گفت و گو با خواننده آلبوم «بن بست» که پس از مدتها آلبومی با فضای اجتماعی منتشر کرده است؛
راهی: فضای ترانه ها را لمس کردهام
موسیقی ما - «راهی» خواننده ای است که در نخسین قدمش در بازار موسیقی، راه متفاوتی نسبت به سایرین در پیش گرفته است. او میگوید که دغدغه هیت شدن نداشته و فضاهایی که لمس کرده را در آثارش خوانده است. آلبوم او با نام «بن بست» از سوی شرکت «آویژه هنر» به مدیریت «دیبا فروزان» منتشر شده است. حاصل گفت و گوی ما با خواننده قطعات اجتماعی آلبوم «بن بست» را بخوانید:
* چه شد که برای کارهایت فضای اجتماعی را انتخاب کردی؟
من در ابتدا کارهایم خودم را خواندم و بعد روی آثار باربد کار کردیم. خیلی تست زدیم تا ببینیم صدایم روی آثارش مَچ می شود یا نه. باربد دوست داشت از صدای من استفاده کند و من هم فضاهایی را که به وجود آورده بود خیلی دوست داشتم. سمفونیِ «کوروش کبیر» را از او شنیده و خیلی لذت برده بودم و دوست داشتم با او همکاری کنم.
* کار کردن در این فضا به پیشنهاد باربد خاکپور صورت گرفت؟
باربد یک سری کار برای من گذاشت، مثل «غم نان»، که من احساس کردم آن را لمس کردهام و چشیدهام. دوست داشتم در آثار اجتماعیِ اینچنینی سهیم باشم و از این به بعد هم اگر هر کار غمِ نانی ای باشد من آماده هستم که بخوانم.
* ساخت موسیقی در این فضاها به نوعی ریسک محسوب میشود، بر خلاف کارهای عاشقانه که بیشتر و زودتر شنیده میشوند. دغدغه ای در این زمینه نداشتید؟
با حرف شما کاملاً موافقم. شاید الان نیاز موسیقی و نیاز روحیِ اجتماع این است که ما آثاری خلق کنیم که حداقل کمی ریتمیک تر و یا کمی پاپیولاتر باشد. اما به هر حال من سعی کردم مدیریت این فضا را تا جایی که میتوانستم به باربد خاکپور بسپارم و من سربازی باشم که فرمانهای ایشان را اجرا میکند. زیرا دوست داشتم نتیجه دقیقاً چیزی باشد که در ذهن طراح این پروژه وجود دارد و من سعی کردم تمام این مسیر را گوش به فرمانِ باربَد باشم.
* قطعه عاشقانهای هم در این آلبوم دارید؟
بله، اما نه عاشقانهای که آنقدرها هیت باشد. فکر می کنم دو قطعه از آلبوم پاپیولارتر و خیلی شنیدنی تر است. از همان ابتدا که موسیقی را شروع کرده بودم، اینطور نبود که به این فکر باشم که کار هیت بسازم. آن زمانی که مشغول انتخاب شعر بودیم به دنبال آثار اجتماعی بودیم و الان هم ترانه هایی را که خودم ساختم و آماده دارم، باز هم رنگ و بویی اجتماعی دارند. بالاخره این هم یک ژانر است. کم کم من فکر می کنم این مسئله جا می افتد، چون موسیقی ما هنوز خیلی نو ظهور است.
* گرفتن مجوز برای این ترانه ها سخت بود. درست است؟
خوب قاعدتاً در مقایسه با آثار عاشقانه، کار سخت تری بود. چنین آثاری مطمئناً ریزبینانه تر بررسی میشود. از مسئولین ممنونم از اینکه فضا باز شده و می توان آثار اجتماعی را هم اجرا کرد. ما صرفاً دغدغه ی اجتماعی داشتیم و افتخار می کنم که توانستیم با این گستردگی حرکت کنیم و جلو بیاییم.
* در صحبتهایت اشاره کردی که فضای قطعه «غم نان» را لمس کرده ای. از سوی دیگر گفتی که مجریِ تفکرات باربد خاکپور بودهای. این دو امر چطور مکمل هم بوده اند و چه تاثیری داشت؟
ما قبل از هر چیز، شعر را می خوانیم، بعد راجع به کار صحبت می کنیم؛ راجع به فضا صحبت می کنیم که این ترانه از کجا شروع شده و چه شد که این ترانه نوشته شد. برای من توضیح داده میشود و وقتی که قرار است کار را بخوانم، شروع میکنیم به اتود زدن. اینطور نبوده که صرفاً ملودی اش را روی پیانو در بیاوریم - البته ملودی اش که در آورده و ساخته شده است - منتها هنگام ضبط، فضا به این شکل بود که باربد به من توضیح میداد این بیت به چه شکل است و چه فضایی میخواهیم بهوجود بیاوریم. بارها اتود میزدیم. شاید حدود شش نمونه برای «غم نان» اتود زدیم؛ شش نمونهی کاملاً متفاوت، تا به یک نظر جمعی رسیدیم.
* ترانه هایی که اجرا شده همگی با روحیات خودت عجین بوده و فضای آن را لمس کردهای؟
بله، با روحیات من عجین بوده است. بازیگری که در یک فیلم بازی می کند، سعی میکند که نقشش را خوب ایفا کند. حتی وقتی یک نقش منفی به او محول میشود، حتی اگر آن را دوست نداشته باشد، سعی میکند بهترین خروجی و کارایی را داشته باشد. من هم همین سعی کردم اینطور باشد و در این پروژه مثل یک «ساز» کارایی داشته باشم.
