برنامه یاد بعضی نفرات
 
ما و نوستالژی‌های آقای شوالیه
یک تک نگاری بلند درباره همه خاطراتی که نسل ما از آثار استاد «شهرام ناظری» دارد:
ما و نوستالژی‌های آقای شوالیه
موسیقی ما - سمیه قاضی‌زاده : بهانه ی این یادداشت آنقدر عزیز است که هرکسی هم جز من بود، نوشتنش را با سر قبول می‌کرد؛ نوستالژی‌های ما و قطعات استاد شهرام ناظری. آنقدر این نوستالژی‌ها عمیقند که هیچ نیازی به کند و کاو نیست. لحظه‌ای به خاطرات دور و نزدیک سفر کردن، پیوندت می‌دهد با تصانیفی که هرکدام در گوشه‌ای از زندگی ما ایرانی‌ها جا خوش کرده‌اند. فقط ای کاش می‌شد به ابتدای این نوشتار یک دستگاه سی دی پلیر نصب می‌شد تا به جای آنکه مجبور شوید با کلمات خاطرات زیادی را که صدای استاد ناظری برایمان رقم زده است زنده کنید، خاطراتتان با شنیدن آنها تازه می‌شد. اما راستش می دانم شما هم حتما مثل منید. کافی است نام این قطعات و تصانیف را بشنوید تا ملودی‌هایشان ذهنتان را پر کند و با هر پاراگرافی که می‌خوانید این قطعات را زیر لب زمزمه کنید.

اندک اندک
چند وقت پیش که سریال "وضعیت سفید" را می‌دیدم که خودش سراسر نوستالژی بود و "اندک اندک" از رادیو ضبط مشکلی آیوا داشت پخش می‌شد، یک بار دیگر پرتاب شدم به کودکی‌ام و دههء غریب شصت. "اندک اندک" با آن شروع گروهی‌اش، با آن دف و سه‌تار جادویی انگار صدای آن روزهاست اصلا. صدای موشک‌باران، صدای همدلی، صدای مدرسه‌‌هایی که همیشه جایی داشتند برای جمع کردن کمک‌های اهدایی برای رزمندگان، اندک اندک صدای رادیوی آن روزهاست، صدای تلویزن‌های سیاه و سفید کوچک که تصویر رزمندگان را نشان می‌داد و رویش صدای ناظری می‌آمد. صدای سه‌تار مهجوری که حالا به واسطهء مرحوم جلال ذوالفنون و رضا قاسمی حالا به عنوان ساز اول این تصنیف استفاده شده بود و باعث شد تا خیلی‌ها همان زمان بار دیگر با سه‌تار آشتی کنند. می‌دانم که می‌دانید اما گفتم یادآوری‌اش شاید بد نباشد که بگویم آهنگسازی این تصنیف بی‌نظیر از ساخته‌های خود استاد است و آن دف خوش صدا را هم "بیژن کامکار" نواخته که آنطور شورانگیز آمدن جمع مستان را نوید می‌دهد. یادم می‌آید اولین دسته‌ای که از آزاده‌ها به ایران آمدند، موسیقی که روی تصویر صف طویلشان شنیده می‌شد، همین "اندک اندک" بود. قطعا خوش سلیقگی تدوین‌گر آن برنامه بود که باعث شد این تصنیف چندین سال بعد از ساخته شدنش با بخشی مهم از خاطرات شاد و تصویری ما گره بخورد و لحن حماسی‌اش با یادآوری آن روزها صدچندان شود.

