اولین گفتوگوی گروه «#تهران»؛ درباره موسیقی الکترونیک، دهه شصت و اصوات تهران
ما گم شدهایم!
موسیقی ما – فرزان صوفی- اسفند سال گذشته فستیوالی با نام «موسیقی الکترونیک تهران» برگزار شد که بعضی از هنرمندان حاضر در آن موفق به اجرای موسیقیشان نشدند و پوسترهایشان با مهر لغو روبهرو شد. «#تهران» یکی از آن گروهها بود که قرار بود اولین اجرایشان را در قالب این فستیوال برگزار کنند.
مازیار خواجیان و محمدرضا اصغری، دو هنرمندی که سالها است در داخل و خارج از ایران موسیقی تولید میکنند؛ محمدرضا یکی از پیشروهای فضای الکترونیک که آلبوم «آفتاب های همیشه» با مونولوگهای آیدا شاملو جزئی از کارنامه اوست و علاوه بر آن بیشتر فعالیتش در حوزه موسیقی گِیم بوده و سال گذشته برای آلبوم موسیقی گِیم «شهرزاد» -که قرار است منتشر شود- در ششمین دوره جشنواره بازیهای رایانهای برنده غزال زرین بهترین موسیقی شده است. مازیار خواجیان که ساز تخصصیاش گیتار باس است و تحصیلاتش در دانشگاه پرفورمنس جز بوده است. او مثل محمدرضا این سالها با هنرمندانی نظیر سهیل نفیسی همکاری کرده، آلبوم مستقل «فنا» را منتشر کرده و به تازگی هم آلبوم «جلیل کو؟» با مدیریت هنری او منتشر شده است. مازیار بیشتر درگیر طراحی صدا و موسیقی تبلیغات بوده و میتوان گفت ارتزاق هر دو به نوعی خارج از فضای موسیقی مِین استریم بوده است و شاید هم به همین دلایل توجه ویژهای به بخش ویژوآل دارند.
حالا دو سال و نیم از زمانی که تصمیم گرفتند پروژه «#تهران» را راهاندازی کنند میگذرد. آنها در این مدت یک ویدئو کلیپ با همین نام منتشر کردهاند و در کنارش کانال «رادیو» را راه انداختهاند که در آن بخش رها و بیپروای ذهن خود را به تصویر میکشند. قاعده کارشان بر مبنای بداههپردازی در لحظه بوده و لحظات در قطعاتشان انعکاس یافتهاند.
«#تهران» نتیجه دریافتشان از شهری مثل تهران است که اتفاقاً خیلی هم مثبت نبوده و این تعلیق را میتوان به خوبی در کارهایشان شنید؛ تهران را شبیه رادیوی بزرگی تصور کردهاند که هر موجش نشاندهنده یکی از اتفاقاتی است که هر روز در پایتخت رقم میخورد. نماینده نسلی از دهه شصتیها که معتقدند کودکی را با خوراکهای فرهنگی ترسناک و مأیوسانه سپری کردهاند و به همین دلیل هم بخشی از گفتوگو به همین سمت و سو رفت.
حالا قرار است تا یک ماه دیگر اولین آلبومشان منتشر شود؛ آلبوم «#تهران» که برایش برنامه ریزیهای مفصلی کردهاند و میخواهند پیش از آن پرفورمنسی با نام «در جنگل شهر» را روی صحنه ببرند. آنها امروز اولین قطعه از این آلبوم را با نام «تگرگ» منتشر کردهاند که تمام اینها دلایلی برای گفتوگو با آنها بود.
مازیار خواجیان: بعد از پنج سال بود. خبری از هم نداشتیم تا اینکه هم را در تهران دیدیم.
محمدرضا: مازیار طبیعتاً یک بکگراند موسیقایی داشت و البته کم و بیش با یکدیگر هم همکاری کرده بودیم. مازیار یک روز در استودیو گفت یک تمی هست که دوست دارم آن را پیش ببریم. البته خیلی هم بیس محور بود چون ساز اصلی خودش هم گیارباس است.
