متن ترانه
گفتی که می بوسم تو را گفتم تمنا می کنم
گفتی که اگر بیند کسی گفتم که حاشا می کنم
گفتی که تلخی های من گر ناگوار افتد تو را
گفتم که با نوش لبت آن را گوارا می کنم
گفتی چه می بینی بگو در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خود را در او عریان تماشا می کنم
گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گویم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم
گفتی اگر از پای خود زنجیر عشقت وا کنم
گفتم ز تو دیوانه تر دانی که پیدا می کنم
دیدگاهها
قشنگ بود
افزودن یک دیدگاه جدید