مروری کوتاه بر کارنامهی شهیار قنبری آهنگساز و آوازخوان
از واژههای بیامان تا شاعر آوازخوان
[ علیرضا تهرانی - ترانهنویس، آهنگساز و آوازخوان ]
موسیقی ماـ شهیار قنبری که سالها به ترانهنویسی پرداخته بود و ترانههایش توسط خوانندگان و آهنگسازان دیگر اجرا میشد، پیش از آغاز هجرتاش، فصلی تازه را در فعالیتهای خود رقم زد و به شمایل آهنگساز و آوازخوان در آمد تا به مفهوم جهانی، ترانهنویس و ترانهساز (songwriter) باشد.
ریشهی چنین رویکردی را شاید باید در تشویقهای یار دیرینش «واروژان» جستوجو کرد؛ هنگامی که در اوایل دوران همکاری ایندو، شهیار ترانهها را در استودیو برای خوانندگان اجرا میکرد تا کلام و نتها را اشتباه نخوانند و صحیح ادا کردن واژهها و تکیهگذاریها را دریابند. میگویند این یاری در به ثمر رساندن ترانه، همواره با این واکنش از واروژان مواجه میشد که «خودت باید بخوانی و اجرا کنی».
جدا از این شهیار قنبری در کارنامه و آثارش نشان داده که علاوه بر شناختن شعر، ادبیات داستانی، سینما، ادبیات نمایشی و... گوشی شنواتر از بسیاری از همنسلان خود داشته، برای شنیدن موسیقی روزِ جهان و تحلیل این موسیقی و شیوهی خلق آن، از منظر یک هنرمند و ترانهنویس. او در کتاب «بنویس! ساعت پاکنویس!» هم دانش خود را از ضرورتهای موسیقایی در ترانهنویسی (در بخش «مقدمهیی بر صدا و نوا» و در جاهای دیگر دربارهی ریتم، فضاسازی و...) و هم رابطهی تنگاتنگ میان کلام و موسیقی و خلقِ همزمان این دو را (در بخشهای متعدد از کتاب) تشریح میکند و کار را بهجایی میرساند که به گفتهی همکارش «استیو مککرام» حتی قالبهای رایج برای ترکیببندی ترانه (موسیقی و کلام در کنار هم) را نیز به درستی و «با شناخت قواعد بازی»، بههم میریزد.
کارنامهی شهیار قنبری آوازخوان، با پیش از آن بهکل متفاوت است و این فصل، برگی تازه از همان دفتر نیست؛ دفتری نو است که دارد ورق میخورد... این یادداشت برای مروری کوتاه بر این فصل، بر این دفتر نگاشته شده؛ توسط «علیرضا تهرانی» یکی از هنرمندان نسل جدید که او هم کارهای خودش را مینویسد، میسازد و اجرا میکند، این جایگاه را خوب میشناسد و با کارنامهی موسیقایی شاعر-آوازخوان بهخوبی آشناست.
٭٭٭
وقتی سخن از آقای شهیار قنبری در میان است، تنها نمیشود به ابعاد یک ترانهسرای ناب فکر کرد. شهیار ملودیساز و آوازخوان درجه یکی هم است. او صدایی زیبا به اندازهی ترانههایش دارد. اولینباری که با صدایش مواجه شدم، خرسند از این بودم که به صدایی گوش میدهم بیشباهت به صداهای دیگر. نه میخواهد این باشد و نه آن. صدا و حنجرهای که به قولِ ترانهی «آشتی» (از آلبوم «برهنگی») «مال خودش است» و با وسواس، واژهها را به جهان فرکانسها پرتاب میکند و جان میافزاید و گوش مینوازد.
شهیار ملودیپرداز خوبی هم هست. از نوجوانی با موسیقی روز دنیا آشنا بوده و سالها زیستن در کنار واروژان و بزرگان موسیقی نوین ایران، به او نغمهپردازی آموخته است. تجربهی ساعات طولانی در استودیو بودن و لمس تجربهی ضبط ترانههای مختلف، به او تواناییهایی کمنظیر در زایشِ ملودی و اجرای ترانه بخشیده است.
