجرا کرد و به حق در زنده نگه داشتن این اثر نقش بسیار بالایی را به عهده داشت. فریدون شهبازیان با وسواس بسیار به رتوش و ادیت صدا پرداخت، باید اضافه کرد نقش او در شهرت تعدادی از خوانندگان غیر قابل انکار است. این برنامه در سال 1355، ابتدا بصورت کنسرت در دانشگاه کرمان و پس از تمرین های پیاپی به اجرا درآمد. شاید این اولین برنامه ی مستقل یک گروه موسیقی بود که در فاصله ی سی سال تا آن زمان اجرا شده بود. حضور سایه در این کنسرت قوت قلبی برای همه ی ما بود و مهمانداری آقای مطلوب، استاد دانشگاه کرمان، فراهم آورنده ی شور و حال برنامه. جای این عزیزان در عرصه ی هنر موسیقی ملی ما همیشه خالی است. متاسفانه این کنسرت ضبط نشد تا اجرای یگری به جز ضبط صحنه ای تقدیم علاقمندان شود.
ضبط مجموعه ای که هم اکنون در اختیار شماست در سال 1356 در «استودیو بل» توسط آقای ایرج حقیقی –که اکنون در دانمارک زندگی می کند- انجام شده و مسئولیت نظارت بر ضبط و میکس برعهده ی فریدون شهبازیان بوده است. این اولین برنامه ای بود که به صورت شانزده باندی ضبط شده است. تک نوازی های آقایان عبدالنقی اقشارنیا و پشنگ کامکار و ارژنگ کامکار به وسیله ی اینجانب تدوین و کنترل شده است و ابتدای چهارمضراب سنتور متعلق به مطرب دوره گردی است از گیلان که با همکاری پشنگ کامار زیر نظر اینجانب کامل شده است.
نکته ی دومی که در اینجا لازم است بیاید نقش این نوار در شکل گیری مرکز فرهنگی – هنری چاووش است. نگارنده هنگامی که شرایط رادیو را برای مطرح کردن بیشتر موسیقی کافی ندانست، به فکر افتاد زمینه ی یک گروه شیدای مستقل را فراهم آورد. به همین خاطر با کمک آقای سایه و شادروان احمد لنکرانی که از دوستداران ما و شجریان بودند صحبتی با آقای اردهالی (جهان موزیک) شد و در پی این توافق بود که من به یاد عارف را به عنوان اولین کار، مناسب دیدم و اقدام به ضبط آن نمودم.»
رنگهای تعالی
رنگهای تعالی را تهمورس پورناظری و سهراب پورناظری به همراه تعدادی از نوازندگانِ شناختهشدهی دنیا کار کردند؛ ضمن آنکه در آن تعدادی از سازهای ابداعی شجریان نیز دیده میشود. در این اثر تصنیف نور از اشعار سایه است.
آنگاه که میخواهیم تاثیر سایه را در موسیقی ایران بررسی کنیم، تمام نگاهها به مدیریتِ او بر رادیو و همچنین نقشش در کانون چاووش اشاره دارند؛ در این میان اما نکتهی مغفول آن است که ابتهاج، نگاه روشنفکری را وارد موسیقی کرد. این همان نکتهای است که «عبدالحسین مختاباد» نیز بعد از درگذشتِ سایه به آن اشاره کرده و میگوید: «او توانست با جذب و هدایت روشنفکران به سوی اشعاری که بیشتر هم خود آنها را سروده یا از ادبیات کهن ایرانی انتخاب کرده بود، جریان را به سمت سیاسی شدن در موسیقی پیش ببرد و این کار ویژه، وزن موسیقی را بیشتر و بیشتر کرد.» در واقع میتوان گفت بیان دغدغههای اجتماعی سایه در اشعارش، علت استقبال موسیقیدانها از آثار او بوده است.
لابد در این مدت بارها شنیده و خواندهاید که ابتهاج تخلص سایه را برای خود انتخاب کرده بود چون در ذات نوعی افتادگی دارد؛ اما زیرِ همین سایه بود که بخش مهمی از موسیقی ملی و سنتی ایران احیا شد. تا پیش از او، موسیقی زیر پای کافهها و فیلمهای فارسی بود و عدهای بودند مشغولِ ساز و آوازِ خویش؛ اما او در پی تحققِ همان رویایی برآمد که «پیرنیا» آن را در برنامهی «گلها» آغاز کرده بود. سایه با سختگیری بیشتری از پیرنیا، حرمتِ بسیار برای موسیقی کلاسیک ایرانی قایل شد، آنقدر که آنانی که در رادیو مشغولِ فعالیت بودند، گریزی نداشتند جز آنکه میانِ کافه و رادیو یکی را انتخاب کنند. حالا که از نگاهِ امروز به دیروز نگاه میکنیم، متوجه میشویم که سایه با بهکار بردنِ چنین اقتداری کاری بزرگ رقم زد.
