نغمههای جاودان فجر-3
امید نعمتی: «بهاران خجسته باد» را به عنوان تکخوان در گروه سرود مدرسه اجرا میکردم
موسیقی ما - میگوید سرود «بهاران خجسته باد» با شتاب و با سازهایی در حد اسباب بازی، با وسایل ضبط مبتدی و با صداهایی کاملاً غیر حرفهای در منزل و نه در استودیو، ضبط شده است. اما با این حال معتقد بوده که اگر سرود «بهاران خجسته باد» بدون کمک امتیازات ویژه با چنین اقبالی ماندگار میشود، عشق و ایثار انسانی بزرگ و عاشق و نیروی پرتوان ماندگاری آن بوده است، نه موسیقی و اجرا با صدای خودش.
اسفندیار منفردزاده را میگوییم، آهنگساز پرآوازهای که وظیفه نوشتن نتهای این سرود به دستش سپرده میشود و او به دلیل نبودن امکانات کافی و دسترسی نداشتن به ارکستر، خود به تنهایی تمام سازها را ابتدا تکتک مینوازد و بعد همه را با هم میکس میکند. بعد هم علی برفچی، عبدالله و ابوالفضل قهرمانی، فرهاد مافی، حسن فخار، پدرام اکبری و خود اسفندیار منفردزاده آن را میخوانند.
در آن سالها قطعات زیادی ساخته شد که از میان آنها، برخی ماندگاری بیشتری داشتند و پس از گذشت حدود چهار دهه، همچنان در ذهن ماندهاند. یکی از آنها هم همین قطعه «بهاران خجسته باد» است که امید نعمتی درباره آن میگوید: «این قطعه جزء معروفترین و نخستین سرودهایی بود که پس از انقلاب ۱۳۵۷، در گرامیداشت سالروز کشته شدن خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان بهدست حکومت پهلوی، از رادیو و تلویزیون پخش شد و البته هنوز هم پخش میشود.»
او درباره شعر این اثر میگوید: «شاعر این قطعه، دکتر عبدالله بهزادی، متخصص ریه و قلب از کشور فرانسه است که در کنار تحصیل، استعداد سرودن شعر داشت. او با دیدن مبارزات پاتریس لومومبا که از جوانی آغاز شده بود و مردمان آفریقا که برای رهایی از زنجیر بردگی تلاش میکردند، دوباره امید در درونش زنده میشود و هنگامیکه پاتریس لومومبا کشته میشود، عبدالله بهزادی یکی از زیباترین اشعار خود، یعنی «سرود بهار» را برای همدردی و تسلای همسر او میسراید که به نوعی اولین همدلی یک شاعر ایرانی در رابطه با مرگ این رهبر انقلابی است.»
اینچنین میشود که «سرود بهار» در اسفند ماه سال 1339، یعنی چند هفته بعد از کشته شدن «پاتریس لومومبا» در هفتهنامۀ «سپید و سیاه» چاپ میشود. امید نعمتی میگوید: «بعد از آن، کرامت دانشیان بخشی از این شعر را تبدیل به سرود میکند و اسفندیار منفردزاده هم آن را به کمک همکارانش اجرا میکند.»
نعمتی هم مانند بسیاری از ما، خاطراتی از این ایام در کودکی دارد که آن را اینگونه توضیح میدهد: «اول دبستان بودم که روز 22 بهمن، معلم امور تربیتی از ما پرسید چه کسی میتواند بخواند؟ بچهها گفتند امید بلد است و من هم سریع گفتم که دف هم میتوانم بزنم. خلاصه با موتور معلم امور تربیتی یعنی آقای مَزجی به خانه رفتیم و من بعد از آوردن دف، قطعه «ایران ای سرای امید» را خواندم و از آن روز کارم درآمد (خنده). کارم این شده بود که در مراسم صبحگاه، دف بزنم و بخوانم. اما به همین جا ختم نشد، کارم خیلی گرفت و با آقای مزجی به مدارس مختلف میرفتم و برایشان میخواندم. البته تعصب خاصی هم داشتم و میگفتم من فقط آهنگهای استاد شجریان و شهرام ناظری را میخوانم.»
نعمتی صحبتهایش را با بیان خاطرهای از قطعه «بهاران خجسته باد» اینگونه پایان میدهد: «یک روز گروه سرود مدرسه به من پیشنهاد همکاری داد و من هم در دو قطعه به عنوان تکخوان آنها را همراهی کردم که یکی آهنگی برای فرزندان شهید بود با این متن: «وقتی پدر سفر بود، چشمم همش به در بود، منت نهاد بر ما، این آخرین سفر بود». یک بار دیگر هم برای قطعه «بهاران خجسته باد» که آن را به عنوان تکخوان اجرا کردم و اتفاقاً آن را از همان دوران کودکی، خیلی دوست داشتم. دوست دارم این را هم بگویم که یکی از اتفاقات خوب زندگی من، آشنایی با آقای مَزجی بود که واقعاً در رابطه با انجام فعالیتهای فرهنگی، برای من موثر بود. روزهایی که با گروه سودابه سالم در فرهنگسرای بهمن اجرا داشتم، همیشه به مدرسه میآمد و وساطت میکرد تا به من اجازه خروج از مدرسه را بدهند. مرد نازنینی بود و امیدوارم باز هم بتوانم او را ببینم.»
