نمایشگاه نقاشیهای لوریس چکناواریان برگزار شد
لوریسِ عاشقِ خلاق
موسیقی ما - نمایشگاه نقاشیهای لوریس چکناواریان هفتهی گذشته افتتاح شد. آهنگساز و رهبر ارکستری که در دههی هشتم زندگیاش هنوز جوان است، هنوز بانشاط و برنامههای بسیاری برای آیندهاش دارد. آهنگسازی که میگوید برای «فردا» کار میکند. اسم نمایشگاه «موسیقی روی بوم» است و آهنگسازِ برجسته، روی این نکته تاکید دارد که این آثار همان موسیقیهایی است که در ذهنش وجود دارد و حالا به جای نت، روی بوم کشیده شده است.
در نمایشگاهِ نقاشیهای او همه آمده بودند. از مجید رجبی معمار (مدیر عامل خانه هنرمندان ایران)، دکتر محمد سریر (رئیس شورای عالی خانه هنرمندان)، سید کاظم سجادی (سفیر ایران در ارمنستان)، آرتاشس تومانیان (سفیر ارمنستان در ایران)، حمیدرضا نوربخش (مدیر عامل خانه موسیقی ایران)، فرزاد طالبی (مدیر کل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، سید عبدالحسین مختاباد (رئیس کمیته هنر شورای اسلامی شهر تهران)، روبرت بگلریان (نماینده ارامنه در مجلس شورای اسلامی)، فخرالدین فخرالدینی، فرهاد فخرالدینی، فرزین پیروزپی، جواد بختیاری، رازمیک اوحانیان و دیگران تا ٥٠ اثر نقاشی با تکنیک اکریلیک روی بوم از آثار او را مشاهده کنند. در این نمایشگاه البته فیلمی از آثار چکناواریان نیز به نمایش درآمد و همچنین کارهایی در ابعاد مختلف به همراه روی جلد صفحهها و پوسترهایی که برای کنسرتهایش در سراسر دنیا طراحی شده است، خودش میگوید: «اینها همان علامتهای موسیقی هستند که من در آثار موسیقیام از آنها استفاده میکنم و هر کدام از آنها بیان احساسات من در موسیقی است که لذتبخش هستند. ضمن اینکه تعدادی از تابلوهایی که در این نمایشگاه خواهید دید تحت تاثیر کشتار ارامنه و رنجهایی است که مادر من از این فضا کشیده و فکر میکنم آثاری هستند که میتوانند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند.»
با دیدن این نمایشگاه، نظریهای که مدتهاست در من شکل گرفته است، دوباره برایم ثابت میشود. یادم میآید یکبار کسی از من پرسید سینمای شاعرانه یعنی چه؟ سینما و شعر چه ربطی به یکدیگر دارند؟ این من را به فکر فرو برد و بعد به این نتیجه رسیدم که کار من سینماست و سینما هنری است که از تصویر، ادبیات، موسیقی و غیره ترکیب شده است، آیا میشود اینها را با هم ترکیب کرد؟ سپس به این نتیجه رسیدم که اول باید هنر مثلا «شعر» را تعریف کنیم. آیا کلامی است که در کاغذ شکل میگیرد یا حس خلاقهای است که در ذهن هنرمند شکل میگیرد و بسته به مهارتهایش ابزاری برای بیان آن را انتخاب میکند؟ این ابزار میتواند کلام، آوا، موسیقی، رنگ و طرح باشد. به این ترتیب وقتی میبینم «لوریس» به عنوان یک آهنگساز بسیار مهم و بعد از یک عمر کار موسیقی، تصمیم میگیرد یک نمایشگاه نقاشی بگذارد، میگویم ایشان الان سعی کرده است برای ذهنیت خلاقِ هنرمندش، ابزار دیگری را استفاده کند. وقتی با خودش صحبت میکنم، میبینم اشعاری هم دارد؛ یعنی آن اشعار را هم به عنوان ابزاری انتخاب کرده است که آنچه در ذهن و وجودش میجوشد با این ابزار بیان کند. حالا ممکن است کسانی که تعصبی دارند، بگویند که هنرمند نقاش، سینما و شاعر باید از این ابزار مشخص استفاده کند، اما من میگویم این مهم نیست، چیزی که میتواند به عنوان یک مقولهی پژوهشی مورد دقت قرار گیرد، این است که آیا آنچه در ذهن آهنگساز میگذرد، وقتی بخواهد به تصویر درآید، به چه شکل در میآید؟ و این مهم است. من فکر میکنم خود آقای چکناواریان هرگز این ادعا را ندارد که به عنوان نقاش در تاریخ ماندگار شود او به خودش اجازه میدهد تا ذهنیات خودش را به تصویر بکشد.