شاید هیچکس جز سایه، یعنی همان شاعری که از دههِ سی در قامتِ شاعری بلندمرتبه قد علم کرده بود، نمیتوانست چنین کاری را انجام دهد. او هم شعر نو میسرود و هم غزل و آثارش چنان توجه محافل ادبی را به خود جلب کرده بود که «حافظِ زمانه»اش میخواندند. در این میان میتوان به قولِ «شفیعی کدکنی» رجوع کرد که دربارهی او گفته که شعر سایه استمراربخشی از جمالشناسی حافظ است.
از آنجا که تمامِ این شمارهی مجلهی تجربه به سایه اختضاص دارد، در گزارشی مفصل به تاثیر حضورِ او در رادیو پرداختهایم؛ اما در اینجا نیز ناگزیریم مروری کوتاه روی آن دوران داشته باشیم. سایه از دهه ۵۰ به بعد با ورود به رادیو تحولاتی اساسی شکل داد. او پنج سال پس از بازنشستگی مرحوم پیرنیا (درست در همان زمانی که مدیران بسیار آمده و رفته بودند و بی برنامگی در رادیو موج میزد) مسئولیت تولید برنامهها را برعهده گرفت و گلهای تازه را طرح ریزی کرد تا آشتی دوبارهای میانِ موسیقی و شعر دوره قاجار ایجاد کند. در نهایت از سال ۵۱ تا ۵۷ حدود ۲۰۱ شماره از گلهای تازه در رادیو ضبط و پخش شد و برخی اشعار او نیز توسط خوانندگان بزرگی چون شجریان، شهرام ناظری، استاد بنان و حسین قوامی خوانده شد.
با این اوصاف شاید میتوان روی این گفتهی «علی باباچاهی» تامل کرد که گفته است: «تردیدی در این ندارم. موسیقی به داد شعر هوشنگ ابتهاج رسید، همچنان که خسرو شکیبایی با دکلمههایش شعرهای یکی از شاعران را سر زبانها انداخت.» به هر روی دوستی دیرینهی «هوشنگ ابتهاج» با بزرگان موسیقی و عجین شدن اشعارش با موسیقی هنرمندان این سرزمین، امری انکار ناشدنی است.
ورود امیرهوشنگ ابتهاج به دنیای ترانهسرایی، با سرودنِ ترانهی معروف «تو ای پری کجایی» آغاز شد. اثر به اندازهای گیرا شد که نامِ ابتهاج در آن زمان بیش از مقامِ شاعریاش سر زبانها افتاد که بخشی انکارناپذیر از آن به دلیلِ تبحر استاد «همایون خرم» در آهنگسازی است.
این آهنگساز در طول عمرِ آهنگسازی خویش، قطعاتِ ماندگارِ بسیاری چون اشک من هویدا شد، امشب در سر شوری دارم، رسوای زمانه و ... را خلق کرد؛ اما به گواه بسیاری «تو ای پریکجایی» از جایگاهی ویژه برخوردار است. این ترانه در سالهای ابتدایی دهه پنجاه ساخته شد و حسین قوامی آن را خواند.
سایه تعریف میکند، قوامی (فاخته) وقتی این قطعه را خواند، گفت: «همين ترانه نام و ياد مرا در ميان ايرانيان جاوادانه خواهد كرد.»
این ترانه ابتدا در برنامهی گلهای تازه شماره 52 اجرا شد که تنظیم برای ارکستر آن برعهدهی زندهیاد «جواد معروفی» بود و فخری نیکزاد با صدای خاطرهانگیزش دکلمهی اشعار و معرفی هنرمندان را بر عهده داشت. مجید نجاحی و امیرناصر افتتاح هم تکنوازان این برنامه بودند.