* تو از خوزستان میآیی؛ جایی که جنگ را خیلی عمیق لمس کرده است. آیا کاری در فضای مرتبط با جنگ هم در آلبوم داری؟
بله، قطعه ای با نام «گذرگاه شرف». احساس میکنم حتی بیشتر از خودِ شاعر، فضای این کار را لمس میکنم. من ترکش های یه شهر زخمی را همیشه لمس کردهام، شهری که هنوز هم ترکشها درونِ آجرهای خانههایش هست؛ چه خرمشهر، چه آبادان. همیشه عرق خاصی نسبت به این شهر داشتم، نه به این خاطر که آنجا زندگی میکردم. روحیات مردم آنجا را خیلی دوست دارم.
* یک سری از موزیسین ها با تقاضای مخاطب جلو میروند و عدهای هم دوست دارند صرفاً تفکرات خودشان را ارائه دهند و چندان درگیر این نمیشوند که مخاطب از آنها چه میخواهد. تو در این زمینه چه خط مشیی دنبال میکنی؟
این نکتهای که به آن اشاره کردی، خیلی مهم است و نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود. من خیلی خوشحالم از این که باربد دید بسیار وسیعی به موسیقی دارد و موسیقی ملل را به خوبی درک کرده و در این زمینه باسواد است. مطمئن بودم که این کار خوب از آب در میآید، چون سواد موسیقی پشت آن وجود داشت. از سوی دیگر مخاطب را هم نمیتوان نادیده گرفت؛ بنابر این هر دو مسئلهای که گفتی مهم است و من نمیتوانم هیچ کدام را نادیده بگیرم.
* رعایت کردن هر دو مسئله، کار دشواری است. بخش عمده ای از آثاری که تولید میشوند، طوری هستند که یا مخاطبین عام آنها را میپسندند و یا کارشناسان و مخاطبین خاص. تعداد کمی از کارها هستند که رضایت هر دو قشر را به دنبال دارند...
بله کار بسیار سختی است. در همین آلبوم، درست است که ژانر کلی اجتماعی است، اما فضاهای متفاوتی وجود دارد و ده قطعه متفاوت هستند. حتماً نظرات را بررسی کرده و در مورد آنها بحث خواهیم کرد و قطعاً روی آلبوم بعدی ما تأثیر خواهد گذاشت و بررسی میکنیم تا ببینیم که صدای راهی چقدر توانسته مخاطب را جلب کند و آیا فقط مخاطب خاص دارد، یا هم مخاطب خاص و هم عام را راضی میکند.
* پیشبینی خودت از بازخورد آلبوم چیست؟ فکر میکنی که مخاطبین بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند یا نه؟
خیلی سخت است. من، باربد و کمپانی آویژه هنر بیشتر از همه انتظار میکشیم که ببینیم مخاطب چه برخوردی با آلبوم خواهد داشت. چون سرمایهگذاری کلان روی پروژه ای که نگاه روز موسیقی به آن این است که سخت می تواند موفق شود، خیلی برای ما هیجان انگیز و استرسزا است.
* اگر آلبوم به اندازهای که انتظار داری، بازخورد نداشت و میان مخاطبین جا باز نکرد، آیا فضای کارت را تغییر میدهی؟ اصلاً در این مورد فکر کردهای؟
بله، به این مسئله فکر کردم. شاید زیاد از این فضا خارج نشوم. بستگی دارد که برای آلبوم بعد چه طرحی داشته باشیم، چه نگرشی دنبال کنیم و پروژه هایی که شرکت آویژه هنر مطرح می کند به چه شکل باشند...
* تو امسال همراه با گروه «آویژه» تجربه ی کنسرت داشتی. در این مورد برایمان بگو...
در آن برنامه هفت قطعه اجرا شد. به نظرم واکنش مردم ربطی به موزیک ما نداشت. فضا به هیچ عنوان خوب مهیا نشده بود. اصلاً تبلیغاتی صورت نگرفته بود. بعد از اجرا از عزیزانی که مابین جمعییت بودند پرسوجو کردم و فهمیدم نسبت به کارهایی مثل «غم نان» و «بن بست» و «ایران زمین» حس خوبی داشتند.
* برای کنسرتهایت برنامه ریزیای انجام شده؟
به کنسرت هم فکر کردیم و شرکت آویژه هنر مشغول برنامه ریزی های اولیه جهت اجرا می باشد. ولی در حال حاضر زمان دقیقی نمی توانیم به صورت رسمی اعلام کنیم. منتظریم آلبوم منتشر شود و بازخوردها را بببینیم، نقدها را بشنویم و تاریخ دقیق را مشخص کنیم.
* «راهی» به عنوانِ یک خواننده چه افقی در ذهن دارد که میخواهد بهآن برسد؟
دوست دارم یک نفر جدید باشم و تکراری نباشم؛ همه ی تلاشمم همین است. تا اینجا هم خیلی سختیاش را به جان خریدم. همیشه همه ی تلاشم بر این بوده که کار متفاوتی انجام بدهم. فکر می کنم الان خیلی از کسانی که دارند کار می کنند، تمام تلاششان این است که متفاوت باشند و اگر این اتفاق برای تک تک خواننده ها بیفتد، مطمئناً خیلی زود میبینیم که در فضای موسیقی تغییرات خوبی ایجاد میشود.