خیلی از این تابلوها به ذات موسیقی بسیار نزدیک هستند، به این ترتیب من نه فقط خودم این طور فکر میکنم فکر میکنم تماشاگران هم اگر با این نگاه ببیند که منبع اصلی سرچشمه خلاقیت و ذهن هنرمند است و بقیه ابزار است و حالا هنرمند خلاق میتواند تصمیم بگیرد از کدام یکی از این ابزار برای بازتاب آنچه در ذهنش است استفاده کند و در این میان طبیعی است که همهی این ابزارها به یک میزان تحت سلطهی هنرمند نباشند.
همیشه به نسل جوان گفتهام اگر به دنبال هنر میروید تا پولدار شوید، نروید چون از هزاران هنرمند شاید یکی به موفقیت مالی برسد؛ اگر به دنبال هنر میروید که به شهرت برسید هم این کار را انجام ندهید، چون امروز شما مشهور میشوید، روز بعد کس دیگری. اگر به دنبال هنر میروید تا زیباتر زندگی کنید، حتما این کار را انجام دهید و حاصل کار چکناواریان دارد همین را میگوید. در سنی که بسیاری از مدیران کل و افسران باسابقه بازنشسته شدهاند و میروند در پارک و شطرنج بازی میکنند لوریس همچنان خلق میکند و این خلق کردن زیباست. زیبایی برای خودش و مخاطبش به ارمغان میآورد و به همین خاطر من همیشه او را تشویق کردهام و وقتی میگوید نمایشگاه بگذارم؟ میگویم تو یک عمر نشان دادی که هنرمند موفقی هستی و من کمتر هنرمندی را به اندازهی تو در دنیا مشهور میشناسم، حالا باز میخواهی کاری انجام دهی که زندگیات را پر و زیبا میکند حتما این کار را انجام بده. من به این موضوع اعتقاد دارم که هنرمند اگر هنرمند باشد تا بالاترین سنین خلاق زندگی میکند و هنوز احساس میکند که شاهکارش را خلق نکرده است و دارد فعالیت میکند به این ترتیب عالی زندگی میکند.
من با یک شعر صحبتهایم را پایان میدهم:
«روزی گفتم زندگی پوچ است، بیمعناست
راست میگویی رفیقِ راه
زندگی یک لحظهی تنهای توخالی است
خالی این لحظه را پر کن
زندگی عالی است.» و لوریس عالی زندگی کرده است...
لوریس چکناواریان: هر کس هر طور فکر میکند باید زندگی کند. باید احساساتت را بگویی. خیلی ممنون که این حرفها را زدی. من احساس میکنم تا آخر طول عمر همیشه باید درهای جدید را باز کرد. ممکن است این در نقاشی باشد یا هر چیز دیگر ی. من شعر هم مینویسم و میخواهم فیلم هم بازی میکنم. بعد دوباره به سمت آهنگسازی میروم. با این تجربهها شاید آهنگهای بهتری بنویسم.
خسرو سینایی: اگر هنرمند واقعا هنرمند باشد، هرگز پیر نمیشود.
لوریس چکناواریان: هنوز فکر میکنم کاری که باید انجام دهم را ندادهام و این تابلوها، شعرها، داستانها، بازیگری به من کمک میکند. هنر از مردم میآید و به مردم بازمیگردد. خیلی مهم است که ارتباط با مردم قطع نشود.
خسرو سینایی: یعنی زندگی کند و از فضای زندگی الهام بگیرد.
