گفتگو با سرپرست، خواننده و تهیهکننده گروه «داماهی» در آستانه اجرا در میلاد نمایشگاه
چالش بزرگِ مخاطب گسترده برای موسیقی متفاوت
موسیقی ما - گروه «داماهی» شهریورماه گذشته اولین آلبوم خود را منتشر کرد و تا امروز با برگزاری اجراهای متعدد توانسته طیف گستردهای از علاقهمندان موسیقی را به خود جلب کند. حالا سال جدید را در تهران با برگزاری کنسرت در روز 19 اردیبهشت در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی آغاز میکند و البته پیش از آن روز 15 اردیبهشت در بندرعباس روی صحنه خواهد رفت. 28 اردیبهشت هم در سومین هفته موسیقی تلفیقی در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه میرود و حالا در آستانه فصل جدید کنسرتهای این گروه، تکآهنگی با نام «دیوانه» را هم منتشر میکند. این تکآهنگ و قطعهای که برای تیتراژ سریال نوروزی «بیمار استاندارد» تولید کرده، حکایت از فصل جدیدی از فعالیتهای این گروه موسیقی دارد. به بهانه این اتفاقات با دارا دارایی (سرپرست، آهنگساز و نوازنده گیتاربیس)، رضا کولغانی (خواننده) و احسان رسولاف (تهیهکننده) به گفتگو نشستیم تا برای ما از «داماهی» در آستانه فصل تازهاش سخن بگویند.
- رضا کولغانی: در حال حاضر در موسیقی پاپ ایران، هستند گروههایی که موفقاند و کار خودشان را انجام میدهند؛ مثل گروههای پالت و چارتار که آلبومهایشان پرفروش بوده و کنسرتهای موفقی هم برگزار میکنند. به نظر من میشود بدون اینکه به موزیک پاپ دهه هفتاد یا هشتاد ایران نگاه کنی، کارت را انجام بدهی و موزیک مربوط به خودت را بسازی. فقط باید ادبیات عامیانه و مورد فهم و علاقه مردم را در آن به کار ببری. برای مثال چارتار دارد علیرغم ادبیات دشواری که استفاده میکند، به درستی چیزی را که میخواهد به مخاطبش بفهماند. من فکر میکنم یکی از دلایل عمده موفقیت چارتار، ادبیاتی است که به کار میگیرد و در مورد پالت هم آنسامبل بودن و کیفیت خوب اجرای زنده موزیکشان. به نظر من کاری که این دو گروه دارند در موسیقی پاپ انجام میدهند، یک انقلاب در موزیک پاپ ایران است و گروه ما هم این توانایی را دارد که به آن دسته بپیوندد.
من فکر میکنم کاری که ما باید برای انجامش تلاش کنیم این است که در عین جذاببودن موزیکمان برای مخاطب، هم در ادبیات و هم در جنس و رنگ موزیک او را به سمت تازهای سوق بدهیم؛ یعنی تشویقش کنیم که باز تجربه کند و در کنار سرگرمی، به کیفیت چیزی که میشنود، بیشتر اهمیت بدهد. این کار سختی خواهد بود و حتی ممکن است بعضیها با بدبینی بگویند چنین هدفی را خیلیها در اول کار داشتهاند و توهمی بیش نیست. اما با این فرض که ما در کشورمان جمعیت جوان زیادی داریم و ذات جوانی، همواره با تجربهورزی همراه است، بعید نیست که این هدف محقق شود. البته با این شرط که ما هم تلاش خودمان را تا حد توان به کار بگیریم و موسیقی عامهفهمتری را -من واژه عامه پسند را به کار نمیبرم- با رعایت المانهایی که در کار خودمان داریم، ارائه کنیم.
