گفتگو با دكتر عماد توحيدي به مناسبت "روز عرس" سالروز درگذشت مولانا
مولاناي موسيقيدان
سرودن مثنوی معنوی به عنوان یک شاهکار جاوید معرفتی در ادبیات جهان مرهون وجود سه شخصیت مهم و تاثیرگذار در زندگانی مولانا جلال الدین بوده است و اینان "شمس تبریزی" ، " حسام الدین چلبی" و "صلاح الدین زرکوب" بوده اند.
شخصیتهایی که ذهن خلاق یک آهنگساز را برای ساخت آثاری با تعلق به هر کدام از آنها ترغیب کرده است.
عماد توحیدی، آهنگساز ونوازنده دف که کتاب آموزشی «شیوه دفنوازی»اش تا به امروز بالغ بر 30 بار به چاپ رسیده ،یک مجموعه آثار را به این شخصیتها اختصاص داده که اولین اثر از این سه گانه با عنوان «شمس جان» در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.
آلبوم شمس جان اثری از توحیدی بر اساس حکایت پادشاه و کنیزک از دفتر اول مثنوی معنوی مولانا و سرآغازی سه گانه ای است که متکی بر روایت سه حکایت نغز و پرمغز مثنوی معنوی است.اثر دوم از این سه گانه که در دست تولید است "ضیاء الحق" لقب حسام الدین چلبی اُرموی نام دارد و نام اثر پایانی این سه گانه "صلاح الحق" است که اشارتی به صلاح الدین زرکوب دارد.
او دکترای زبانشاسی خود را با رساله ای تحت عنوان مولانا دریافت کرده در دهه هشتاد آلبومهای کولی کوبی ، ذوالجناح ،نی نامه و قلندروار و در دهه نود رقص قطره ،ازدحام سکوت ، سرزمین آفتابگردان و ترانه های کبود را منتشر کرد.
ساخت موسیقی های فیلم و تئاترنیز در کارنامه هنری او جایگاه خاصی دارد.
طی دهه هاي گذشته اهنگسازان بیشتر بر اساس غزلهاي مولانا دست به خلق اثاری زده اند اما شما در البوم "شمس جان" حكايت "كنيزك و پادشاه" از مثنوی را به صورت موسیقایی روایت کردید كه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. این سوال مطرح است که داستانهای مثنوی چه قدر قابلیت همنشيني با موسيقي را دارند و چرا تا به امروز کمتر به آن پرداخته شده است؟
اينكه مثنوي با " بشنو از ني " آغاز ميشود خود از عنايت و اقبال مولانا به موسيقي حكايت ميكند و بطور كلي در جهان معناشناختي و نشانه شناسي او سازها و نغمات، ناظر بر القاء معاني و تفكرات دلرباي عارفانه است. در خصوص خلق اثر بر مبناي حكايات مثنوي به لحاظ اينكه موسيقي ملازم روايت است ناگزير از ارتباط گريزناپذير چند قطعه با يكديگر براي تكميل خط سير حكايت هستيم و طبعاً كار بر روي حكايات مثنوي حساس تر از انجام و فرجام موسيقايي غزلهاي مولاناست ولي لزوم اين پيوستگي و شيدايي و ارتباط گريز ناپذير حسّي و معنايي قطعات با يكديگر كلنجار جذابي براي من بود.
اشعار مولانا چه قدر قابلیت مواجه با موسیقی ایرانی را دارد و به طور کلی چه تناسبی با موسیقی ایرانی برقرار می کند؟
مولانا خود به روشني پاسخ اين سوال را داده است:
"اي چنگ پرده هاي سپاهانم آرزوست
وي ناي، ناله خوش سوزانم آرزوست
در پرده حجاز بگو خوش ترانه اي
من هدهدم صفير سليمانم آرزوست
اين علم موسقي بر من چون شهادتست
چون مومنم شهادت و ايمانم آرزوست"
مولانا به روشني با موسيقي ايراني آشنا بوده و تناسب شعر و موسيقي كلام نيز در جاي جاي آثار منظوم او مشاهده ميشود. بطور كلي آداب داني شاعران قرون هفتم و هشتم در موسيقي بيش از دوره هاي ديگر شعر فارسي است و با مطالعه آثار مولانا و خواجوي كرماني و سعدي و حافظ براحتي اين انس و الفت قابل تشخيص است.