* در آینده قصد استفاده از ترانه و ملودی های ساخته خودت را داری؟
وقتی میبینم عزیزانی کنار من هستند که واقعاً خوب مینویسند و من نمیتوانم مثل آنها بنویسم، لزومی نمیبینم به حیطه ترانه نویسی وارد شوم. متن هایی مینویسم، اما اینکه بخواهم از آنها به عنوان یک ترانه استفاده کنم، نه! اما حتماً از ملودی های خودم استفاده خواهم کرد.
* چرا در این آلبوم استفاده نکردی؟
در این آلبوم پلنی از قبل طراحی و تعریف شده بود و دوست داشتم چون یک نفر بِیس آن را چیده بود، سعی کنم همراهش باشم و عین تفکراتش را پیاده کنم. در زمینه شغلی ام (طراحی معماری) هم همینطور است. اگر یک نفر ایده ای دارد، سعی می کنیم همراهیاش کنیم و اگر من ایده ای داشته باشم، دوستان دیگر سعی می کنند من را همراهی کنند تا به موفقیت برسیم. پروژه را در قالب کاری گروهی به سرانجام رساندیم.
* برداشت من این است که پروژه «بن بست» تعریف شده بود و تو به عنوان یکی از اعضای پروژه اضافه شدی و ظاهراً روندی متفاوت با سایر آلبومها اتفاق افتاده. درست است؟
بله. اتفاق خیلی خوبی که افتاد این بود که من توسط دکتر معینی و دکتر الماسی به آقای خاکپور معرفی شدم. دکتر الماسی دوستِ صمیمی آقای خاکپور بود و من موقعی که معرفی شدم و تست دادم، شاید بیشتر نقاشی های من بود که باربد را جذب کرد که با من کار کند. اگر نقاشی های آن زمان من را ببینید، خیلی به فضای موسیقی که امروز دارم کار می کنم نزدیک است. خیلی ازین بابت خوشحالم که فضای کاری ام در موسیقی و نقاشی به هم نزدیک بوده است.
* سبک کارهایت به کسی نزدیک است؟
واقعاً نمیدانم. ولی چند نفری گفتهاند که صدایت ما را به یاد «رضا یزدانی» میاندازد.
* نظر خودت نسبت به آثار «رضا یزدانی» چیست؟
آلبوم آخرش را دوست داشتم. روند رو به رشدی داشته است. «رضا یزدانی» موزیسینی است که سعی میکند اتفاق خاصی به وجود بیاورد و در ژانر متفاوتی کار کند. من این را دوست دارم و بابت این مسئله به او تبریک میگویم.
* دوست داری با رضا یزدانی همکاری کنی؟!
اگر یک اتفاق خوب در موسیقی بیفتد، این باعث افتخار من است.
* آثار خوانندگان پاپ را دنبال می کنی؟
بله.
* چه نظری در موردشان داری؟
یک اتفاق خیلی خوب در موسیقی ما افتاد و آن ورود «حامی» به موسیقی بود. واقعاً من از درست خواندنش لذت میبرم؛ همینطور «مانی رهنما» که خیلی خوب میخواند و من از صدایش خاطره دارم. ازآلبوم آخر مانی رهنما (من و تو) خیلی لذت بردم. کارش خیلی متفاوت تر از آثار قبلی اش بود. «احسان خواجه امیری» هم جزو کسانی است که درست انتخاب می کنند و علاوه بر این، هم در کنسرت و هم در آلبوم درست می خوانند. تعداد افراد این چنینی کم است.
* موزیسین های مورد علاقهات چه کسانی هستند؟
مجید انتظامی. چند کار از کارن همایونفر را هم خیلی دوست دارم.
* به کنسرت چه کسانی رفتهای؟
«رضا یزدانی»، «کاوه آفاق» که خیلی اجرایش را دوست داشتم، «سیروان خسروی» و...
* از میان ستارگان امروز موسیقی، کار چه کسانی را دوست داری؟
این ها را به عنوان افراد موفق در ژانر خودشان میدانم: محسن یگانه، سیروان خسروی، رضا صادقی. محسن چاوشی هم در روند رو به رشدش، آلبوم «پرچم سفید» بسیار خوب بود. احساس کردم چاوشی دارد فضای جدیدی را تجربه می کند. چاوشی را هر چه بیشتر گوش میکنم، بیشتر خوشم میآید، نمیتوان با یک بار گوش کردن در مورد کارش نظر داد.
* سایر بچه محل های خوزستانیات چطور؟!
بچه محل های من، اهالی همهی ایرانند. همسر من بختیاری است و من واقعاً از فضای بختیاری لذت میبرم و موسیقی بختیاری و به ویژه کارهای «مسعود بختیاری» را دوست دارم؛ موسیقی ترکمن و خراسان را هم همینطور.
از بچه های خوزستان، کارهای «مهدی یراحی» را دنبال میکنم و وقتی شنیدم اهل خوزستان است خیلی خوشحال شدم. مهدی در آلبوم «امپراطور» استایل و سبک خودش را پیدا کرده است. از صمیم قلب برایش آرزوی موفقیت میکنم.
