نگاهی به موسیقی فیلم عصر روز دهم
آهنگساز : محمدرضا علیقیلی
- خداحافظی با موسیقی ملودرام
یکی از المانها یا ویژگیهای سبکی که علیقلی در موسیقیهایش دارد استفاده از ساز "زنگ" یا "زنگوله" است که نه تنها به نوعی تبدیل به امضای او پای آثارش شده بلکه موسیقی ارکسترال او را به سمت موسیقی شرقی سوق میدهد. صدای زنگ که بیشتر تداعیکنندهی کاروان است، آدم را به یاد جادههای کویری و روزگاران قدیم میاندازد که ناخودآگاه چیزی جز موسیقی شزق را به ذهن نمیآورد. این صدای خاص که علیقلی از آن در اکثر آثارش بهره میگیرد بسیار کاربردی است. چرا که گاه برای ساختن فضا و تم غربت در داستان از آن استفاده میکند، گاه برای کوچ. حتی در لحظات شادی هم از آن با ریتم تندتری بهره میگیرد. نمونهاش را میشود در جای جای موسیقی به یادماندنی "خیلی دور، خیلی نزدیک" پیدا کرد. به یاد بیاورید لحظاتی را که مسعود رایگان با ماشین آخرین سیستمش در راه کویر بود و بعد از آن زمانی که به روستای مصر میرسید و در اواخر فیلم وقتی در ماشینش گیر افتاده بود. در همهی این لحظات، زیر صدای سازهای دیگر که در حال نواختن ملودی با ریتمهای مختلف بودند، این صدای زنگ بود که شنیده میشد و رنگ تازهای به موسیقی این فیلم داده بود.
محمدرضا علیقلی در آهنگسازی موسیقی فیلم "عصر روز دهم" هم سراغ همین صدای زنگ رفته، صدایی که اتفاقا با داستان فیلم بسیار در ارتباط است. چه داستان "رحمه" که سالهاست از مادر و خواهرش دور افتاده چه داستان خواهری که به جستجوی خواهر کوچکتر به عراق سفر کرده و چه داستان مادری که اینهمه راه آمده تا فرزندش را بعد سالها ببیند. همهی این آدمها را سفرهایشان به هم پیوند داده است و در موسیقی هم این سفر با صدای این ساز سادهی کوچک به زیبایی توانسته تجلی پیدا کند.
محمدرضا علیقلی در خرج کردن موسیقیهایش بسیار حساس است. از آن دست آهنگسازان موسیقی فیلمی نیست که بشود لقب خسیس را برایش در نظر گرفت اما حساسیت بسیار زیادی در استفاده از آن دارد. او برای اینکه موسیقیاش را روی صحنههای مختلف فیلم بگذارد با وسواس کامل عمل میکند و هیچ دلیلی نمیبیند که به سیستم قدما هرجایی که به دستش رسید موسیقی بریزد. علیقلی را باید در زمرهی آهنگسازان مدرن موسیقی فیلم ایران محسوب کرد چرا که با تفکری نو سراغ ساخت موسیقی میرود.
در عصر روز دهم صحنهای وجود دارد که فیلم به اوج خودش میرسد، پس از بیست سال و اندی مادر و فرزندی در کربلا و در روز عاشورا به هم میرسند و در همان لحظه زیر پای مادر که آخرین روزهای عمرش را هم میگذراند و دخترانش بمب منفجر میشود. صحنهای است ملودرام که به راحتی میشد موسیقی سراسر اشک و آهی را هم روی آن گذاشت. علیقلی اما با هوشمندی این کار را نمیکند و اجازه میدهد تا سکوت تنها صدایی باشد که بازگوکنندهی این شوک عظیم است. صدای رحمه میآید که روی خاک میدود و مادرش را به عربی صدا میزند و صدای بیجان مادری که به فارسی قربان صدقهی دخترش میرود. دلیلی ندارد که روی صحنهای که خود گویای همهچیز است، روایت دیگری گذاشته شود. با اینکه چنین صحنهای میتواند برای هر آهنگسازی وسوسهکننده باشد تا ملودی را که در سر میپرورانده اینجا خرج کند اما علیقلی به داستان اجازهی نمایش کافی میدهد و صداهای اضافی را از آن حذف میکند.
آهنگساز موسیقی فیلم عصر روز دهم از ظرفیتهای یک ارکستر خوب نهایت استفاده را برای اثرش کرده است. او اثری ساخته که فراز و فرود دارد، در لحظاتی که باید موسیقی حس برانگیز باشد، این وظیفه را انجام میدهد و ملودیپردازی هم میکند. با این حال ملودیهای عصر روز دهم از آن جنسی نیستند که شما وقتی سالن سینما را ترک میکنید بتوانید آنها را زیر لبتان زمزمه کنید. موسیقی تیتراژ پایانی این فیلم تا اندازهای چنین ویژگی دارد اما ایرادش اینجاست که خیلیها منتظر تماشای تیتراژ نمیشوند تا ملودی زیبای آن را بشنوند و به خاطر بسپرند و زمزمه کنند.
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 - 00:00
دیدگاهها
شلام عالی بود دمتون گرم موسیقی فیلمهارو بذارید هم برای دانلود هم برای بحث و گفتگو
افزودن یک دیدگاه جدید