مولانا در اشعارش مكرر به سازهای مختلف اشاره کرده است.میتوان این مسئله را به نوع دلبستگي جنون آميز شاعر به موسیقی و جاری و ساری دانستن موسیقی در اشعارش معنا کرد؟
توجه كنيد كه نگاه مولانا به سازها عموماً ناظر بر استعاره است اما اگر شناخت او از شيوه هاي نوازندگي و شكل و صدادهي سازها عميق و جدي نبود كاركرد استعاره ها گنگ و مبهم از كار در مي آمد.به اين بيت مولانا توجه كنيد:
"تو بمال گوش بربط كه عظيم كاهلست او
بشكن خمار را سر كه سر همه شكست او"
جداي از بحث معنايي اشاره طنازانه مولانا به هيات و هيبت فربه كاسه بربط و نسبت دادن كاهلي به آن بسيار شيرين است يا در مقابل رباب را از منظر هيات و شكل و جنس ساخته شده به جسمي لاغر تشبيه كرده است:
"تو خموش آخر كه رباب گشتي
كه به تن چو چوبي كه به دل چو مويي"
در مورد اين دلبستگي و جان بخشي مولانا به سازها مثالها فراوان است ولي يكي از لطايف شعر مولانا توسل به محسوسات براي بيان غير محسوسات است و در مورد استفاده از نام سازها هم بيشتر مقصود و مطلوب مولانا بيان مكاشفات و احوال دروني خويش است:
"چو نايم ببوسد چو دفم زند
چه خوش چنگ در زد به قانون من"
چه قدر می توان از اندیشه های طرح شده در شعر مولانا برای خلق اثار موسیقایی بهره برد؟
اشعار مولانا هم در بحث موسيقي شعر و هم اشراف غريب او بر ريتم به روشني در بين شاعران ديگر متمايز و از بهترين نمونه هاي شعر فارسي است امّا غناي انديشه والاي او و خلاقيت هاي شگفت آورش در طرح خيال پردازانه امور معنويست كه شعر او را تبديل به خزانه اي از معاني بلند جهت خلق آثار موسيقي شاخص كرده است.
با توجه به اینکه ردپای موسیقی عرفانی در همه اثار شما از " كولي كوبي " و " قلندروار" تا "شمس جان" شنيده ميشود میتوان گفت اشعار مولانا با موسیقی عرفانی پیوندي ويژه، عريان و مشخص تري دارد؟
بله اين پيوند شعر مولانا با موسيقي عرفاني در موسيقي شعرسالار ايران به وضوح وجود دارد ولي درك اين پيوند و جاري و ساري كردن معنا و فحواي مورد نظر مولانا در سير موسيقايي مناسب مستلزم فهم ادبي و معرفت قلبي است. او در جايي ميگويد:
"نتانم بُد كم از چنگي ، حريف هر دل تنگي
غذاي گوشها گشته به هر زخمي و هر تاري"
و در جايي ديگر اشاره ميكند:
"چون چنگم و از زمزمه خود خبرم نيست
اسرار همي گويم و اسرار ندانم"
بدون رهيافت به عالم معنايي شاعر و صرفاً با آهنگين كردن شعر او پيوند همدلانه و موثري بين شعر و موسيقي پديد نمي آيد و اين البته منحصر به شعر مولانا نيست.