فضای ترانه در دستگاه همایون است و آرام آرام شنونده را در خود غرق میکند. «همایون خرم» دربارهی مراحلِ ساختِ این قطعه میگوید: «به گمانم سال 51 یا 52 بود که آقاي ابتهاج تازه شده بود مسئول موسيقي راديو تلويزيون. به من زنگ زد و گفت: «علاقهمندم ملاقاتي با هم داشته باشيم». قراري گذاشتيم در دفترش در ميدان ارگ و من رفتم و او شروع كرد به تعریف و تحسين درباره كارهاي من و گفت «از قديم كارهاي شما را پيگيري ميكردم و ادامه داد که برنامههاي ديگري هم كه شما مثل برنامه سوم که سرپرست آن اجراها بودید که يكي ساز مي زد (شريف و شهناز و ناهيد و حافظي و عودش رحمانپور و حسين همدانيان ضربش بود) و شما قطعاتي مينوشتید و خواننده مرد بود و خواننده زن نداشت و من گوش میدادم. آن برنامهها را قوامي، محمودي خوانساری، ایرج، گلپایگانی و شجريان (که در آن زمان به عنوان سياوش بيدگاني معروف بود) میخواند. آقای ابتهاج گفتند که تمامی این کارها را میشنیدند و تعريف كرد و گفت و با چه دستگاههاي دقيقي همه این برنامهها را ضبط کردهاند و فهمیدم که ایشان چه عشقی به موسیقی دارند. يا آهنگی روي شعر ابوسعيد ابیالخیر ساختم كه باز هم تعريف كرد و بعد دعوتم کردند که بروم به منزلشان.
او از خاطرهی آن دیدار میگوید: «در منوچهری خانهی باصفایی بود با باغچه. شب قشنگي بود و برخی از کارهایی را که با دستگاه حرفهایشان ضبط کرده بودند گوش کردم. من خودم کارهایی را که مینوشتم و اجرا میکردم تنها يك بار گوش ميدادم و ديگر هم فرصتی برای گوش دادن دوباره نداشتم. هنگام گوش دادن به کارها آقای ابتهاج گفتد: «خيلي دلم ميخواهد روي يك آهنگي از شما شعر بسازم» من چیزی نگفتم اما وقتی به روی بالکن و هوای خوب و نسیم و باغچه و شب اواخر تابستان را دیدم، گویی باران نت بود که ميبارید. بلافاصله رفتم توي بالكن نشستم و اين آهنگ را از بالا تا پايين نوشتم . حتي جوابهاي اركستر پشت هم آمد. واقعا کمتر زمانی بود که یک آهنگ تمام و کمال به ذهن بیاید از صفر تا صدش و به همین دلیل است که برخی از دوستان و شنوندگانی که این کار را میشنوند، میگویند اين آهنگ زميني نيست و من هم معتقدم كه به بنده اين آهنگ را دادند و «تو ای پری کجایی» الهامی بود که به من شد، الهامی که تمام و كمال آمد. آهنگ را برای ایشان اجرا کردم. خيلي خوشحال شد و مشغول ساختن شعرش شد.»
آنزمان پیشنهاد ابتهاج برای خواندنِ این ترانه، خوانندهای زن بوده؛ اما آنطور که «خرم» تعریف کرده، توصیه میکند تا خوانندهای با صدای خسته آن را بخواند و قوامی را پیشنهاد میدهد. این برای سایه آغازِ راهی بود که تا امروز نیز همچنان ادامه دارد.
در این میان دوستی دیرینهی «سایه» با بزرگان موسیقی ایرانی همچون محمدرضا شجریان، همایون خرم، پرویز مشکاتیان، عبدالوهاب شهیدی، محمدرضا لطفی، شهرام ناظری و ... هم میتواند دلیلِ دیگری باشد که این هنرمندان برای اجرای آثار سایه ترغیب شدهاند/
عبدالوهاب شهیدی (خواننده و نوازندهی برجستهی عود) دربارهی رابطهی خود با شجریان و سایه گفته است: «من و آقای شجریان سالها با هم بودیم. یکی از خاطرات من با او در مسافرت مشهد در حضور آقای سایه بر مزار خیام است. خاطرات خیلی زیادی از آن سالها دارم. این خاطرات برای من خیلی قوی هستند، اما نمیتوانم آنها را بگویم چون خیلی برایم سنگین هستند.»