* نظرت در مورد شهرام شعرباف (گروه اوهام) چیست؟
از 11 سال پیش میشناسمش، البته رابطه دوستی با او ندارم. موقعی که کارهایش به ماهشهر رسید، در دلم به او آفرین گفتم که در شرایطی که موسیقی روند یکنواختی طی میکرد، یک نفر آمد که کارش متفاوت بود...
* و کاوه آفاق؟
من فضای کارهایش را خیلی دوست دارم. یکی از موفق ترین های این سبک است. قطعاً برای استایل و سبک کارهایش آینده روشنی وجود دارد. من کارهایش را دوست دارم.
* چه شد که همکاریات با موسسه «آویژه هنر» شکل گرفت؟
من توسط باربد خاکپور به آقای فروزان معرفی شدم. واقعاً در موسیقی امروز، تهیهکنندهای که از یک کار خاص و پر ریسک حمایت کند، خیلی کم است و حتی نمیشود گفت تعدادش انگشت شمار است. هم خود آقای «دیبا فروزان» و هم پدر محترمشان جناب «فرهاد فروزان»، دوست داشتند از یک موسیقی خاص حمایت کنند. تا امروز پای حرفی که روز اول زدند ایستاده اند و به صورت خیلی جدی و حرفه ای حمایت می کنند و این حمایت را من با تمام وجود لمس میکنم. در واقع ما دوست هستیم.
* روی کارهایت اعمال نظر هم دارند؟
نه به آن شکلی که شاید مد نظر شما باشد... روش کار در شرکت «آویژه هنر» به این صورت است که کاری وسط گذاشته میشود و راجع به آن صحبت و بحث صورت میگیرد، نقد و بررسی انجام شده و نتیجهگیری میشود.
* انتخاب نوازندگان آلبوم بر عهده چه کسی بوده است؟
این کار به صورت گروهی انجام شد. آقایان دیبا فروزان (مدیرعامل آویژه هنر) به اتفاق باربد خاکپور و مهدی میرزا باقریان تصمیم گرفتند چه کسایی در این پروژه حضور داشته باشند. بزرگان هم افتخار دادند و همکاری کردند.
* حالا که بعد از مدتها تلاش آلبومت منتشر شده، از چه کسانی میخواهی تشکر کنی؟
در ابتدا از شرکت آویژه هنر و مدیر عامل محترمش آقای دیبا فروزان که حامی و تهیه کننده این آلبوم بودند تشکر می کنم. همچنین از پدر و مادر سپاسگزارم و امیدوارم توانسته باشم ذره ی کوچکی از زحماتشان را جبران کرده باشم. از همسرم هم بسیار ممنونم که در این سه-چهار سال، چشتم بود و خیلی حمایتم کرد. در زندگی، در یک سنی و در نقطه ای شاید کمک یک نفر بتواند شما را خیلی جلو بیندازد و من دوستان خیلی نزدیکی داشتم که باعث شدند پایم به تهران باز شود و این فضا را مهیا کردند که من اینجا بیایم و در رشته ای که در آن تحصیل کرده بودم ادامه ی کار دهم و باز حمایت کردند و فضا را دوباره مهیا کردند که من بتوانم در کنار کاری که انجام میدهم، موسیقی را هم ادامه دهم.
هومن و حسام تهمتن از صمیمی ترین دوستان و از تاثیر گذارترین افراد زندگی من هستند که درست در همان نقطه ی تاثیرگذار ما به هم رسیدیم. آنها کمکشان را دریغ نکردند. همچنین باربد خاکپور که افتخار داد که من در پروژه اش حضور داشته باشم و ترانه هایش را بخوانم. من خودم یکی از طرفدارهای آثار او هستم، یعنی وقتی که آلبوم را گوش میکنم، دیگر راهی نیستم و طرفدار «درد چوپان»، «گور اعتقاد»، «ایران زمین» و «غم نان» هستم. از دکتر محفوظیان و دکتر علی معینی هم بسیار تشکر می کنم که خیلی حمایتم کردند و روی ذهن من کار کردند تا به کارهای اجتماعی برسم.
* چه شد که برای کارهایت فضای اجتماعی را انتخاب کردی؟
من در ابتدا کارهایم خودم را خواندم و بعد روی آثار باربد کار کردیم. خیلی تست زدیم تا ببینیم صدایم روی آثارش مَچ می شود یا نه. باربد دوست داشت از صدای من استفاده کند و من هم فضاهایی را که به وجود آورده بود خیلی دوست داشتم. سمفونیِ «کوروش کبیر» را از او شنیده و خیلی لذت برده بودم و دوست داشتم با او همکاری کنم.
* کار کردن در این فضا به پیشنهاد باربد خاکپور صورت گرفت؟
باربد یک سری کار برای من گذاشت، مثل «غم نان»، که من احساس کردم آن را لمس کردهام و چشیدهام. دوست داشتم در آثار اجتماعیِ اینچنینی سهیم باشم و از این به بعد هم اگر هر کار غمِ نانی ای باشد من آماده هستم که بخوانم.