به عنوان یک آهنگساز چه راهکاری میتوان در ساخت آثار موسیقایی بر اساس اشعار و حکایتهای مولانا در نظر گرفت که مخاطب امروزی که با تغییر ذائقه روبروست و کمتر به اشعار شاعران گذشته توجه دارد ، را جذب کرد و با گذشته آشتی داد؟
شايد چندان با شما موافق نباشم كه بايد راهكاري براي آشتي عموم مخاطبان با جان و جهان انديشه مولانا پيدا كرد! انديشه مولانا مخاطب خاص خود را دارد و نيازي به لطايف الحيل براي جذب مشتري ندارد. بقدر كافي به بهانه اين جذب مخاطب و آشتي عوام الناس با شعر مولانا آثار موسيقايي فرومايه و نمايش هاي متظاهرانه و رياكارانه در بسياري از اجراها شنيده و ديده ميشوند. گفتمان موسيقايي تجاري_خانقاهي بسيار حقير و مبتذلي به پايتختي قونيه در سالروز تولد و درگذشت مولانا شكل ميگيرد و مجالسي در خانه ها و خانقاهها و لنگرخانه هاي تقلبي اين شهر توسط مدعيان دروغين پيروي از مولانا و مطربان اجير شده شكل ميگيرد و عموم مسافران ساده دل، جامعه هدف اين جريان تجاري فريبكار است. در ايران هم از اين قبيل دكانها فراوان است و كاسبان مشغول كارند و موسيقي هم بعنوان يك عامل جذاب براي فريب عوام بكار ميرود! همانطور كه اشاره كردم يگانه راه تجلي جهان معنايي مولانا در آثار موسيقي، دانش فهم معنوي كلام او و وجود ذهن چالاك و خلاق براي خلق اثري مبتني بر مباني زيبايي شناسانه و شور و شيدايي حاكم بر شعر اوست. از سويي اينكه مخاطب با شعر شاعران گذشته بيگانه شده و تغيير ذائقه داده هم مشكل متوجه نهادهاي فرهنگي و رسانه هاست.روزگاري در جامعه ايران با هشتاد و پنج درصد بيسواد، برنامه راديويي گلها كه از سال ١٣٣٥ به همت داوود پيرنيا و مديران فهيم بعد از او توليد و پخش ميشد موجب رونق انتشار ديوانهاي اشعار شاعران شد. با تغيير رويكرد راديو و افول نسبي دوران درخشان و موثر گلها با برخي مديريت هاي خاص و سليقه اي ،كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با هدايت احمد رضا احمدي و حمايت لي لي اميرارجمند مسئوليت انتشار آثاري در حوزه معرفي شعر قدما و معاصران را عهده دار شد و بسيار موفق بود. اينكه در دهه هاي اخير بسياري از مديران صدا و سيما و وزارتخانه هاي آموزش و پرورش ،فرهنگ و ارشاد اسلامي و آموزش عالي شناخت و انس و الفت چنداني با گنجينه شعر فارسي و ميراث معنوي گرانبهاي آن ندارند خودبخود تاثير خود را بر تربيت نسلهاي اخير گذاشته است.
شخصیتهایی که ذهن خلاق یک آهنگساز را برای ساخت آثاری با تعلق به هر کدام از آنها ترغیب کرده است.
عماد توحیدی، آهنگساز ونوازنده دف که کتاب آموزشی «شیوه دفنوازی»اش تا به امروز بالغ بر 30 بار به چاپ رسیده ،یک مجموعه آثار را به این شخصیتها اختصاص داده که اولین اثر از این سه گانه با عنوان «شمس جان» در دسترس علاقمندان قرار گرفته است.
آلبوم شمس جان اثری از توحیدی بر اساس حکایت پادشاه و کنیزک از دفتر اول مثنوی معنوی مولانا و سرآغازی سه گانه ای است که متکی بر روایت سه حکایت نغز و پرمغز مثنوی معنوی است.اثر دوم از این سه گانه که در دست تولید است "ضیاء الحق" لقب حسام الدین چلبی اُرموی نام دارد و نام اثر پایانی این سه گانه "صلاح الحق" است که اشارتی به صلاح الدین زرکوب دارد.
او دکترای زبانشاسی خود را با رساله ای تحت عنوان مولانا دریافت کرده در دهه هشتاد آلبومهای کولی کوبی ، ذوالجناح ،نی نامه و قلندروار و در دهه نود رقص قطره ،ازدحام سکوت ، سرزمین آفتابگردان و ترانه های کبود را منتشر کرد.
ساخت موسیقی های فیلم و تئاترنیز در کارنامه هنری او جایگاه خاصی دارد.