شجریان فقید نیز در مراسمِ بزرگداشتِ شهیدی که به همتِ مجلهی بخارا انجام شده بود، دربارهی این رفاقت سه نفره گفته است: «بارها با سایه درباره این بزرگمرد (عبدالوهاب شهیدی) صحبت کردهایم و سایه هم همیشه با احترام از او یاد میکرد. احترام بین ما به گونهای بود که کسی متوجه نمیشد، اما وجود داشت و هنوز هم وجود دارد. از وقتی که در رادیو بودم و به خصوص از زمانی که جناب سایه آنجا آمدند و برنامه گلهای تازه و گلچین هفته را تهیه کردند، من همیشه در کنارشان بودم و خاطرات زیادی از آن موقع با هم داریم؛ در کنار استاد پایور که حق بزرگی بر گردن من دارند، در کنار محمدرضا لطفی و گروه شیدا، ارکستر گلها، جناب فرهاد فخرالدینی و دیگر گروههایی که با هم در رادیو بودیم که اغلب جناب شهیدی با این گروهها در رادیو و یا در کنسرتها برنامه داشتند.»
کارهای مشترکِ شجریان و سایه
بیشک یکی از مهمترین دلایلِ عمومیت یافتنِ اشعار سایه، صدای شجریان است. انتخابهای شجریان از سایه او را هر چه بیشتر معرفی کرد. او گاه آثاری از او چون ایران ای سرای امید را خواند که بدل به سرود غیررسمی ملی ما شد و گاه حزن نهفته در اشعارِ او را با صدای آسمانی خود به تصویر کشید و زمانی نیز عاشقانههایش را به تصویر کشید.
بدیهی است که شعر و ملودی هر دو در موفقیتِ یک اثر، نقشِ مهمی ایفا میکنند. از همین روی است که آثار شجریان روی شعرِ سایه با آهنگسازی افرادی چون محمدرضا لطفي، ناصر فرهنگفر، حسين عليزاده، پرويز مشکاتيان همهگیشان در تاریخ موسیقی این سرزمین ماندگار شده است. در زیر نگاهی به تعدادی از این آثار انداختهایم:
جام تهی
«جام تهی» اثری است که نام بسیاری از بزرگانِ موسیقی را یدک میکشد: فریدون شهبازیان، حسین علیزاده، فرامرز پایور، محمدرضا لطفی، فریدون شهبازیان، هوشنگ ابتهاج و محمدرضا شجریان. (زندهیاد حبیبا... بدیعی تکنوازِ قطعهی «پركن پیاله را» است و فرامرز پایور تکنوازِ «راپسودی برای سنتور و اركستر» و حسین علیزاده تکنوازِ «راپسودی برای تار و اركستر»). این مجموعه از چهار قسمت تشكیل شده است. سه قطعه در ماهور و یكی در آواز دشتی.
قطعه اول این اثر با نام جام تهی بر اساس شعری از «فریدون مشیری» است که قبلا از برنامه گل های تازه با شماره 77 پخش شده بود و با نام «پر کن پیاله را» شناخته می شد. در این اثر که به فرم معمول بقیه آثار برنامه گلهای موسیقی همراه با دکلمه اشعار و به صورت «تصنیف-آواز-تصنیف» اجرا شده است، تکنوازی و جواب آواز را زنده یاد «حبیب الله بدیعی» نوازنده نامدار ویلن بر عهده دارد.
بخش ارکستری شامل مقدمه، تصنیف و بخش پایانی است. در قطعات «راپسودی برای سنتور و ارکستر» و «راپسودی برای تار و ارکستر» شباهت های بسیاری به آثار و کنسرتوهای حسین دهلوی به ویژه در «کنسرتو برای سنتور و ارکستر» با نوازندگی «فرامرز پایور» و «کنسرتو برای تار و ارکستر» با نوازندگی هوشنگ ظریف دیده میشود که شاید مشترک بودن نوازندگی سنتور «فرامرز پایور» در این قطعات و نیز شیوه تارنوازی «حسین علیزاده» در آن دوران با هوشنگ ظریف، این احساس را به وجود می آورد. در قسمت پایانی قطعه جام تهی که ارکستراسیون پُر و پیمان و ریتمیکی دارد. قطعهی آخر آلبوم که تصنیفی است از «محمدرضا لطفی» با شعری از «هوشنگ ابتهاج» فضای تلخی دارد. ساختار محکم شعر که اجرای استادانه «محمدرضا شجریان» به تاثیرگزاری آن افزوده است و در کل شاخصترین قطعه مجموعه به شمار میرود.
