فیلمی درباره محمدرضا درویشی و تلاشش در عرصهٔ شناسایی «عبدالقادر مراغی»
مستند «شش قرن و شش سال» پنجشنبه در موزهٔ سینما رونمایی میشود
موسیقی ما - پنجشنبهٔ این هفته در حالی سیدی فیلم «شش قرن و شش سال» به کارگردانی «مجتبی میرتهماسب» دربارهٔ محمدرضا درویشی و تلاشش در عرصهٔ شناسایی «عبدالقادر مراغی» توسط موسسهٔ فرهنگی – هنری «آوا خورشید» با مدیریت «بابک چمنآرا» در موزهٔ سینما رونمایی شود که از دو هفته۸ بعد از آن قرار است پخش آنلاین این فیلم در اینترنت نیز به نمایش درآید.
«سال ۲۰۱۴ میلادی به نام او مزین شد، به درویشی گفتم بالاخره روزی کسانی پیدا میشوند که قدر تلاشهای بیمزد و منّت شما را بدانند. او گفت: «واقعاً فکر میکنی من برای مزد یا قدرشناسی دیگران کار کردهام؟ اگر قرار بود من به اندازهٔ فهم دیگران کار کنم، شاید هیچیک از این کارها انجام نمیشد … و حرفهایی دیگر که بماند. جایی نزدیک به پایان فیلم به محمدرضا درویشی میگویم «دوربین من شاهد شش سال تلاش شما در انجام این کار پر زحمت بوده است. اگر هر جای دیگری جز ایران بود، این کار یک پروژهٔ ملی اعلام میشد» اینها را «مجتبی میرتهماسب» زمانی نوشت که فیلم «شش قرن و شش سال» در سینماهای ایران – گروه هنر و تجربه- اکران شد. شش قرن طول کشید تا آثار عبدالقادر مراغی توسط محمدرضا درویشی بازیابی، و شش سال زمان برد تا توسط موسیقیدانان ایرانی بازخوانی شوند. فیلم البته تا کنون در چندین فستیوال نیز به نمایش درآمده است و حالا از اینکه قرار است طیف گستردهتری از مخاطبان آن را ببینند، خوشحال است. او میگوید: «همین که این فیلم حالا در دسترس عموم قرار میگیرد، اتفاق فرخندهای است.»
او میگوید سالهاست که «محمدرضا درویشی» را میشناسد. چیزی حدود ۲۰ سال و از زمانی که او روی پروژهٔ عبدالقادر شروع به فعالیت کرده است، در جریان این ماجرا قرار داشته است. از زمانی ساخت موسیقی فیلم «شهرآشوب» به او پیشنهاد میشود، سریالی تاریخی که داستانش در زمان تیموریان میگذرد و «عبدالقادر مراغی» و یوسف اردکانی – خواننده پرآوازهٔ آن دوران – یکی از شخصیتهای آن است. از همان زمان، درویشی کار روی موسیقی عبدالقادر را آغاز میکند و بعد از مدتی گروهی را با همین نام تشکیل میدهد. مدتی بعد از آن «میرتهماسب» به این پروژه میپیوندد؛ به همین خاطر است که حالا معتقد است که: «پروژهٔ عبدالقادر یک رنسانس بزرگ در موسیقی و فرهنگِ ایرانی است.»
درویشی از سال ۸۳ کار را شروع میکند و دو سال بعد از آن، از اعضای سه گروه مختلف و متفاوت برای سازبندی و اجرای قطعات عبدالقادر مراغی استفاده میکند. در این مدت هم بدون هیچگونه حمایتی فعالیتهایش را در این خصوص ادامه داده و گروههایی را در این زمینه شکل میدهد. از همان زمان نیز «میرتهماسب» همراه او میشود تا از این تلاش فیلمی مستند بسازد. خودش البته میگوید: «من به این موضوع علاقهٔ بسیاری داشتم و به همین خاطر ساخت مستند آن را شروع کردم. من متوجهٔ این ماجرا بودم که آقای درویشی دارند موسیقی گمشدهای را احیا میکنند و همین کافی بود برای بخواهم به عنوان یک مستندساز ادای دینی به این ماجرا داشته باشم. البته تولید فیلمهایی از این دست بدون شک خارج از عادت است و همانطور که انتظار نمیرود هیچ حمایتی نیز از هیچ کجا دریافت نشد؛ اما «شش قرن و شش سال» برای من یک پروژچهٔ کشف و شهود بود. من در تمام مراحل ساخت این مستند یاد میگرفتم و کنجکاویام ارضا میشد؛ تمام آن چیزی که در این فیلم رخ میدهد، خرق عادت است و شاید برای همین تا این اندازه برای من جذاب و دلنشین است.»
