![](https://musicema.com/sites/default/files/styles/300/public/asas_7.jpg?itok=sJ_SYBCu)
به بهانه 29 بهمن تولد استاد شهرام ناظری اولین شوالیهی موسيقي ایران
لحظه آشتي فرهنگها
![](http://dl.musicema.com/upload/Image/shahrokh-toyserkani.jpg)
شاهرخ تویسرکانی
[ نویسنده و روزنامهنگار ]
29 سپتامبر 2007، اولین نشان شوالیه که بالاترین نشان فرهنگی کشور فرانسه است (نشان ادب و هنر)، از طرف رییس تئاتر شهر پاریس «ژرارد ویولت» در سالن «سارا برنارد» به شهرام ناظری اهدا شد. ژرارد ویولت که آن سالها ریاست تئاتر شهر پاریس را به عهده داشت، به مدت ده دقیقه، در حالی که چیزی نمانده بود تا اشک شوق از چشمهایش سرریز شوند، سخنرانی پراحساس و صمیمانهای ابراز کرد:
«ما عاشق ایران هستیم و با وجود اختلافنظر میان دولتها، به اشاعهی فرهنگ و هنر ایران ادامه خواهیم داد. سال 1969، برنامهای از ایران، کنسرت حسین تهرانی، را برای اولینبار معرفی کردیم. سپس با هنر شهرام ناطری آشنا شدیم و شیفتهی صدایش، که بیشک پلی است میان ایران و فرانسه. در تمام سالهایی که در تئاتر شهر از هنرمندان مختلف دعوت به همکاری کردهایم، تأثیرگذارترین و زیباترین صدایی که شنیدهایم صدای «شهرام ناظری» بوده است. در آوازِ او جذبه و صمیمیتِ بیهمتایی وجود دارد که فراتر از زبان میرود. برای همین است که الزامی به دانستن زبان نیست. صدایش ورای فرهنگ و زبان است.»
ویولت ادامه میدهد: «سه سال پیش، در سوگ یکی از مسئولان ردهبالای سابق تئاتر شهر پاریس «توماس» که عاشق ایران و هنر ایران بود و یکی از دستاندرکارانِ جشنِ هنر شیراز، ناظری قطعهای به نام «تنها مرو» (بر شعری از مولانا رومی) را اجرا کرد که تمام شنوندگان با صدایش منقلب شدند. هرگاه آن برنامه به خاطرم میآید، دگرگون میشوم. آن روز، آن صدا «درس بردباری» به ما داد و شهرام ناظری با فرهنگ و آواز غنیاش ما را از هنر سرشار کرد.»
«توماس، سالیانی نهچندان دور، در جشنِ هنرِ شیراز هنرمندانی از فرانسه، مانند «باب ویلسون» را کشف و به مردم معرفی کرد که برای خودِ فرانسویهای آن دوره هنوز ناشناخته بودند. توماس کمی پیش از مرگ، در سفری به تهران، از نزدیک با «شهرام ناظری» دیدار کرد و همواره از آن دیدار به عنوان اتفاقی خاطرهانگیز یاد میکرد.»
ژرارد ویولت، رییس تئاتر شهر در ادامه سخنانش میگوید: «من عاشق ایران هستم و شیفتهی شهرام ناظری. اعطای شوالیهی ادب و هنر به او موجب افتخار ماست.» در انتها، ویولت، در حالی که مدال را از دست خانم «ترا نووا» مشاور فرهنگی رییسجمهور سابق فرانسه، «ژاک شیراک» میگیرد، جملهی رسمی و همیشگی مراسم را به زبان میآورد: «به نام دولت جمهوری فرانسه، من، شما «شهرام ناظری» را شوالیهی ادب و هنر معرفی میکنم.»
شهرام ناظری پس از دریافت نشان و شریک دانستن مردم کشورش با احساس خود میگوید: «از خداوند سپاسگزارم، از هموطنانم که با شرایط سخت چه در ایران و چه خارج از ایران در این سی سال مرا تشویق و حمایت کردند، سپاسگزارم و از روح پاک مادرم که برای من مشقتهای زیادی را تحمل کرد تشکر میکنم. بر خود میبالم که صدایم را پلی میان شرق و غرب و رابط فرهنگ ایران به غرب معرفی کردهاند.»