کابوکی
خاتمی رییس جمهور شده بود. بزرگ شده بودیم و رای داده بودیم. کتاب‌های روشنفکری می‌خواندیم و روزنامه‌های روشنفکری باز شده بودند و بازار کنسرت حسابی داغ بود. معدن این بازار داغ هم سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی بود که تازه افتتاح شده بود و البته زمین تنیس باشگاه انقلاب که پذیرای کنسرت‌های بزرگ‌تر بود. یادم می‌آید اولین باری که "کابوکی" را شنیدم در همان کنسرت سال 76 به همراه کامکارها بود که "لی لی" گفتن‌ها و هلهله‌های بی‌پایان این قطعه چنان شوری به تماشاگران داده بود که نیروی انتظامی مانده بود با این جمعیت همچون فشفشه که از فرط به وجد آمدن در حال فریاد کشیدن بودند چه کند. قطعه‌ای شاد به معنای "عروس" که شاخصه‌اش همان به قول معروف "کِل"‌هایی بود که ناظری می‌کشید و شور و حال کردی این تصنیف شاد فولکلور. حالا به همهء اینها روحیهء کردی و حرکات دست شهرام ناظری را اضافه کنید به همراه گروه کامکارها که شور و شوقشان شهرهء خاص و عام است و به گردن موسیقی ایران حق بزرگی دارند. فقط یک نمونه‌اش همین کابوکی است.

آتش در نیستان
آن موقع‌ها مثل الان نبود که سی دی یا دی وی دی تصویری کنسرت‌های مختلف به راحتی در دسترس باشد یا یوتیوبی باشد که بشود راحت آنها را دانلود کرد یا آنلاین تماشا کرد. یادم می‌آید با هزار گیر و گرفت، نوار وی اچ اس کنسرت آمریکای استاد دست یکی از اقوام نزدیک آمده بود و همین باعث شده بود تا جمعیتی دور هم جمع شوند و با کنجکاوی به تماشای این کنسرت پرشور و حال بنشینند. گل این کنسرت "آتش در نیستان" که در پی آوازی می‌آمد و بعد هم چند غزل دیگر از دیوان شمس، حافظ یا خیام که همه حال و هوایی عاشقانه داشتند. اما شروع طوفانی و ناگهانی "یک شب آتش در نیستانی ‌فتاد" با آن صحهء ابتدایی‌اش روی واژهء "یک شب" کار را به تمامی از بقیهء قطعات جدا کرده بود. یادم است نه فقط خودم بلکه تعداد زیادی از اهالی خانواده‌مان هم مسخ این تصنیف شده بودیم و کارمان شده بود که هی این قطعه را برگردانیم از اول و باز آن را برای چندمین بار گوش کنیم. خدا می‌داند که چقدر طرفدار فقط برای همین یک تصنیف وجود داشت و هنوز هم دارد البته. آنهایی که موسیقی سنتی ایران را کمی جدی‌تر دنبال می‌کنند می‌دانند که آلبوم "آتش در نیستان" در واقع ادامهء منطقی "گل صدبرگ" است و باز هم همکاری مرحوم ذوالفنون و گروه سه‌تارهایش و استاد ناظری. شاعر مهجور و کمتر شناخته‌شدهء این اثر "مجذوب علیشاه" با این تصنیف بیش از پیش شناخته شد. تصنیف بیادماندنی "آتش در نیستان" هم به همراه مقدمه‌اش ساختهء ناظری است.

"ما درس سحر در ره میخانه نهادیم...." 
ناظری بی‌شک این غزل حافظ را با صدای خودش به یکی از جاودانه‌های دیوان او بدل کرد. این قدر آلبوم گل صد برگ پرطرفدار شد و هر قطعه‌اش ولو قطعات آوازی‌اش فراگیر شدند که نمی‌شود چندباره و چندباره از آن یاد نکرد. یکی از بهترین‌های این آلبوم "درس سحر" است که خیلی‌ها آن را آغاز موسیقی عرفانی یا عارفانه در موسیقی سنتی ایران می‌دانند. آهنگسازی آن را همچون چند قطعهء دیگر این آلبوم از آثار ذوالفنون است. نکتهء ویژهء این اثر، قطعاتی است که بعدها به تقلید از آن توسط خواننده‌های دیگر با ملودی‌های نسبتا مشابه خوانده شد و اتفاقا آنها هم موفق شدند!