* ساخت موسیقی در این فضاها به نوعی ریسک محسوب میشود، بر خلاف کارهای عاشقانه که بیشتر و زودتر شنیده میشوند. دغدغه ای در این زمینه نداشتید؟
با حرف شما کاملاً موافقم. شاید الان نیاز موسیقی و نیاز روحیِ اجتماع این است که ما آثاری خلق کنیم که حداقل کمی ریتمیک تر و یا کمی پاپیولاتر باشد. اما به هر حال من سعی کردم مدیریت این فضا را تا جایی که میتوانستم به باربد خاکپور بسپارم و من سربازی باشم که فرمانهای ایشان را اجرا میکند. زیرا دوست داشتم نتیجه دقیقاً چیزی باشد که در ذهن طراح این پروژه وجود دارد و من سعی کردم تمام این مسیر را گوش به فرمانِ باربَد باشم.
* قطعه عاشقانهای هم در این آلبوم دارید؟
بله، اما نه عاشقانهای که آنقدرها هیت باشد. فکر می کنم دو قطعه از آلبوم پاپیولارتر و خیلی شنیدنی تر است. از همان ابتدا که موسیقی را شروع کرده بودم، اینطور نبود که به این فکر باشم که کار هیت بسازم. آن زمانی که مشغول انتخاب شعر بودیم به دنبال آثار اجتماعی بودیم و الان هم ترانه هایی را که خودم ساختم و آماده دارم، باز هم رنگ و بویی اجتماعی دارند. بالاخره این هم یک ژانر است. کم کم من فکر می کنم این مسئله جا می افتد، چون موسیقی ما هنوز خیلی نو ظهور است.
* گرفتن مجوز برای این ترانه ها سخت بود. درست است؟
خوب قاعدتاً در مقایسه با آثار عاشقانه، کار سخت تری بود. چنین آثاری مطمئناً ریزبینانه تر بررسی میشود. از مسئولین ممنونم از اینکه فضا باز شده و می توان آثار اجتماعی را هم اجرا کرد. ما صرفاً دغدغه ی اجتماعی داشتیم و افتخار می کنم که توانستیم با این گستردگی حرکت کنیم و جلو بیاییم.
* در صحبتهایت اشاره کردی که فضای قطعه «غم نان» را لمس کرده ای. از سوی دیگر گفتی که مجریِ تفکرات باربد خاکپور بودهای. این دو امر چطور مکمل هم بوده اند و چه تاثیری داشت؟
ما قبل از هر چیز، شعر را می خوانیم، بعد راجع به کار صحبت می کنیم؛ راجع به فضا صحبت می کنیم که این ترانه از کجا شروع شده و چه شد که این ترانه نوشته شد. برای من توضیح داده میشود و وقتی که قرار است کار را بخوانم، شروع میکنیم به اتود زدن. اینطور نبوده که صرفاً ملودی اش را روی پیانو در بیاوریم - البته ملودی اش که در آورده و ساخته شده است - منتها هنگام ضبط، فضا به این شکل بود که باربد به من توضیح میداد این بیت به چه شکل است و چه فضایی میخواهیم بهوجود بیاوریم. بارها اتود میزدیم. شاید حدود شش نمونه برای «غم نان» اتود زدیم؛ شش نمونهی کاملاً متفاوت، تا به یک نظر جمعی رسیدیم.
* ترانه هایی که اجرا شده همگی با روحیات خودت عجین بوده و فضای آن را لمس کردهای؟
بله، با روحیات من عجین بوده است. بازیگری که در یک فیلم بازی می کند، سعی میکند که نقشش را خوب ایفا کند. حتی وقتی یک نقش منفی به او محول میشود، حتی اگر آن را دوست نداشته باشد، سعی میکند بهترین خروجی و کارایی را داشته باشد. من هم همین سعی کردم اینطور باشد و در این پروژه مثل یک «ساز» کارایی داشته باشم.
* تو از خوزستان میآیی؛ جایی که جنگ را خیلی عمیق لمس کرده است. آیا کاری در فضای مرتبط با جنگ هم در آلبوم داری؟
بله، قطعه ای با نام «گذرگاه شرف». احساس میکنم حتی بیشتر از خودِ شاعر، فضای این کار را لمس میکنم. من ترکش های یه شهر زخمی را همیشه لمس کردهام، شهری که هنوز هم ترکشها درونِ آجرهای خانههایش هست؛ چه خرمشهر، چه آبادان. همیشه عرق خاصی نسبت به این شهر داشتم، نه به این خاطر که آنجا زندگی میکردم. روحیات مردم آنجا را خیلی دوست دارم.
* یک سری از موزیسین ها با تقاضای مخاطب جلو میروند و عدهای هم دوست دارند صرفاً تفکرات خودشان را ارائه دهند و چندان درگیر این نمیشوند که مخاطب از آنها چه میخواهد. تو در این زمینه چه خط مشیی دنبال میکنی؟
این نکتهای که به آن اشاره کردی، خیلی مهم است و نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت بود. من خیلی خوشحالم از این که باربد دید بسیار وسیعی به موسیقی دارد و موسیقی ملل را به خوبی درک کرده و در این زمینه باسواد است. مطمئن بودم که این کار خوب از آب در میآید، چون سواد موسیقی پشت آن وجود داشت. از سوی دیگر مخاطب را هم نمیتوان نادیده گرفت؛ بنابر این هر دو مسئلهای که گفتی مهم است و من نمیتوانم هیچ کدام را نادیده بگیرم.