طی دهه هاي گذشته اهنگسازان بیشتر بر اساس غزلهاي مولانا دست به خلق اثاری زده اند اما شما در البوم "شمس جان" حكايت "كنيزك و پادشاه" از مثنوی را به صورت موسیقایی روایت کردید كه مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. این سوال مطرح است که داستانهای مثنوی چه قدر قابلیت همنشيني با موسيقي را دارند و چرا تا به امروز کمتر به آن پرداخته شده است؟
اينكه مثنوي با " بشنو از ني " آغاز ميشود خود از عنايت و اقبال مولانا به موسيقي حكايت ميكند و بطور كلي در جهان معناشناختي و نشانه شناسي او سازها و نغمات، ناظر بر القاء معاني و تفكرات دلرباي عارفانه است. در خصوص خلق اثر بر مبناي حكايات مثنوي به لحاظ اينكه موسيقي ملازم روايت است ناگزير از ارتباط گريزناپذير چند قطعه با يكديگر براي تكميل خط سير حكايت هستيم و طبعاً كار بر روي حكايات مثنوي حساس تر از انجام و فرجام موسيقايي غزلهاي مولاناست ولي لزوم اين پيوستگي و شيدايي و ارتباط گريز ناپذير حسّي و معنايي قطعات با يكديگر كلنجار جذابي براي من بود.
اشعار مولانا چه قدر قابلیت مواجه با موسیقی ایرانی را دارد و به طور کلی چه تناسبی با موسیقی ایرانی برقرار می کند؟
مولانا خود به روشني پاسخ اين سوال را داده است:
"اي چنگ پرده هاي سپاهانم آرزوست
وي ناي، ناله خوش سوزانم آرزوست
در پرده حجاز بگو خوش ترانه اي
من هدهدم صفير سليمانم آرزوست
اين علم موسقي بر من چون شهادتست
چون مومنم شهادت و ايمانم آرزوست"
مولانا به روشني با موسيقي ايراني آشنا بوده و تناسب شعر و موسيقي كلام نيز در جاي جاي آثار منظوم او مشاهده ميشود. بطور كلي آداب داني شاعران قرون هفتم و هشتم در موسيقي بيش از دوره هاي ديگر شعر فارسي است و با مطالعه آثار مولانا و خواجوي كرماني و سعدي و حافظ براحتي اين انس و الفت قابل تشخيص است.
مولانا در اشعارش مكرر به سازهای مختلف اشاره کرده است.میتوان این مسئله را به نوع دلبستگي جنون آميز شاعر به موسیقی و جاری و ساری دانستن موسیقی در اشعارش معنا کرد؟
توجه كنيد كه نگاه مولانا به سازها عموماً ناظر بر استعاره است اما اگر شناخت او از شيوه هاي نوازندگي و شكل و صدادهي سازها عميق و جدي نبود كاركرد استعاره ها گنگ و مبهم از كار در مي آمد.به اين بيت مولانا توجه كنيد:
"تو بمال گوش بربط كه عظيم كاهلست او
بشكن خمار را سر كه سر همه شكست او"
جداي از بحث معنايي اشاره طنازانه مولانا به هيات و هيبت فربه كاسه بربط و نسبت دادن كاهلي به آن بسيار شيرين است يا در مقابل رباب را از منظر هيات و شكل و جنس ساخته شده به جسمي لاغر تشبيه كرده است:
"تو خموش آخر كه رباب گشتي
كه به تن چو چوبي كه به دل چو مويي"
در مورد اين دلبستگي و جان بخشي مولانا به سازها مثالها فراوان است ولي يكي از لطايف شعر مولانا توسل به محسوسات براي بيان غير محسوسات است و در مورد استفاده از نام سازها هم بيشتر مقصود و مطلوب مولانا بيان مكاشفات و احوال دروني خويش است:
"چو نايم ببوسد چو دفم زند
چه خوش چنگ در زد به قانون من"
چه قدر می توان از اندیشه های طرح شده در شعر مولانا برای خلق اثار موسیقایی بهره برد؟
اشعار مولانا هم در بحث موسيقي شعر و هم اشراف غريب او بر ريتم به روشني در بين شاعران ديگر متمايز و از بهترين نمونه هاي شعر فارسي است امّا غناي انديشه والاي او و خلاقيت هاي شگفت آورش در طرح خيال پردازانه امور معنويست كه شعر او را تبديل به خزانه اي از معاني بلند جهت خلق آثار موسيقي شاخص كرده است.