مازیار: آن روز اصلاً به این فکر نکردم که به محمدرضا پیشنهاد همکاری بدهم. هم را دیدیم و بعد از آن هم ناخودآگاه یکدیگر را هفتگی میدیدیم. احساس من این بود که نقطه مشترک ما این است که هر دو از خلوت و تنهایی به واسطه کارهایمان یکدفعه وارد شلوغی تهران میشویم و قسمتی از خلوتمان را با هم تقسیم میکنیم. این روند تبدیل به قطعهای شد که اسمی نداشت و نمیدانستیم قرار است چه اتفاقی برایش بیفتد. صبا مقدمی آن را شنید و گفت این خودِ تهران است. من برای آن تصویر دارم. موزیک هنوز تمام نشده بود که صبا شروع به ایده پردازی برای تصویر کرد و تقریباً هر دو با هم تمام شدند که هر دو خروجی به شکل جالبی با هم هماهنگ بودند. این شد که نام گروه هم شد «#تهران».
محمدرضا: در واقع میتوان گفت تهران در کنار تکنولوژی.
مازیار: البته هشتگِ مدرنی که در آن پیکان و آن گربه خیابانی که هنوز به آدمها اعتماد صددرصد نکرده هم وجود دارد. تهران یک مکان تاریخی است و هر کاری هم کنی نمیتوانی هویت این شهر را از آن بگیری. مثلاً هر دوی ما عاشق ساختمان اسکان هستیم یا پاساژ قدیمی گاندی که دارند مخروبه میشوند. انگار همه چیز دارد رها میشود و آدمها نمیخواهند گذشتهای که این چیزها در آن بُولد بوده را به یاد بیاورند. الان مراکز خریدهای عجیب و غریبی ساخته شده که با اینکه جذابند اما نسل ما در آنها احساس غریبی میکند. مخصوصاً برای من که بعد از چند سال به تهران برگشتم و ساختماهای غولآسایی را دیدم که من را یاد همانجایی انداخت که این سالها در آن اقامت داشتم و احساس میکردم دیگر تکنولوژی دارد آدمها را میبلعد!
محمدرضا: اسم ما «#تهران» است و تهران هم یک موسیقی شهری دارد. در شهر هیچ چیز دور از دسترس نیست و همه چیز اصرار به جلو آمدن دارد؛ بیلبورد اصرار دارد بزرگنمایی کند، تبلیغات، پاساژها و... هم همینطور هستند. همه چیز قرار است آنقدر در دسترس باشد که تو را قلقلک دهد. پس ما نمیخواستیم در این روند، موسیقی امبینت تولید کنیم؛ باید به نوعی موسیقی شهری میرسیدیم که اگر هم قرار است امبینت باشد، امبینت شهر باشد. البته در این قطعات، یکسری از صداها هم در درجه پایینتری قرار دارند و به این شکل در دسترس نیستند، آنها کارشان را در ناخودآگاه انجام میدهد.
محمدرضا: نیت، تولید محصولی برای کودکان بوده اما زیبایی شناسی و تکنیکشان ژانر ترس و وحشت بوده است! (میخندند) خروجی ما هم با توجه به آنچه که در آن دوران گذراندهایم (بدون اصرار به چیزی) شد همین که شما میشنوید.
مازیار: این نا امیدی و اندوه عمیقی که این روزها میبینید، برای سه چهار سال اخیر نیست و ریشه در سالهای قبل دارد. نهایتاً هم آدمها با آن تفکر زیباییشناسانه که محمدرضا اشاره کرد میشوند نسل امروز ما. واقعاً قبول دارم که نسل پرچالشی به لحاظ درونی هستیم و کلنجارهای درونی زیادی داریم. فکر میکنم بخشی از «#تهران» هم درگیر این کلنجارها است.
حالا اینکه این موسیقی قرار است در چه جهت و هدفی تولید شود، آنجا است که میتواند معنا پیدا کند. اینکه فقط برای گذر زمان و خوشگذارنی باشد که جای خودش را دارد یا اینکه میخواهد یک مفهوم و باری هم منتقل کند. آنجا است که چاشنی آن، یعنی زیباشناسیِ تکنیکِ علم موسیقی به آن اضافه میشود. اگر بخواهیم به «#تهران» و آنچه که با طعم موسیقی الکترونیک تولید میکند برگردیم، باید بگویم که موسیقی ما صرفاً موسیقی الکترونیک نیست...