«فریدون شهبازیان» دربارهی این اثر گفته است: «من این اثر را در اوایل دهه پنجاه خورشیدی ضبط کردم و اثری که سالها بعد منتشر شد، حاصل همان ضبطی است که در اوایل دههی پنجاه انجام شده است. زمانی که حسین علیزاده به عنوان دانشجو وارد دانشگاه شد، من «راپسودی برای تار و ارکستر» را نوشتم و با نوازندگی آقای علیزاده، در سال 1349 آن را در رادیو ضبط کردیم. علیزاده در ضبط این اثر، برای اولین بار بود که به استودیو میآمد و اثری را در استودیو مینواخت. در سال 1348 «راپسودی برای سنتور و ارکستر» را هم ضبط کرده بودم. در آن سال نوازندگی این اثر را بهناز ذاکری بر عهده داشت. بعدها همین اثر را با نوازندگی فرامرز پایور ضبط کردم و آنچه در آلبوم «جام تهی» شنیده میشود با نوازندگی فرامرز پایور است. قطعه «راپسودی برای سنتور و ارکستر» را از ملودی درویشخان و صبا گرفتم. درویش خان یک ملودی ساخته بود که ابوالحسن صبا این ملودی را گسترش میدهد. من این ملودی را گرفتم و این راپسودی را روی آن نوشتم. وقتی محمدرضا لطفی ملودیِ «درکوچه سار شب» را ساخت، این اثر را به من داد تا آن را برای ارکستر تنظیم کنم. سال 1355 بود که «درکوچه سار شب» با تنظیم من و با آواز محمدرضا شجریان ضبط شد. حاصل همان اجرا و همان ضبط را در آلبوم «جام تهی» میشنوید. بخش آوازیِ «جام تهی» را برای ارکستر ساختم. ملودی اول را ساختم و آن را به محمدرضا شجریان دادم تا برمبنای ملودیِ من آوازش را بخواند. به شجریان گفتم که نمیخواهم آوازش تکرارِ ردیف باشد. این نخستین بار بود که روی شعر نو آواز اجرا میشد. در واقع آلبوم «جام تهی»(بخش آوازی) در همان دهه پنجاه منتشر شد.»
شهبازیان، بخش آوازیِ «جام تهی» را برای ارکستر مینویسد و بعد از آنکه ملودی شکل میگیرد، قطعه را به محمدرضا شجریان میدهد تا آواز آن را بخواند با این تاکید که نمیخواهد آواز این اثر، تکرار ردیف باشد. جام تهی، نخستین اثری است که روی شعر نو، آواز اجرا میشود. آوازی طراحی شده توسط شهبازیان که دربارهی آن میگوید: «بدیعی تکنواز ویلن در بخش آوازی بود. به بدیعی گفتم به گونهای بنوازد که بیشتر حالت کلاسیک داشته باشد نه حالت سنتی. شاید به همین دلایل است که این آواز به این اندازه گیرایی دارد. آواز این بخش عین ردیف نیست و اثری نو است. آقای شجریان آواز ارزشمندی خوانده و نوازندگی بدیعی هم بهترین ویلن نوازی است که تا کنون در دستگاه «ماهور» شنیدهام.»
در سال 1355 و همزمان با سالگرد رادیو، مهمانیای در هتل هیلتون برگزار و مجموعهای اثر منتشر میشود که «جام تهی» نیز یکی از آن آثار است. اثرِ دیگر بر اساسِ آواز بنان است و غیره. این آثار همهگی با نظر ابتهاج و شهبازیان انجام میشود. در روزگاری که ابتهاج رئیس واحد موسیقی بوده و شهبازیان مسئول واحد موسیقی. این اثر در سال 1384، توسط مؤسسههای فرهنگی هنری آوای خورشید و راویان هنر منتشر شد.
همنوا با بم
دی ماه سال 1382 زلزله مهیبی بم را لرزاند و هزاران نفر جان خود را از دست دادند. شجریان برای کمک به زلزلهزدگان پا پیش گذاشت و با همکاری حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان، کنسرت «همنوا با بم» را برگزار کرد و در آن آوازی بر اساسِ شعر سایه خواند.