در بازگشت این هنرمند برجسته به تهران، مراسمی در دفتر مجله «دنیای سخن» برای بزرگداشت این افتخار ملی ترتیب دادیم که در آن بزرگان هنر و ادب و فرهنگ ایرانزمین از جمله محمود دولتآبادی، عزتالله انتظامی، پرویز کلانتری، زندهیادان دکتر علی بهزادی، علی هاشمی، وابسته فرهنگی سفارت فرانسه در تهران، مهدی ستایشگر، دکتر محمد سریر، مدیا کاشیگر و نمایندگان مطبوعات داخلی حضور داشتند که در این مراسم، این بزرگان ضمن تجلیل و تمجید از فرهنگ و هنر ایرانزمین از استاد «شهرام ناظری» که توانسته این افتخار را نصیب ملت ایران کند، هر یک به تفصیل سخن گفتند که بازتاب فوقالعادهای در صفحات اول روزنامههای آن روز و رسانهها داشت.
به هر تقدیر بعد از این مراسم، استاد ناظری شب اینجانب را به منزلاش دعوت کرد. در يك شب باراني راه افتادم و از كوچههای تودرتوي شهر گذشتم تا برسم به خانهای كه برف روي باماش نشسته بود. كوههاي بلندي كه در گرد و غبار روزهاي آلودهي تهران اصلاً پيدا نيستند، ديوار كشيدهاند دور تا دور آن خانه و از پنجرههاي اتاقاش کوههای برفی چنان نزديكاند كه حس ميكنيم اگر دستمان را از پنجره بيرون ببريم، ميتوانيم يك مشت برف از روي آن قلههاي نزديك برداريم.
آقاي پاواراتي ايران، حالا بعد از دريافت دو نشان بزرگ و معتبر جهاني (نشان شواليه فرانسه و نشان ميراث فرهنگي آمريكا) آن هم به فاصله يك ماه، بيشتر از قبل به شهرت جهاني رسيده؛ جهان نيز قدر صداي او را دانسته و با اين اتفاقها، ارزش واقعي صداي او كه اشعار مولانا را سالهاست با آن لحن حماسياش فرياد ميكند، بيش از پيش بر همگان معلوم گردید و سال «مولانا» بهانهاي شد براي تقديرها و به بار نشستنها!
«ناظري» پس از اين اتفاق، به جاي آنكه نَفَسي از سرِ آسودگي بكشد و باور كند دِيناش را به موسيقي اصيل ايراني ادا كرده، احساس ميكند مسئوليتاش سنگينتر شده و اين انتخابها مدام به او گوشزَد ميكند كه بايد كار ديگري كرد از جنس ديگري تا قدر واقعي اين فرهنگ و موسيقيِ ناب بيشتر از گذشته بر جهانيان معلوم شود. ميخواهد بعد از مولانا به سراغ اشعار «فردوسي» برود و باز هم جستجو كند و خلق كند تا به ايستايي و سكون نرسد.
او به دنبال نقطه تلاقيهاست. لحظه آشتي فرهنگها! و پسرش «حافظ» ميخواهد با دانستههايش از موسيقي شرق و علمي كه از موسيقي غرب آموخته، اين نقطههاي تلاقي را پررنگتر كند تا به آنچه پدر، سالها در جستوجويش بوده و آرمانهايي كه خودش در سر دارد، رنگوبوي تازهتري بخشد.
«ناظری» که 29 بهمن 1328 در شهر کرمانشاه به دنیا آمده، بهتر از هر کسی میداند که تاریخ این منطقه از ایران، نشیب و فرازهای زیادی داشته و در کنار اهل سیاست، هنرمنداناش نیز در رواج و رشد هویت و زبانشان، جهدها کردهاند و بالطبع نخستینِ آن پس از سال 1305، «سید علیاصغر کردستانی» بود که در ایام عهد شاه اول سلسه پهلوی، از دیوان شاعران کرد (مولوی، وفایی، طاهر بگجاف) برای رساندن پیام مردمان سرزمیناش، نواهایی گفت که اگر آن یک سال، سنندج تبعیدگاه «عارف قزوینی» نمیشد، مسلماً صدای «سید» از نظر «عارف» و جامعه ایرانی، مکتوم میماند؛ اما آن تحریرهای ملکوتی، در میان آواز ایران، جای گرفت و «سید» هم 1315 سر به سینه تراب نهاد و رفت.