مازیار: من یکی از اولین کارهای الکترونیکی که (به آن شکلی که همه آن را الکترونیک میدانند؛ حداقل از لحاظ طراحی ریتم و صدا) شنیدم، آلبوم «آفتابهای همیشه» خودِ محمدرضا بود که آیدا شاملو بخش مونولوگ آن را دکلمه کرده بود ولی حتی نمیتوان با شنیدن آن آلبوم هم گفت داریم موسیقی الکترونیک گوش میدهیم. خیلی از بخشهای آن وام گرفته از موسیقی پاپ دهه نود و پاپ مرسومی است که سال 2000 تا 2005 در آمریکا و اروپا در جریان بود. مضاف بر این، در «#تهران»، ما قائم به موسیقی الکترونیک نیستیم که بخواهیم خودمان برای خودمان قالب تعریف کنیم. کار ما بیشتر موسیقی شهری (urban) است که در آن موسیقی جَز، آر اند بی، بلوز، هیپ هاپ و رپ هم هست. فکر میکنم خروجی ما، به واسطه آن بخشی که تخصص محمدرضا و علاقه من است، نزدیک به موسیقی فول الکترونیک صدا میدهد اما بخش آکوستیک و تأثیر حتی موسیقی کلاسیک در آن (مخصوصاً در آلبوم) وجود دارد.
ما میخواهیم موسیقی الکترونیک در ایران داشته باشیم، هیچ اشکالی ندارد، داشته باشیم. اما معادل «گروو» Groove در فرهنگ موسیقی ایرانی چیست؟ نداریم! خب ما باید درک کنیم که گروو ما خاورمیانهایها چیست؟ ما میتوانیم چندین و چند گروو از درون این فضای بسیار بزرگ خاورمیانه استخراج کنیم اما ریتمها خیلی جاها شبیه هم هستند. موسیقی عراقی و موسیقی شرق ترکیه را که میشنوی، تأثیر موسیقی کردی را در آنها حس میکنی. این موضوع کاملاً قابل بررسی شدن است نه طبقهبندی شدن؛ چون من شخصاً با این کار موافق نیستم و احساس میکنم این کار، ناب بودن هنر را میگیرد. آنوقت میتوانیم حداقل به عنوان پایه یک موسیقی منطقهای بسیار قوی داشته باشیم؛ کاری که کیهان کلهر با کیفیت بالایی در حال انجام دادن است. من شاید بهترین کار تلفیقی که شنیدم کنسرت کیهان کلهر و رامبرانت تریو در سالن وزارت کشور بود. تا زمانی که بتوانیم به پختگی برسیم چاره فقط تولید است.
مازیار: موقع گفتن این تکستها، من شخصاً هیچ گونه دخلی روی آنها نداشتهام؛ خودش اتفاق میافتد و بعدش هم نمیدانم از کجا آمده است. محمدرضا سعی کرد آن را واکاوی کند اما نفهمیدیم چه اتفاقی افتاده است. کلام خودبخود روی این فضا شکل گرفت و به نوعی با ریتم و هارمونی چِفت شد.
مازیار خواجیان و محمدرضا اصغری، دو هنرمندی که سالها است در داخل و خارج از ایران موسیقی تولید میکنند؛ محمدرضا یکی از پیشروهای فضای الکترونیک که آلبوم «آفتاب های همیشه» با مونولوگهای آیدا شاملو جزئی از کارنامه اوست و علاوه بر آن بیشتر فعالیتش در حوزه موسیقی گِیم بوده و سال گذشته برای آلبوم موسیقی گِیم «شهرزاد» -که قرار است منتشر شود- در ششمین دوره جشنواره بازیهای رایانهای برنده غزال زرین بهترین موسیقی شده است. مازیار خواجیان که ساز تخصصیاش گیتار باس است و تحصیلاتش در دانشگاه پرفورمنس جز بوده است. او مثل محمدرضا این سالها با هنرمندانی نظیر سهیل نفیسی همکاری کرده، آلبوم مستقل «فنا» را منتشر کرده و به تازگی هم آلبوم «جلیل کو؟» با مدیریت هنری او منتشر شده است. مازیار بیشتر درگیر طراحی صدا و موسیقی تبلیغات بوده و میتوان گفت ارتزاق هر دو به نوعی خارج از فضای موسیقی مِین استریم بوده است و شاید هم به همین دلایل توجه ویژهای به بخش ویژوآل دارند.