آنانی که آن کنسرت را دیدهاند، به یاد دارند که شجریان در آن «مرغ سحر» را با فرم متفاوتی اجرا شد. از سالها پیش، شجریان در کنسرتهای خود تصنیف مرغ سحر را به عنوان قطعه پایانی اجرا میکرد و سالیان طولانی این تصنیف پای ثابت برنامههای او بود. هر بار که او از «مرغ سحر» میخواند، مردم همراه با او از خدا و طبیعت و فلک میخواستند تا شام تاریکشان را سحر کند.
شب، سکوت، کویر
آلبوم موسیقی «شب، سکوت، کویر» یکی دیگر از آثار شجریان است که در آن از شعری از سایه بهره برده است. کیهان کلهر (آهنگساز و نوازندهی برجستهی موسیقی ایران) این اثر را برای تمجید و ستایش از موسیقی محلی شمال خراسان و نیز نقش تاریخی موسیقی محلی بر موسیقی اصیل ایرانی ارائه کرده است و اجرای آن را خواننده پرآوازهی خراسان سپرد. بزرگی که در زمینه موسیقی محلی خراسان نیز تبحر کامل دارد.
آلبوم شب، سکوت، کویر تصنیفهای انتخاب شده بسیاری را با یک ترکیب غیر معمول از سازها به نمایش می گذارد. اواسط این سوئیت چهار موومان با کلام وجود دارد که همه آنها تصنیف هایی درباره درد و رنجهای عاشقانه است. این آلبوم در آواز دشتی ساخته شده است. همان دستگاهی که خالقی دربارهی آن گفته است: «آواز دشتی از متعلقات دستگاه شور را از لحاظ عرفانی میشود اینطور تعریف کرد که دشتی نمونهای است از زندگی ساده و بیآلایش یعنی همان زندگانی بیتکلف به همراه اخلاق پاک و احساسات طبیعی. این آواز در عین سادگی، گاهی چنان غمگین و موثر است که شنونده اشک حسرت و ندامت برگونههایش جاری میشود و این همان ژالههایی است که نیاکان ما در اثر سختیهای تاریخیِ گذشته به دامان بازماندگان خود ریختند و دشتی انگار غم عشق و فراق و شور و سرمستی را فریاد میزند. موومان آخر این آلبوم تصنیف ای عاشقان هست که بر روی شعری از هوشنگ ابتهاج (سایه) اجرا میشود. این تصنیف با بیت: «ای عاشقان پیمانهها پر خون کنید، وز خون دل چون لالهها رخسارهها گلگون کنید» آغاز میشود.
راز دل
راز دل را فرامرز پایور به همراهی گروه پایور نوشت و شجریان خواند. در این آلبوم اشعار سایه و عارف قزوینی به کار رفته است و نوازندگانی چون رحمتالله بدیعی: کمانچه، هوشنگ ظریف: تار، محمد دلنوازی: تار، حسن ناهید: نی،حسین فرهادپور: ویولن، پروین صالح: ویولن آلتو،پروین شکالور: ویولن آلتو، حسن منوچهری: بربط و محمد اسماعیلی:تنبک نواختهاند. شجریان در این اثر چند اثر آوازی بر اساس شعرهای سایه خوانده است.
جان جان
«جان جان» را محمدرضا لطفی به همراهِ گروه «شیدا» در دستگاه سه گاه ساخت و شجریان آواز آن را خواند. در این اثر اشعاری از «عطار» و «هوشنگ ابتهاج» اجرا شده است. در نگاهی کوتاه به این اثر میتوان گفت این اجرا در سال 55 و در جشن «هنر طوس» انجام شده است. این کنسرت شامل 10 قطعه است. جان جان که در گذشته با نام چاووش ۹ شناخته میشد، نهمین آلبوم موسیقی از مجموعه ۱۲ آلبوم چاووش است. محمدرضا لطفی بر روی جلد آلبوم جان جان توضیحاتی درباره ساخت این اثر داده است و در بخشی از آن به این نکته اشاره میکند که این اثر در فضای باز ضبط شده و صدای باد در برخی قسمتهای آن تأثیر منفی گذاشته است. البته آنها در انتشار مجدد این اثر توسط آوای شیدا، آلبوم را در حد مقدور تصحیح و پالایش کردهاند.
