نقدی بر هیئت انتخاب و سیاستهای جشنواره ترانه افشین یداللهی
اگر به ترانگی ترانه معتقدید...
[علیرضا موسیپور - ترانهسرا]
همچنین باید توجه داشت که گروه برگزارکننده، از وقت و کار خودشان هزینه کردهاند و برای برپایی جشنوارهای درخور نام زندهیاد افشین یداللهی از هیچ تلاشی دریغ نکردهاند. از این بابت و باتوجه به این نکات، باید سپاسگزار بود و امید داشت که این حرکت، ادامهدار و گروه برگزارکننده، مراتب احترام نگارنده را بابت تلاشهایش در این حوزه پذیرا باشد.
همچنین لازم است تأکید کنم که این رویداد، بیشک اتفاقهای مثبتی هم در پی داشته؛ اما هدف از این یادداشت، پرداختن به موضوعاتی است که در ادامهی مطلب، با هم مرور میکنیم.
همانطور که اشارهی کوتاهی شد، لازم است یادآور شوم بعد از برپایی سه دوره از این جشنواره، ضرورت دانستم بهجهت برپایی هرچه بهتر این رویداد، مسائل و نقدهایی را با دوستانم در «خانهی ترانه» مطرح کنم تا آیندهی این کنشها، بهتر از امروزش باشد و در نهایت، به اعتلای هرچه بیشتر ترانهی این سرزمین -که دغدغهی مشترک همهی ماست- منجر شود.
بدیهی است که از دید نگارنده، مشکلات جدی وجود داشته که باعث شده دستبهقلم شوم و از باب نقد و طرح بحث، مسائلی را مطرح کنم. به گمانم با ادامهی مسیر فعلی، احتمالِ بهبیراههرفتنِ این رویداد وجود دارد. فراموش نکنیم سالها پیش، جشنوارهی ادبی «فروغ»، به همین شکل از اعتبارساقط شد و امروز، ردی از آن وجود ندارد.
تا جایی که نگارندهی این یاددداشت پیگیری کرده، اکثر برگزیدهها و حتی نامزدهای سه دورهی پیشین، از هنرجوهای آقای ایوبی بودهاند و سالبهسال هم این مسئله پررنگتر شده؛ تا جایی که میشود اسم جشنواره را به جشنوارهی برگزیدگان کارگاه ترانهی آقای ایوبی تغییر داد! قبول این مطلب کمی سخت است که این مورد، تصادفی بوده باشد. نه اینکه دوستان به عمد چنین برگزیدگانی را انتخاب کرده باشند یا به قولی آگاهانه شرایط را مهندسی کرده باشند تا چنین نتایجی به دست بیاید اما موضوع کاملاً قابل بررسی است.
نکتهی اول اینکه: آیا آقای ایوبی در این سه سال، خودشان هم عضو هیئت انتخاب آثار بودهاند؟ و اگر بودهاند (با فرض بینام بودن آثار در هنگام انتخاب) هر اهل فنی میداند که استاد معمولاً نوع نوشتن هنرجوی خودش را میشناسد و از آن بالاتر هم اینکه آن نوع نوشتنی را که میپسندد، طبیعتاً به هنرجوهایش یاد خواهد داد و این مسئله، در انتخابش هم دخیل خواهد بود.
موضوع از زاویهای دیگر هم قابل بررسی است. آیا نحوهی اطلاعرسانی و فراخوان برای ارسال آثار، به نحو مطلوبی انجام شده است؟ آیا امکان و سهولت شرکت برای همه کارورزان ترانه مهیا بوده است؟ آیا ممکن است به خاطر اطلاعرسانیِ ناکافیِ متولیانِ برگزارکننده و طبیعتاً اطلاعرسانیِ کافیِ آقای ایوبی (در کارگاهها یا صفحهی شخصیشان) بیشتر شرکتکنندهها از هنرجوهای ایشان بودهاند؟
موضوع دیگر این که از نحوهی انتخاب آثار و اسامی هیئت انتخاب، اطلاع دقیق و شفافی در دست نیست. اگر هم اطلاعرسانی انجام شده، به صورت محدود و غیرمطلوبی بوده است. همچنین هیچگونه اطلاعرسانی انجام نشده که ترانهها بر اساس کدام معیارها انتخاب و داوری شدهاند. آیا ترانهها چند مرحله بازبینی شدهاند؟ آیا ممکن است ترانهی خوبی از نگاه داورها پنهان مانده و بازبینی مجددی روی آن صورت نگرفته باشد؟ و اگر چند مرحله بازبینی انجام شده، آیا مجدداً این بازبینی توسط همان اعضای انتخابکنندهی قبلی صورت گرفته یا اشخاص جدیدی این بررسی مجدد را انجام دادهاند؟
توجه داشته باشیم که طی سه دورهی گذشته، آثار برگزیدهی این رویداد، جایی منتشر نشد یا اگر شد، نگارنده از آن اطلاعی ندارد.
