برنامه یاد بعضی نفرات
 
آسیب‌شناسی هم‌نشینیِ موسیقی ایرانی و موزیسین‌های ایرانی با گروه‌های موسیقی اروپایی
کاملاً حذف خواهیم شد، اگر...

[ سروش قهرمانلو - آهنگساز و نوازنده ]

این متن بر مبنای مشاهدات من در این چندسال از حضور موسیقی ایرانی، موزیسین‌های ایرانیِ مهاجر و ادواتِ موسیقی ایرانی در اروپاست و صرفاً به‌صورت گزارش، تحلیلم را بر مبنای مشاهدات بیان می‌کنم.
 
در سال‌های اخیر دیده‌ام که به‌علت افزایش مهاجرت به اروپا، بودجه‌هایی خاصِ موسیقیِ مهاجر از جانب شهرداری‌ها و منابع دیگر اروپا وضع شده که نسبتاً مبالغ خوبی هم شاملش می‌شود و این باعث شده که گروه‌های اروپایی، به موسیقی مهاجران توجه کنند.
 
از طرفی، علاقه‌مندی مخاطبان و موزیسین‌های اروپایی به شنیدن و نواختن سازهای غریب و محلیِ شرق هم بسیار دیده می‌شود.
 
اما دو مشکل اساسی در مورد حضور موسیقیِ مهاجر ایرانی در اروپا دیده‌ام که تصمیم گرفتم درباره‌شان بنویسم.
اول کار این را بگویم از آنجا که ویزای شنگن به‌سختی به موزیسین‌ها و نوازندگان ایرانیِ داخل ایران داده می‌شود و وقتی هم که این ویزا صادر شد، هزینه‌ی حضور و ریسک سرمایه‌گذاری روی موزیسین ایرانی در اروپا به دلایل مختلف بسیار زیاد است (بلیت هواپیما، هتل، دستمزد و احتمال نگرفتن ویزا و در پی آن، ناتوانی در برنامه‌ریزی برای حضور ایشان و...) پس اصولاً سرمایه‌گذاری روی موزیسین‌های داخل ایران به‌ندرت انجام می‌شود؛ مگر اینکه جایگزینی نداشته باشند یا شهرت بالای آنها عامل فروش بلیت بشود.
 
اما آسیب‌هایی که به نظرم جامعه‌ی موسیقی ایرانی مهاجر را تهدید می‌کند:
 
اول
مهاجران ایرانی که سفارت‌های اروپایی، به‌علت دیگری غیر از موسیقی به ایشان ویزای کار یا اجازه‌ی مهاجرت داده و به قولی مثلاً مهندس یا دکتری بوده که به‌صورت آماتور، دستی هم بر ساز داشته یا آوازکی هم می‌خوانده.
 
در سال‌های اخیر به علت استقبال اروپایی‌ها از موسیقی مهاجرِ شرق و همین‌طور کمبود درآمد مهاجران از شغل اصلی‌شان، این عزیزان در گروه‌های موسیقی نیز حضور به هم رسانده ولی به مرور، چون مهارت نوازندگی و خوانندگی پایینی دارند، از گروه‌ها حذف می‌شوند.
 
با اینکه دستمزد کمی هم دارند، اما همکاری با ایشان به علت صرف زمان طولانی تمرین و بالا رفتن زمان ضبط، شامل هزینه‌ی بسیار بالایی می‌شود و برای همکاری با گروه‌ها به‌صرفه نیستند. در نتیجه باعث می‌شوند که موزیسین‌های اروپایی خودشان سعی کنند که نوازندگی این ادوات را بر عهده بگیرند.
 
به‌طور مثال، مهاجرانی که صحبت از ایشان رفت، در آواز ممکن است فالش بخوانند و یا خلاقیت در نوازندگی نداشته باشند، سونوریته‌ی نوازندگی بدی داشته باشند، تکنیک خواندن یا نوازندگی‌شان پایین باشد یا حتی در استفاده از مترونوم ناتوان باشند که در نتیجه، باعث ناتوانی در هم‌نوازی -چه در استودیو چه روی صحنه- می‌شود. از طرفی چون موزیسین نیستند، راه‌حل هم‌نوازیِ صحیح با سازهای غیرایرانی را نمی‌توانند پیدا کنند و یا در نت‌خوانی، بی‌سواد هستند.
 
قطعاً اگر نوازندگان و خوانندگانِ آماتور، سی درصدِ مهارت را داشته باشند، موزیسین‌های حرفه‌ایِ اروپایی، فقط با داشتن ساز ایرانی، می‌توانند این سازها را حتی در سطح هفتاد درصد بیاموزند و بنوازند و یا خوانندگان حرفه‌ای غربی، صرفاً با آموختن شعر و موسیقیِ تصنیف می‌توانند آن را به بهترین شکل بخوانند و قطعاً هزینه‌ی کمتری هم به گروه‌ها وارد می‌کنند.
 