لوریس چکناواریان: من هیچوقت خودم را جدی نمیگیرم، چون اگر کسی این کار را انجام دهد، عقبگرد میکند.
خسرو سینایی: داشتم دربارهی هنرمند زورکی میگفتم، یعنی کسی که خودش را جدی میگیرد؛ اما هنرش را نه و به این دلیل من همیشه تو را دوست داشتم. من هرگز با تمام کارهای بزرگی که انجام دادهای، در رفتارت تفرعنی ندیدم.
هر هنرمندی میتوانند همه کاری انجام دهد. این تابلوها را کشیدم و ممکن است بعضیها بگویند خوب است یا نیست، اینها اهمیتی ندارد، مهم احساسی است که من روی بوم آوردهام و اینها به الهام میدهند. نقاشی هم تنها کاری نست که علاوه بر موسیقی انجامش میدهم؛ داستانهای کوتاهی دارم که ممکن است چاپ شود و همین به من کمک میکند تا به مردم نزدیک شوم. علاوه بر آن ممکن است فیلم هم بازی کنم. پدرم سینما داشته است و به همین خاطر از بچگی با سینما بزرگ شدهام و سینمای صامت و کسانی مثل چارلی چاپلین نقش مهمی در زندگی من داشتهاند. شاید بخواهم که این تجربهها را نیز بکنم. فیلمنامه را بنویسم و کارگردانی کنم، فقط به این خاطر که یاد بگیرم که چطور میشود فیلمنامه نوشت یا بازیگری، ضمن اینکه اینها کمک میکند تا آهنگسازی را به شکل بهتری انجام دهم.
در این نمایشگاه بسیاری از بزرگان حوزهی موسیقی هم حضور داشتند که از چکناواریان گفتند:
ارزش انسان ها بستگی به اعتبارات هنریشان دارد و اینها از انسان چیزی بوجود می آورد که وقتی مجموعه خصوصیات را کنار هم می گذاریم می بینیم شخصیتی مثل لوریس چکناوریان شکل می گیرد. اگر با این دیدگاه به مساله نگاه کنیم متوجه می شویم آقای چکناوریان آن چیزی را که می شنود، کشیده است. من یک فیلم مستند از ایشان دیدم که به ارمنستان رفته بود و چه کارهایی آنجا انجام داده بود که بسیار برای من جالب بود. من همیشه فکر می کردم لوریس وقتی در ایران نیست در آنجا چه کار می کند، بعدا فهمیدم در آنجا فعالیت های دیگری انجام می داد و تبدیل به یک انسان خیلی مهم در ارمنستان شد. فکر می کردم لوریس در آنجا زندگی بسیار مرفهی داشته ولی بعدا برای من تعریف می کرد آنجا گاهی از سرما تا صبح در یک اتاق می لرزیده؛ یعنی اینکه ما درباره او اشتباه می کردیم. او در ارمنستان و در زمان زلزله به دلیل فعالیت هایش به عنوان قهرمان ملی شناخته شد. امروز هم باید به همین تابلوها با همین دیدگاه نگاه کنیم و بگوییم این اثر لوریس چکناوریان است و هرچقدر از انسان های اینچنینی داشته باشیم یادگار آینده برای ما خواهند بود.
نمایشگاه نقاشیهای لوریس چکناواریان با عنوان «موسیقی روی بوم» تا 5 اردیبهشت دایر است و علاقهمندان برای بازدید از این نمایشگاه میتوانند همه روزه از ساعت 14 تا 21 به نگارخانه استاد ممیز خانهی هنرمندان ایران مراجعه فرمایند.
