17 آذر 94
متن ترانه
تا به كي در طلب جامه نان
سر به هر بي سر و پا خم كردن
تا به كي سجده ي حاجت مندي
در بر زاده ي آدم كردن
از تواي زندگي محنت بار
بخدا سير شدم ، سير شدم
مردم از رنج تملق ، مردم
بسكه از بهر تو تحقير شدم
اين منم من ، كه ز كوهي همت
به نیازم شده ام چون كاهي
وه كه در چنگ نيازت اي عمر
شير بودم شده ام روباهي
تا به كي چنگ به گيسو بردن
كه بدلخواه سرودن سخني
تا به كي نغمه غم سر دادن
به دل فسرده ی در کفنی
سر به هر بي سر و پا خم كردن
تا به كي سجده ي حاجت مندي
در بر زاده ي آدم كردن
از تواي زندگي محنت بار
بخدا سير شدم ، سير شدم
مردم از رنج تملق ، مردم
بسكه از بهر تو تحقير شدم
اين منم من ، كه ز كوهي همت
به نیازم شده ام چون كاهي
وه كه در چنگ نيازت اي عمر
شير بودم شده ام روباهي
تا به كي چنگ به گيسو بردن
كه بدلخواه سرودن سخني
تا به كي نغمه غم سر دادن
به دل فسرده ی در کفنی
افزودن یک دیدگاه جدید