حالا دو سال و نیم از زمانی که تصمیم گرفتند پروژه «#تهران» را راهاندازی کنند میگذرد. آنها در این مدت یک ویدئو کلیپ با همین نام منتشر کردهاند و در کنارش کانال «رادیو» را راه انداختهاند که در آن بخش رها و بیپروای ذهن خود را به تصویر میکشند. قاعده کارشان بر مبنای بداههپردازی در لحظه بوده و لحظات در قطعاتشان انعکاس یافتهاند.
«#تهران» نتیجه دریافتشان از شهری مثل تهران است که اتفاقاً خیلی هم مثبت نبوده و این تعلیق را میتوان به خوبی در کارهایشان شنید؛ تهران را شبیه رادیوی بزرگی تصور کردهاند که هر موجش نشاندهنده یکی از اتفاقاتی است که هر روز در پایتخت رقم میخورد. نماینده نسلی از دهه شصتیها که معتقدند کودکی را با خوراکهای فرهنگی ترسناک و مأیوسانه سپری کردهاند و به همین دلیل هم بخشی از گفتوگو به همین سمت و سو رفت.
حالا قرار است تا یک ماه دیگر اولین آلبومشان منتشر شود؛ آلبوم «#تهران» که برایش برنامه ریزیهای مفصلی کردهاند و میخواهند پیش از آن پرفورمنسی با نام «در جنگل شهر» را روی صحنه ببرند. آنها امروز اولین قطعه از این آلبوم را با نام «تگرگ» منتشر کردهاند که تمام اینها دلایلی برای گفتوگو با آنها بود.
***
- * در وهله اول «#تهران» نام جذاب و وسوسه کنندهای برای شنیدن خروجیهایش به نظر میآید. این پروژه چطور شکل گرفت؟
مازیار خواجیان: بعد از پنج سال بود. خبری از هم نداشتیم تا اینکه هم را در تهران دیدیم.
محمدرضا: مازیار طبیعتاً یک بکگراند موسیقایی داشت و البته کم و بیش با یکدیگر هم همکاری کرده بودیم. مازیار یک روز در استودیو گفت یک تمی هست که دوست دارم آن را پیش ببریم. البته خیلی هم بیس محور بود چون ساز اصلی خودش هم گیارباس است.
- * این مربوط به چند سال پیش میشود؟
مازیار: آن روز اصلاً به این فکر نکردم که به محمدرضا پیشنهاد همکاری بدهم. هم را دیدیم و بعد از آن هم ناخودآگاه یکدیگر را هفتگی میدیدیم. احساس من این بود که نقطه مشترک ما این است که هر دو از خلوت و تنهایی به واسطه کارهایمان یکدفعه وارد شلوغی تهران میشویم و قسمتی از خلوتمان را با هم تقسیم میکنیم. این روند تبدیل به قطعهای شد که اسمی نداشت و نمیدانستیم قرار است چه اتفاقی برایش بیفتد. صبا مقدمی آن را شنید و گفت این خودِ تهران است. من برای آن تصویر دارم. موزیک هنوز تمام نشده بود که صبا شروع به ایده پردازی برای تصویر کرد و تقریباً هر دو با هم تمام شدند که هر دو خروجی به شکل جالبی با هم هماهنگ بودند. این شد که نام گروه هم شد «#تهران».
- * این هشتگ به نوعی نمادی از تهران مدرن امروز هم هست.
محمدرضا: در واقع میتوان گفت تهران در کنار تکنولوژی.