> گزارش ویدیویی دیدنی سایت موسیقی ما از این نمایشگاه را اینجا ببنید (با کیفیت بالا)
در نمایشگاهِ نقاشیهای او همه آمده بودند. از مجید رجبی معمار (مدیر عامل خانه هنرمندان ایران)، دکتر محمد سریر (رئیس شورای عالی خانه هنرمندان)، سید کاظم سجادی (سفیر ایران در ارمنستان)، آرتاشس تومانیان (سفیر ارمنستان در ایران)، حمیدرضا نوربخش (مدیر عامل خانه موسیقی ایران)، فرزاد طالبی (مدیر کل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، سید عبدالحسین مختاباد (رئیس کمیته هنر شورای اسلامی شهر تهران)، روبرت بگلریان (نماینده ارامنه در مجلس شورای اسلامی)، فخرالدین فخرالدینی، فرهاد فخرالدینی، فرزین پیروزپی، جواد بختیاری، رازمیک اوحانیان و دیگران تا ٥٠ اثر نقاشی با تکنیک اکریلیک روی بوم از آثار او را مشاهده کنند. در این نمایشگاه البته فیلمی از آثار چکناواریان نیز به نمایش درآمد و همچنین کارهایی در ابعاد مختلف به همراه روی جلد صفحهها و پوسترهایی که برای کنسرتهایش در سراسر دنیا طراحی شده است، خودش میگوید: «اینها همان علامتهای موسیقی هستند که من در آثار موسیقیام از آنها استفاده میکنم و هر کدام از آنها بیان احساسات من در موسیقی است که لذتبخش هستند. ضمن اینکه تعدادی از تابلوهایی که در این نمایشگاه خواهید دید تحت تاثیر کشتار ارامنه و رنجهایی است که مادر من از این فضا کشیده و فکر میکنم آثاری هستند که میتوانند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهند.»
- خسرو سینایی: لوریس چکناواریان برای من یک هنرمند و موزیسین واقعی است
با دیدن این نمایشگاه، نظریهای که مدتهاست در من شکل گرفته است، دوباره برایم ثابت میشود. یادم میآید یکبار کسی از من پرسید سینمای شاعرانه یعنی چه؟ سینما و شعر چه ربطی به یکدیگر دارند؟ این من را به فکر فرو برد و بعد به این نتیجه رسیدم که کار من سینماست و سینما هنری است که از تصویر، ادبیات، موسیقی و غیره ترکیب شده است، آیا میشود اینها را با هم ترکیب کرد؟ سپس به این نتیجه رسیدم که اول باید هنر مثلا «شعر» را تعریف کنیم. آیا کلامی است که در کاغذ شکل میگیرد یا حس خلاقهای است که در ذهن هنرمند شکل میگیرد و بسته به مهارتهایش ابزاری برای بیان آن را انتخاب میکند؟ این ابزار میتواند کلام، آوا، موسیقی، رنگ و طرح باشد. به این ترتیب وقتی میبینم «لوریس» به عنوان یک آهنگساز بسیار مهم و بعد از یک عمر کار موسیقی، تصمیم میگیرد یک نمایشگاه نقاشی بگذارد، میگویم ایشان الان سعی کرده است برای ذهنیت خلاقِ هنرمندش، ابزار دیگری را استفاده کند. وقتی با خودش صحبت میکنم، میبینم اشعاری هم دارد؛ یعنی آن اشعار را هم به عنوان ابزاری انتخاب کرده است که آنچه در ذهن و وجودش میجوشد با این ابزار بیان کند. حالا ممکن است کسانی که تعصبی دارند، بگویند که هنرمند نقاش، سینما و شاعر باید از این ابزار مشخص استفاده کند، اما من میگویم این مهم نیست، چیزی که میتواند به عنوان یک مقولهی پژوهشی مورد دقت قرار گیرد، این است که آیا آنچه در ذهن آهنگساز میگذرد، وقتی بخواهد به تصویر درآید، به چه شکل در میآید؟ و این مهم است. من فکر میکنم خود آقای چکناواریان هرگز این ادعا را ندارد که به عنوان نقاش در تاریخ ماندگار شود او به خودش اجازه میدهد تا ذهنیات خودش را به تصویر بکشد.
خیلی از این تابلوها به ذات موسیقی بسیار نزدیک هستند، به این ترتیب من نه فقط خودم این طور فکر میکنم فکر میکنم تماشاگران هم اگر با این نگاه ببیند که منبع اصلی سرچشمه خلاقیت و ذهن هنرمند است و بقیه ابزار است و حالا هنرمند خلاق میتواند تصمیم بگیرد از کدام یکی از این ابزار برای بازتاب آنچه در ذهنش است استفاده کند و در این میان طبیعی است که همهی این ابزارها به یک میزان تحت سلطهی هنرمند نباشند.