ملودیهای ساختهشده توسط او، مثل ترانههایش بیمرز و مال همهجای جهان است و میتوان رد پای تأثیر موسیقی جهان را در ملودیهایش احساس کرد. او هم با موسیقی «فلامنکوی نوین»[1] آشنایی دارد و هم موسیقی راک اند رول را میشناسد و دوست میدارد. آلبوم «قدغن» (1992) را میتوان نمونهای زیبا از موسیقی فلامنکو نوین همراه با ترانهی فارسی دانست. همکاری او با آرمیک[2] (تنظیمکنندهی این آلبوم) باعث شده تا به آنچه که میخواهد در این موسیقی دست یابد.
شهیار در آلبوم بعدی خود با نام «سفرنامه» (1994)، دست به خلق ملودیهایی متفاوتتر از پیش میزند و همکاری او با عبدی یمینی[3] به عنوان تنظیمکنندهی این آلبوم، محصولی فوقالعاده را به وجود آورده. شاید بتوان گفت ترانهی «بیبیِ آبی» در این آلبوم، یکی از بهترین ملودیهایی است که با کلام فارسی بر روی ریتمِ باسانُوا[4] ساخته شده است.
کارهای بعدی شهیار قنبری به همراه تنظیمهای «استیو مککرام»[5]، دارای ملودیهایی با حالوهوایی جسورانهتر از قبل است. کارهایی که گاه به سمت موسیقی راک و گاه به سمت ملودیهای شانسون[6] فرانسوی گرایش دارند. تغییر در ریتمها و تغییرِ گامهایی که در آلبومهای «برهنگی» (1998) و «دوستتدارمها» (2001) وجود دارند، باعث شده که شنوندهی موسیقی پاپ ایرانی، با فضایی کاملاً دگرگون و شگرف مواجه شود. شهیار در آلبوم «مرا در پاریس سر کن» (Rewind me in Paris - 2003) پا به فضای تجربه نشدهی دیگری گذاشته و در اجرای آهنگ «مرا در پاریس سر کن» حال و هوایی از موسیقی جَز را اجرا میکند.
آلبوم آخر او «دلچسبیدهها» (2011) را میتوان از نظر روند ملودی و نوع تنظیمِ موسیقی، اثری در ادامهی کارهایش با استیو مککرام دانست. تنظیمهای رضا محجوب هم در همان مسیر حرکت میکنند. ترانههای آلبوم «دلچسبیدهها» مثل دیگر کارهای او پر از فضاهای تازه و تصاویر زیباست. ترانهی «قدیس» در این آلبوم، یک ادای دین به دوست قدیمیاش و موسیقیدان بزرگ «واروژان» است که به زیبایی اجرا شده. ترانهی «غزلگردی» هم دارای ملودی ویژهای است؛ در عین استفاده از فواصل ملودیهای ایرانی، یکی از پُرتحریرترین کارهای شهیار است که از پس اجرای آن بهخوبی برآمده است.
شهیار قنبری هنرمندی بیمرز و بیمحدوده است. او اهل جهان است. شهروند جهان است. شهیار ترانهاش را زندگی میکند و ریتم ترانههایش و نغمههای نهفته در واژههایش را بهتر از هر کسی میشناسد. توانایی او در اجراهای زندهاش نیز قابل تحسین است. او روی صحنه با تسلط ظاهر میشود و آواز را به درستی اجرا میکند.
شهیار قنبری هنوز و همچنان در حال تجربه کردن، پیش رفتن و تازه شدن است. نه فقط در کلام، که در آفرینش نتها و ملودیهایی که در موسیقی روز ایران تجربه نمیشوند.
- * پانوشتها
آرمیک گیتاریست و آهنگساز ارمنی-ایرانی است که از جمله هنرمندان مطرح و صاحبنام بینالمللی در سبکهای فلامنکوی نوین و new age بهشمار میآید. او علاوه بر کارنامهی انفرادیاش، با هنرمندان ایرانی از جمله شهیار قنبری (در آلبومهای قدغن، قدغن+ و مجموعهی شعرخوانی «درخت بیزمین») همکاری داشته است.