مازیار: البته هشتگِ مدرنی که در آن پیکان و آن گربه خیابانی که هنوز به آدمها اعتماد صددرصد نکرده هم وجود دارد. تهران یک مکان تاریخی است و هر کاری هم کنی نمیتوانی هویت این شهر را از آن بگیری. مثلاً هر دوی ما عاشق ساختمان اسکان هستیم یا پاساژ قدیمی گاندی که دارند مخروبه میشوند. انگار همه چیز دارد رها میشود و آدمها نمیخواهند گذشتهای که این چیزها در آن بُولد بوده را به یاد بیاورند. الان مراکز خریدهای عجیب و غریبی ساخته شده که با اینکه جذابند اما نسل ما در آنها احساس غریبی میکند. مخصوصاً برای من که بعد از چند سال به تهران برگشتم و ساختماهای غولآسایی را دیدم که من را یاد همانجایی انداخت که این سالها در آن اقامت داشتم و احساس میکردم دیگر تکنولوژی دارد آدمها را میبلعد!
- * اتفاقاً حسی که موسیقی شما به آدم منتقل میکند، یک حس گمگشتگی و تعلیق است. انگار یکباره از جایی این وسط افتادهاید و در آن گم شدهاید. تعلقِ خاطرتان جای دیگری است اما به هر حال مجبورید خودتان را با آن وفق دهید. این حس از کجا میآید؟
- * به نظر میرسد از وضعیت حال حاضر تهران راضی نیستید و بیشتر دلبسته گذشته هستید...
- * یک جور ناامیدی که البته تسلیم شدن در آن نیست اما در مقابل جنگندگی و اعتراض بیرونی هم ندارید. گفتید دیگر بچه نیستید ولی آنچه که در موسیقیتان شنیده میشود، نشان میدهد که هنوز آن نوجوان درونتان زنده است و میخواهد حرف بزند که این حرف زدن را در قالب کارهای تجربی بروز میدهد. انگار دوست ندارید بزرگ شود.
- * در واقع به سمت هنر اکسپریمنتال بروید.
- * در واقع میتوان گفت این پروژه رادیو یک رادیوی بزرگ به اسم تهران است که هر موجش یک اتفاق و پیشآمدی که هر روز در شهر تهران رخ میدهد را بازگو میکند. مثلاً یک موجش ممکن است درباره زلزله کرمانشاه باشد...
- * این شخصیت قرار است داستانش را در آلبوم ادامه دهد یا کانسپت متفاوتی دارد؟
- * پس در آلبوم شروع به قصهگویی کردهاید.
- * خب این میتواند نشاندهنده سینماتیک بودن موسیقیتان باشد؛ چون گفتید چنین تجربهای را با صبا مقدمی هم در بخش ویدئو داشتهاید.
- * پس دلیل استفاده از موسیقی هشت بیتی در قطعه «دهه شصت» هم به دلیل همین تجربه بوده است.
- * این ریزهکاریها در رادیو خیلی استعاری حرکت میکنند، در آلبوم هم به همین شکل است؟
- * یکی از ویژگیهای شما این است که اِلمانهای موسیقاییتان خیلی قوی و به اصطلاح شارپ هستند در صورتیکه این روزها انگار بیشتر از دور صحبت میکنند و همه چیز محو و به اصطلاح فِید شده است.
محمدرضا: اسم ما «#تهران» است و تهران هم یک موسیقی شهری دارد. در شهر هیچ چیز دور از دسترس نیست و همه چیز اصرار به جلو آمدن دارد؛ بیلبورد اصرار دارد بزرگنمایی کند، تبلیغات، پاساژها و... هم همینطور هستند. همه چیز قرار است آنقدر در دسترس باشد که تو را قلقلک دهد. پس ما نمیخواستیم در این روند، موسیقی امبینت تولید کنیم؛ باید به نوعی موسیقی شهری میرسیدیم که اگر هم قرار است امبینت باشد، امبینت شهر باشد. البته در این قطعات، یکسری از صداها هم در درجه پایینتری قرار دارند و به این شکل در دسترس نیستند، آنها کارشان را در ناخودآگاه انجام میدهد.
