درباره اخلال در كنسرت سراج
اطلاعيه دفتر امور موسيقي وزارت ارشاد در محكوميت اخلال در كنسرت حسامالدين سراج از چند زاويه قابل تحليل است:
اول: نگاهي به پيشينه اين گونه رفتارها نشان ميدهد كه سابقه چنين برخوردهايي در دو دهه اخير وجود داشته، اما هيچگاه مركز سرود و آهنگهاي انقلابي (دهه شصت و هفتاد) و مركز موسيقي (دهه هفتاد و هشتاد) وزارت ارشاد، در برابر چنين برخوردهايي موضع رسمي نميگرفت و تنها به لابيگري پشتپرده اكتفا ميكردند و واكنش مستقيمي كه حاكي از محكوميت اين گونه اخلال گريها باشد، مشاهده نشده است و يا حداقل نگارنده به ياد ندارد كه دستاندركاران موسيقي وزارت ارشاد بيانيه رسمي بدهند در جهت محكوم كردن چنين كاري.لذا اين اقدام وزارت ارشاد و دفتر موسيقي را بايد به فال نيك گرفت.[دفتر موسيقي اخلال در كنسرت سراج را محكوم كرد]
دوم: اگر خوانندهاي با مسئوليتها و شرح وظايف دفتر امور موسيقي وزارت ارشاد و اصولا وزارت ارشاد، آشنا نباشد،و اطلاعيه ياد شده را بخواند، فكر ميكند اين بيانيه از سوي نهادي خارج از مجموعه دولت صادر شده است. براي نمونه اگر خانه موسيقي متني با چنين محتوايي صادر ميكرد، كمتر كسي تعجب ميكرد، چرا كه خانه موسيقي نهادي مدني است كه بايد نسبت به برخي هنجار شكنيها و البته تهديدات نسبت به يكي از اعضاي صنف خود واكنش نشان ميداد و دولت و مردم را نسبت به اصل ماجرا آگاه ميكرد.
اما اين بيانيه ضمن آنكه نخستين بار است كه از سوي نهادي دولتي در دفاع از يك هنرمند و البته دفاع از مجوز داده شده صادر ميشود، اما در ذات خود تنها به چند توصيه بسنده كرده است و داستان آن عاشقي را در مثنوي مولوي به ياد آدمي ميآورد كه مدتها به معشوقهاش نامه مينوشت و زماني هم كه به ديدار معشوقش نائل آمد، باز هم نامه مينوشت كه معشوق گفت: ضرورت نامهنگاري در حالي كه من نزديك توام چيست. اكنون وقت كاري ديگر است و نه نامهنگاري؟
سوم: پيشنهاد نگارنده اين است كه دفتر امور موسيقي وزارت ارشاد نه به صرف اين كه از حسامالدين سراج، يك هنرمند موسيقي، كه از جمله نمادها و قلههاي هنر موسيقي آوازي در دوران انقلاب به شمار ميرود، دفاع ميكند كه البته كاري شايسته تقدير و پسنديده است، كه براي دفاع از قانون و مجوزي كه خود داده است، به اين اندازه اكتفا نكند و مسئوليت پيگيري اين ماجرا را به نيروي انتظامي حواله ندهد بلكه خود آسيتن همت به كمر بندد و به شكايت از اخلالگران بپردازد و تا زماني كه آنها را به جزاي جرمي كه مرتكب شدهاند نرساند، از پاي ننشيند. چون اين گروه نه تنها به هنرمندي چون سراج و گروهش توهين كردهاند، كه مهمتر از آن بر عليه مجوز نهادي رسمي و قانوني علم طغيان برداشتهاند كه گناه اين دومي كم از اولي نيست. در غير اين صورت دست اين كوتاهآستينان درازتر خواهد شد و روزي را شاهد خواهيم بود كمتر هنرمندي بتواند در شهرستانها به اجراي كنسرت بپردازد.
منبع: همشهری آنلاین
اول: نگاهي به پيشينه اين گونه رفتارها نشان ميدهد كه سابقه چنين برخوردهايي در دو دهه اخير وجود داشته، اما هيچگاه مركز سرود و آهنگهاي انقلابي (دهه شصت و هفتاد) و مركز موسيقي (دهه هفتاد و هشتاد) وزارت ارشاد، در برابر چنين برخوردهايي موضع رسمي نميگرفت و تنها به لابيگري پشتپرده اكتفا ميكردند و واكنش مستقيمي كه حاكي از محكوميت اين گونه اخلال گريها باشد، مشاهده نشده است و يا حداقل نگارنده به ياد ندارد كه دستاندركاران موسيقي وزارت ارشاد بيانيه رسمي بدهند در جهت محكوم كردن چنين كاري.لذا اين اقدام وزارت ارشاد و دفتر موسيقي را بايد به فال نيك گرفت.[دفتر موسيقي اخلال در كنسرت سراج را محكوم كرد]
دوم: اگر خوانندهاي با مسئوليتها و شرح وظايف دفتر امور موسيقي وزارت ارشاد و اصولا وزارت ارشاد، آشنا نباشد،و اطلاعيه ياد شده را بخواند، فكر ميكند اين بيانيه از سوي نهادي خارج از مجموعه دولت صادر شده است. براي نمونه اگر خانه موسيقي متني با چنين محتوايي صادر ميكرد، كمتر كسي تعجب ميكرد، چرا كه خانه موسيقي نهادي مدني است كه بايد نسبت به برخي هنجار شكنيها و البته تهديدات نسبت به يكي از اعضاي صنف خود واكنش نشان ميداد و دولت و مردم را نسبت به اصل ماجرا آگاه ميكرد.