- دارا دارایی: شخصاً برای من آنچه همیشه در موسیقی، قابل توجه بوده، بخش اینسترومنتال (سازی) است. تا قبل از اینکه کار با داماهی را شروع کنیم، به این نتیجه نرسیده بودم که وکال و شعر تا چه اندازه مهم است یا اساسا مفهوم انتزاعی موزیک تا چه حد میتواند تحت تأثیر لیریکس (متن ترانه) قرار بگیرد؛ چون مخاطب از دریچه آن وارد موزیک میشود. زبان انگلیسی من بد نیست اما وقتی موزیک غربی گوش میدادم، هیچ وقت به اینکه خواننده دارد چه چیزی میگوید، فکر نمیکردم و آنقدر اهمیت نمیدادم. باید پذیرفت که بخش مهمی از آن چیزی که ما در ایران آن را موسیقی پاپ مینامیم، همان شعر و ترانه است و زمانی که داریم میگوییم پاپ، در واقع میگوییم شعر. این وضع در همه جای دنیا همینطور است اما در ایران حتی غلظت بیشتری دارد و برای مخاطبان موسیقی، شعر اهمیت اساسی دارد.
راستش من نقطه قوت رضا را در کارمان در بخشی میدانم که جنوبی و بلوچی میخواند. به نظر من آن بخش، استاندارد جهانی دارد. چون صدایش غنی است و فقط باید این توانایی را پیدا کند که بتواند روی صدایش کنترل بیشتری داشته باشد. بنابراین آنچه را که رضا در مورد کار کردن روی ارتباط موسیقی و شعر گفت، من شخصاً تازه فهمیدم. حالا با کارهایی که در آنها بین شعر و ملودی ارتباط درستی وجود ندارد، مشکل دارم. الآن میفهمم که آن شعر چهطور باید روی ملودی سوار بشود که واقعاً بتواند تأثیرش را بگذارد. مردم هم این ادراک را بهطور غریزی دارند. از این به بعد تصمیم داریم، برای ادامه کارمان از ترانهسراهایی استفاده کنیم که همراه بَند باشند و سر تمرینها و در معاشرتهایمان حضور داشته باشند.
- احسان رسولاف: نمونه اهمیت مساله ترانه را میتوان در محبوبترین قطعه موسیقی ماه¬های پایانی سال گذشته دید که چاوشی تقریبا به اندازه یک آلبوم برای سریال پربیننده شهرزاد قطعه ساخت و منتشر کرد اما از میان آنها «کجایی؟» بود که آن طور محبوب شد و بعد از آن حتی چالشی ایجاد شد که انتشار این قطعه بوده که توانسته به موفقیت بیشتر سریال کمک کند یا برعکس؛ چون این باور در میان مردم وجود دارد که خوانندگان تیتراژها از همین طریق توانستهاند به خوانندگان محبوب پاپ تبدیل شوند.
حالا اگر متن این ترانه را به دقت نگاه کنید، خیلی راحت میشود از ادبیات این کار چه به لحاظ قافیهبندی و چه به لحاظ عروضی ایراد گرفت. در حالی که قطعه آخری که برای همین سریال با عنوان «خداحافظی تلخ» با ترانهای از فاضل نظری منتشر کرد، با اینکه از نظر شاعرانگی و کیفیت کلام بسیار بهتر بود، در مقام مقایسه نتوانست موفقیتی پیدا کند. قصه این است که لحن و مفهوم معاصری که روی قطعه «کجایی؟» نشسته بود، اثر را در برقراری ارتباط با شنوندههایش به موفقیت رساند. با این توضیح، نگاه ما به ادبیات لزوماً معطوف به اصول فنی شعر در ادبیات کهن ایرانی نیست. البته من از پایین آوردن کیفیت ادبیات به بهانه خلق یک اثر پرمخاطبتر دفاع نمیکنم؛ من به برقراری یک توازن منطقی میان لحن، سطح واژگان و گرامر زبان یک ترانه اشاره دارم.