* رعایت کردن هر دو مسئله، کار دشواری است. بخش عمده ای از آثاری که تولید میشوند، طوری هستند که یا مخاطبین عام آنها را میپسندند و یا کارشناسان و مخاطبین خاص. تعداد کمی از کارها هستند که رضایت هر دو قشر را به دنبال دارند...
بله کار بسیار سختی است. در همین آلبوم، درست است که ژانر کلی اجتماعی است، اما فضاهای متفاوتی وجود دارد و ده قطعه متفاوت هستند. حتماً نظرات را بررسی کرده و در مورد آنها بحث خواهیم کرد و قطعاً روی آلبوم بعدی ما تأثیر خواهد گذاشت و بررسی میکنیم تا ببینیم که صدای راهی چقدر توانسته مخاطب را جلب کند و آیا فقط مخاطب خاص دارد، یا هم مخاطب خاص و هم عام را راضی میکند.
* پیشبینی خودت از بازخورد آلبوم چیست؟ فکر میکنی که مخاطبین بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند یا نه؟
خیلی سخت است. من، باربد و کمپانی آویژه هنر بیشتر از همه انتظار میکشیم که ببینیم مخاطب چه برخوردی با آلبوم خواهد داشت. چون سرمایهگذاری کلان روی پروژه ای که نگاه روز موسیقی به آن این است که سخت می تواند موفق شود، خیلی برای ما هیجان انگیز و استرسزا است.
* اگر آلبوم به اندازهای که انتظار داری، بازخورد نداشت و میان مخاطبین جا باز نکرد، آیا فضای کارت را تغییر میدهی؟ اصلاً در این مورد فکر کردهای؟
بله، به این مسئله فکر کردم. شاید زیاد از این فضا خارج نشوم. بستگی دارد که برای آلبوم بعد چه طرحی داشته باشیم، چه نگرشی دنبال کنیم و پروژه هایی که شرکت آویژه هنر مطرح می کند به چه شکل باشند...
* تو امسال همراه با گروه «آویژه» تجربه ی کنسرت داشتی. در این مورد برایمان بگو...
در آن برنامه هفت قطعه اجرا شد. به نظرم واکنش مردم ربطی به موزیک ما نداشت. فضا به هیچ عنوان خوب مهیا نشده بود. اصلاً تبلیغاتی صورت نگرفته بود. بعد از اجرا از عزیزانی که مابین جمعییت بودند پرسوجو کردم و فهمیدم نسبت به کارهایی مثل «غم نان» و «بن بست» و «ایران زمین» حس خوبی داشتند.
* برای کنسرتهایت برنامه ریزیای انجام شده؟
به کنسرت هم فکر کردیم و شرکت آویژه هنر مشغول برنامه ریزی های اولیه جهت اجرا می باشد. ولی در حال حاضر زمان دقیقی نمی توانیم به صورت رسمی اعلام کنیم. منتظریم آلبوم منتشر شود و بازخوردها را بببینیم، نقدها را بشنویم و تاریخ دقیق را مشخص کنیم.
* «راهی» به عنوانِ یک خواننده چه افقی در ذهن دارد که میخواهد بهآن برسد؟
دوست دارم یک نفر جدید باشم و تکراری نباشم؛ همه ی تلاشمم همین است. تا اینجا هم خیلی سختیاش را به جان خریدم. همیشه همه ی تلاشم بر این بوده که کار متفاوتی انجام بدهم. فکر می کنم الان خیلی از کسانی که دارند کار می کنند، تمام تلاششان این است که متفاوت باشند و اگر این اتفاق برای تک تک خواننده ها بیفتد، مطمئناً خیلی زود میبینیم که در فضای موسیقی تغییرات خوبی ایجاد میشود.
* در آینده قصد استفاده از ترانه و ملودی های ساخته خودت را داری؟
وقتی میبینم عزیزانی کنار من هستند که واقعاً خوب مینویسند و من نمیتوانم مثل آنها بنویسم، لزومی نمیبینم به حیطه ترانه نویسی وارد شوم. متن هایی مینویسم، اما اینکه بخواهم از آنها به عنوان یک ترانه استفاده کنم، نه! اما حتماً از ملودی های خودم استفاده خواهم کرد.
* چرا در این آلبوم استفاده نکردی؟
در این آلبوم پلنی از قبل طراحی و تعریف شده بود و دوست داشتم چون یک نفر بِیس آن را چیده بود، سعی کنم همراهش باشم و عین تفکراتش را پیاده کنم. در زمینه شغلی ام (طراحی معماری) هم همینطور است. اگر یک نفر ایده ای دارد، سعی می کنیم همراهیاش کنیم و اگر من ایده ای داشته باشم، دوستان دیگر سعی می کنند من را همراهی کنند تا به موفقیت برسیم. پروژه را در قالب کاری گروهی به سرانجام رساندیم.
* برداشت من این است که پروژه «بن بست» تعریف شده بود و تو به عنوان یکی از اعضای پروژه اضافه شدی و ظاهراً روندی متفاوت با سایر آلبومها اتفاق افتاده. درست است؟
بله. اتفاق خیلی خوبی که افتاد این بود که من توسط دکتر معینی و دکتر الماسی به آقای خاکپور معرفی شدم. دکتر الماسی دوستِ صمیمی آقای خاکپور بود و من موقعی که معرفی شدم و تست دادم، شاید بیشتر نقاشی های من بود که باربد را جذب کرد که با من کار کند. اگر نقاشی های آن زمان من را ببینید، خیلی به فضای موسیقی که امروز دارم کار می کنم نزدیک است. خیلی ازین بابت خوشحالم که فضای کاری ام در موسیقی و نقاشی به هم نزدیک بوده است.