اما آیا این شش سال توجیه اقتصادی هم داشت؟ میرتهماسب نظر خودش را در این خصوص دارد: «من در تمام این سالها بهشدت از شیوههاى «سود در تولید» پرهیز کردهام؛ چون عموماً در کشور ما سود در تولید کردن فیلم است و به نظر من اگر ضعفى در سینماى ما هست، به این خاطر است که همه به دنبال این هستند که پول بیشترى براى ساخت فیلم بگیرند و همین باعث مىشود که به کیفیت و استانداردهای ساخت فیلم بىتوجه باشند، چون به هر حال فیلمسازان سودشان را بردهاند. من سالهاست که با این شیوه کار کردهام و تلاش کردهام سرمایه را از مخاطب و تماشاگر بازگردانم. البته در این میان نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که وظیفهٔ دولتها، حمایت از سینمای فرهنگی و مستند است.». موضوع دیگر اینکه به نظرم در همه جاى دنیا بسیارى از پروژههاى فرهنگى و هنرى ناگزیرهستند حمایت دولت را دریافت کنند. بعضی پروژهها اصلاً پروژهاى ملى هستند و باید از طرف دولت طراحی شوند که متاسفانه این غفلت در مدیران ما همیشه وجود دارد و همواره خود هنرمند است که آستین بالا میزند. به همین دلایل، توجیهکردن مدیران دولتی و جذب حمایت آنها در این نوع پروژهها بسیار سخت و طاقت فرسا است.
«بابک چمنآرا» میگوید که در رونمایی این اثر تمام عوامل فیلم جز «محمدرضا شجریان» که در این تاریخ در ایران نیست، حضور خواهند داشت. پیش از این در نمایش فیلم «محمدرضا شجریان» به این مساله اشاره کرده بود که: «باید به درویشی تبریک بگویم که عمرش را برای پیدا کردن گمشدههای عبدالقادر مراغهای گذاشته و علاوه بر آن سالها در شناساندن موسیقی و هنرمندان نواحی ایران عمرش را در کوره راههای مناطق مختلف ایران صرف کرده است. من دست درویشی را میبوسم؛ او یکی از گمشدههای فرهنگ و هنر ایران یعنی عبدالقادر مراغهای را معرفی کرد و حتما بازهم گمشدههای دیگری داریم که میتوان یافت تا بخشهایی از تاریخمان را که گمشده است بشناسیم. وقتی همایون برای اولین بار در مورد این کار با من صحبت کرد و من کار را شنیدم احساس کردم که این کار، موسیقی استانبولی است و بعد هم حس کردم که موسیقی استانبولی کنونی هم گرفته شده از همین است. ولی وقتی به این موتیفها و کوچکترین بافتهای جملات دقت میکردم میدیدم که این همان موسیقی خودمان است. وقتی هم این ترکیبها در کنار یکدیگر قرار میگیرند به شکل دیگر قرار میگیرند که با منطق امروز ما بیگانه است؛ اما موتیفها همان اصالتها را دارند.»
«سال ۲۰۱۴ میلادی به نام او مزین شد، به درویشی گفتم بالاخره روزی کسانی پیدا میشوند که قدر تلاشهای بیمزد و منّت شما را بدانند. او گفت: «واقعاً فکر میکنی من برای مزد یا قدرشناسی دیگران کار کردهام؟ اگر قرار بود من به اندازهٔ فهم دیگران کار کنم، شاید هیچیک از این کارها انجام نمیشد … و حرفهایی دیگر که بماند. جایی نزدیک به پایان فیلم به محمدرضا درویشی میگویم «دوربین من شاهد شش سال تلاش شما در انجام این کار پر زحمت بوده است. اگر هر جای دیگری جز ایران بود، این کار یک پروژهٔ ملی اعلام میشد» اینها را «مجتبی میرتهماسب» زمانی نوشت که فیلم «شش قرن و شش سال» در سینماهای ایران – گروه هنر و تجربه- اکران شد. شش قرن طول کشید تا آثار عبدالقادر مراغی توسط محمدرضا درویشی بازیابی، و شش سال زمان برد تا توسط موسیقیدانان ایرانی بازخوانی شوند. فیلم البته تا کنون در چندین فستیوال نیز به نمایش درآمده است و حالا از اینکه قرار است طیف گستردهتری از مخاطبان آن را ببینند، خوشحال است. او میگوید: «همین که این فیلم حالا در دسترس عموم قرار میگیرد، اتفاق فرخندهای است.»
او میگوید سالهاست که «محمدرضا درویشی» را میشناسد. چیزی حدود ۲۰ سال و از زمانی که او روی پروژهٔ عبدالقادر شروع به فعالیت کرده است، در جریان این ماجرا قرار داشته است. از زمانی ساخت موسیقی فیلم «شهرآشوب» به او پیشنهاد میشود، سریالی تاریخی که داستانش در زمان تیموریان میگذرد و «عبدالقادر مراغی» و یوسف اردکانی – خواننده پرآوازهٔ آن دوران – یکی از شخصیتهای آن است. از همان زمان، درویشی کار روی موسیقی عبدالقادر را آغاز میکند و بعد از مدتی گروهی را با همین نام تشکیل میدهد. مدتی بعد از آن «میرتهماسب» به این پروژه میپیوندد؛ به همین خاطر است که حالا معتقد است که: «پروژهٔ عبدالقادر یک رنسانس بزرگ در موسیقی و فرهنگِ ایرانی است.»