ترانه و شعر، ماجرای متفاوتی دارند. شعر در ذات خود یک مدیوم مستقل است، اما ترانه بخشی از ماهیت یک قطعه موسیقی است و با حذف موسیقی، مستقلا کیفیت کاملی ندارد. نمونههای زیادی از اشعار با بیان تغزلی خوب و فرم مستحکم داریم که با یک تنظیم ناهمخوان و نیز صدای خوانندهای که به آن شعر نمیآید، کاملاً از دست رفته است؛ اما بعداً شخص دیگری با لحن، تنظیم و ملودی متناسب با آن شعر، موفق به جلب نظر مخاطبان شده و آن را پاپیولار کرده است. بدیهی است که لحن خواننده و کاراکتر صوتیاش، رنگبندی و تنظیم یک قطعه و از هر دوی اینها طلاییتر ملودی و یک ترجیعبند خلاق و تاثیرگذار، در کنار هم میتوانند آن نتیجه جادویی را رقم بزنند. نمونههای موفقش هم کم نیست؛ در همان دوره طلایی ترانهسرایی هم، حتما برایشان مهم بوده که مثلا رهی یا بیژن ترقی بداند که دارد ترانهاش را برای بنان، قوامی یا هایده میسراید. شهیار قنبری یا اردلان سرافراز را میبینید که با همین ادراک و هوشمندی برای عموم خوانندگان سرآمد پاپ، ترانههای بسیار موفق و پرمخاطب گفتهاند. البته در کنار اینها، شناخت درست از شرایط اجتماعی و نیز جسارت در ابراز تجربه زیست هنرمند است که اثر را جاودانه میکند؛ نه اینکه واژهها پشت سر هم تلنبار شوند و فقط مفاهیم سطحی عاشقانه تکرار شود.
- * با توجه به تکآهنگی که شما برای سریال «بیمار استاندارد» ساختید و با توجه به قطعه «دیوانه» که همزمان با این مصاحبه منتشر میکنید، به نظر میآید که داماهی تصمیم دارد به مخاطب عام نزدیکتر شود، آیا این آغاز فصل جدیدی در فعالیتهای داماهی است؟
- * اصولا تا چه اندازه میتوان محصول موسیقایی این گروه را در ژانر موسیقی تلفیقی قلمداد کرد و آیا این جریان، پتانسیل ورود به جریان موسیقی پاپی را که هماکنون شاهد آن هستیم دارد یا خیر؟
- رضا کولغانی: در حال حاضر در موسیقی پاپ ایران، هستند گروههایی که موفقاند و کار خودشان را انجام میدهند؛ مثل گروههای پالت و چارتار که آلبومهایشان پرفروش بوده و کنسرتهای موفقی هم برگزار میکنند. به نظر من میشود بدون اینکه به موزیک پاپ دهه هفتاد یا هشتاد ایران نگاه کنی، کارت را انجام بدهی و موزیک مربوط به خودت را بسازی. فقط باید ادبیات عامیانه و مورد فهم و علاقه مردم را در آن به کار ببری. برای مثال چارتار دارد علیرغم ادبیات دشواری که استفاده میکند، به درستی چیزی را که میخواهد به مخاطبش بفهماند. من فکر میکنم یکی از دلایل عمده موفقیت چارتار، ادبیاتی است که به کار میگیرد و در مورد پالت هم آنسامبل بودن و کیفیت خوب اجرای زنده موزیکشان. به نظر من کاری که این دو گروه دارند در موسیقی پاپ انجام میدهند، یک انقلاب در موزیک پاپ ایران است و گروه ما هم این توانایی را دارد که به آن دسته بپیوندد.