همیشه به نسل جوان گفتهام اگر به دنبال هنر میروید تا پولدار شوید، نروید چون از هزاران هنرمند شاید یکی به موفقیت مالی برسد؛ اگر به دنبال هنر میروید که به شهرت برسید هم این کار را انجام ندهید، چون امروز شما مشهور میشوید، روز بعد کس دیگری. اگر به دنبال هنر میروید تا زیباتر زندگی کنید، حتما این کار را انجام دهید و حاصل کار چکناواریان دارد همین را میگوید. در سنی که بسیاری از مدیران کل و افسران باسابقه بازنشسته شدهاند و میروند در پارک و شطرنج بازی میکنند لوریس همچنان خلق میکند و این خلق کردن زیباست. زیبایی برای خودش و مخاطبش به ارمغان میآورد و به همین خاطر من همیشه او را تشویق کردهام و وقتی میگوید نمایشگاه بگذارم؟ میگویم تو یک عمر نشان دادی که هنرمند موفقی هستی و من کمتر هنرمندی را به اندازهی تو در دنیا مشهور میشناسم، حالا باز میخواهی کاری انجام دهی که زندگیات را پر و زیبا میکند حتما این کار را انجام بده. من به این موضوع اعتقاد دارم که هنرمند اگر هنرمند باشد تا بالاترین سنین خلاق زندگی میکند و هنوز احساس میکند که شاهکارش را خلق نکرده است و دارد فعالیت میکند به این ترتیب عالی زندگی میکند.
من با یک شعر صحبتهایم را پایان میدهم:
«روزی گفتم زندگی پوچ است، بیمعناست
راست میگویی رفیقِ راه
زندگی یک لحظهی تنهای توخالی است
خالی این لحظه را پر کن
زندگی عالی است.» و لوریس عالی زندگی کرده است...
- در ادامهی این گفتوگو «لوریس چکناواریان» نیز به جمع اضافه شد:
لوریس چکناواریان: هر کس هر طور فکر میکند باید زندگی کند. باید احساساتت را بگویی. خیلی ممنون که این حرفها را زدی. من احساس میکنم تا آخر طول عمر همیشه باید درهای جدید را باز کرد. ممکن است این در نقاشی باشد یا هر چیز دیگر ی. من شعر هم مینویسم و میخواهم فیلم هم بازی میکنم. بعد دوباره به سمت آهنگسازی میروم. با این تجربهها شاید آهنگهای بهتری بنویسم.
خسرو سینایی: اگر هنرمند واقعا هنرمند باشد، هرگز پیر نمیشود.
لوریس چکناواریان: هنوز فکر میکنم کاری که باید انجام دهم را ندادهام و این تابلوها، شعرها، داستانها، بازیگری به من کمک میکند. هنر از مردم میآید و به مردم بازمیگردد. خیلی مهم است که ارتباط با مردم قطع نشود.
خسرو سینایی: یعنی زندگی کند و از فضای زندگی الهام بگیرد.
لوریس چکناواریان: من هیچوقت خودم را جدی نمیگیرم، چون اگر کسی این کار را انجام دهد، عقبگرد میکند.
خسرو سینایی: داشتم دربارهی هنرمند زورکی میگفتم، یعنی کسی که خودش را جدی میگیرد؛ اما هنرش را نه و به این دلیل من همیشه تو را دوست داشتم. من هرگز با تمام کارهای بزرگی که انجام دادهای، در رفتارت تفرعنی ندیدم.
- شما هیچوقت همکاری مشترکی با یکدیگر داشتهاید؟
- شما چرا هیچوقت از آقای سینایی در ارکستر استفاده نکردید.