یک: اگر این آثار هیچکجا و به هیچ نحوی منتشر نشده (که این خود ایراد جدی و بزرگی است) جای هیچگونه داوری و بررسی بیشتری را نگذاشته و راه را بر نقد این حوزه بسته است. ضمن اینکه علت این مسئله قابل بررسی است. آیا هیئت انتخاب نمیخواسته انتخابهایش در معرض قضاوت قرار بگیرد؟ آیا هیئت انتخاب به برگزیدگان و انتخابهای خودش مطمئن نبوده؟ یا علت دیگری از جمله سهلانگاری و کوتاهی در منتشر نشدن آثار وجود داشته است؟
دو: و اما اگر آثار برگزیده منتشر شدهاند، باز این نقد وارد است که چرا هیچ گونه اطلاعرسانی و حرکت مدونی در این حوزه انجام نشده که هیچ اطلاعی از آثار منتشرشده در دسترس نیست.
مسئلهی بعد و شاید جدیترین بخش این نوشته، نگاه جدیتر به مسئلهی نقد و نوع نگاه به ترانه در نقدهای دوستانم در خانه ترانه است.
آیا هنگام انتخاب آثار، همان شاخصههای این سالهای خانه ترانه برای انتخاب در نظر گرفته شده است؟ آیا یکی از نتایج نوع نقدهای دوستان در خانه ترانه، در این سالها جز این بوده که تعدادی ترانه یکشکل و اغلب در یک وزن (اصولاً در قفس وزن گرفتار بودن آثار) را شاهد بودهایم؟
آیا قرار است جشنوارهی دکتر یداللهی هم به همان سمت سوق داده شود؟ آیا برای اینکه آثار به سمت خلاقیت و تولید اندیشهی هنرمندانه حرکت کند، چارهای اندیشیده شده؟
آیا دوستان من در خانهی ترانه، لزوم یک بازنگری در نوع نقدها و نوع نگرش به نقدها و نقد ترانه را احساس نمیکنند؟
مایلم جملهای از ایرج جنتیعطایی را به عنوان یک مرجع سترگ در ترانه سرزمینمان نقل کنم:
«چیزی که من الان میخواهم توجه شما را به آن جلب کنم، همین مسئلهی وزن در ترانه است. از مهمترین عواملی که جلوی پَر باز کردن ترانه را گرفته (چنان که تا به حال کرده)، رعایت وزن شعر غیر ترانه است؛ رعایتِ وزنِ شعرِ عروضی که بیشتر ترانهسراهایی که شعر میگویند و به آهنگساز وا میگذارند، آن را انجام میدهند و بعضی از این وزنها آنقدر تکراری و نخنما شده که واقعاً روی ذهن آهنگسازها هم نشسته و سنگینی میکند و اگر آنها را هم به خود وا بگذاریم و بگوییم ملودی بسازند تا ما روی آن شعر بنویسیم، بدون اینکه بخواهند، ذهنشان دنبال آهنگ آن وزن شعری میرود که بارها و بارها و بارها استفاده و بهکار گرفته شده است. ایکاش میشد از این دام چاله رهید، یعنی جوانهایی که کار ترانه میکنند، این اوزانِ عروضیِ مستعمل و دستمالیشده را کنار بگذارند و بیوزن کار کردن یا درست کردنِ وزنهای تجربی و ترکیبی را شروع کنند. اینگونه میتوانند به ملودیسازها و آهنگسازها کمک کنند تا به کارهای تازهتری دست بزنند.»