- * در حال حاضر موسیقی پاپ، جریان اصلی بازار موسیقی را در دست دارد که البته در سالهای اخیر با اتفاقات جدیدی همراه بوده است؛ اما کسانی که به عنوان ستارههای پاپ شناخته میشوند، تا امروز محصولی به مخاطب ارایه دادهاند که خیلی متفاوت از موسیقی شما است. چقدر امیدوارید که محصولی به مخاطب ارایه کنید که علاوه بر آنکه وجه عوامانه و مخاطبپسند دارد، بتواند نوعی محصول فرهنگی نیز برای آنان به شمار آید؟
من فکر میکنم کاری که ما باید برای انجامش تلاش کنیم این است که در عین جذاببودن موزیکمان برای مخاطب، هم در ادبیات و هم در جنس و رنگ موزیک او را به سمت تازهای سوق بدهیم؛ یعنی تشویقش کنیم که باز تجربه کند و در کنار سرگرمی، به کیفیت چیزی که میشنود، بیشتر اهمیت بدهد. این کار سختی خواهد بود و حتی ممکن است بعضیها با بدبینی بگویند چنین هدفی را خیلیها در اول کار داشتهاند و توهمی بیش نیست. اما با این فرض که ما در کشورمان جمعیت جوان زیادی داریم و ذات جوانی، همواره با تجربهورزی همراه است، بعید نیست که این هدف محقق شود. البته با این شرط که ما هم تلاش خودمان را تا حد توان به کار بگیریم و موسیقی عامهفهمتری را -من واژه عامه پسند را به کار نمیبرم- با رعایت المانهایی که در کار خودمان داریم، ارائه کنیم.
- * با توجه به این نگاه، نقش کلام را در آثار داماهی که اتفاقا تاکنون یکی از مهمترین فاکتورهای توجه مخاطبتان بوده است، چطور ارزیابی میکنید؟
- دارا دارایی: شخصاً برای من آنچه همیشه در موسیقی، قابل توجه بوده، بخش اینسترومنتال (سازی) است. تا قبل از اینکه کار با داماهی را شروع کنیم، به این نتیجه نرسیده بودم که وکال و شعر تا چه اندازه مهم است یا اساسا مفهوم انتزاعی موزیک تا چه حد میتواند تحت تأثیر لیریکس (متن ترانه) قرار بگیرد؛ چون مخاطب از دریچه آن وارد موزیک میشود. زبان انگلیسی من بد نیست اما وقتی موزیک غربی گوش میدادم، هیچ وقت به اینکه خواننده دارد چه چیزی میگوید، فکر نمیکردم و آنقدر اهمیت نمیدادم. باید پذیرفت که بخش مهمی از آن چیزی که ما در ایران آن را موسیقی پاپ مینامیم، همان شعر و ترانه است و زمانی که داریم میگوییم پاپ، در واقع میگوییم شعر. این وضع در همه جای دنیا همینطور است اما در ایران حتی غلظت بیشتری دارد و برای مخاطبان موسیقی، شعر اهمیت اساسی دارد.
راستش من نقطه قوت رضا را در کارمان در بخشی میدانم که جنوبی و بلوچی میخواند. به نظر من آن بخش، استاندارد جهانی دارد. چون صدایش غنی است و فقط باید این توانایی را پیدا کند که بتواند روی صدایش کنترل بیشتری داشته باشد. بنابراین آنچه را که رضا در مورد کار کردن روی ارتباط موسیقی و شعر گفت، من شخصاً تازه فهمیدم. حالا با کارهایی که در آنها بین شعر و ملودی ارتباط درستی وجود ندارد، مشکل دارم. الآن میفهمم که آن شعر چهطور باید روی ملودی سوار بشود که واقعاً بتواند تأثیرش را بگذارد. مردم هم این ادراک را بهطور غریزی دارند. از این به بعد تصمیم داریم، برای ادامه کارمان از ترانهسراهایی استفاده کنیم که همراه بَند باشند و سر تمرینها و در معاشرتهایمان حضور داشته باشند.
- احسان رسولاف: نمونه اهمیت مساله ترانه را میتوان در محبوبترین قطعه موسیقی ماه¬های پایانی سال گذشته دید که چاوشی تقریبا به اندازه یک آلبوم برای سریال پربیننده شهرزاد قطعه ساخت و منتشر کرد اما از میان آنها «کجایی؟» بود که آن طور محبوب شد و بعد از آن حتی چالشی ایجاد شد که انتشار این قطعه بوده که توانسته به موفقیت بیشتر سریال کمک کند یا برعکس؛ چون این باور در میان مردم وجود دارد که خوانندگان تیتراژها از همین طریق توانستهاند به خوانندگان محبوب پاپ تبدیل شوند.