* سبک کارهایت به کسی نزدیک است؟
واقعاً نمیدانم. ولی چند نفری گفتهاند که صدایت ما را به یاد «رضا یزدانی» میاندازد.
* نظر خودت نسبت به آثار «رضا یزدانی» چیست؟
آلبوم آخرش را دوست داشتم. روند رو به رشدی داشته است. «رضا یزدانی» موزیسینی است که سعی میکند اتفاق خاصی به وجود بیاورد و در ژانر متفاوتی کار کند. من این را دوست دارم و بابت این مسئله به او تبریک میگویم.
* دوست داری با رضا یزدانی همکاری کنی؟!
اگر یک اتفاق خوب در موسیقی بیفتد، این باعث افتخار من است.
* آثار خوانندگان پاپ را دنبال می کنی؟
بله.
* چه نظری در موردشان داری؟
یک اتفاق خیلی خوب در موسیقی ما افتاد و آن ورود «حامی» به موسیقی بود. واقعاً من از درست خواندنش لذت میبرم؛ همینطور «مانی رهنما» که خیلی خوب میخواند و من از صدایش خاطره دارم. ازآلبوم آخر مانی رهنما (من و تو) خیلی لذت بردم. کارش خیلی متفاوت تر از آثار قبلی اش بود. «احسان خواجه امیری» هم جزو کسانی است که درست انتخاب می کنند و علاوه بر این، هم در کنسرت و هم در آلبوم درست می خوانند. تعداد افراد این چنینی کم است.
* موزیسین های مورد علاقهات چه کسانی هستند؟
مجید انتظامی. چند کار از کارن همایونفر را هم خیلی دوست دارم.
* به کنسرت چه کسانی رفتهای؟
«رضا یزدانی»، «کاوه آفاق» که خیلی اجرایش را دوست داشتم، «سیروان خسروی» و...
* از میان ستارگان امروز موسیقی، کار چه کسانی را دوست داری؟
این ها را به عنوان افراد موفق در ژانر خودشان میدانم: محسن یگانه، سیروان خسروی، رضا صادقی. محسن چاوشی هم در روند رو به رشدش، آلبوم «پرچم سفید» بسیار خوب بود. احساس کردم چاوشی دارد فضای جدیدی را تجربه می کند. چاوشی را هر چه بیشتر گوش میکنم، بیشتر خوشم میآید، نمیتوان با یک بار گوش کردن در مورد کارش نظر داد.
* سایر بچه محل های خوزستانیات چطور؟!
بچه محل های من، اهالی همهی ایرانند. همسر من بختیاری است و من واقعاً از فضای بختیاری لذت میبرم و موسیقی بختیاری و به ویژه کارهای «مسعود بختیاری» را دوست دارم؛ موسیقی ترکمن و خراسان را هم همینطور.
از بچه های خوزستان، کارهای «مهدی یراحی» را دنبال میکنم و وقتی شنیدم اهل خوزستان است خیلی خوشحال شدم. مهدی در آلبوم «امپراطور» استایل و سبک خودش را پیدا کرده است. از صمیم قلب برایش آرزوی موفقیت میکنم.
* نظرت در مورد شهرام شعرباف (گروه اوهام) چیست؟
از 11 سال پیش میشناسمش، البته رابطه دوستی با او ندارم. موقعی که کارهایش به ماهشهر رسید، در دلم به او آفرین گفتم که در شرایطی که موسیقی روند یکنواختی طی میکرد، یک نفر آمد که کارش متفاوت بود...
* و کاوه آفاق؟
من فضای کارهایش را خیلی دوست دارم. یکی از موفق ترین های این سبک است. قطعاً برای استایل و سبک کارهایش آینده روشنی وجود دارد. من کارهایش را دوست دارم.
* چه شد که همکاریات با موسسه «آویژه هنر» شکل گرفت؟
من توسط باربد خاکپور به آقای فروزان معرفی شدم. واقعاً در موسیقی امروز، تهیهکنندهای که از یک کار خاص و پر ریسک حمایت کند، خیلی کم است و حتی نمیشود گفت تعدادش انگشت شمار است. هم خود آقای «دیبا فروزان» و هم پدر محترمشان جناب «فرهاد فروزان»، دوست داشتند از یک موسیقی خاص حمایت کنند. تا امروز پای حرفی که روز اول زدند ایستاده اند و به صورت خیلی جدی و حرفه ای حمایت می کنند و این حمایت را من با تمام وجود لمس میکنم. در واقع ما دوست هستیم.
* روی کارهایت اعمال نظر هم دارند؟
نه به آن شکلی که شاید مد نظر شما باشد... روش کار در شرکت «آویژه هنر» به این صورت است که کاری وسط گذاشته میشود و راجع به آن صحبت و بحث صورت میگیرد، نقد و بررسی انجام شده و نتیجهگیری میشود.