با توجه به اینکه ردپای موسیقی عرفانی در همه اثار شما از " كولي كوبي " و " قلندروار" تا "شمس جان" شنيده ميشود میتوان گفت اشعار مولانا با موسیقی عرفانی پیوندي ويژه، عريان و مشخص تري دارد؟
بله اين پيوند شعر مولانا با موسيقي عرفاني در موسيقي شعرسالار ايران به وضوح وجود دارد ولي درك اين پيوند و جاري و ساري كردن معنا و فحواي مورد نظر مولانا در سير موسيقايي مناسب مستلزم فهم ادبي و معرفت قلبي است. او در جايي ميگويد:
"نتانم بُد كم از چنگي ، حريف هر دل تنگي
غذاي گوشها گشته به هر زخمي و هر تاري"
و در جايي ديگر اشاره ميكند:
"چون چنگم و از زمزمه خود خبرم نيست
اسرار همي گويم و اسرار ندانم"
بدون رهيافت به عالم معنايي شاعر و صرفاً با آهنگين كردن شعر او پيوند همدلانه و موثري بين شعر و موسيقي پديد نمي آيد و اين البته منحصر به شعر مولانا نيست.
به عنوان یک آهنگساز چه راهکاری میتوان در ساخت آثار موسیقایی بر اساس اشعار و حکایتهای مولانا در نظر گرفت که مخاطب امروزی که با تغییر ذائقه روبروست و کمتر به اشعار شاعران گذشته توجه دارد ، را جذب کرد و با گذشته آشتی داد؟
شايد چندان با شما موافق نباشم كه بايد راهكاري براي آشتي عموم مخاطبان با جان و جهان انديشه مولانا پيدا كرد! انديشه مولانا مخاطب خاص خود را دارد و نيازي به لطايف الحيل براي جذب مشتري ندارد. بقدر كافي به بهانه اين جذب مخاطب و آشتي عوام الناس با شعر مولانا آثار موسيقايي فرومايه و نمايش هاي متظاهرانه و رياكارانه در بسياري از اجراها شنيده و ديده ميشوند. گفتمان موسيقايي تجاري_خانقاهي بسيار حقير و مبتذلي به پايتختي قونيه در سالروز تولد و درگذشت مولانا شكل ميگيرد و مجالسي در خانه ها و خانقاهها و لنگرخانه هاي تقلبي اين شهر توسط مدعيان دروغين پيروي از مولانا و مطربان اجير شده شكل ميگيرد و عموم مسافران ساده دل، جامعه هدف اين جريان تجاري فريبكار است. در ايران هم از اين قبيل دكانها فراوان است و كاسبان مشغول كارند و موسيقي هم بعنوان يك عامل جذاب براي فريب عوام بكار ميرود! همانطور كه اشاره كردم يگانه راه تجلي جهان معنايي مولانا در آثار موسيقي، دانش فهم معنوي كلام او و وجود ذهن چالاك و خلاق براي خلق اثري مبتني بر مباني زيبايي شناسانه و شور و شيدايي حاكم بر شعر اوست. از سويي اينكه مخاطب با شعر شاعران گذشته بيگانه شده و تغيير ذائقه داده هم مشكل متوجه نهادهاي فرهنگي و رسانه هاست.روزگاري در جامعه ايران با هشتاد و پنج درصد بيسواد، برنامه راديويي گلها كه از سال ١٣٣٥ به همت داوود پيرنيا و مديران فهيم بعد از او توليد و پخش ميشد موجب رونق انتشار ديوانهاي اشعار شاعران شد. با تغيير رويكرد راديو و افول نسبي دوران درخشان و موثر گلها با برخي مديريت هاي خاص و سليقه اي ،كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با هدايت احمد رضا احمدي و حمايت لي لي اميرارجمند مسئوليت انتشار آثاري در حوزه معرفي شعر قدما و معاصران را عهده دار شد و بسيار موفق بود. اينكه در دهه هاي اخير بسياري از مديران صدا و سيما و وزارتخانه هاي آموزش و پرورش ،فرهنگ و ارشاد اسلامي و آموزش عالي شناخت و انس و الفت چنداني با گنجينه شعر فارسي و ميراث معنوي گرانبهاي آن ندارند خودبخود تاثير خود را بر تربيت نسلهاي اخير گذاشته است.
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : شنبه 27 آذر 1400 - 06:57
افزودن یک دیدگاه جدید