درویشی از سال ۸۳ کار را شروع میکند و دو سال بعد از آن، از اعضای سه گروه مختلف و متفاوت برای سازبندی و اجرای قطعات عبدالقادر مراغی استفاده میکند. در این مدت هم بدون هیچگونه حمایتی فعالیتهایش را در این خصوص ادامه داده و گروههایی را در این زمینه شکل میدهد. از همان زمان نیز «میرتهماسب» همراه او میشود تا از این تلاش فیلمی مستند بسازد. خودش البته میگوید: «من به این موضوع علاقهٔ بسیاری داشتم و به همین خاطر ساخت مستند آن را شروع کردم. من متوجهٔ این ماجرا بودم که آقای درویشی دارند موسیقی گمشدهای را احیا میکنند و همین کافی بود برای بخواهم به عنوان یک مستندساز ادای دینی به این ماجرا داشته باشم. البته تولید فیلمهایی از این دست بدون شک خارج از عادت است و همانطور که انتظار نمیرود هیچ حمایتی نیز از هیچ کجا دریافت نشد؛ اما «شش قرن و شش سال» برای من یک پروژچهٔ کشف و شهود بود. من در تمام مراحل ساخت این مستند یاد میگرفتم و کنجکاویام ارضا میشد؛ تمام آن چیزی که در این فیلم رخ میدهد، خرق عادت است و شاید برای همین تا این اندازه برای من جذاب و دلنشین است.»
اما آیا این شش سال توجیه اقتصادی هم داشت؟ میرتهماسب نظر خودش را در این خصوص دارد: «من در تمام این سالها بهشدت از شیوههاى «سود در تولید» پرهیز کردهام؛ چون عموماً در کشور ما سود در تولید کردن فیلم است و به نظر من اگر ضعفى در سینماى ما هست، به این خاطر است که همه به دنبال این هستند که پول بیشترى براى ساخت فیلم بگیرند و همین باعث مىشود که به کیفیت و استانداردهای ساخت فیلم بىتوجه باشند، چون به هر حال فیلمسازان سودشان را بردهاند. من سالهاست که با این شیوه کار کردهام و تلاش کردهام سرمایه را از مخاطب و تماشاگر بازگردانم. البته در این میان نمیتوان این مساله را نادیده گرفت که وظیفهٔ دولتها، حمایت از سینمای فرهنگی و مستند است.». موضوع دیگر اینکه به نظرم در همه جاى دنیا بسیارى از پروژههاى فرهنگى و هنرى ناگزیرهستند حمایت دولت را دریافت کنند. بعضی پروژهها اصلاً پروژهاى ملى هستند و باید از طرف دولت طراحی شوند که متاسفانه این غفلت در مدیران ما همیشه وجود دارد و همواره خود هنرمند است که آستین بالا میزند. به همین دلایل، توجیهکردن مدیران دولتی و جذب حمایت آنها در این نوع پروژهها بسیار سخت و طاقت فرسا است.
«بابک چمنآرا» میگوید که در رونمایی این اثر تمام عوامل فیلم جز «محمدرضا شجریان» که در این تاریخ در ایران نیست، حضور خواهند داشت. پیش از این در نمایش فیلم «محمدرضا شجریان» به این مساله اشاره کرده بود که: «باید به درویشی تبریک بگویم که عمرش را برای پیدا کردن گمشدههای عبدالقادر مراغهای گذاشته و علاوه بر آن سالها در شناساندن موسیقی و هنرمندان نواحی ایران عمرش را در کوره راههای مناطق مختلف ایران صرف کرده است. من دست درویشی را میبوسم؛ او یکی از گمشدههای فرهنگ و هنر ایران یعنی عبدالقادر مراغهای را معرفی کرد و حتما بازهم گمشدههای دیگری داریم که میتوان یافت تا بخشهایی از تاریخمان را که گمشده است بشناسیم. وقتی همایون برای اولین بار در مورد این کار با من صحبت کرد و من کار را شنیدم احساس کردم که این کار، موسیقی استانبولی است و بعد هم حس کردم که موسیقی استانبولی کنونی هم گرفته شده از همین است. ولی وقتی به این موتیفها و کوچکترین بافتهای جملات دقت میکردم میدیدم که این همان موسیقی خودمان است. وقتی هم این ترکیبها در کنار یکدیگر قرار میگیرند به شکل دیگر قرار میگیرند که با منطق امروز ما بیگانه است؛ اما موتیفها همان اصالتها را دارند.»
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 8 مهر 1394 - 08:38
افزودن یک دیدگاه جدید