حالا اگر متن این ترانه را به دقت نگاه کنید، خیلی راحت میشود از ادبیات این کار چه به لحاظ قافیهبندی و چه به لحاظ عروضی ایراد گرفت. در حالی که قطعه آخری که برای همین سریال با عنوان «خداحافظی تلخ» با ترانهای از فاضل نظری منتشر کرد، با اینکه از نظر شاعرانگی و کیفیت کلام بسیار بهتر بود، در مقام مقایسه نتوانست موفقیتی پیدا کند. قصه این است که لحن و مفهوم معاصری که روی قطعه «کجایی؟» نشسته بود، اثر را در برقراری ارتباط با شنوندههایش به موفقیت رساند. با این توضیح، نگاه ما به ادبیات لزوماً معطوف به اصول فنی شعر در ادبیات کهن ایرانی نیست. البته من از پایین آوردن کیفیت ادبیات به بهانه خلق یک اثر پرمخاطبتر دفاع نمیکنم؛ من به برقراری یک توازن منطقی میان لحن، سطح واژگان و گرامر زبان یک ترانه اشاره دارم.
ترانه و شعر، ماجرای متفاوتی دارند. شعر در ذات خود یک مدیوم مستقل است، اما ترانه بخشی از ماهیت یک قطعه موسیقی است و با حذف موسیقی، مستقلا کیفیت کاملی ندارد. نمونههای زیادی از اشعار با بیان تغزلی خوب و فرم مستحکم داریم که با یک تنظیم ناهمخوان و نیز صدای خوانندهای که به آن شعر نمیآید، کاملاً از دست رفته است؛ اما بعداً شخص دیگری با لحن، تنظیم و ملودی متناسب با آن شعر، موفق به جلب نظر مخاطبان شده و آن را پاپیولار کرده است. بدیهی است که لحن خواننده و کاراکتر صوتیاش، رنگبندی و تنظیم یک قطعه و از هر دوی اینها طلاییتر ملودی و یک ترجیعبند خلاق و تاثیرگذار، در کنار هم میتوانند آن نتیجه جادویی را رقم بزنند. نمونههای موفقش هم کم نیست؛ در همان دوره طلایی ترانهسرایی هم، حتما برایشان مهم بوده که مثلا رهی یا بیژن ترقی بداند که دارد ترانهاش را برای بنان، قوامی یا هایده میسراید. شهیار قنبری یا اردلان سرافراز را میبینید که با همین ادراک و هوشمندی برای عموم خوانندگان سرآمد پاپ، ترانههای بسیار موفق و پرمخاطب گفتهاند. البته در کنار اینها، شناخت درست از شرایط اجتماعی و نیز جسارت در ابراز تجربه زیست هنرمند است که اثر را جاودانه میکند؛ نه اینکه واژهها پشت سر هم تلنبار شوند و فقط مفاهیم سطحی عاشقانه تکرار شود.
- * یکی از مهمترین اتفاقاتی که برای فعالان موسیقی -پاپ یا هر ژانری- در ایران رخ میدهد، این است که معمولا با قدرت کارشان را شروع میکنند و بعد جریان بازار آنها را به سمت تولید آثار دمدستی سوق می دهد. به همین خاطر است که معمولا ما تنها برای هر هنرمندی چند قطعه با کیفیت و در عین حال پرمخاطب میتوانیم بشماریم. چه تضمینی هست که داماهی دچار این افت نشود؟ به هر روی شما هم ناگزیر به فعالیت در همین بازار هستید.
- * با توجه به اقبالی که تاکنون مخاطب به آثار شما نشان داده است، این تغییر رویکرد نگرانتان نمیکند که بخشی از آنان از شما مایوس شوند؟
- * و سوال آخر اینکه زمان برگزاری اجراهای شما در ماه اردیبهشت چه روزهایی است؟
منبع:
اختصاصی موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 14 اردیبهشت 1395 - 12:18
افزودن یک دیدگاه جدید