* انتخاب نوازندگان آلبوم بر عهده چه کسی بوده است؟
این کار به صورت گروهی انجام شد. آقایان دیبا فروزان (مدیرعامل آویژه هنر) به اتفاق باربد خاکپور و مهدی میرزا باقریان تصمیم گرفتند چه کسایی در این پروژه حضور داشته باشند. بزرگان هم افتخار دادند و همکاری کردند.
* حالا که بعد از مدتها تلاش آلبومت منتشر شده، از چه کسانی میخواهی تشکر کنی؟
در ابتدا از شرکت آویژه هنر و مدیر عامل محترمش آقای دیبا فروزان که حامی و تهیه کننده این آلبوم بودند تشکر می کنم. همچنین از پدر و مادر سپاسگزارم و امیدوارم توانسته باشم ذره ی کوچکی از زحماتشان را جبران کرده باشم. از همسرم هم بسیار ممنونم که در این سه-چهار سال، چشتم بود و خیلی حمایتم کرد. در زندگی، در یک سنی و در نقطه ای شاید کمک یک نفر بتواند شما را خیلی جلو بیندازد و من دوستان خیلی نزدیکی داشتم که باعث شدند پایم به تهران باز شود و این فضا را مهیا کردند که من اینجا بیایم و در رشته ای که در آن تحصیل کرده بودم ادامه ی کار دهم و باز حمایت کردند و فضا را دوباره مهیا کردند که من بتوانم در کنار کاری که انجام میدهم، موسیقی را هم ادامه دهم.
هومن و حسام تهمتن از صمیمی ترین دوستان و از تاثیر گذارترین افراد زندگی من هستند که درست در همان نقطه ی تاثیرگذار ما به هم رسیدیم. آنها کمکشان را دریغ نکردند. همچنین باربد خاکپور که افتخار داد که من در پروژه اش حضور داشته باشم و ترانه هایش را بخوانم. من خودم یکی از طرفدارهای آثار او هستم، یعنی وقتی که آلبوم را گوش میکنم، دیگر راهی نیستم و طرفدار «درد چوپان»، «گور اعتقاد»، «ایران زمین» و «غم نان» هستم. از دکتر محفوظیان و دکتر علی معینی هم بسیار تشکر می کنم که خیلی حمایتم کردند و روی ذهن من کار کردند تا به کارهای اجتماعی برسم.
منبع:
موسیقی ما
تاریخ انتشار : دوشنبه 26 اسفند 1392 - 19:57
دیدگاهها
فوق العاده بود مخصوصا درد چوپان.با گذرگاه شرف هم خیلی حال کردم.کارش درسته
منم درد چوپان و ایران زمینو خیلی دوست داشتم . صدات معرکه است
صداتونو دوست داشتم . خیلی جالب بود . دروغ واقعی رو خیلی شنیدم فکر کنم صداتون به اینجور سبک ها بیشتر بیاد .
آغاز راهت عالی بود راهی جان. صدات تاثیر شگرفی بر مخاطب داره، صدایی بَم و در عین حال رسا، که من شیفته ی این سطح صدا هستم و فکر میکنم مورد پسند اکثریت باشه. البته محتوای ترانه خاص هست و شاید خیلی ها تمایل به شنیدن واقعیت های اجتماعی رو نداشته باشند ولی به عقیده بنده یک بیداری هستش که میتونه به مرور زمان جایگاه خودش رو بین قشر خواب آلوده پیدا کنه. در کل فوق العاده بود عزیز...
تو قطعه های دمو، چند تا صدا ازشون شنیده میشه. به نظرم هنوز صداشون رو پیدا نکردن و باید بیشتر متمرکز باشن روی پیدا کردن صدای واقعی شون. اما همین که به معنا و مفهوم توجه می کنن جای قدردانی داره.
کار های راهی رو نه میشه در سبک راک قرار داد نه جاز نه پاپ . به عنوان یکی از مخاطبان موسیقی من فکر میکنم هنوز راه زیادی باید طی کنه . توی این آلبوم تکلیفش زیاد با انتخاب ترانه و نوع تنظیم ها روشن نبوده . مثلا یه جا ترانه حماسی ایران رو داره و در جایی دیگه یه ترانه به اسم فقط اینبار . و یه جای دیگه فضای دفاع مقدس رو کار کرده . فکر میکنم این شاخه به اون شاخه پریدن ها فقط برای بدست آوردن سلیقه مخاطبه پس نبرای همین زمان لازم داره تا راه رو پیدا کنه . البته تو این راه کم نیستند عزیزانی که هنوز به طور کامل راه رو پیدا نکردن . آقای حامی در البوم اخیرشون فرازو نشیبهای زیادی داشتند . جناب آقای یزدانی بر عکس نظراتتون اتفاقا از نظر من در آلبوم آخرش پیشرفت که نداشت هیچ چند قدم تازه به عقب برگشت . یکم دردو دل بود . فقط به عنوان کسی که دلش به حال موسیقی این مملکت میسوزه نظر دادم . و آرزوی بهترینهارو برای هنرمندای مملکتم دارم . پیروز باشید آقای راهی . . .
من البوم خریدم ولی کامل گوش نکردم . با این حال دوستش داشتم. اینکه کسی پیدا بشه و به ترانه های اجتماعی بها بده خیلی با ارزشه. امیدوارم در مسیری که شروع کرده موفق باشد.
افزودن یک دیدگاه جدید