اخیراً هم موارد بسیاری مشاهده شده که موزیسین‌های غربی با استفاده از کلاس‌های آنلاین و آفلاین در یوتیوب، نوازندگی سازهای ایرانی را با تکنیک خوب و حتی خیلی خوب آموخته‌اند و یا مواردی را داشته‌ایم که حتی خوانندگی موسیقی اصیل را به بهترین شکل فرا گرفته‌اند!
 
دوم
مهاجران ایرانی که نوازندگان بسیار خوبی هستند اما موزیسین‌های خوبی نیستند.
 
ذکر یک نکته را این‌جا ضروری می‌دانم:
 
اگر کسی خواننده یا نوازنده‌ی موسیقی ایرانی باشد، لزوماً موزیسین نیست و علم موسیقی ندارد و صرفاً خواننده یا نوازنده است یا فقط ایده‌های ذهن یک موزیسین را اجرا می‌کند؛ به این معنی که موسیقیِ مبدأ -یعنی موسیقی ایرانی- را به بهترین شکل می‌نوازد اما تحلیل درستی از مفهوم موسیقی ایرانی ندارد؛ چرا که برای پیداکردن راه هم‌نوازی با موسیقی غربی، باید هم توان تحلیل موسیقی مبدأ و هم اندک آشنایی با موسیقی غربی داشته باشد که امکان گفت‌وگو بین دو موسیقی ایجاد شود.
 
می‌دانیم که این گفت‌وگو این روزها در اروپا بسیار پرطرفدار شده و به همین علت است که متأسفانه نوازندگان ایرانی -که شناخت صحیحی از موسیقی (ایرانی و غربی) ندارند- در هم‌نوازی، یا کلاً دیواری سخت و بلند در برابر موسیقی غربی ایجاد می‌کنند که اصولاً گفت‌وگویی شکل نمی‌گیرد و در نتیجه، موزیسین اروپایی فقط با یک بار هم‌نوازی، دیگر تمایلی به همکاری مجدد نخواهد داشت و سعی می‌کند خودش آن ساز را بیاموزد یا اینکه نوازنده‌ی ایرانی آن‌چنان خود را باخته‌ی موسیقی غربی می‌بیند که کل مجموعه‌ی ربع‌پرده‌ها را از دست داده و در مواجهه با موسیقی غربی، به نیم‌پرده و پرده‌ی کامل تعدیل کرده و کل گردش ملودی‌های خاص موسیقی ایرانی را با نگاه «گام» در موسیقی غربی تطبیق داده (که گام در موسیقی ایرانی، اصولاً اصطلاح غلط و گمراه‌کننده‌ای است) و کل موسیقی ایرانی را به غلط، محدود به ماهور در تعامل با ماژور غربی و اصفهان در تعامل با مینور غربی می‌بیند و هرگونه میکروتون را هم در گوشه‌های این دستگاه‌ها از بین می‌برد و این هم‌نوازی، دیگر بویی از موسیقی ایرانی نخواهد داشت. انگار با ساز ایرانی نوای غربی نواخته شود. در نتیجه، موزیسین غربی باز هم به این فکر می‌افتد که اگر موسیقی ایرانی این است که دیگر نیازی به حضور نوازنده‌ی ایرانی نیست، چرا که همه‌چیز تبدیل به موسیقی غربی شده و گفت‌وگویی در کار نیست؛ پس خودش از پس تکنیک نواختن‌اش برمی‌آید و هزینه‌ی کمتری هم برایش خواهد داشت.
 
همان‌طور که در ویدیوی زیر می‌بینید، قطعه‌ی «انار انار» که متعلق به فرهنگ فارسی‌زبانان است، اجرا می‌شود؛ در حالی که اعضای این گروه هیچ‌یک متعلق به جغرافیای زبان فارسی نیستند. همه‌شان، حتی نوازنده‌ی دف، اهل اروپا هستند.
 
این هشداری است که اگر به همین شکل پیش برویم، به‌زودی به‌غیر از چند موزیسین و نوازنده‌ی حرفه‌ای، بقیه عوامل موسیقی ایرانی از عرصه‌ی فعالیت و همکاری با گروه‌های اروپایی حذف خواهند شد و در نتیجه، دیگر نه موزیسین ماهر و نه موزیسین آماتور ایرانی، موردپسند قرار نمی‌گیرند و سفیران موسیقی ایرانی هیچ کدام ایرانی نخواهند بود.
منبع: 
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 26 مرداد 1401 - 18:54

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود کاملاً حذف خواهیم شد، اگر... | موسیقی ما