اسفندیار منفردزاده را میگوییم، آهنگساز پرآوازهای که وظیفه نوشتن نتهای این سرود به دستش سپرده میشود و او به دلیل نبودن امکانات کافی و دسترسی نداشتن به ارکستر، خود به تنهایی تمام سازها را ابتدا تکتک مینوازد و بعد همه را با هم میکس میکند. بعد هم علی برفچی، عبدالله و ابوالفضل قهرمانی، فرهاد مافی، حسن فخار، پدرام اکبری و خود اسفندیار منفردزاده آن را میخوانند.
در آن سالها قطعات زیادی ساخته شد که از میان آنها، برخی ماندگاری بیشتری داشتند و پس از گذشت حدود چهار دهه، همچنان در ذهن ماندهاند. یکی از آنها هم همین قطعه «بهاران خجسته باد» است که امید نعمتی درباره آن میگوید: «این قطعه جزء معروفترین و نخستین سرودهایی بود که پس از انقلاب ۱۳۵۷، در گرامیداشت سالروز کشته شدن خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان بهدست حکومت پهلوی، از رادیو و تلویزیون پخش شد و البته هنوز هم پخش میشود.»
او درباره شعر این اثر میگوید: «شاعر این قطعه، دکتر عبدالله بهزادی، متخصص ریه و قلب از کشور فرانسه است که در کنار تحصیل، استعداد سرودن شعر داشت. او با دیدن مبارزات پاتریس لومومبا که از جوانی آغاز شده بود و مردمان آفریقا که برای رهایی از زنجیر بردگی تلاش میکردند، دوباره امید در درونش زنده میشود و هنگامیکه پاتریس لومومبا کشته میشود، عبدالله بهزادی یکی از زیباترین اشعار خود، یعنی «سرود بهار» را برای همدردی و تسلای همسر او میسراید که به نوعی اولین همدلی یک شاعر ایرانی در رابطه با مرگ این رهبر انقلابی است.»
اینچنین میشود که «سرود بهار» در اسفند ماه سال 1339، یعنی چند هفته بعد از کشته شدن «پاتریس لومومبا» در هفتهنامۀ «سپید و سیاه» چاپ میشود. امید نعمتی میگوید: «بعد از آن، کرامت دانشیان بخشی از این شعر را تبدیل به سرود میکند و اسفندیار منفردزاده هم آن را به کمک همکارانش اجرا میکند.»
نعمتی هم مانند بسیاری از ما، خاطراتی از این ایام در کودکی دارد که آن را اینگونه توضیح میدهد: «اول دبستان بودم که روز 22 بهمن، معلم امور تربیتی از ما پرسید چه کسی میتواند بخواند؟ بچهها گفتند امید بلد است و من هم سریع گفتم که دف هم میتوانم بزنم. خلاصه با موتور معلم امور تربیتی یعنی آقای مَزجی به خانه رفتیم و من بعد از آوردن دف، قطعه «ایران ای سرای امید» را خواندم و از آن روز کارم درآمد (خنده). کارم این شده بود که در مراسم صبحگاه، دف بزنم و بخوانم. اما به همین جا ختم نشد، کارم خیلی گرفت و با آقای مزجی به مدارس مختلف میرفتم و برایشان میخواندم. البته تعصب خاصی هم داشتم و میگفتم من فقط آهنگهای استاد شجریان و شهرام ناظری را میخوانم.»
نعمتی صحبتهایش را با بیان خاطرهای از قطعه «بهاران خجسته باد» اینگونه پایان میدهد: «یک روز گروه سرود مدرسه به من پیشنهاد همکاری داد و من هم در دو قطعه به عنوان تکخوان آنها را همراهی کردم که یکی آهنگی برای فرزندان شهید بود با این متن: «وقتی پدر سفر بود، چشمم همش به در بود، منت نهاد بر ما، این آخرین سفر بود». یک بار دیگر هم برای قطعه «بهاران خجسته باد» که آن را به عنوان تکخوان اجرا کردم و اتفاقاً آن را از همان دوران کودکی، خیلی دوست داشتم. دوست دارم این را هم بگویم که یکی از اتفاقات خوب زندگی من، آشنایی با آقای مَزجی بود که واقعاً در رابطه با انجام فعالیتهای فرهنگی، برای من موثر بود. روزهایی که با گروه سودابه سالم در فرهنگسرای بهمن اجرا داشتم، همیشه به مدرسه میآمد و وساطت میکرد تا به من اجازه خروج از مدرسه را بدهند. مرد نازنینی بود و امیدوارم باز هم بتوانم او را ببینم.»
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 15 بهمن 1396 - 19:39
افزودن یک دیدگاه جدید