عبدی یمینی آهنگساز، رهبر ارکستر، تنظیمکننده و نوازندهی ایرانی بود که به واسطهی استعداد شگرف، تحصیلات عالی موسیقی در اتریش و انگلستان و روش کاری منحصر بهفردش، خصوصاً در وابستگی به موسیقی تمامزنده (Full Acoustic) در عین استفاده از سازهای الکترونیک، از جمله پیشروترین آهنگسازها و تنظیمکنندگان موسیقی پاپ ایرانی در دهههای اخیر بهشمار میرود. همکاریهای او با شهیار قنبری در آلبومهای «سفرنامه» و «امان از...» از مهمترین آثار اوست. عبدی یمینی شش سال پیش در چنین روزهایی، در 24 تیر 1388 در سن 56 سالگی در سانحهی سقوط هواپیمای 7908 کاسپین -که عازم ارمنستان بود- درگذشت.
Bossa Nova یکی از سبکهای موسیقی برزیل است که در دههی 50 قرن بیستم میلادی، از تلفیق موسیقی جَز و سامبا (موسیقی محلی برزیل) شکل گرفت و امروزه در جهان شناخته شده و گسترش پیدا کردهاست.
Steve McCrum موزیسین و تنظیمکنندهی امریکایی، با هنرمندان ایرانی در آثار مختلفی همکاری کرده که تنظیمِ سه آلبوم «برهنگی»، «دوستت دارمها» و «Rewind me in Paris» شهیار قنبری از آن جمله است.
شانسون (Chanson) نوعی ترانهی کلاممحورِ فرانسوی است، با رنگ و صدایی خاص، احساس و حالوهوایی منحصربهفرد که ریشه در دوران رنسانس دارد. به فارسی آن را میتوان تصنیف، ترانه یا سرود غنایی برگرداند؛ امّا در واقع هیچکدام نیست و تنها با همین نامِ جهانیِ شانسون شناخته میشود. از جمله بزرگترین هنرمندانی که با نام آنها موسیقی شانسون در جهان شناخته میشود میتوان به ژاک برِل، سالواتوره آدامو، شارل آزناوور، ادیت پیاف، دالیدا، میریل ماتیو، ژرژ برسنس، سرژ گنزبور و این اواخر زاز (Zaz) اشاره کرد. از مهمترین ویژگیهای هنرمندان سبک شانسون، هویت جداگانهی بسیاری از آنها به عنوان شاعر و مؤلف بودن آنهاست.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : یکشنبه 21 تیر 1394 - 13:11
دیدگاهها
با تشکر از موسیقی ما که به کارهای ارزشمند اهمیت از شما خواهشمندیم که پرده ابهام رو کنار بزنین و از خاطره سازانی مقاله بنویسید که مردم با کاراشون زندگی کردن نه کارهای سخیف امروزی که ارزش یکبار گوش کردن هم ندارن
گفتیم که به همتِ "حامد احمدی" زیبا یی آفرینِ خانگی و "سایتِ موسیقیِ ما " پرونده یی در بابِ کارنامه "شهیار قنبری" برای نخستین بار پس از ۳ دهه در یک رسانه ی خانگی منتشر شده است. به بهانه ی انتشارِ کتابِ " بنویس: ساعتِ پاکنویس". این هم آخرین نگاه. نوشته ی زیبای "علیرضا تهرانی" ترانه نویس- آهگساز- آوازخوان- که به شهیارِ ملودی ساز و آوازخوان میپردازد. با یک دریا سپاس از همه ی همراهانی که "رویا " را از یاد نبرده اند !
شهیار قنبری اسطوره ترانه ماست بدون شک....از علیرضا تهرانی عزیز هم تشکر میکنم بابت این نوشته زیبا و پانوشتهای اخر کار و با احترام به روح عبدی یمینی عزیز به خاطر هنر والایی که داشت اما مرگ....
جا داره از همکاریهای خاص استاد شهیار و عبدی یمینی گرامی که خاطره ساز سالیان سال ما هستند یاد کنیم از فرفرهای بی باد-کودکانه2-امان از-شایدباید و...
باسپاس از سایت بینظیر موسیقی ما که کار جدیدی رو در سایتهای تحلیلی موسیقی بنا کرد
افزودن یک دیدگاه جدید