موسیقی ما - ریکی مارتین با خنده میگوید: «راستش را بگویم، خیلی خسته شدهام!» مارتین تعطیلات را در خانهٔ شخصیاش در زادگاهش پورتو ریکو به همراه دو فرزند پسر دوقلویش، والنتینو و ماتئو – که در اوایل ماه آگوست توسط مادر نیابتی به دنیا آمدند – پشت سر میگذارد و این پدر یکه و تنها با افتخار تمام کارهای برنامه روزانهاش را یکی یکی برمیشمارد. مارتین، که یک تنه و بدون حضور پرستاری وظایف پدری را برعهده گرفته، میگوید: «خودم غذایشان میدهم، پشتشان میزنم تا آروغ بزنند، پوشکشان را عوض میکنم و با هم بازی میکنیم تا خوابشان ببرد. و پس از آن همه چیز دوباره از نو شروع میشود. دلیل اینکه این کار را دست تنها انجام میدهم این است که نمیخواهم حتی یک لحظه از لذت آن را هم از دست بدهم. وقتی هم که مسئولیت نگهداری از دو بچه دوقلو را برعهده داری، بدون شک لذت کار دو برابر میشود. اما این نکته به این معنی هم هست که دیگر خواب درست و حسابی نخواهی داشت.» البته این به آن معنی نیست که ریکی مارتین از شرایط موجود گلهمند باشد. برعکس، چون خودش در این باره چنین نظراتی دارد: «پیش از این تا به این اندازه خوشبخت و شاد نبودهام. این نعمت بزرگترین هدیهایست که در زندگیام به من عطا شده است.»
حدس شما کاملا درست است؛ اینها گفتههای خوانندهٔ سرشناسی است که اجراهای پرشور و حرارتش بسیار محبوب است و علاوه بر آن این جملات را همان خوانندهای بر زبان میآورد که در سال 1999 با اجرای منحصر به فرد خودش مراسم اعطای جوایز گرمی را به آتش کشانید و تا به امروز 55 میلیون نسخه از آلبومهایش در سراسر دنیا به فروش رفته است. درست است، ریکی مارتین سرشناس این روزها از اینکه تنها دو مخاطب دارد، بسیار هم خرسند به نظر میرسد. به قول خودش: «اجرا در حضور ملکهٔ انگلستان این روزها جای خودش را به آواز خواندن از صبح تا شب برای دو تا پسرم داده است.» حالا که برای بچههایش آواز میخواند، بیشتر چه ترانهای را اجرا میکند؟ ریکی مارتین در پاسخ به این سوال چنین میگوید: «برای آنها ترانهٔ "عشق ورزیدن به تو" را میخوانم که کاری از خواننده سبک آر اند بیِ دهه 70 یعنی مینی ریپرتون است. خیلی خوشحالم که به اطلاع شما برسانم که آنها عاشق موسیقی هستند و تازه گذشته از این چه بخندد و چه گریه بکنند، در کنار آنها بودن تجربهای جادویی است.»
با وجود اینکه مارتین اولین بار در سال تابستان 2007، در اینترنت به جستوجو دربارهٔ موضوع فرزند نیابتی پرداخت ولی خودش میگوید که همیشه دلش میخواسته پدر بشود. وقتی هم که مارتین برای انجام کارهای بنیاد ریکی مارتین – که موسسهای خیریه برای مقابله با سواستفاده از کودکان است – به پرورشگاهها سر میزده، احساس اینکه دوست دارد مسئولیت بزرگ کردن کودکی را برعهده بگیرد، بر او چیره شده است. مارتین درباره نحوهٔ ارضای این حس میگوید: «میتوانستم به سراغ فرزندخواندگی هم بروم ولی پروسهٔ پیچیده و وقتگیری دارد. یافتن فرزند نیابتی گزینه سریعتری بود. پیش خودم فکر کردم که بدون هیچ ترس و واهمهای می توانم وارد این مقوله بشوم.»
اما مارتین انتظار دوقلوها را نداشت. مارتین، که خبر دوقلو بودن فرزندهای نیابتیاش را 12 هفته پس از حاملگی مادر جانشین شنیده، میگوید: «برای یک بچه ثبتنام کردم و بعد متوجه شدم که دو بچه در راه است. (او از گفتن نام مادر بچهها خودداری میکند) اما اصلا ترس به خودم راه ندادم. تنها کاری که میدانستم باید انجام بدهم این بود که خودم را برای نگهداری از دوقلوها به نحو احسن آماده کنم.»