اما اين بيانيه ضمن آنكه نخستين بار است كه از سوي نهادي دولتي در دفاع از يك هنرمند و البته دفاع از مجوز داده شده صادر ميشود، اما در ذات خود تنها به چند توصيه بسنده كرده است و داستان آن عاشقي را در مثنوي مولوي به ياد آدمي ميآورد كه مدتها به معشوقهاش نامه مينوشت و زماني هم كه به ديدار معشوقش نائل آمد، باز هم نامه مينوشت كه معشوق گفت: ضرورت نامهنگاري در حالي كه من نزديك توام چيست. اكنون وقت كاري ديگر است و نه نامهنگاري؟
سوم: پيشنهاد نگارنده اين است كه دفتر امور موسيقي وزارت ارشاد نه به صرف اين كه از حسامالدين سراج، يك هنرمند موسيقي، كه از جمله نمادها و قلههاي هنر موسيقي آوازي در دوران انقلاب به شمار ميرود، دفاع ميكند كه البته كاري شايسته تقدير و پسنديده است، كه براي دفاع از قانون و مجوزي كه خود داده است، به اين اندازه اكتفا نكند و مسئوليت پيگيري اين ماجرا را به نيروي انتظامي حواله ندهد بلكه خود آسيتن همت به كمر بندد و به شكايت از اخلالگران بپردازد و تا زماني كه آنها را به جزاي جرمي كه مرتكب شدهاند نرساند، از پاي ننشيند. چون اين گروه نه تنها به هنرمندي چون سراج و گروهش توهين كردهاند، كه مهمتر از آن بر عليه مجوز نهادي رسمي و قانوني علم طغيان برداشتهاند كه گناه اين دومي كم از اولي نيست. در غير اين صورت دست اين كوتاهآستينان درازتر خواهد شد و روزي را شاهد خواهيم بود كمتر هنرمندي بتواند در شهرستانها به اجراي كنسرت بپردازد.
منبع: همشهری آنلاین
تاریخ انتشار : چهارشنبه 23 تیر 1389 - 00:00
دیدگاهها
سلام
در جواب به دوست گرامی یک کرمانشاهی طرفدار سراج
من با موزیک ها زندگی می کنم و از موزیک ها و موسیقی درست هزاران چیز می فهمم و نه تکراری
درباره نوشته ام من با مردمانی زیادی ارتیاط دارم
و می دانم که آنها چه حسی دارند چون با آنها صحبت کردم
در دنیایی با استادم درباره موزیک گوش می دهم بس کردم
و او مرا اخراج کرد
ضمنا دوست من اسم مرد سرد نمادی از یک شعر رومی است
که نشانه این است که انسان سرد همان مرگ است که گرما را
بدن خارج می شود فرشته مرگ
من بارها برای زندگیم دنبال مجوز بودم برای فیلمم و موسیقییم
که هزینه کرده بودم که نشود.
مختصر و مفید بود و البته صریح و دقیق. دست نویسنده درد نکنه.
سلام
فدات بشم برو کلاهت را بنداز بالا که حداقل یک نامه فرستادند
اینکه مجوز گرفتی هیچ
1. مردم که مجبور نیستن از چیزی که خوشش نمی یاد گوش کنند و ناراحت از آنکه این همه پول را حرام کردند ناراحت هستند و خود را با این روش آرام می کنند
2. مردمان ما هر موزیکی را نمی پسندند خوانندن موزیک خود هفت خوانی دارد که آخرین خان آن خود مردم آن است که شما را قبول کنند یا نه
3. در آخر شاید این نوع موسیقی در خلاف میار دین ما باشد و مردم از این ناراحت شوده باشن اگه این باشد
پس برو کلاهت را بالا بنداز که به خودت کاری نداشتن
باتشکر
آقای مرد سرد. مردم اگر موسیقی را نمیخواهند خب بلیتش را نمیخرند.ولی اگر افرادی بلیت خریدند و خواستند بروند کنسرت را ببینند باید جلویشان را گرفت و کنسرت را به هم زد و گفت که کنسرت نبینید.
در ضمن شما چرا سلیقه خودت را به نام مردم جا می زنی. البته اسمت نشان میدهد که همان مرد سرد هستی. چون از موسیقی چیزی حالیت نمیشود
من واقعا متاسفم واسه اهالی اون شهر. متاسفم
اقای سراج واقعا خواننده توانایی است حیف ایشان که مسئولین بی توجهی به هنرشا ن میکنند اقای سراج دوستت داریم وبرایتان احترام زیادی قائلیم حیف هنرمندان توانایی که دراین کشور قدرنشناس ازهنر هستند
آقای مرد سرد بلاخره چی شد؟ اگر کسی موسیقی را دوست ندارد خب بلیت نخرد و نرود ببیند. برادر من کسی برای شما دعوت نامه نفرستاد که بروید کنسرت ببینید. پولی بود و شما هم که دوست نداشتید نرفیتد. اما باید دیگران را هم از دیدن چیزی که دوست دارند و کسی هم زورشان نکرده که پول بدهند و بلیت بخرند محروم می کنید. این دیگر اوج اسبتداد است.
افزودن یک دیدگاه جدید