- لوریس چکناواریان: این نقاشیها همهاشان موسیقی هستند
هر هنرمندی میتوانند همه کاری انجام دهد. این تابلوها را کشیدم و ممکن است بعضیها بگویند خوب است یا نیست، اینها اهمیتی ندارد، مهم احساسی است که من روی بوم آوردهام و اینها به الهام میدهند. نقاشی هم تنها کاری نست که علاوه بر موسیقی انجامش میدهم؛ داستانهای کوتاهی دارم که ممکن است چاپ شود و همین به من کمک میکند تا به مردم نزدیک شوم. علاوه بر آن ممکن است فیلم هم بازی کنم. پدرم سینما داشته است و به همین خاطر از بچگی با سینما بزرگ شدهام و سینمای صامت و کسانی مثل چارلی چاپلین نقش مهمی در زندگی من داشتهاند. شاید بخواهم که این تجربهها را نیز بکنم. فیلمنامه را بنویسم و کارگردانی کنم، فقط به این خاطر که یاد بگیرم که چطور میشود فیلمنامه نوشت یا بازیگری، ضمن اینکه اینها کمک میکند تا آهنگسازی را به شکل بهتری انجام دهم.
- چه زمانهایی نقاشی میکنید؟
- در این نقاشیها هم همان حس عاشقانهی شعرها و آهنگهایتان هست؟
- چرا؟
- سید عبدالحسین مختاباد (رئیس کمیته هنر شورای اسلامی شهر تهران): در هنر هیچ چیز اجباری نیست
در این نمایشگاه بسیاری از بزرگان حوزهی موسیقی هم حضور داشتند که از چکناواریان گفتند:
- فرهاد فخرالدینی: لوریس در هنر حل شده است
ارزش انسان ها بستگی به اعتبارات هنریشان دارد و اینها از انسان چیزی بوجود می آورد که وقتی مجموعه خصوصیات را کنار هم می گذاریم می بینیم شخصیتی مثل لوریس چکناوریان شکل می گیرد. اگر با این دیدگاه به مساله نگاه کنیم متوجه می شویم آقای چکناوریان آن چیزی را که می شنود، کشیده است. من یک فیلم مستند از ایشان دیدم که به ارمنستان رفته بود و چه کارهایی آنجا انجام داده بود که بسیار برای من جالب بود. من همیشه فکر می کردم لوریس وقتی در ایران نیست در آنجا چه کار می کند، بعدا فهمیدم در آنجا فعالیت های دیگری انجام می داد و تبدیل به یک انسان خیلی مهم در ارمنستان شد. فکر می کردم لوریس در آنجا زندگی بسیار مرفهی داشته ولی بعدا برای من تعریف می کرد آنجا گاهی از سرما تا صبح در یک اتاق می لرزیده؛ یعنی اینکه ما درباره او اشتباه می کردیم. او در ارمنستان و در زمان زلزله به دلیل فعالیت هایش به عنوان قهرمان ملی شناخته شد. امروز هم باید به همین تابلوها با همین دیدگاه نگاه کنیم و بگوییم این اثر لوریس چکناوریان است و هرچقدر از انسان های اینچنینی داشته باشیم یادگار آینده برای ما خواهند بود.
- آرتاشس تومانیان:
- حمیدرضا نوربخش: وجه مشترک همه آثار چکناواریان عشق است
نمایشگاه نقاشیهای لوریس چکناواریان با عنوان «موسیقی روی بوم» تا 5 اردیبهشت دایر است و علاقهمندان برای بازدید از این نمایشگاه میتوانند همه روزه از ساعت 14 تا 21 به نگارخانه استاد ممیز خانهی هنرمندان ایران مراجعه فرمایند.
> گزارش ویدیویی دیدنی سایت موسیقی ما از این نمایشگاه را اینجا ببنید (با کیفیت بالا)
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 - 09:12
دیدگاهها
هنرمند گرانقدر
ای جاااان ایشون همشهری ما و از افتخارات شهر بروجرد هستن
عالیست
هنر وهنرمند مرز نمی شناسد
درود بر اساتید موسیقی ایران،درود بر استاد ناصر چشم آذر نازنین که از نمایشگاه استاد چکناواریان بازدید کردند،هنرمندا هم باید معرفت داشته باشن درود بر خالق باران عشق
هنرمند شهرمن بهش افتخار میکنم ?
سلام استادمحترم، باعرض پوزش شما آواز هم تدریس میکنید
هنرمند بروجردی دوست داشتنی
افزودن یک دیدگاه جدید