"الا یا ایها الساقی" و "دلا نزد کسی بنشین..."
"رضا قاسمی" نوازندهء سه‌تار که یک بار دیگر هم در همین نوشتار از او یاد شد، آهنگسازی این قطعهء ماندگار را در آلبوم گل صدبرگ به عهده داشت. او "الا یا ایها الساقی" و در پی آن "دلا نزد کسی بنشین" را روی اشعاری از حافظ و مولانا در آواز بیات ترک ساخت. نتیجهء اجرای این اثر اسقبال بی‌سابقهٔ هنرجویا به ساز سه‌تار بود که به قول ویکی‌پدیا "مهرداد ترابی" نویسندهٔ مشهور کتاب‌های آموزش سه‌تار، آن را انقلاب سه‌تار ایران می‌نامد. در حقیقت "گل صد برگ" قابلیت‌های فراموش شدهٔ این ساز ملی را به موسیقی دانان ایران یادآور شد. نکتهء دیگر در مورد قطعات این آلبوم جسارتی بود که ناظری از خودش در اجرای آواز آنهم به همراه ساز کم حجمی همچون سه تار بود که برای خوانندهء معروفی چون او خیلی معمول نبود. بد نیست باز از این اطلاعات کتابخانه ای بهتان بدهم و بدانید که نخستین اجرای این آواز به سال ۱۳۵۴ در منزل دکتر نظام‌زاده نایینیباز می‌گردد، جایی که شهرام ناظری جوان به درخواست استاد غلامحسین بنان شروع به خواندن این بیت می‌کند: "زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد /چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون". استاد بنان از شعری که ناظری جوان انتخاب کرده شگفت‌زده می‌شود و به وی توصیه می‌کند که "این شعری که انتخاب کرده‌ای پر از خون است و تخته پاره و موج و دریا و نهنگ و ...، هر چقدر خوش بخوانی این الفاظ و وزن شعر مانع اثرگذاری آواز تو می‌شوند" اما ظاهرا بخت با ناظری بسیار همراه‌تر از پیش‌بینی استاد بنان است و سال‌ها پس از آن اجرا، ناظری همان آواز را بر روی ساخته‌ای از رضا قاسمی اجرا می‌کند و نتیجه‌اش می‌شود همین قطعه. قطعه‌ای فراموش نشدنی در میان قطعات ناظری.

چند قطعه ی دیگر
قطعا می‌شود به این لیست قطعاتی چون " به جهان خرم از آنم"، "بی همگان به سر شود"، " قفل زندان بشکنم" یا مثلا قطعهء کردی "بوتورای" را اضافه کرد. شاید حتی شما دلتان بخواهد چندتا از آن آوازهای ناب را هم بگنجانم یا مثلا از کنار "یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا" به راحتی نگذرم...اما راستش چاره‌ای نیست و پرداختن به هرکدام اینها باز حجم ویژه می‌خواهد و حقیقتا هدف یادآوری است که فکر می‌کنم به حداقل تا اندازه‌ای در این نوشته سعی شد که انجام شود و شاید شما هم الان دلتان بیش از هر چیز دیگری بخواهد که بروید سراغ آرشیو قدیمی‌تان و ناظری‌هایش را جدا کنید و با دقت سراغ تصنیف‌های دلخواهتان بروید و دلی از عزا دربیاورید. خدا وکیلی ببینید طعم و رنگ و بوی تصانیف آن روزها بیشتر بهتان می‌چسبد و تصویرهای رنگی و زندگی آرام جلوی چشمتان می‌آورد یا این چیزهایی که این روزها به نام موسیقی پاپ یا موسیقی تلفیقی یا هرچیز دیگری می‌شنوید؟
منبع: 
همشهری جوان
تاریخ انتشار : شنبه 27 مهر 1392 - 03:08

برچسب ها:

دیدگاه‌ها

یکشنبه 28 مهر 1392 - 19:56

کابوکی لی لی و کابوکم لی لی
له سه ر بانه و بم بان
خمی کوردان گرانه

شنبه 4 آبان 1392 - 01:38

نویسنده کلا دو تا نوار کاست آتش در نیستان و گل صدبرگ رو از شهرام ناظری داشته؟

افزودن یک دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

Plain text

  • هیچ تگ HTML ی مجاز نیست.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.



دانلود ما و نوستالژی‌های آقای شوالیه | موسیقی ما