به یاد عارف (چاووش 1) دیگر اثری است که در آن میتوان مثلث لطفی، شجریان و سایه را مشاهده کرد. محمدرضا لطفی این اثر را در سال ۱۳۵۱ ساخت و شعر آن را هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) در سال ۱۳۵۴ سرود. خود لطفی به تفضیل دربارهی این اثر توضیح داده است: «به یاد عارف را من در سال 1351 ساختم و شعر آن را آقای امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) در سال 1354 سرودند. به هنگام ساخت این اثر عبارتی مانند: عارف زدست ما رفت و ... به ذهن من می آمد که جان مایه ی ساخت این ترانه به وسیله شاعر با ارزش و گرامی «سایه» شد. ایشان همیشه از من می خواستند اگر کلماتی هنگام ساختن موسیقی به ذهنم می رسد آنها را برای ایشان بازگو کنم. زیرا این کار می توانست به عنوان نیت و انگیزه ی اولیه ی آهنگساز، به ساخت شعر کمک زیادی کند.شاعر با درک زندگی عارف و شیوه ی بیانی او از کلمه ی عارف، در این اثر چنین استفاده کرده است:
داد، داد، عارف با داغ دل زاد.
اولین اجرای این اثر به وسیله ی ارکستر گلها به رهبری فرهاد فخرالدینی ضبط شد و هنرمند «انسان بی من و ما» جواد معروفی با تنظیم لطیفش به انتقال روح آن کمک ارزنده ای کرد. این اجرا با ساز من تکمیل شد و در برنامه ی هفتگی گلهای تازه قرار گرفت. محمدرضا شجریان تنها با یک ادیت، آواز این برنامه را تا انتها یک دست اجرا کرد و به حق در زنده نگه داشتن این اثر نقش بسیار بالایی را به عهده داشت. فریدون شهبازیان با وسواس بسیار به رتوش و ادیت صدا پرداخت، باید اضافه کرد نقش او در شهرت تعدادی از خوانندگان غیر قابل انکار است. این برنامه در سال 1355، ابتدا بصورت کنسرت در دانشگاه کرمان و پس از تمرین های پیاپی به اجرا درآمد. شاید این اولین برنامه ی مستقل یک گروه موسیقی بود که در فاصله ی سی سال تا آن زمان اجرا شده بود. حضور سایه در این کنسرت قوت قلبی برای همه ی ما بود و مهمانداری آقای مطلوب، استاد دانشگاه کرمان، فراهم آورنده ی شور و حال برنامه. جای این عزیزان در عرصه ی هنر موسیقی ملی ما همیشه خالی است. متاسفانه این کنسرت ضبط نشد تا اجرای یگری به جز ضبط صحنه ای تقدیم علاقمندان شود.
ضبط مجموعه ای که هم اکنون در اختیار شماست در سال 1356 در «استودیو بل» توسط آقای ایرج حقیقی –که اکنون در دانمارک زندگی می کند- انجام شده و مسئولیت نظارت بر ضبط و میکس برعهده ی فریدون شهبازیان بوده است. این اولین برنامه ای بود که به صورت شانزده باندی ضبط شده است. تک نوازی های آقایان عبدالنقی اقشارنیا و پشنگ کامکار و ارژنگ کامکار به وسیله ی اینجانب تدوین و کنترل شده است و ابتدای چهارمضراب سنتور متعلق به مطرب دوره گردی است از گیلان که با همکاری پشنگ کامار زیر نظر اینجانب کامل شده است.
نکته ی دومی که در اینجا لازم است بیاید نقش این نوار در شکل گیری مرکز فرهنگی – هنری چاووش است. نگارنده هنگامی که شرایط رادیو را برای مطرح کردن بیشتر موسیقی کافی ندانست، به فکر افتاد زمینه ی یک گروه شیدای مستقل را فراهم آورد. به همین خاطر با کمک آقای سایه و شادروان احمد لنکرانی که از دوستداران ما و شجریان بودند صحبتی با آقای اردهالی (جهان موزیک) شد و در پی این توافق بود که من به یاد عارف را به عنوان اولین کار، مناسب دیدم و اقدام به ضبط آن نمودم.»
رنگهای تعالی
رنگهای تعالی را تهمورس پورناظری و سهراب پورناظری به همراه تعدادی از نوازندگانِ شناختهشدهی دنیا کار کردند؛ ضمن آنکه در آن تعدادی از سازهای ابداعی شجریان نیز دیده میشود. در این اثر تصنیف نور از اشعار سایه است.
تاریخ انتشار : یکشنبه 1 آبان 1401 - 13:32
افزودن یک دیدگاه جدید