- * شما در دهه شصت به دنیا آمدهاید؟
- * در این سالها خیلیها نوستالژی را وارد کارشان کردهاند اما به نظرم تفاوتی که کار شما (قطعه دهه شصتیها) با بقیه داشت این بود که صرفاً این کار را برای گفتن جمله «یادش بخیر!» انجام ندادهاید. حتی گاهی برعکس آن پیش رفته و یک جاهایی با موسیقی اَگرِسیو و خشمگین صحبت میکنید.
محمدرضا: نیت، تولید محصولی برای کودکان بوده اما زیبایی شناسی و تکنیکشان ژانر ترس و وحشت بوده است! (میخندند) خروجی ما هم با توجه به آنچه که در آن دوران گذراندهایم (بدون اصرار به چیزی) شد همین که شما میشنوید.
- * در واقع اندوه و اضطراب جزئی از المانهای برنامههای آن دهه بود.
مازیار: این نا امیدی و اندوه عمیقی که این روزها میبینید، برای سه چهار سال اخیر نیست و ریشه در سالهای قبل دارد. نهایتاً هم آدمها با آن تفکر زیباییشناسانه که محمدرضا اشاره کرد میشوند نسل امروز ما. واقعاً قبول دارم که نسل پرچالشی به لحاظ درونی هستیم و کلنجارهای درونی زیادی داریم. فکر میکنم بخشی از «#تهران» هم درگیر این کلنجارها است.
- * الان همه به سمت موسیقی الکترونیک (که البته پدیده جدیدی هم نیست) در حال حرکتند. از دور هم به نظر کار سادهای است و به نظر میآید با فشردن چند دکمه میتوان موسیقی تولید کرد. به همین دلیل خیلیها یک راست میخواهند کارشان در موسیقی را با این نوع موسیقی شروع کنند. اما در کاری که شما انجام میدهید، مشخص است که موزیسینهایی هستید که پیشتر به شکل آکوستیک با موسیقی روبه رو شده و الان در حال استفاده از آن تجربیات هستید. آیا واقعاً موسیقی الکترونیک را به همین راحتی میتوان تولید کرد یا به یک پیشینه و تفکر موسیقایی خاص و شناخت آکوستیک نیاز دارد؟
حالا اینکه این موسیقی قرار است در چه جهت و هدفی تولید شود، آنجا است که میتواند معنا پیدا کند. اینکه فقط برای گذر زمان و خوشگذارنی باشد که جای خودش را دارد یا اینکه میخواهد یک مفهوم و باری هم منتقل کند. آنجا است که چاشنی آن، یعنی زیباشناسیِ تکنیکِ علم موسیقی به آن اضافه میشود. اگر بخواهیم به «#تهران» و آنچه که با طعم موسیقی الکترونیک تولید میکند برگردیم، باید بگویم که موسیقی ما صرفاً موسیقی الکترونیک نیست...
- * بله در آن بکگراندی از موسیقی جز، فانک، راک، هیپ هاپ و آر.اَند.بی هم شنیده میشود.
مازیار: من یکی از اولین کارهای الکترونیکی که (به آن شکلی که همه آن را الکترونیک میدانند؛ حداقل از لحاظ طراحی ریتم و صدا) شنیدم، آلبوم «آفتابهای همیشه» خودِ محمدرضا بود که آیدا شاملو بخش مونولوگ آن را دکلمه کرده بود ولی حتی نمیتوان با شنیدن آن آلبوم هم گفت داریم موسیقی الکترونیک گوش میدهیم. خیلی از بخشهای آن وام گرفته از موسیقی پاپ دهه نود و پاپ مرسومی است که سال 2000 تا 2005 در آمریکا و اروپا در جریان بود. مضاف بر این، در «#تهران»، ما قائم به موسیقی الکترونیک نیستیم که بخواهیم خودمان برای خودمان قالب تعریف کنیم. کار ما بیشتر موسیقی شهری (urban) است که در آن موسیقی جَز، آر اند بی، بلوز، هیپ هاپ و رپ هم هست. فکر میکنم خروجی ما، به واسطه آن بخشی که تخصص محمدرضا و علاقه من است، نزدیک به موسیقی فول الکترونیک صدا میدهد اما بخش آکوستیک و تأثیر حتی موسیقی کلاسیک در آن (مخصوصاً در آلبوم) وجود دارد.