در دوران سالهای شاه دوم همان سلسله، بار دیگر هنرمندانی تلاش کردند تا پیام شاعران سرزمین مادریشان را بازگویند و این بار «حنانه»، «حسن کامکار» و «حسن یوسفزمانی»، کاشف آوایی غریب بودند و آن «مظهر خالقی» بود که 200 تصنیف و آواز با شعرهایی از «نالی»، «پیرهمرد»، «وفایی»، «شیرکو»، «عثمان احمدی»، «عابد سراجالدینی» و... بود.
پس از نقطهعطف تاریخ معاصر ایران و رخداد انقلاب 1357 هم موسیقی کردی بار دیگر، وجه تمایز و نشانگر هویت رسمی کردها و زبان این سرزمین شد. کامکارها، یوسفزمانی، فرجپوری، ساعد، عندلیبیها، صدیق تعریف، کیهان کلهر، عباس کمندی، محمدیان، پورناظریها و... هر کدام به نحوی و شیوهای، این میراث تاریخ معاصر موسیقی و شعر و ادب خطه کردستان را حفظ کردند و رواج دادند. اما در آن میان، یک مُغنّی بود که نوایش قصهی غریبِ پریشانی طی تاریخ بود که بر سر این مردمان چهها رفت.
و «ناظری» وقتی در سالن ورزشی باشگاه انقلاب چند سال قبل، هزاران نفر مستمع او میشدند و به زبان کردی، شعر حماسی میخواند، تو گویی سهتارش، راوی همان تاریخ بود که مثلاً از دوران صفویان به بعد را روایت میکند؛ یا نه میخواهد به گوشِ هر که در عالم برساند نواهای گمشدهی هزارتوی تاریخ این سرزمین را.
به همین جهت باید از او قدردان باشیم. او که در ترویج و شناخت هویت رسمی مردمان سرزمین مادریاش و حفظ میراث زبان شاعران همزبانش، جهدها کرد و این واقعیتی است که نمیتوان از آن گریخت و میتوان بهسان کردها به وی گفت: «مانده نباشی!» و سالهای سال در سلامتی به پویایی و نوآوری در موسیقی ملی و کردی ایرانزمین همچنان خلاق و سرافراز باشی و پایدار بمانی در این راه سترگ.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : چهارشنبه 29 بهمن 1393 - 14:04
دیدگاهها
سالیان سال زنده باشن استاد ناظری ، و با ضدای بی نظیرشون روح و روان ما را بنوازند.
درود بر اسطوره آواز ایران استاد شهرام ناظری
زادروزت خجسته ای بزرگمرد عرصه هنر و ادب ایران
درود بر استاد گرانقدر و بی بدیل شهرمان کرمانشاه
زادروز اسطوره آواز ایران و کُرد ، اقیانوس ناآرام آواز ، استاد شهرام ناظری بر هنر و هنردوستان شادباش باد .
تبریک میگم تولد اقایب ناطری رو
اولین شوالیه گمانم استاد داریوش صفوت بودن نه ایشون
در ضمن اقای ناطری 20 ساله یه اواز ساده نمیتونه بخونه
یه سه گاه درست
یا همایون عالی
حالا کجا اسطورن!!؟
نو اوری یعنی ترک اواز ایرانی اصیل!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با همه احترامي كه براي جناب ناظري قائلم، ضمن تبريك زادروزشان خدمت آقاي تويسركاني عارض هستم كه در ميان آقايان، تنها كسي كه صدايش با پاواروتي در سراسر دنيا جهت ايراد دقيق پايين ترين و بالاترين نتها بدون فالشي و جيغ، نه تنها برابري كه بعضاً از اون هم جلو ميزنه، صداي استاد شجريان است و بس. اينرو بدون تعصب و حب و بغض و به استناد گفته هاي اساتيد سلفژ و صوت دانشگاه و هنرستان موسيقي عرض ميكنم.
از سایت وزین موسیقی ما بعید بود یه تیتر اشتباه بزنه!
اقای تویسرکانی بد نیست یکم مطالعه داشته باشه
اولا اولین شوالیه موسیقی استاد صفوت هستن سال 85
ثانیا اقای ناطری استاد نیستن.شاید تجربه های متفاوت تری داشتن
که اون هم به نطر بنده به خاطر فریب بوده تا به اسم نو اوری ضعفشون در اواز خوندن به چشم نیاد
وگرنه ایشون در اواز به جز چند تایی عمر اوازی و اثار جاودانی خلق نکردن
به جای به به و چه چه های بیمورد بهتره نقد به روز و دلسوزانه ای نسبت به اواز داشته باشید
نه فراد
افزودن یک دیدگاه جدید