«سید محمد مجتبی حسینی» معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در متن خود چنین آورده است:
«همه دیده پرخون و رخساره زرد
زبان از سیاوش پر از یادکرد
دریغ آنگو نامبرده سوار
که چون او نبیند دگر روزگار
کم نیستند احساساتی که گمان میکنیم میشناسیم و میدانیم تا روزی که آن را به تجربه بنشینیم و آنگاه خواهیم دانست که نمیشناختیم، نمیدانستیم، هیچ... چرا که درک آن بدون مواجهه با آن عملا ممکن نیست. و هر بار در معرض تجربهای چنین قرار گرفتهام از «انسان» در شگفت ماندهام.
غریب است آدمی که نمی ترکد از حجم غمی که چون کوهی گران بر دل نحیفش وارد می شود و به بهتش می برد. به حیرتی غریب و به سکوتی عمیق. به حسی که جز در رویایی اش قابل شناخت نیست. رحیل «سلیمانی» نهیب حادثه ای سخت بود، غمی جانگداز که به وقت ابتلا عظمتش را میتوان دید و به بهت فرو رفت. حاج قاسم جمع عجیبی بود از شجاعت و زهد. دلاوران بسیاری به چشم دیدهام که در چهره و قامت نشانههای دلاوری داشتند. نشانههایی که نشان میداد خود را برای کسب آن پروردهاند و یا زاهدان که به خرقه تقوا و جامه پرهیز آراستهاند. حاج قاسم اما مردی بود دلاور و امیر، توامان زاهدی آزاد و آرام. در جوارش میشد آرامشی قوی و قدرتی ژرف را به چشم دید.
این قدر و قدرت باورمند و باطنی او را ارتفاعی بخشیده بود فراتر از نام و عنوان، القاب و درجات، گرایشها و سلیقهها. او سردار و سالار ملی بود و از همین مرتبت بود که میگفت به باور شخصی آدمها و احوالات دینی آنها کاری نداریم، ما به عنوان «شیعه» برای «انسان» مبارزه میکنیم. احترام او به «انسان» در هزار صحنه دیده و نادیده زندگیاش روشن بود، سردار دلاوری که برای بوسه بر کفش مادری بر زمین افتاد و برای شادی کودکی آغوش گشود و گرم گرم گریست...
شجاعت او دیگرگونه بود و غریب
با آرامشی از سر قدرتی متصل به سراپرده ای ...
رحیل سلیمانی به مانند رحلت مردستان های بزرگ تاریخ است، پهلوانان نادره ایران، آنانکه مردمان خواه ناخواه مرهون ایشانند.
رحیل سلیمانی اگر چه به سنت تاریخ به برآمدن صدها قاسم صادق دلاور منجر خواهد شد اما جای خالی اش باقی خواهد ماند. از صبح یک نجوا، فقط یک نجوا در سرم می چرخد همان غزل خواجه:
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
از آن زمان که زچشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است»
همچنین انجمن صنفی هنرمندان موسیقی ایران نیز در محکومیت ترور سردار قاسم سلیمانی، بیانیهای منتشر کرده که متن آن به شرح زیر است:
«شهادت، هنر مردان خداست و مجاهدین فی سبیل الله شایستهترین افراد برای کسب این مدال پرافتخار و همجواری با سالار شهیدان در رضوان الهی است. سالهاست که میهمانان ایران زخمدار شهادت دلیرمردان و شیران بیباکی است که سراسر رشادت و جوانمردیشان زبانزد دوست و بیگانه است. دوستانی که افتخار به جسارت و شجاعتش دارند و دشمنانی که از ترس به خود میلرزند.
و باز هم دشمنان ناتوان و بزدل نتوانستند شجاعت و دلاوری سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی را تاب بیاورند و صفشکنیهای او را در میادین نبرد، ببینند. آنان در این پندارند که با شهادت چنین سردار عالم و توانایی راه مسیر ایشان مسدود میگردد و هیچ نمیدانند که در تاریخ ایران، پس از شهادت رشیدانی چون سردار قاسم سلیمانی از خونشان لالههای سرخگون میروید و خاک پاک وطن را باز هم به ایثار و فداکاریهایشان با خون سرخشان فرش میکنند.
ایران، سرزمین دلیران است و هیچگاه دشمنان و بیگانگان نمیتوانند گوشهای از خاک میهنمان را تصرف نمایند تا نام و یاد بزرگ مردانی چون حاج قاسم سلیمانی، حاج حسین همدانی، حاج ابراهیم همت، شهید مهدی باکری و شهید حسن باقری و دیگری سردارانی که خویشتن را فدای راهی بزرگ نمودند تا پرچم میهن، پرچم شرف و پرچم ایمانشان سرافراز بر قلههای سر به فلک کشیده ایران بدرخشد.
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
اگر سربهسر تن به کشتن دهی
از آن به که کشور به دشمن دهیم
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود.»
افزودن یک دیدگاه جدید