و این حرف به این معنی است که از آن روز به بعد، کار مارتین شد مطالعهٔ کتابهای بچهداری، خرید لباسهای رنگ و وارنگ بچهگانه و دکور کردن اتاق خواب دوقلوها در خانههایش در میامی و پورتو ریکو. کار دیگر هم انتخاب اسم برای آنها بود؛ والنتینو به معنای شجاع و ماتئو به معنی هدیه خدا است. و البته، مهمتر از تمامی اینها حضور به هم رساندن در روز و ساعت مقرر در بیمارستان بود. مارتین درباره دوقلوها، که بلافاصله پس از تولد آنها را پیشش فرستادهاند، میگوید: «تا دیدمشان شک نکردم که قبل از هر چیزی باید بغلشان کنم. لباسم را درآوردم و آنها را به خودم چسباندم. بغل کردن آنها زیباترین احساسی را که در سراسر عمرم تجربه کردهام، در من بوجود آورد. تمامی اعضای خانوادهام آنجا حاضر بودند و گریه میکردند ولی من آن قدر هیجانزده بودم که حتی نمیتوانستم گریه کنم.»
از آن روز تا الان، مارتین هنر تنظیم وقت خواب آنها و غذا دادن همزمان را یاد گرفته. مارتین در این باره نظر جالبی دارد: «خودم الگوی خواب و غذای ویژهای برای آنها چیدم. حالا دیگر گاهی اوقات حتی با هم گریه میکنند.» پسرهای مارتین این روزها روی یک تخت میخوابند و هر شب حدود پنج ساعت در خواب به سر میبرند. مارتین از بغل کردن آنها هم خاطره دارد: «آنها خیلی خوششان میآید که بغلشان بکنی اما چون تُپل هستند با بغل کردنشان انگار که هر روز دارم در باشگاه ورزشی وزنه میزنم.»
ریکی به عنوان پدری تک و تنها اصلا نگران حرف و حدیثهای حاشیهای این موضوع نیست. او میگوید که «میدانم که به چشم مردم، خانوادهای که من دارم، نوع متفاوتی از خانواده است ولی این را هم باید بگویم که مادر و پدر خودم هم که وقتی من دوسالم بود از هم جدا شدند، دوران کودکی خوشی برایم رقم زدند. درست است که بچه ها مادر ندارند (البته در حال حاضر) ولی جای هیچ نگرانی نیست چون در فامیلم زنان مهربان بسیاری هستند که همیشه در کنار دوقلوها خواهند بود.»
و شاید این خانمهای مهربان که ریکی در موردشان حرف میزند، مراقب بچههای دیگر او هم باشند؛ چون مارتین میگوید شاید در آینده بخواهد بچهٔ دیگری هم به فرزندی قبول کند. به گفتهٔ ریکی مارتین او تجربهها و موفقیتهای زیادی در زندگیاش کسب کرده ولی هیچ کدام از آنها به پای پدر شدن نمیرسند. دقیقا به همین خاطر است که برای شروع ضبط آلبوم جدیدش هیچ عجلهای ندارد.
مارتین در آخر حرفهایش میگوید: «من این کار را با عشق و علاقه بسیار شروع کردم و شک ندارم که هیچ تجربهٔ دیگری به پای پدر شدن و بزرگ کردن دو بچه نمیرسد.»
دیدگاهها
kare dorosti karde.movafegahm ba karesh
سلامم .اول از آقای رهبر تشکر میکنم.
وای خدایا ,خود ریکی که خیلی از این موضوع راضیه که بچه هارو تکی نگه میداره.
کاملااااا مشخصه عاشق بچه هاس.
امیدوارم موفق باشه .
مرسی.
سلام عالی بود ولی فک نکنم تنها پچه داری بکنه ها؟یه چیزاییرو سانسور کردید ولی حداقلش خوبه که مثه بقیه سایت ها دروغ نگفتید من عاشق ریکی ام
امید وارم همیشه موفق باشه و همسرمی که لایقه خودش باشه پیدا کنه
افزودن یک دیدگاه جدید