اعضای محترم هیئت انتخاب، چهقدر به این سخنان معتقدند و چهقدر اعتقاد دارند که باید آثار را به این سمت سوق داد؟ آیا قرار است ترانه را همچنان با معیارهای شعر، آنهم شعر قرن هفتم و شمس قیس رازی بسنجیم و ترانه بدانیم؟ یا قرار بر این است که به سمت نو شدن و طراوت و تازگیِ ترانه گام برداریم؟ آیا اصلاً قرار است به جهانی شدن ترانه فارسی فکر کنیم یا همچنان میخواهیم در قفسِ عروض دستوپا بزنیم؟
دریغا که طی سه سال گذشته، آثار برگزیده هم منتشر نشدند که بتوان بررسی کرد آیا ترانههای انتخاب شده، مؤلفههای یک ترانهی پیشرو را دارند؟ یا برای مثال، حاوی اندیشههای زنستیزانهی موجود در رگ و پی فرهنگ ماست. آیا اصولاً از این منظر هم به ترانهها نگاه شده یا هیئت انتخاب، رعایت وزن و قافیه و مثلاً جابهجایی ارکان و مسائل از این دست را برای خوب بودن یک ترانه کافی میدانستند.
مورد دیگری که باید خاطرنشان شوم، این است که اعضای هیئت انتخاب و داوری نهایی، بیشتر از همان دایرهی بستهی دوستان خانهی ترانهاند و هیچ نوع نگاه جدیدی بین اعضا نیست که یکدستی نظرات جمع را به هم بزند. در نتیجه، شاهد انتخاب ترانههایی با استاندارد خاص و یکشکل خواهیم بود.
سوالی هم مطرح میشود که آیا عدم حضور تعدادی از اعضای قدیمی خانهی ترانه -که میتوانست کمککننده باشد- علت خاصی دارد؟ مثلاً حضور خانم لاریپور یا خانم برزویی میتوانست مانع از یکدستی ناخوشایند آرای اعضا باشد. حتی علیرغم سختگیریها و نگاه متفاوت یغما گلرویی با دوستان، آیا اگر نظرات ایشان شنیده میشد، همچنان یغما از این رویداد کنارهگیری میکرد؟ به گمانم حضور ایشان جدا از اعتباری که به جشنواره میداد، در نتایج نهایی آثار، بسیار مؤثر میبود.
نقد دیگری که به اعضای هیئت انتخاب ادوار جشنواره وارد است، ترکیب هیئت داوران است. بهنظر میرسد فارغ از بحث تخصصی این موضوع، دوستانی بهخاطر رفاقت و نزدیکی، بین اعضای هیئت داوران هستند. تعدادی از این دوستان، هیچ شناخت جامع و کاملی از ترانهی فارسی ندارند و اصولاً نه ترانهای به آن شکل نوشتهاند، نه در حوزهی نقد و نظر چنان فعالیتی از ایشان دیده شده که جزء اعضای هیئت داوران باشند. نتیجهی انتخاب چنین هیئت داورانی، ایراداتی خواهد داشت.
در یک جمعبندی نهایی و بهعنوان سخن آخر، باید بنویسم بهگمانم روند فعلی این جشنواره، به یک جمود و بیرونقی و بیحسوحالی منجر خواهد شد؛ برعکسِ ذات ترانه که باطراوت و پویا است. اگر به ترانگیِ ترانه معتقدید، نقدها را بشنوید و به سمتی بروید که این رویداد (مانند اجراهای خود زندهیاد افشین یداللهی در خانهی ترانه) پُر از طراوت و به دور از فضای کسالتبار باشد.
گو اینکه با ادامهی روند فعلی، این اتفاق دیر یا زود خواهد افتاد و این جشنواره از اعتبار میافتد. بهگمانم در دورهی جدید، برهمزدن یکدستیِ اعضای هیئت انتخاب و اضافه شدنِ شخص یا اشخاصی که ترانهی پیشرو و موسیقی و ترانهی ایران را بهخوبی بشناسند، میتواند شروع خوبی باشد.
همچنین از دید نگارنده، لزوم بازنگری در نوع نگرش به نقد ترانه و بها دادن به خلاقیت و حرکت به سمت جهانی شدن ترانهی فارسی کاملاً جدی و لازم است.
البته در یادداشت دیگری میتوان بهطور مفصل به این موضوع و دغدغهی همیشگی پرداخت.
با سپاس و احترام مجدد.
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : یکشنبه 6 تیر 1400 - 13:56
افزودن یک دیدگاه جدید