- * شماها از دامن موسیقی راک به این سمت آمدهاید. این موسیقی در همه جای دنیا در حال ترکیب شدن با سبکهای دیگر است؛ مثل مسیری که «ریدیو هد» یا «کلد پلی» هم در پیش گرفت. به نظر میآید شما هم چنین مسیری را برای خود در نظر گرفتهاید.
- * فکر میکنید این روزها موسیقی راک همچنان به تنهایی در دنیا حرف برای گفتن دارد؟
- * موسیقی الکترونیک چطور؟
- * در واقع انگار در یک دوره گذار هستیم.
- * موضوع مهمی که بد نیست درباره آن حرف بزنیم این است که موسیقی چند سال در کشور ما ممنوع بوده و به واسطه وقفهای که در آن افتاد، چیزی حدود بیست سال نسبت به دنیا عقبتر بود. فکر میکنید میتوانیم به واسطه موسیقی الکترونیک، زودتر به دنیا پیوند پیدا کنیم؟
- * استفاده از این موسیقی میتواند به گسترش موسیقی سنتی ما هم کمک کند؟
- * چون یکسری تجربههای اینچنینی هم در موسیقی سنتی داشتهایم که مثلاً همایون شجریان چهارچوبهای موسیقی سنتی را شکست و در فضای دیگری فعالیت کرد. اتفاقاً هفته گذشته آلبوم «ناس» و «کانیه وست» منتشر شد و از سمپل آهنگ «گل یخ» کوروش یغمایی استفاده کرده بودند...
ما میخواهیم موسیقی الکترونیک در ایران داشته باشیم، هیچ اشکالی ندارد، داشته باشیم. اما معادل «گروو» Groove در فرهنگ موسیقی ایرانی چیست؟ نداریم! خب ما باید درک کنیم که گروو ما خاورمیانهایها چیست؟ ما میتوانیم چندین و چند گروو از درون این فضای بسیار بزرگ خاورمیانه استخراج کنیم اما ریتمها خیلی جاها شبیه هم هستند. موسیقی عراقی و موسیقی شرق ترکیه را که میشنوی، تأثیر موسیقی کردی را در آنها حس میکنی. این موضوع کاملاً قابل بررسی شدن است نه طبقهبندی شدن؛ چون من شخصاً با این کار موافق نیستم و احساس میکنم این کار، ناب بودن هنر را میگیرد. آنوقت میتوانیم حداقل به عنوان پایه یک موسیقی منطقهای بسیار قوی داشته باشیم؛ کاری که کیهان کلهر با کیفیت بالایی در حال انجام دادن است. من شاید بهترین کار تلفیقی که شنیدم کنسرت کیهان کلهر و رامبرانت تریو در سالن وزارت کشور بود. تا زمانی که بتوانیم به پختگی برسیم چاره فقط تولید است.
- * برای بخش پایانی بگویید که آلبوم «#تهران» چه زمانی قرار است منتشر شود؟
- * این آلبوم کلام هم دارد؟
- *اضافه شدن خواننده به آلبوم بیشتر به دلیل جذب مخاطب است یا به دلیل نیاز موسیقی این کار را کردهاید؟
مازیار: موقع گفتن این تکستها، من شخصاً هیچ گونه دخلی روی آنها نداشتهام؛ خودش اتفاق میافتد و بعدش هم نمیدانم از کجا آمده است. محمدرضا سعی کرد آن را واکاوی کند اما نفهمیدیم چه اتفاقی افتاده است. کلام خودبخود روی این فضا شکل گرفت و به نوعی با ریتم و هارمونی چِفت شد.
- * احتمالاً باید چیزی شبیه همین کپشنهایی باشد که در کانال «رادیو» مینویسی.
- * حرفی مانده که دوست داشته باشید بگویید؟
منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
تاریخ انتشار : چهارشنبه 13 تیر 1397 - 15:21
افزودن یک دیدگاه جدید